لطفا اگر فیلم رو کامل ندیدید یا کتاب رو کامل نخوندید این یادداشت رو رد کنین
.
.
اوه ناخدا، ناخدای من !
خیلی وقت بود با هیچ چیزی این طور اشک نریخته بودم.
شاهکار خالص .
تازه داشتم خودم رو در درون مایه داستان غرق میدیدم ... من حدفاصل نیل و تادم ... گاهی اونقدر پرشور که جسورانه ترین ها ازم سر بزنه ، گاهی اونقدر ناتوان در بیان که شبیه تاد جلوه کنه
نیل ... نیل عزیزم
شخصیتی که انقدر برام ملموس باشه کم دیده بودم
انقدر از عمق درکش کنم و در عین نزدیک بودن برام جذاب باشه
به این میگن شخصیت پردازی
تاد ...
...
نیل و تاد به چشم هر بیننده ای متضاد کاملن
ولی هردو تحت فشار بودن
و هر دو آخر شخصیتشون فروپاشی کرد و خودشون شدن ...
تاد که روی میز ایستاد و نگذاشت ناخدا در بدترین شرایط ممکن از اونجا بره
و نیل .... آخ ....
اصلا شرایط مناسبی برای آشنایی با این داستان و فیلم نبود :) ولی از اونجایی که از مدتها قبل میدونستم بهترین فیلم و کتاب زندگیم میشه بالاخره دووم نیاوردم و اومدم سراغش
و با این پایان ... با این اوصاف ... :))
فعلا نمیتونم قضاوتی درمورد امتیازی که بهش میدم بکنم
لحظه ای که تاد درمورد برف گفت : چقدر زیباست !
و لحظه ای بعد خم شد و حالش به کل بد شد از ته ته قلبم ....
همراه با کیتینگ گریه کردم
معلمی که انسان بود
انسانیت یاد میداد و جرئت پاره کردن برگه هایی که چیزی جز مزخرفات و تلف کردن ذهن شاگرد ها نبودن رو داشت
این داستان به معنی واقعی کلمه شخصیت پردازی بی نظیری داره
روندش فاقد هرگونه ایرادیه
دیالوگها سنجیده و پر مفهومن
و بی نهایت زیباست ......
مطمئنم یادداشت های بیشتری درموردش خواهم نوشت
و بیشتر از همه چیزی که الان - در لحظه پایان - به ذهنم میاد
قساوت قلبه :)
شکسپیر ( بله نویسنده نمایشنامه ای که نیل توش بازی کرد ) مینویسه : اگر انسان یقین داشته باشد که با یک خنجر برهنه میتواند خود را آسوده کند،
کیست که در مقابل ظلم ظالم
تفرعن جابر
آلام عشق مردود
و رنج هایی که لایقان صبور از دست نالایقان میبینند
تن به تحمل دهد ؟!
و این تحمل پایانی داشت که قلب من رو شکست
نیل برای من در یک کلام " شور زندگی " بود
نوری که خاموش شد ...
نه، خاموش نشد !!
بعضی نورها هیچوقت خاموش نمیشن
نیل پری شخصیتی بود، انسانی بود که تاثیرش رو روی دوستانش، دبیرانش، و شاعران و مشتاقان آینده گذاشت
کارپه دیم ! :) وقتی اونطور مشتاقانه و باورمندانه به استادش نگاه میکرد پس چرا ما باورش نداشته باشیم ؟!
و در پایان،
انجمن شاعران مرده،
زنده ترین اسطوره فراموش نشدنی
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.