Sh

تاریخ عضویت:

خرداد 1404

Sh

@Shady.

19 دنبال شده

6 دنبال کننده

یادداشت‌ها

Sh

Sh

دیروز

        « خلافکارها مثل پول حرام هستند. دیر یا زود بر‌می‌گردند سرجایشان. »
اولین نکته ای که توجهم رو جلب می‌کنه واکنش نانسی به تماس ناشناسیه که داشت 
مرد پشت خط به طور دقیق و حساب شده گفت از بوستون و کشتی دوری کنید. منطقی حرف خانم گروئن بود که نانسی باید نگران خودش و پدرش می‌شد ولی اولین واکنش نانسی ابراز نگرانی برای کاپیتان ایسترلی بود. 
برای کسی مثل نانسی درو که منطق حرف اول رو میزنه یه تهدید مستقیم خطاب به خودش نباید باعث بشه محتاط تر پیش بره ؟ طوری که در ادامه هم خطری که متوجه کاپیتان بود به سرعت توی داستان جا باز کرد برام عجیب بود. 

اولین کسی که بهش شک کردم خود فرنس ورث بود خصوصا که عموش کشتی رو با سند مالکیت درستی نخریده بود. به هرحال این خاصیت این مجموعه ست، به عالم و آدم شک میکنی. 

مورد بعدی رفتار بس تو نیمه اول کتاب بود ... به نظرم آویز کردن یه الماس ده قیراطی وقتی با نانسی درو مشغول حل معمایی کار به صلاحی نیست :)) و حرفم تو پایان همون فصل اثبات شد. 
هرچند آویز بدل بود و یه نکته دیگه، کسی که تو کار جواهراته نباید بتونه بدل رو از اصل تشخیص بده ؟ مسلما میتونه. اینکه شخصیتا انقدر دیر ( تقریبا اواخر کتاب ) این نکته رو فهمیدن ممکنه برای ترتیب دادن به روند ماجرا باشه ولی دور از ذهن بود. 

یه مورد دیگه هم که نتونستم درکش کنم این بود که معمای انفیه دان و پری راجرز خیلی زود حل شد ... و خیلی هم راحت ! اصلا نمیفهمم چرا جورج توی آشپزخونه کشتی باید زیر نیمکت رو نگاه می کرد. 

مجموعه نانسی درو داستان های برجسته و با دقت پردازش شده ای داره که به نظرم این جلد کاستی هایی داشت ... درهرصورت به نقاط قوتش هم اشاره می‌کنم

یچیزی که خیلی چشمم رو گرفت بالا رفتن دقت بس  به جزئیات در گذر کتاب ها بود. اینکه اون کسی بود که فهمید توی بسته ای که برای نانسی فرستاده بودن یه موجود زنده سمیه خوشحالم کرد. 
دو فصل آخر فصل های مورد علاقه م بودن و طبق معمول از نقطه قوت ماجرا - تلاش و ذکاوت نانسی برای آزاد کردن خودشون و کاپیتان - لذت بردم. 

نقطه قوت اصلی بیشتر فضاسازیه و روابط بین شخصیت ها ... فضای کشتی و حال و هوای شخصیت ها به نحو احسن نشون داده شده و خلائی ندیدم. در زمینه منطق خط داستان باقی جلد ها بهتر عمل کرده بودن. 


 

      

3

Sh

Sh

1404/4/16

        لطفا اگر فیلم رو کامل ندیدید یا کتاب رو کامل نخوندید این یادداشت رو رد کنین
 .
.
اوه ناخدا، ناخدای من ! 
خیلی وقت بود با هیچ چیزی این طور اشک نریخته بودم. 
شاهکار خالص .
تازه داشتم خودم رو در درون مایه داستان غرق میدیدم ... من حدفاصل نیل و تادم ... گاهی اونقدر پرشور که جسورانه ترین ها ازم سر بزنه ، گاهی اونقدر ناتوان در بیان که شبیه تاد جلوه کنه
نیل ... نیل عزیزم 
 شخصیتی که انقدر برام ملموس باشه کم دیده بودم 
انقدر از عمق درکش کنم و در عین نزدیک بودن برام جذاب باشه 
 به این میگن شخصیت پردازی 
تاد ... 
...
نیل و تاد به چشم هر بیننده ای متضاد کاملن 
ولی هردو تحت فشار بودن 
و هر دو آخر شخصیتشون فروپاشی کرد و خودشون شدن ... 
تاد که روی میز ایستاد و نگذاشت ناخدا در بدترین شرایط ممکن از اونجا بره 
و نیل .... آخ .... 
اصلا شرایط مناسبی برای آشنایی با این داستان و فیلم نبود :) ولی از اونجایی که از مدتها قبل میدونستم بهترین فیلم و کتاب زندگیم میشه بالاخره دووم نیاوردم و اومدم سراغش 
و با این پایان ... با این اوصاف ... :)) 
فعلا نمیتونم قضاوتی درمورد امتیازی که بهش میدم بکنم 
لحظه ای که تاد درمورد برف گفت : چقدر زیباست ! 
و لحظه ای بعد خم شد و حالش به کل بد شد از ته ته قلبم .... 
همراه با کیتینگ گریه کردم 
معلمی که انسان بود 
انسانیت یاد می‌داد و جرئت پاره کردن برگه هایی که چیزی جز مزخرفات و تلف کردن ذهن شاگرد ها نبودن رو داشت
این داستان به معنی واقعی کلمه شخصیت پردازی بی نظیری داره 
روندش فاقد هرگونه ایرادیه
دیالوگها سنجیده و پر مفهومن
و بی نهایت زیباست ...... 
مطمئنم یادداشت های بیشتری درموردش خواهم نوشت 
و بیشتر از همه چیزی که الان - در لحظه پایان - به ذهنم میاد 
قساوت قلبه :) 
شکسپیر ( بله نویسنده نمایشنامه ای که نیل توش بازی کرد ) مینویسه : اگر انسان یقین داشته باشد که با یک خنجر برهنه می‌تواند خود را آسوده کند، 
کیست که در مقابل ظلم ظالم 
تفرعن جابر 
آلام عشق مردود 
و رنج هایی که لایقان صبور از دست نالایقان می‌بینند 
تن به تحمل دهد ؟! 

و این تحمل پایانی داشت که قلب من رو شکست 
نیل برای من در یک کلام " شور زندگی " بود 
نوری که خاموش شد ... 

نه، خاموش نشد !! 
بعضی نورها هیچوقت خاموش نمیشن 
نیل پری شخصیتی بود، انسانی بود که تاثیرش رو روی دوستانش، دبیرانش، و شاعران و مشتاقان آینده گذاشت 
کارپه دیم ! :) وقتی اونطور مشتاقانه و باورمندانه به استادش نگاه می‌کرد پس چرا ما باورش نداشته باشیم ؟! 

و در پایان، 
انجمن شاعران مرده، 
زنده ترین اسطوره فراموش نشدنی  
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

17

Sh

Sh

1404/3/30

        - تو افتادی، ولی من حواسم بهت هست .
اولین بار این کتاب رو برای خواهر کوچکم خریده بودم. فکر کرده بودم یه کتاب تصویری با یه داستان شبیه داستان های تخیلی رولدداله که خودم وقتی هم سنش بودم میخوندم. ( البته که قلم رولددال الان هم منو مسحور میکنه) . کوتاه بگم از کتاب خوشش نیومد. درواقع میگفت اصلا کتاب داستان نیست!! 
الان تو کتابخونه خودمه و به طرز عجیبی به دلم نشست. 
اینم بگم پشت جلد کتاب زده +۱۲ پس لطفا کسی رو برای خرید کتاب برای خواهر یا برادر کوچیکترش اینطوری راهنمایی نکنید :))) 
پسر، موش کور، روباه و اسب کتابیه که خیلی با شازده کوچولو مقایسه شده 
ولی دنیاش به قدری قشنگه که به جرئت میگم میتونه اولویت‌تون برای  دوباره خوانی در زمانی که ناراحت یا کلافه این همین کتاب باشه. 
فونت کتاب معمولی نیست. همین طور نقاشی هاش. همه و همه با جوهر نوشته شده و تصاویر شبیه عکس های پیش تولید انیمیشن هستن . 
نمیدونم کدوم شخصیت رو بیشتر دوست دارم :) 
پسر، که سردرگم بود و دوست داشت وقتی بزرگ‌ شد آدم خوبی بشود 
موش کور که خیلی شکمو بود :))) و دوست داشتن را عامل گرم بودن دل به سرپناه داشتن می دانست. کوچولو بود ولی دل بزرگی داشت ! 
روباه که دلم رو به درد آورد. روباهی که دربند بود و زندگیش باعث شده بود نتونه به کسی اعتماد کنه. در اولین برخورد، به موش کور گفت : اگه در این بند گرفتار نبودم می کشتمت ! و موش کور گفت اگه در این بند گرفتار بمونی قطعا میمیری :) 
و آزادش کرد. 
اسب، موجود مهربونی که گرمای وجودش داستان رو گرم نگه می داره . عاقل بود و از بال هاش استفاده نمی کرد چون باعث حسودی باقی اسب ها می شد ! :) استعاره ای بی نهایت ظریف و با اندیشه که تکونم داد.  
اسب بیشترین دیالوگ های عمیق و محافظ گرایانه رو داره.  دلم می‌خواست داستان زندگیش رو می دونستم. روباه داره یادمیگیره اعتماد کنه، و ثابت میکنه از کسایی که دوستشون داره نمیگذره. 
موش کور در روند داستان یاد میگیره چیزهایی مهم تر از کیک هم هست :)) موش کور عزیز من . نمی تونست دوستت دارم رو ادا کنه؛ ولی بی اختیار لبخند زدم ، وقتی گفت بغل از کیک موندنی تره. 
و پسر که غمگین و سردرگم بود، حالا دوستانی با وفا داره با داستانی که ‌پایان نداشت ! ضربدر روی پایان واقعا خوشحالم کرد .
کتابیه که خوندنش رو برای همه ضروری می دونم، حتی برای آدم بزرگ ها .
بالاخره همه ما به زنده شدن چهار بعد متفاوت شخصیتمون جلوی چشمامون احتیاج داریم، نه ؟ :) 

      

6

Sh

Sh

1404/3/4

        رمان "بیگانه" اثر آلبر کامو، یکی از برجسته‌ترین آثار ادبی قرن بیستم است که بسیاری عقیده دارند مبنی بر فلسفه پوچ‌گرایی است. این رمان عمیق، خواننده را به سفری درونی با مورسو، شخصیت اصلی داستان، می‌برد؛ مردی بی‌تفاوت و بی‌احساس که زندگی را بدون هیچ معنا و هدفی تجربه می‌کند.
داستان بیگانه به دو بخش تقسیم می‌شود. بخش اول، زندگی روزمره مورسو را پس از اطلاع از مرگ مادرش روایت می‌کند. بی‌تفاوتی او نسبت به این اتفاق، عدم ابراز اندوه، و حتی رفتارهای به ظاهر نامتعارفش در مراسم تدفین، از همان ابتدا خواننده را با بیگانگی او از هنجارهای اجتماعی و عواطف انسانی مواجه می‌سازد. او بدون هیچ اشتیاقی زندگی می‌کند، به روابطش با دیگران اهمیتی نمی‌دهد و تنها به لحظه حال و لذت‌های جسمانی بسنده می‌کند. او نه به گذشته فکر می‌کند و نه نگران آینده است. مورسو درگیر روتین بی‌معنای زندگی‌اش است تا اینکه به طور تصادفی مردی عرب را به قتل می‌رساند.
بخش دوم رمان به محاکمه مورسو می‌پردازد. در این بخش، او نه به خاطر قتل، بلکه به خاطر بی‌تفاوتی‌اش نسبت به مرگ مادرش و عدم همخوانی با انتظارات جامعه، مورد قضاوت قرار می‌گیرد. جامعه از او انتظار دارد که عزادار باشد، پشیمانی نشان دهد و هنجارها را رعایت کند؛ اما مورسو نمی‌تواند نقشی را که از او انتظار می‌رود، بازی کند. این محاکمه، در واقع، محاکمه‌ای است برای انسانیت و پوچی زندگی. دفاعیات مورسو از بی‌تفاوتی‌اش و رد ارزش‌های تحمیل‌شده از سوی جامعه، او را به نمادی از فردی تبدیل می‌کند که حاضر نیست ماسک بر چهره بگذارد و دروغ بگوید، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.
بخش دوم بیش از بخش اول به دل من نشست ، زیرا شخصیت مورسو را برای مخاطبان روشن تر کرد و در عین فقدان احساس، به زندگی و دیدگاه به ظاهر پوچ گرایانه ی مورسو نظم و معنای خاصی بخشید. 
یکی از نقاط قوت اصلی بیگانه، سبک نگارش خاص کامو است. نثر او ساده، موجز و عاری از هرگونه پیچیدگی است. جملات کوتاه و بریده‌بریده، خنثی بودن مورسو را به خوبی منتقل می‌کند. این سادگی در عین حال، عمق زیادی را در خود نهفته دارد و خواننده را به تفکر درباره ماهیت وجود شخصیت، معنای زندگی و جایگاه وی دعوت می‌کند. 
در میانه های کتاب از خودم پرسیدم : آیا بی تفاوتی متعلق به مورسو بود یا متعلق به جهانی که شخصیت در آن می زیست ؟ 
یکی از نقاط قوت اصلی "بیگانه"، سبک نگارش خاص کامو است. نثر او ساده، موجز و عاری از هرگونه پیچیدگی است. جملات کوتاه و بریده‌بریده، حس بی‌تفاوتی و خنثی بودن مرسو را به خوبی منتقل می‌کند. این سادگی در عین حال، عمق زیادی را در خود نهفته دارد و خواننده را به تفکر درباره ماهیت وجود، معنای زندگی و جایگاه انسان در جهانی بی‌تفاوت دعوت می‌کند.
فلسفه پوچ‌گرایی کامو در این اثر به وضوح نمایان است. کامو معتقد است که انسان در جهانی بی‌معنا و بی‌هدف رها شده است. تضاد بین میل انسان به یافتن معنا و سکوت بی‌تفاوت جهان، پوچی را خلق می‌کند. مورسو، نماد این پوچی است. او تلاش نمی‌کند معنایی برای زندگی‌اش بیابد، بلکه پوچی را پذیرفته و با آن زندگی می‌کند. لحظاتی که او به ستاره‌ها نگاه می‌کند یا با خود خلوت می‌کند، اوج این بیگانگی و پذیرش پوچی است.

این اثر بیش از هرچیز مشخص می کند که کامو معتقد است انسان در جهانی بی‌معنا و بی‌هدف رها شده است. تضاد بین میل انسان به یافتن معنا و سکوت جهان پیرامون، پوچی را خلق می‌کند. مورسو، به نوعی نماد این پوچی است. او تلاش نمی‌کند معنایی برای زندگی‌اش بیابد، بلکه پوچی را پذیرفته و با آن زندگی می‌کند. لحظاتی که او به ستاره‌ها نگاه می‌کند یا با خود خلوت می‌کند، اوج این بیگانگی و پذیرش پوچی را می رساند. این جاست که به علت گزینش نام " بیگانه " پی می بریم.  بیگانه این چنین خواننده را به چالش می‌کشد تا درباره مفاهیمی چون آزادی، مسئولیت، حقیقت و قضاوت بازاندیشی کند. این رمان تلنگری است بر خودآگاهی انسان جهان مدرن که در دنیایی پر از هنجارها و انتظارات، شاید بیگانگی را تنها راه برای حفظ اصالت خود بیابد. نکات برجسته:
 * شخصیت‌پردازی عمیق و بحث‌برانگیز مورسو: نمادی از فردی که هنجارهای اجتماعی را زیر پا می‌گذارد. 
 * سبک نگارش ساده و در عین حال عمیق: انتقال حس بی‌تفاوتی و پوچی به خواننده.
 * بررسی مفاهیم فلسفی اگزیستانسیالیسم و پوچ‌گرایی: دعوت به تفکر درباره معنای زندگی و جایگاه انسان. 
 * انتقاد از جامعه و قضاوت‌های آن: محاکمه‌ای برای اثبات انسانیت شخصیت. 

      

4

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.