معرفی کتاب راز اسب های توی آینه اثر مگان شپرد مترجم محمدرضا شکاری

راز اسب های توی آینه

راز اسب های توی آینه

مگان شپرد و 3 نفر دیگر
4.5
39 نفر |
21 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

102

خواهم خواند

11

شابک
9786004625470
تعداد صفحات
212
تاریخ انتشار
1398/5/12

توضیحات

        من رازی دارم. به بنی و بقیه پسرها نمی گویم. آن ها مثل سگ ها در دل شب، رو به هرچیزی که تکان بخورد دندان قروچه میکنند.به آنا هم نمی گویم، با این که با من مهربان است و مدادرنگی هایش را به من میدهد.اما به شما میگویم.اسب های بال داری توی آینه های بیمارستان برایر هیل زندگی میکنند... .
      

لیست‌های مرتبط به راز اسب های توی آینه

یادداشت‌ها

          فقط یه چی دربارش می تونم بگم شاهکاری که در حقش کم لطفی شده
بخونیدش 
تابستون خوندمش ولی هنوز داستان تو ذهنمه 

✨فضا سازی 
 زیبا بود و پایب زمستونیش باعث می شد حتی منم احساس سرما کنم 
می تونستم فاکس فایر رو تو ذهنم تصور کنم 
نامه های شهریار اسب ،
روبان های قرمز ،
سفره ی ارغوانی ،
کتاب مصور بنی ،
تخت آنا،
خدایان معلق روی سقف،
و خیلی چیز های دیگه 
هنوز که هنوزه واضح تو ذهنمه 
دلم می خواد به فضاسازیش ۵ ستاره بدم 
ولی ۱ ستاره 

✨ شخصیت پردازی 
امالاین ، آنا ، بنی ،خواهر ها ، دکتر ، تامس، کیت و به قول امالاین سه موش دیگر در قلبم برای خود جا دارند:)
حتی مارجوری و بارانی زردش که در داستان نبودند را عمیقاً دوست داشتم:)

زیبا ترین بخش این کتاب این بود که امالاین امید داشت که مارجوری و پدر و مادرش زنده اند این که به خودش تلقین  می کرد اونا اسب ها بودند که مرده اند 

✨نوع نوشتار کتاب
شمارو غرق خودش می کنه و با امالاین همراه می‌شید تا جلوی اسب سیاه رو بگیرید 
شاید فکر کنید کودکانه است اما واقعا اینطور نبود

و این جمله 

زندگی همیشه خاکستری نیست باید بدانید کجا را نگاه کنید 

        

9

        داستان بچه ای که به بیماری آب های راکد مبتلاست و سرنوشت او در بیمارستان
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

Sh

Sh

5 روز پیش

اِمالاین م
          اِمالاین مِی.
وقتی دونه‌های سفید برف مثل مروارید‌ روی زمین می‌غلته تو مثل آتش شومینه‌ای.
وقتی دنیا رنگ‌هاش رو از دست می‌ده تو همون جعبه مداد‌رنگی هستی که خودت رو براش به آب و آتش زدی.
وقتی نفس عزیز‌ترین‌ها سرد می‌شه، تو گرمای آینده دنیای سرد و سخت برایر هیلی.
و تو، میراث دار ابدی زیباترین راز دنیایی.
تو برای من تا ابد زنده‌ای، نشسته میان بره‌های آغل که زبان‌های کوچک صورتی‌رنگشان قضاوتت نمی‌کنند. سوار بر تن بدون زین فایرفاکس، که بوی سیب  می‌دهد و تو را به پرواز مهمان می‌کند. 
باد موهایت را نوازش می‌کند.
تو صدای رودخانه‌هایی هستی که هرگز ساکت نمی‌شوند، زمزمه بادهایی که هرگز نمی‌میرند. راز اسب‌های توی آینه، قصه تو ، راز تو، و سرگذشت و سرنوشت یکایک اشک های نریخته و بغض‌های فروخورده توست که آن‌ها را به زینت و رنگ بدل کردی. قصه دختری که در تاریکی، نور را دید و در سرمای یخ‌زده، گرمای عشق را به قلب‌های یخ‌زده بخشید. 
تو درکنار شهریار اسب‌ها و خم شده بر یال‌های نرم فایرفاکس، تا ابد در قلب من زنده‌ای. 

        

10