یادداشت ابری در آسمان هفتم☁️🍃

به نام خدا
        به نام خداوند لوح و قلم





کتاب تاج نفرین شده تمام شد. وقتی تمام شد ، احساس غروب را داشتم.  وقتی که آفتاب خودش را آرام آرام پشت افق پنهان می کند. تمام کردنش طعم چپاندن نور نارنجی خورشید دم دم صبح زود زمستان میداد. چپاندن نور پس از شبی سخت، طولانی، پر از غم و خشم و دوراهی.
انگار دستانی با لاکی به رنگ شب ، تاج نقره ای را آرام بر سرش می گذارد.
انگار شمشیری در خاموشی از غلاف بیرون آورده می شود و اعتراضی سر می دهد از آنکه برای خاموشی ظلم ، زندگی ای نیز باید خاموش شود.
انگار دشتی باز شده و به استقبال سحر می رود. سحری از جنس طبیعت. 

این یادداشتم کمی متفاوت بود احتمالا از این به بعد همین طوری یادداشت بزارم.
نقد کلی؛
نثر روانی داشت. خیلی خوب بود. ولی نثر در بخش آغازین کمی کند تر و با اتفاقات هیجان آور و تعلیق کمتری همراه بود. مخصوصا نسبت به جلد اول که نثر روان و دیالوگ های بیشتری داشت و من به خودم اومدم دیدم ۵۰ صفحه خوندم با اینکه اتفاق مهمی نیفتاده.
داستان به شدت زیبایی داشت ، مخصوصا نسبت به جلد اول ، اما با جزئیاتی کاملا کلیشه ای مخصوصا در سحر و جادو . شخصیت پردازی قوی داشت. اما شاید اگه یکم شخصیت هایی با خصوصیات کاملا ثابت رو خلق نمی کرد لذت بخش تر بود. پایان خوبی هم داشت. 

در کل : 

من خوشم اومد. جالب بود. و اینکه سر انسل گریه کردما! و در کل پیشنهاد میشه اما در جلد اولش باید صبور باشید تا جلد دوم که به شدت اوج میگیره.
اگه از ژانر سلطنتی خوشتون میاد، کتاب قشنگیه.
(احساس می کنم مثل همون معرفی کتابا شده ، که بخش اولش میگن : تو تجربه ی فوق العاده ای بودی و بخش دوم: ولی تو همه چیز بودی. جلد اول تجربه ی فوق العاده ای بود ولی جلد دوم...همه چیز بود...)

پ.ن: عکسی که برای یادداشت گذاشتم خیلی احساس رن به من میداد
      
43

14

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.