ابری در آسمان هفتم☁️🍃

تاریخ عضویت:

اسفند 1403

ابری در آسمان هفتم☁️🍃

@cloudbook

17 دنبال شده

18 دنبال کننده

                ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد
‌
              

یادداشت‌ها

        به نام خداوند لوح و قلم

خب این کتاب یک کتاب بسیار دلنشین بود که با اینکه آدم با دیدن جلد لاصه و رده سنی فکر می‌کرد که کتاب فقط مناسب افراد۱۰ سال است ولی یک کتابی بود که داستانش به خوبی تونسته بود انتظارات افرادی با سن‌های بیشتر رو هم برآورد کنه و پیرنگ رو به خوبی رعایت کرده بود و هر اتفاقی دلیل داشت ه باعث می‌شد در حین تخیلی بودن منطقی هم باشه و میزان دلنشین بودنش و اینکه مثل یک حواس پرتی کوچولو و خوب بود در حدی بود که فکر می‌کردی تمام او خیالات و تصوراتت توی بچگی اگر کتاب خون بودی در قالب یک کتاب اومده داره تو رو از دنیای واقعی بیرون می‌کشه و این حس نوستالژی قشنگ و مناسبی داشت







فقط این که نصف اول کتاب کند بود (نه متنش) و به خاطر همین شروع و این یکم آزاردهنده بود 


و اینکه بعضی وقت ها آدم نمی فهمید که الان چی شد؟یعنی یه گره ی کوچولو توی توضیح یه سری قسمت ها داشت که از نظرم برای این کتاب دل نشین زیاد خوب نیست.


در کل؛
نیم ستاره برای همون گره(بند اخر قبل از این تیکه) کم میشه چون به داستان داشت لطمه می زد(یه کوچولو)
و نیم ستاره برای نصف کتاب اول کم میشه

که میشه چهار

و اینکه پیشنهاد میشه و خب هر کسی از فضاش و ایده اش خوشش میاد و اینکه فقط ممکنه اوایلش خوشتون نیاد ولی خیلی خوب بود و خوب به داستان پرداخته بود.




یک نکته *
من ستاره هایی که میدم جوریه که من یک کتاب رو با خودش مقایسه میکنم نه با کتابای دیگه و اگر کتابی ۴ ستاره داشته باشه به معنای بهتر بودن اون از کتابی با ۴ و نیم ستاره نیست و فقط یک نظره
مثلا کتاب (چشم ذهن) سه و نیم ستاره گرفت و کتاب (کتاب گرد ها و شرکا) چهار ستاره ولی صد درصد کتاب گرد ها و شرکا بهتر از چشم ذهن نیست مخصوصا در سن ۱۳ ۱۴ ساله ها
پس این ستاره ها صرفا یک نظرن برای انتخاب بهتر یک کتاب(که آیا این را بخوانم یا نخوانم) نه صرفا این که (این کتاب را بخوانم"یا" آن کتاب را)
      

4

        به نام خداوند لوح و قلم


خب داستان راجب یک زن و مردی هست که سی ساله هم رو ندیدن و هر دوتاشون با فرد دیگری ازدواج کردن و بچه دار شدن  و بعد اون سی سال به طور اتفاقی توی هتلی که اونجا با هم خیلی خاطره دارن همو میبینن و به این فکر می افتن که چه عواملی(مثل عوامل ماورا الطبیعه ) میتونن عامل این اتفاق باشن.


خب شخصیت پردازی خیلی خوب بود ولی بچه ها و زن استین و شوهر سولرون خیلی نامهم نشون داده شده بودن با اینکه این دو نفر به هم پیام میدادن ولی خب بد نبود که یه تاثیراتی رو هم بر اونها گذاشته باشن و توی پیام هاشون اشاره بیشتری میکردن(مخصوصا استین)


نثر روون بود ولی یه جاهایی که راجب کیهان و اینا حرف میزدن یکوچولو گیر داشت ولی خب متن در حالت های عادی روی چشم می لغزید و خوب بود.


داستان و ایده قشنگ بود و تعداد صفحه ها نسبت به ایده خوب بود. 

فقط آخرش از ۲۰ ۳۰ صفحه قبل یه کوچولو قابل پیش‌بینی بود.

به جز این نکته ای نداشت و خوب بود همه چیش و چیز بدی هم نداشت ولی خب یکم سلیقه ای بود با توجه به رگ فلسفی بودنش.

در کل؛

نیم ستاره برای شخصیت پردازی کم شخصیت های فرعی
و نیم ستاره برای قابل پیش‌بینی بودن و متن یه کوچولو یا روون 
کم میشه که میشه ۴ ستاره
و اینکه اگه فلسفی دوست دارید به شکل رمان پیشنهاد میشه یه رمان کوچولو
      

2

        به نام خداوند لوح و قلم


خب داستان در مورد دختری هست که ۲۵ سال بعد از حادثه ی هیروشیما در اون شهر زندگی می کنه و در جشنواره ای با همین موضوع شرکت میکنه. در کل داستان در مورد حادثه ی هیروشیما است و ضربه های روحی که مردم خوردن

شخصیت پردازی زیاد راضی نبودم. خیلی خوب نبود و الان که فکر میکنم هیچ کدوم از کاراکتر ها اونقدری که باید معرفی و پردازش نشدن. نمی دونم این رو ضعف باید گرفت یا خود نویسنده قصد داشته این کارو انجام بده که فکر نمی‌کنم چون اگه نویسنده از قصد کاری رو بخواد انجام بده قشنگ از آب در میاد


ایده ی داستان خیلی قشنگ بود ، خط داستانی و پیرنگ به خوبی رعایت می شدن و مشکل داستانی نداشت

نثر به شدت روون و عالی بود. پشت سر هم بخونید یکی دو ساعته تموم میشه من خودم فکر کنم در مجموع ۲ ساعتم نشد پشت سر هم نخوندم ساعت ۵ صبح شروع کردم ۸ و نیم تموم شد دیگه ببین پشت سر هم بخونیم چی میشه


کتاب از اون لطیف ها بود. از اونایی که روح رو نوازش میکنه و برای یک صبح خنک ‌خیلی خوبه.

هدف داستان بسیااااارررزز ارزشمند و قشنگ بود. با اینکه شاید خود داستان زیاد مورد استقبال قرار نگیره ولی تعداد صفحاتش کافی بود و طولانی نبود که آدم بگه ارزش نداشت برای این داستان

فقط تعلیق و کشش یه کوچولو کم بود و اگه بیشتر بود خیلی خیلی خیلی جذابتر می شد

در کل؛

پیشنهاد میشه بشدت بخونید و لذت ببرید

نیم ستاره برای شخصیت پردازی 
نیم ستاره برای تعلیق کم و داستان نگیر(چیزی که نمیگیرد(نه بابا!))
و چهار ستاره میگیره از نظرم لایقشه و حتی شاید بره تو لیست کتابای مورد علاقه ام 

      

7

        به نام خداوند لوح و قلم



کتاب تاکسی سواری اثر سروش صحت ، کتابی است در مورد یک مرد که پنجشنبه ها تاکسی سوار میشه و اتفاقات جالبی رو که در تاکسی می افته رو می نویسه این کتاب مجموعه ی داستانک هست و هر داستانکش به دو صفحه کامل هم نمیرسه و با ضمیر اول شخص و زمان مضارع نوشته شده.

خب شخصیت پردازی ها خیلی خوب بود.یعنی واقعا آدم نمی تونه بهتر از این یک مرد غریبه که نه میشناسی نه تا حالا دیدی و نه اسمش رو می دونی که حتی با "مرد" خطاب میشه رو آنقدر در رفتار و گفتارش بشناسی. ولی هر چند که راننده ها و مسافرا به خوبی به خواننده شناسانده می شدند ولی خود شخصیت اصلی که همون سروش صحت هست زیاد شخصیت خودش رو نشون نداده با این که شخصیت پردازی همه کاراکتر ها به یک اندازه بود ولی چون شخصیت اصلی راوی بود و ضمیر اول شخص به کار برده می شد از نظر من باید بیشتر ما میشناختیمش مخصوصا که طولانی ترین نقش در کتاب رو داشت.

داستان ها خلاقانه بودن ولی فقط یک سومشون  شاید دو سومشون تکراری بودن با بیان و تغییرات جزئی و پیام و محتوای یکسان. و جالب این جاست که پشت سر همم بودن! مثلا ۴ داستان پشت سر هم محتواش این بود که عمر زود می گذره و اینا.

ایده به صورت کلی خلاقانه و خوب بود ولی به عنوان یک کتاب با مثلا ۹۰ یا ۱۰۰ صفحه نه ۱۶۰ صفحه. و جای کار خیلی داشت و به جای اتفاقات تکراری می تونست از خلاقیت بیشتر و فانتزی های سروش صحت وار(!) بیشتری استفاده کنه.

نثر خیلی روون بود و توصیفات به اندازه بودن و نگارش هم دلنشین بود. من خودم دیشب ساعت ۱ از صفحه ۱۴ شروع کردم ساعت یه ربع به دو تموم شد.

در کل؛ 

کتابی نیست که پیشنهاد بشه چون مطالب تکراری زیاد داشت ولی می تونه دل نشین باشه و توی کتابخونتون باشه که هر وقت از مشکلات و قضیه های پیچیده ی دنیا یا کتاب های دیگه خسته شدید لاشو وا کنید و چند تا داستان بخونید . 

نیم ستاره برای شخصیت پردازی کم راوی
یک ستاره برای تکراری بودن مطالب(چون واقعا زیاد بودن)
کم میشه که میشه ۳ و نیم ستاره.



      

0

        به نام خداوند لوح و قلم


کتاب چشم ذهن کتابی از جیمز دشنر با فعل های مضارع و دیدگاه سوم شخص است. این کتاب داستان پسری به نام مایکل را روایت می‌کند که زمانی در آینده ی اکنون ما زندگی می‌کند و در آن زمان ، مردم می توانند با رفتن به محفظه ای ، به واقعی ترین صورت ممکن بازی های ویدیویی خود را تجربه کنند. 
حالا شخصی بسیار خطرناک وارد ایم دنیا که       ویرت نت نام دارد وارد شده و دولت از او که مهارتی در هک کردن و دستکاری کد ها در ویرت نت دارد برای مهار این شخص کمک می خواهد


ایده کتاب به شدت خوب و قشنگ بود و خط داستانی و پیرنگ ها به خوبی رعایت و به صورت جذابی روایت شده بودند. هر اتفاقی دلیلی داشت و هیچ رخداد غیرمنطقی ای  در کار نبود.

شخصیت پردازی ها خوب بود ولی میتونست بهتر باشه مخصوصا در مورد مایکل. که البته آخر کتاب معلوم شد چرا شخصیت پردازی کم بود. سارا و برایسون هم شخصیت هاشون به خوبی مشخص بود و شخصیت های فرعی هم برای خودشون ویژگی هایی داشتن.

نقطه عطف های بی نظیری داشت! مخصوصا آخر کتاب که واقعا واقعا واقعا آدم نمی‌تونست حدس بزنه و حتی از ذهنش یه لحظه عبور کنه.

دنیاپردازی کمی لنگ می زد چون مایکل بیشتر از سه چهارم کتاب رو در خواب بود و ادم  دنیای آینده ای که جیمز دشنر ساخته بود رو خوب نمی شناخت. بهتر بود با یه فصل خیلی کوچیک هم که شده از ویژگی های دیگه ی دنیا به جز دنیای مجازی بگه.

ولی ویراستاری بی نظیر نبود و چندین جمله داشت که از لحاظ املایی (مثلا دو دست رو دوست نوشته بود) یا انشایی مشکل داشت که از نظرم زیاده.

ولی داستان تک محور بود و مراحل رسیدن و دره ی مقدس زیاد. جوری که هر مرحله متوسط بود (نه کوتاه نه طولانی ) ولی تعدادشون زیاد بود. بهتر بود طول و اتفاقات و اطلاعات بدست آمده از هر مرحله زیاد می کرد و تعدادشون رو کم اینجوری جذابیت  و ناپوچی (چیزی که پوچ نیست) بیشتری داشت. مثلا از نظرم قسمت آتشفشان واقعا پوچ بود و میتونست اتفاق هایی که در اون اتفاق افتاد رو در مرحله های قبل و بعد بگنجونه.

داستان تک محور بود و از نظرم می تونست همزمان مشکلات شخصی یا عمومی رو همراه هدف اصلی بیاره


در کل پیشنهاد می دم بخونید ولی انتظار بی نظیری ازش نداشته باشید. از دنیا و نثر روونش لذت ببرید و مدام شوکه بشید و از دست برایسون حرص بخورید .

نیم ستاره برای تک محور بودن ، نیم ستاره برای مراحل زیاد رسیدن به دره ی مقدس و نیم ستاره برای مشکلات ریزی که گفتم کم میکنم 
در نتیجه ۳/۵ ستاره از ۵ ستاره. و از نظرم نمره ی شایسته ای هست و این اصلا به این دلیل نیست که کتاب، کتاب خوبی نیست و خیلی هم خوبه.


      

2

        به نام خداوند لوح و قلم


داستان در مورد دختری ۱۲ ساله است به نام مینا.(که خب حتما میدونید چون عنوان کتاب همینه!) مینا به تازگی یک کتاب پلیسی نوشته که با توجه خوبی داستان و سن کم مینا حسابی همه گیر و معروف شده. اما با ورود کتاب جدیدی به بازار ، کتاب مینا سان تلمو کمرنگ شده و ناشر مینا که برای کتاب های دیگری قرارداد بسته بودن بهش میگه یکی از سه موضوع رو برای کتابش انتخاب کنه که بر خلاق میل مینا هیچ ربطی به داستان های پلیسی نداره! اون از این سه موضوع هنر های مدرن رو انتحاب میکنه چون از بقیه لااقل مطلوب تر بوده. و چیزی در روزنامه پیدا میکنه.... قتلی همراه با ارتباط با هنر های مدرن!


ایده کتاب خیلی خوب بود و نویسنده به خوبی تونسته بود دو تا موضوع بی ربط(هنر های مدرن و پرونده قتل) رو به زیبایی باهم ربط بده. از لحاظ داستانی مشکلی نداشت پیرنگ ها خوب و قانع کننده بودن و چیز غیر منطقی توی خط داستانی وجود نداشت.

شخصیت پردازی خیلی خوب بود مخصوصا ولر و اونکا و رادلی با وجود اینکه زیاد در متن داستان حضور نداشت و بقیه.
اما اگه ذهنیت های مینا رو در طول داستان بیان می‌کرد بهتر بود و نویسنده فقط در آخر ذهنیت رو نمی‌گفت.
و اینکه آگاتا با اینکه بزرگتر بود خیلی خنگ میزد! حالا ببینیم در جلد های بعدی هنوز هم خنگ هست یا نه(!)


و اینکه یه نکته ی خیلی مهم اینه ‌که درسته خیلی برای اطلاعات عمومی خوب بود ولی بعضی موقع ها ولی چرخش میچرخید دیگه از حرف زدن دست نمی‌کشید و خیلی خسته کننده می شد و به همین دلیل من متاسفانه یک فصل رو نصفش رو نخوندم و پریدم چون واقعا داشت موجب ریدینگ اسلامپ می شد و حوصله سر بر بود و  نکته ی جالب توجه اینه که من هیچ مشکلی در خط داستانی نخوردم و چیزی از داستان رو از دست ندادم. و بعدا هر وقت حوصله داشتم رجوع میکنم و میخونمش.


و اینکه به طرز غیر قابل منتظره ای غیر قابل منتظره بود! یعنی غیر قابل منتظره بودنش به سبک نویسنده بود و جدید و خلاقانه بود.

در کل ؛
نیم ستاره برای کسل کننده و طولانی بودن اطلاعات و صحبت های ولر
و نیم ستاره برای مشکلات ریزی توی شخصیت پردازی که گفته بودم 
در نتیجه ۴ ستاره که از نظرم نمره عادلانه و مناسبی هست

و اینکه پیشنهاد میشه بخونیدش ولی اگر صحبت های طولانی ولر براتون خسته کننده شد اگه نخونید و بعدا بخونید داستان غیر قابل فهم نمیشه. اگه دوست دارید که بخونید خسته کننده بود هم بعدا بیاد بخونیدش شاید برای خوندن کتاب خسته کننده باشه ولی جالب و قابل فهم توضیح داده و به خوبی متوجه تاریخ هنر مدرن میشین


      

4

        به نام خداوند لوح و قلم


داستان در مورد پسر یتیمی هست به نام سیج (در زبان انگلیسی به معنای باهوش و زیرک) که مسیر زندگی اون از جایی تغییر میکنه که مردی به یتیم خانه میاد و با دادن پول به مسئول اونجا سیج رو با خودش می بره و به گفته ی خودش اون رو "میخره"!


خب این کتاب واقعا واقعا عالی بود و هیچ چیزی کم نداشت و خیلی هم خفن بود. به کتاب مورد علاقه ی من تبدیل شد و همین کتاب رو بستم افسردگی پس از پایان کتاب شروع شد و خیلی خوشحالم که تک جلدی نیست وگرنه خیلی اوضاع بد میشد🙃


داستان این کتاب ،ایده اش ، طرحش و پیرنگ هاش بی نظیر بودن و نثر بسیار بسیار روان بود.شخصیت پردازی هم که نگم براتون ، در فصل دوم و حتی همون زمانی که در گاری بودن هم همه ی شخصیت ها رو میشه شناخت. و از افکار و رفتار سیج هم میشه به عمق شخصیتش رفت و باهاش زندگی کرد با اینکه خیلی از کار های سیج برای لو نرفتن داستان بیان نمیشد ولی خیلی بهش میشه نزدیک شد. و حتی از توی خود گاری یعنی فصل دوم به بعد هم میشه فهمید رودین قویه، توبیاس رو مخه، مات از کریگان بهتره و الی آخر.

هیچ نکته ی دیگه ای ندارم بگم فقط بگم که خیلی خفن بود و خیلی مویی به نقطه عطف نزدیک می‌شد طوری که خواننده متوجه نمیشد ولی در خود نقطه عطف خیلی خیلی شوکه می‌شد.

در نهایت، به اولن کتاب مورد علاقه ام تبدیل شد و قطعا از این به بعد توقع کمی بیشتری از بقیه کتاب ها خواهم داشت.و صد درصد پیشنهاد میشه خدمت بخونید و ازش لذت ببرید.🙃


      

3

4

        به نام خداوند لوح و قلم



خب داستان از جایی شروع میشه که کلی جانون، به دنبال شغل جدیده و شغلی که در نهایت پیدا میکنه کارمندی برای فروش و امانت دادن کتاب ها در کتاب فروشی ۲۴ ساعته ی آقای پنامبراست.ولی با این شغل ، خیلی معما ها گشوده میشه،خیلی چیزهای بسیار مهمی کشف میشه و وارد مکانی پر از معما و چیزهای مرموزه.

نثر بسیار روان هست . جزئیات خیلی زیاد بود ولی روانی متن جبرانش میکرد و باعث می‌شد آزاردهنده نباشه به جز یه تیکه در اواخر کتاب که دو سه صفحه فقط یه مکان رو توصیف می‌کرد و فکرای کلی رو میگفت(زاویه اول شخص و زمان مضارع است)

شخصیت پردازی واقعا قویه و همه ی شخصیت هارو علاوه بر ظاهری ، توی دیالوگ ها و رفتار هاشون  توصیف میکرد و خواننده کاملا میتونست با اونها ارتباط برقرار کنه 


داستان خیلی خیلی جذاب بود و ایده هم خیلی جالبه و اینکه خیلی خوب یه سری مفاهیمی رو مثل تاثیر همکار خیلی قشنگ سر داده بود وسط داستان

خیلی پیشنهاد میشه بخونید و احتمالا اون چیزی نیست که فکرش رو میکنید
اگه کتاب های معمایی دوست دارید (حالا از کمی کند بودن روند داستان به خاطر توصیفات زیاد میگذریم)خیلی کتاب مناسبیه.

درکل:
نیم ستاره برای کند بودن در بعضی داستان کم میشه و نیم ستاره برای توصیفات زیاد کم میشه.
در نتیجه :۴ ستاره از ۵
      

2

        به نام خداوند لوح و قلم




این کتاب که جلد دوم کتاب روز ها در کتابفروشی موریساکی هست، مثل جلد قبلیش به آدم شاد بودن رو یاد میده، که غم ها وجود دارن، هیچ اشکالی هم نداره که خودمون رو خالی کنیم یا گریه کنیم ولی باید پس از تخلیه ی غم ، شادی رو به زندگی مون برگردونیم
حالا نه لزوما "شادی" اما از نظرم این خوشحالی ای که کتاب به بودنش تشویق میکرد همین حسی بود :《 بعد از گریه کردن و احساس خنکی در راه بینی و گلو و با صورت خیس، از تخت بیرون میای، پرده رو کنار میزنی و پنجره رو باز میکنی ، باد به صورتت میخوره و خنکی خالص و پاکی رو به وجود میاره،و در تمام این مراحل که لبخندی به لب نداشتی و چشماتو بسته بودی، چشماتو آروم وا می کنی و با دیدن پرنده ای که میاد و میشینه
 روی یه درخت لبخند میزنی.》
موریساکی کتاب دلنشینی بود و حس خوبی به خواننده میداد نثرش نه نسبت به جلد قبلی ولی در کل روان بود.
شخصیت پردازیش میتونست بهتر باشه و مثل جلد قبلی فقط بعضی جاها  گنگ بود مرجع ضمیر و اینکه چه کسی فعل رو داره انجام میده
و اینکه یکمی اگه حتی خلاصه هم که شده بیشتر راجب روند و فرآیند هل صحبت می‌کرد شاید بعضی اتفاقاتی که ناگهانی افتاده بود منطقی تر و قابل توجیه تر بود
پیشنهاد میشه اگه داستان رو خوشتون اومده باشه چون واقعا بخش عظیمی از این کتاب سلیقه ای هست
و خیلی به من صفحات آخر خوندنش حس خوبی داد چون هم کتاب حس خوبی داشت و هم بعد از مدت طولانی شب برای خوندن کتاب بیدار موندم


      

9

        به نام خداوند لوح و قلم




خلاصه کتاب کامل بود و نه کم و نه زیاد بود اگر میخواید داستان رو بدونید همون رو بخونید کافیه

کتاب خوبی بود در کل و ازون کتاب هایی بود که به دل مینشست نثرش روان بود ولی چند تا جمله از ضمیر در جای اشتباهی استفاده کرده بود و آدم نمی‌تونست متوجه بشه این جا مرجع ضمیرش چیه؟
داستانش خوب بود ولی میتونست یه کم پیچیده تر باشه
شخصیت پردازی هاش خوب بود و کاملا تونست توی چند صفحه که داستان گذشت به خواننده شخصیت رو بشناسونه مثل خود تاکاکو و موموکو و ساتورو
 و اینکه در آخر تاکانو یهو خیلی خوب شد اجتماعی شد شوخی میکرد در صورتی که قبلا خیلی تو خودش بود و خجالتی بود نمیدونم این واسه اونه که به تومو رسید یا نه 
کتابی بود که کمی از دنیای واقعی جدا بشی و توش غرق بشی و آرامش بگیری.
نمیتونم راجع بهش نظر کاملی بدم چون که این دومین کتاب ژاپنی (و حتی چینی و کره ای)بود که خوندم(اولیش دختری که به اعماق دریا افتاد بود) و ممکنه زیاد با ادبیات و فرهنگ اون‌ها آشنا نباشم و نظرم اشتباه در بیاد. (از این هم نگذریم که ۳ ساعت طول می‌کشید تا لود شم و بفهمم این اسمی که میگه کی بود😃)
کتابیه که برای شروع کتابخونی هم خوبه ولی یه کوچولو میتونه سلیقه ای باشه و خودتون باید خلاصه و اینا رو ببینید که خوشتون میاد یا نه😊

همین (این اولین نظر کاملی بود که دادم بخاطر مدرسه و امتحانات نمیشد ولی از این به بعد میخوام واسه همه ی کتاب ها همچین یادداشتی رو بنویسم)
      

4

        دلم برای این مجموعه تنگ خواهد شد...



برای گوش های نوک تیز کاس، برای لطیفه های بی مزه ی مکس_ارنست ، برای "مسخره" و "باحال" گفتن های یو_یوجی، برای عتیقه فروشی بابابزرگ لری و بابابزرگ وین، با اینکه حتی بابابزرگ واقعی شخصیت اصلی هم نبودن، برای من  بابابزرگ های واقعی بودن... 
برای پیترو ، اعضای گروه هنامحرم، برای دستگاه کد شکن مکس_ارنست، چیپس های ترکیبی کاس ، کوله پشتی کاس و فوبیا ها و حساسیت های مکس_ ارنست...
حتی برای خورشید نیمه شب! برای خانم مووه ای که ازش متنفر بودم و دکتر ل که واقعا خیلی گناه داشت، حتی برای خواهر های اسکلتون! برای کاساندرا یا همون کلارا عمه ی خانم جانسون،برای وراجی ها ی مکس ارنست ، برای شوخی های پسودانیموس بوش که جنسشون بعد رفتن روی صحنه در کودکی اش کاملا عوض شده بود، برای سخنرانی تاثیر گذار و اشک در آر مکس ارنست در جشن فارغ التحصیلی ، حتی برای آمبر !،حتی برای بنجامین بلک در زمان شستشوی مغزی!، برای هر ورق و هر صفحه ی هر جلد این مجموعه، برای بوی ورق ها و فونت کلمات پرتقال که انگار تو این مجموعه فرق داشتن، برای دیاپازون و برای سمفونی بو ها ‌..‌..
خلاصه برای تک تک ورقه های این مجموعه،مجموعه ای که یه سور زده به افسردگی بعد از اتمام کتاب .
برای همه چیزش
حتی برای لفت دادن نویسنده
حتی برای رو مخ بودن شخصیت های منفی
حتی برای خونه ی نصف شده ی پدر و مادر مکس ارنست 


برای همه چیز
همه چیز
همه........




چیز‌.
      

6

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.