ابری در آسمان هفتم☁️🍃

تاریخ عضویت:

اسفند 1403

ابری در آسمان هفتم☁️🍃

@cloudbook

14 دنبال شده

16 دنبال کننده

                _قال لا تخافا اننى معكما_
خدا فرمود: هیچ نترسید که من با شما هستم...
_کودکی که می‌خواست نقاشی کند،اما نویسنده شد_
              

یادداشت‌ها

3

        به نام خداوند لوح و قلم

خب داستان از جایی شروع میشه که کلی جانون، به دنبال شغل جدیده و شغلی که در نهایت پیدا میکنه کارمندی برای فروش و امانت دادن کتاب ها در کتاب فروشی ۲۴ ساعته ی آقای پنامبراست.ولی با این شغل ، خیلی معما ها گشوده میشه،خیلی چیزهای بسیار مهمی کشف میشه و وارد مکانی پر از معما و چیزهای مرموزه.

نثر بسیار روان هست . جزئیات خیلی زیاد بود ولی روانی متن جبرانش میکرد و باعث می‌شد آزاردهنده نباشه به جز یه تیکه در اواخر کتاب که دو سه صفحه فقط یه مکان رو توصیف می‌کرد و فکرای کلی رو میگفت(زاویه اول شخص و زمان مضارع است)

شخصیت پردازی واقعا قویه و همه ی شخصیت هارو علاوه بر ظاهری ، توی دیالوگ ها و رفتار هاشون  توصیف میکرد و خواننده کاملا میتونست با اونها ارتباط برقرار کنه 


داستان خیلی خیلی جذاب بود و ایده هم خیلی جالبه و اینکه خیلی خوب یه سری مفاهیمی رو مثل تاثیر همکار خیلی قشنگ سر داده بود وسط داستان

خیلی پیشنهاد میشه بخونید و احتمالا اون چیزی نیست که فکرش رو میکنید
اگه کتاب های معمایی دوست دارید (حالا از کمی کند بودن روند داستان به خاطر توصیفات زیاد میگذریم)خیلی کتاب مناسبیه.

درکل:
نیم ستاره برای کند بودن در بعضی داستان کم میشه و نیم ستاره برای توصیفات زیاد کم میشه.
در نتیجه :۴ ستاره از ۵
      

0

        به نام خداوند لوح و قلم 

این کتاب که جلد دوم کتاب روز ها در کتابفروشی موریساکی هست، مثل جلد قبلیش به آدم شاد بودن رو یاد میده، که غم ها وجود دارن، هیچ اشکالی هم نداره که خودمون رو خالی کنیم یا گریه کنیم ولی باید پس از تخلیه ی غم ، شادی رو به زندگی مون برگردونیم
حالا نه لزوما "شادی" اما از نظرم این خوشحالی ای که کتاب به بودنش تشویق میکرد همین حسی بود :《 بعد از گریه کردن و احساس خنکی در راه بینی و گلو و با صورت خیس، از تخت بیرون میای، پرده رو کنار میزنی و پنجره رو باز میکنی ، باد به صورتت میخوره و خنکی خالص و پاکی رو به وجود میاره،و در تمام این مراحل که لبخندی به لب نداشتی و چشماتو بسته بودی، چشماتو آروم وا می کنی و با دیدن پرنده ای که میاد و میشینه
 روی یه درخت لبخند میزنی.》
موریساکی کتاب دلنشینی بود و حس خوبی به خواننده میداد نثرش نه نسبت به جلد قبلی ولی در کل روان بود.
شخصیت پردازیش میتونست بهتر باشه و مثل جلد قبلی فقط بعضی جاها  گنگ بود مرجع ضمیر و اینکه چه کسی فعل رو داره انجام میده
و اینکه یکمی اگه حتی خلاصه هم که شده بیشتر راجب روند و فرآیند هل صحبت می‌کرد شاید بعضی اتفاقاتی که ناگهانی افتاده بود منطقی تر و قابل توجیه تر بود
پیشنهاد میشه اگه داستان رو خوشتون اومده باشه چون واقعا بخش عظیمی از این کتاب سلیقه ای هست
و خیلی به من صفحات آخر خوندنش حس خوبی داد چون هم کتاب حس خوبی داشت و هم بعد از مدت طولانی شب برای خوندن کتاب بیدار موندم


      

9

        به نام خداوند لوح و قلم

خلاصه کتاب کامل بود و نه کم و نه زیاد بود اگر میخواید داستان رو بدونید همون رو بخونید کافیه

کتاب خوبی بود در کل و ازون کتاب هایی بود که به دل مینشست نثرش روان بود ولی چند تا جمله از ضمیر در جای اشتباهی استفاده کرده بود و آدم نمی‌تونست متوجه بشه این جا مرجع ضمیرش چیه؟
داستانش خوب بود ولی میتونست یه کم پیچیده تر باشه
شخصیت پردازی هاش خوب بود و کاملا تونست توی چند صفحه که داستان گذشت به خواننده شخصیت رو بشناسونه مثل خود تاکاکو و موموکو و ساتورو
 و اینکه در آخر تاکانو یهو خیلی خوب شد اجتماعی شد شوخی میکرد در صورتی که قبلا خیلی تو خودش بود و خجالتی بود نمیدونم این واسه اونه که به تومو رسید یا نه 
کتابی بود که کمی از دنیای واقعی جدا بشی و توش غرق بشی و آرامش بگیری.
نمیتونم راجع بهش نظر کاملی بدم چون که این دومین کتاب ژاپنی (و حتی چینی و کره ای)بود که خوندم(اولیش دختری که به اعماق دریا افتاد بود) و ممکنه زیاد با ادبیات و فرهنگ اون‌ها آشنا نباشم و نظرم اشتباه در بیاد. (از این هم نگذریم که ۳ ساعت طول می‌کشید تا لود شم و بفهمم این اسمی که میگه کی بود😃)
کتابیه که برای شروع کتابخونی هم خوبه ولی یه کوچولو میتونه سلیقه ای باشه و خودتون باید خلاصه و اینا رو ببینید که خوشتون میاد یا نه😊

همین (این اولین نظر کاملی بود که دادم بخاطر مدرسه و امتحانات نمیشد ولی از این به بعد میخوام واسه همه ی کتاب ها همچین یادداشتی رو بنویسم)
      

4

        دلم برای این مجموعه تنگ خواهد شد...



برای گوش های نوک تیز کاس، برای لطیفه های بی مزه ی مکس_ارنست ، برای "مسخره" و "باحال" گفتن های یو_یوجی، برای عتیقه فروشی بابابزرگ لری و بابابزرگ وین، با اینکه حتی بابابزرگ واقعی شخصیت اصلی هم نبودن، برای من  بابابزرگ های واقعی بودن... 
برای پیترو ، اعضای گروه هنامحرم، برای دستگاه کد شکن مکس_ارنست، چیپس های ترکیبی کاس ، کوله پشتی کاس و فوبیا ها و حساسیت های مکس_ ارنست...
حتی برای خورشید نیمه شب! برای خانم مووه ای که ازش متنفر بودم و دکتر ل که واقعا خیلی گناه داشت، حتی برای خواهر های اسکلتون! برای کاساندرا یا همون کلارا عمه ی خانم جانسون،برای وراجی ها ی مکس ارنست ، برای شوخی های پسودانیموس بوش که جنسشون بعد رفتن روی صحنه در کودکی اش کاملا عوض شده بود، برای سخنرانی تاثیر گذار و اشک در آر مکس ارنست در جشن فارغ التحصیلی ، حتی برای آمبر !،حتی برای بنجامین بلک در زمان شستشوی مغزی!، برای هر ورق و هر صفحه ی هر جلد این مجموعه، برای بوی ورق ها و فونت کلمات پرتقال که انگار تو این مجموعه فرق داشتن، برای دیاپازون و برای سمفونی بو ها ‌..‌..
خلاصه برای تک تک ورقه های این مجموعه،مجموعه ای که یه سور زده به افسردگی بعد از اتمام کتاب .
برای همه چیزش
حتی برای لفت دادن نویسنده
حتی برای رو مخ بودن شخصیت های منفی
حتی برای خونه ی نصف شده ی پدر و مادر مکس ارنست 


برای همه چیز
همه چیز
همه........




چیز‌.
      

6

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.