یادداشت Sh

Sh

Sh

6 روز پیش

اِمالاین م
        اِمالاین مِی.
وقتی دونه‌های سفید برف مثل مروارید‌ روی زمین می‌غلته تو مثل آتش شومینه‌ای.
وقتی دنیا رنگ‌هاش رو از دست می‌ده تو همون جعبه مداد‌رنگی هستی که خودت رو براش به آب و آتش زدی.
وقتی نفس عزیز‌ترین‌ها سرد می‌شه، تو گرمای آینده دنیای سرد و سخت برایر هیلی.
و تو، میراث دار ابدی زیباترین راز دنیایی.
تو برای من تا ابد زنده‌ای، نشسته میان بره‌های آغل که زبان‌های کوچک صورتی‌رنگشان قضاوتت نمی‌کنند. سوار بر تن بدون زین فایرفاکس، که بوی سیب  می‌دهد و تو را به پرواز مهمان می‌کند. 
باد موهایت را نوازش می‌کند.
تو صدای رودخانه‌هایی هستی که هرگز ساکت نمی‌شوند، زمزمه بادهایی که هرگز نمی‌میرند. راز اسب‌های توی آینه، قصه تو ، راز تو، و سرگذشت و سرنوشت یکایک اشک های نریخته و بغض‌های فروخورده توست که آن‌ها را به زینت و رنگ بدل کردی. قصه دختری که در تاریکی، نور را دید و در سرمای یخ‌زده، گرمای عشق را به قلب‌های یخ‌زده بخشید. 
تو درکنار شهریار اسب‌ها و خم شده بر یال‌های نرم فایرفاکس، تا ابد در قلب من زنده‌ای. 

      
35

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.