معرفی کتاب نازنین اثر فیودور داستایفسکی مترجم یلدا بیدختی نژاد

نازنین

نازنین

4.1
267 نفر |
103 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

16

خوانده‌ام

519

خواهم خواند

254

شابک
9786220110149
تعداد صفحات
95
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        کتاب نازنین در کنار «شب‌های روشن» ستوده‌ترین و پخته‌ترین رمانک فیودور داستایوسکی به شمار می‌رود، شاهکاری که به قول سوزان سونتاگ همچون هر هنر والایی خود را در قامت یک راز جلوه‌گر می‌سازد. راوی غیرقابل اعتمادِ این شاهکار کوچک را با راویان یادداشت‌های زیرزمینی، جنایات و مکافات و ابله مقایسه می‌کنند. راویانی عاصی و سرگشته و در این جا حق به جانب و خودشیفته. داستان کتاب نازنین از زبان گرویی‌فروشی روایت می‌شود که به یکی از مشتریان همیشگی مغازه‌اش دل می‌بازد و با او ازدواج می‌کند، دخترکی شانزده ساله، جوان و سرشار از شور زندگی. چندی نمی‌گذرد که سرجدایی‌ها آغاز می‌شود و مرد به رابطه عروس جوان با همقطار سابقش مظنون می‌شود.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به نازنین

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

50 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به نازنین

نمایش همه
بچه های سبزبی دوز و کلکسال گمشده ی خوآن سالواتی یرا

برج بابل

26 کتاب

واقعا عاشق تک تک تصویرسازی‌های این مجموعه‌ام. 🥲 و چندتاییش رو هم خوندم و دوست داشتم. :) دلم می‌خوادشون. 😩 در مقدمه کتاب‌ها در شرح اینکه چرا به نام برج بابل نامیده می‌شن نوشته شده: گفته‌اند تشتت و افتراق زبانْ عقوبت آدمیان بوده است؛ و ترجمه تلاش برای رسیدن به آن زبان وفاق، زبان هم‌دلی، زبان کامل و بی‌نقص، زبان آدم و حوا، زبان بهشت. «برج بابل» حالا نماد ناسوتی و ازدست‌رفتهٔ آن لغت تنها، آن زبان یگانه، زبان هم‌دلی انسان‌هاست. مجموعه کتاب‌های «برج بابل» شاید تلاش ما در بزرگداشت هم‌دلی از راه هم‌زبانی است: رمانک‌ها یا داستان‌های بلندی که در غرب به آن‌ها «نوولا» می‌گویند، از قضا بسیاری از آثار ادبیات مدرن جهان در چنین قطع و قالبی نوشته شده‌اند؛ آثاری که هرچند با معیار کمی تعداد صفحه و لغت دسته‌بندی می‌شوند، در اشکال سنجیده و پروردهٔ خود هیچ کم از رمان ندارد. در طبقه‌بندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی را معیار خود قرار داده‌ایم و به شکلی نمادین، نام یکی از شخصیت‌های داستانی به‌یادماندنی آن اقلیم را بر پیشانی هر دسته نهاده‌ایم؛ مانند «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی و «رمدیوس» برای ادبیات امریکای لاتین. آثار ایرانی این بخش در مجموعه‌ای به نام «هزاردستان» ارائه می‌شود. این کتاب‌ها را می‌توان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند و به تاریخ و ذهن زبان مردمان سرزمین‌های دیگر راه برد. در این سفرهای کوتاه به بهشتِ زبان،‌ همراه‌مان شوید.

127

پست‌های مرتبط به نازنین

یادداشت‌ها

          و نازنین را، این شاهکار کوتاه را، این تردستی داستایفسکی را، این نوول ( داستان بلند )، را بالاخره خواندمش!
نازنین ( که فریبنده و یا انسان مهربان هم ترجمه می‌شود ) تا به حال ترجمه خوبی از آن موجود نبود( مجموعه داستان نازنین و بوبوک نشر علمی فرهنگی ترجمه بدی نداشت اما به شدت کمیاب بود. ) و از این بابت ممنون نشر خوب چشمه و خانم بیدختی نژاد هستیم.
کتاب شامل ۹۵ صفحه پالتویی ست و در یک نشست جمع می‌شود. طراحی جلد بسیار ساده و فانتزی طور است که می‌شد بهتر هم باشد.
اما سفر کنیم به داخل کتاب...
کتاب دو مقدمه دارد. مقدمه یلدا بیدختی نژاد ( که مرسوم است بین مترجمین ) و مقدمه ای از خود داستایفسکی! ( که اگر خوانده باشیدش خواهید دانست این امر در اکثر کتاب های او امری غریب است! )
مقدمه داستایفسکی کوتاه است و بسی مختصر. از نشریه اش می‌گوید و مخاطبانش، از اینکه چطور چند ماه صرف نوشتن این کتاب کرده و معرفی کوتاهی از داستان که به شدت پیشنهاد می‌کنم بخونید بخش مقدمه داستایفسکی را.
داستان از زبان یک راوی غیرقابل اعتماد است، یک راوی پریشان حال و نزار که مدام هذیان هم میگوید شاید! آستانه ورود داستان چشمگیر است: مردی به پیکر بی‌جان همسر نگاه می‌کند و هنوز مبهوت است از اینکه چرا؟ چطور شد؟ اصلن من که عاشقش بودم، او که دوستم داشت...
و در ادامه فلش بک می‌زند به روز های عادی زندگی اش، زمانی که صبح سپیده دم تا شب را در مغازه خود ( امانت فروشی ) می‌کرده است! و اینکه چطور دل می‌بندد به یکی از دختران مشتری اش که چه دختر نازنینی ست...
شخصیت پردازی درونی کتاب که فوق العاده قوی ست، اصلن از داستایفسکی جز این انتظار نمی‌رود
◼️ داستایفسکی این داستان بلند را در اواخر عمر خود نوشت، از این رو این داستان از پخته ترین آثار وی است و در آن درخشش فنون قلم او را خواهیم دید.
اما متاسفانه شخصیت پردازی بیرونی ایده آلی نداشت و فضاسازی هم ضعیف تر از حد انتظار من بود. البته ذکر این نکته هم ضروری ست که هیچ نویسنده ای در تمام شگرد های داستان نویسی استاد نبوده است!
استعاره های بسیار زیبایی در داستان به کار برده شده بود، کنایه های وحشتناک، تمثیلات حرفه ای، و در کل یک اثر به واقع ادبی بود این داستان.
◼️ پیشنهاد می‌کنم نقد نازنین را حتمن بخوانید بعد از اتمامش، البته از سایت های غیر فارسی...
و در انتها، پیش‌بینی می‌کنم در بخش هایی از این داستان قلب تان خواهد لرزید، همچون چانه تان! بله، احتمالن این داستان اشک شما را جاری خواهد کرد اگر دل ببندید بهش.
بخوانید پخته ترین نوول داستایفسکی را، این خورشید فروزان ادبیات روس را، این درخشش اعجاب انگیز قرن ۱۹ را، این غول ادبیات جهان را...
        

18

          "نازنین" یک رمان کوتاه اثر "فئودور داستایوسکی" با ترجمه یلدا بیدختی نژاد
این یک داستان کوتاه تحسین شده است مثل "شبهای روشن" که بیش از ده فیلمساز از روی اون اقتباس کرده اند از جمله نسخه ایرانیش "سایه های موازی" ساخته "اصغر نعیمی" ۱۳۹۳ با حضور ابوالفضل پورعرب، شهاب حسینی و سمیرا حسن پور
کتاب با اینکه کوتاهه هم مقدمه مترجم داره هم مقدمه نویسنده!
به گفته مترجم اولین کتاب داستایوسکی هست که خودش مقدمه هم نوشت، شاید میدونسته خواننده گیج خواهد زد که این چیه؟!
خودش میگه:"موضوع این است که اثر پیش روی شما نه داستان است و نه یادداشت، شوهری را تصور کنید که زنش خودکشی کرده و حالا پیکر این زن جلو رویش روی میزی قرار دارد." مطالب داستان به زعم خود نویسنده تراوشات ذهنی شوهر هست طی زمان کوتاهی که انگار کسی آن را تندنویسی کرده و اسم آن را "عنصر خیالی" داستان گذاشته. خود داستایوسکی معتقد هست که قبلا این روش توسط "ویکتور هوگو" در واقعی ترین اثرش یعنی " آخرین روز یک محکوم" استفاده شده، "او دیگر پای تند نویس را به میان نمی کشد بلکه دروغ بزرگتری می گوید: محکوم به اعدام قادر است و وقتش را هم دارد که نه تنها در روز آخر بلکه در ساعت واپسین و حتی دقیقا لحظه آخر زندگی اش یادداشت بنویسد."
این کتاب دو فصل داره: من کی بودم او کی بود؟ و رویای غرور
راستش شاید یک بار خوندن کتاب کافی نباشه آدم رو گیج میکنه انگار خیلی پیچیده اس! من انتظار داشتم آخر داستان یک اتفاق عجیب ببینم ولی تموم شد نفهمیدم چرا این اتفاق ها افتاد. شاید هم سطح کتاب خیلی بالاست در حد من نیست. مترجم در مقدمه اشاره میکنه که این کتاب در سال ۱۸۷۶ یعنی در سن ۴۵ سالگی نویسنده نوشته شده یعنی بعد از "قمارباز" و "جنایت و مکافات" و "ابله" و "شیاطین" پس داستایوسکی در اوج پختگی نویسندگی بوده.
به هر صورت کتاب ارزشمندیه و ارزش خواندن حتما داره، انقدر هم کوتاه هست که زود تموم بشه.

"آمد و رسید به تخت و بالا سرم ایستاد. همه چیز را می شنیدم، سکوت مرگ حاکم بود و من همان سکوت را هم میشنیدم. همین موقع بود که حرکت بی اختیاری از روی اضطراب کردم، نتوانستم جلو خودم را بگیرم و برخلاف میلم چشم گشودم. داشت مستقیم نگاهم می کرد، به چشم هایم، و لوله تپانچه روی شقیقه ام بود. یک آن نگاه های مان به هم برخورد کرد، برای کمتر از یک لحظه. همه نیرویم را بکار گرفتم و دوباره چشم بستم. درآن هنگام با تمام توان روحی ام تصمیم گرفتم هرچه به سرم بیاید دیگر تکان نخورم و چشم باز نکنم."

۹۵صفحه

#نازنین #داستایوسکی #نشر_چشمه #یلدا_بیدختی_نژاد




























        

0

العین

العین

1403/8/20

          نظرات رو خوندم اما یکم نظر من متفاوته .
ما معمولا درگیر داستان می شویم ، خصوصا این داستان که گیرایی زیادی داشت و منو تا اتمام داستان یک جا نشوند ، اما درگیر این نمی شویم که نویسنده با تمام حرفهایی که زد ، آخرش چه چیزی رو می خواست بگه.
البته هنر رمان همینه که تو داستان را بپزی و هر چقدر هنرمندانه پشت سرهم سوژه ها رو بچینی ، مخاطب تو بیشتر پای کتاب تو خواهد نشست ، چه اینکه کتاب هایی رو در ابتدای خواندنش رها کردیم و ادامه ندادیم. از این جهت قلم گیرای داستایوفسکی قابل تحسینه .

حقیقت اینه که عشق در اینطور کتابها طولانی مدت نیست. زمان داستان شاید کمتر از یک سال بود ، که نبود . اون‌ لحظاتی که غرور کنار میره و منیت تو عشق شکست میخوره ، آدم دوست داره داستان جذاب تر بشه ، اما چرا خودکشی ؟ چون عشق در این جور مواقع باید بمونه و الا دوباره همه چیز برمیگرده به زمان قبل. اینجا دین هم به داد هیچ کس نمی‌رسه و حرفی برای گفتن نداره و اون هم تازه محکومه ، همون جایی که سمبل مریم مقدس را هم در آغوش می گیره و به مرگ تن میده...

حقیقتش احساس می کنم معنای زندگی چیزیه که همه ازش فرار می کنند ، حتی داستایوفسکی...

ما با شکست ها و احساس حقارت ها و نیستی ها و نشدن ها احساس میکنیم به معنا دست یافته ایم ، البته اشتباه هم پیش نرفته ایم اما اینها فقط پیش فرضند و خصوصیت طبیعی دنیا، اما انسان دیر میخواهد بفهمد و با سرگرمی هایش درگیر است.

نمیدانم...
        

0

داستایوفسک
        داستایوفسکی یک موضوع مهم را روشن میکند: انسان ذاتا خودخواه است. در عشق، در مرگ و در هرچیز، فقط به دنبال خودش است. به دنبال جایگاه خود در آن اتفاق.

نازنین داستان کوتاه از داستایوفسکی که با اینکه صد و پنجاه سال پیش نوشته شده است اما میتوان آن را اثری مدرن قلمداد کرد. همانطور که بسیاری از منتقدان معتقدند از لحاظ فرم و نوع نویسندگی، این اثر کاملا شبیه آثار مدرن است.
داستایوفسکی مثل همیشه در پردازش شخصیت‌ها از جست و جوی روانشناسی عمیقی استفاده میکند. انگار که این شخصیت‌ها را زمان زیادی است که می‌شناسیم.
یک فروشنده کمی خسیس که به دنبال فرونشانی احساس حقارت است. به دنبال اینکه شخصی مظلوم و حقیر، او را ستایش کرده و تحسین کند.
از آن طرف، دخترکی نوجوان و بیچاره که در فضای تاریک خانوادگی، کاملا تحقیر و کوچک شده است. او که از فرط ناچاری و تهی دستی با مرد داستان ازدواج میکند، اکنون درون چاهی دیگر افتاده است.
نکته جالب داستان این است که داستان از زبان همین مرد خودخواه و تحقیر شده بیان میشود و اگر آن را تحلیل نکنیم، فکر خواهیم کرد حق با اوست که واقعا به زن محبت میکند. اما با تفکری کوتاه در حرف‌های او و تجسم کردن وضعیت میتوان فهمید که او حقیقت را فقط از زبان خودش بیان میکند.
او دخترک را به بند کشیده و او را تحقیر میکند. همینطور با انضباطی تحقیر کننده او را شکنجه میدهد.
نکته مهمی که در بخش های زیادی از داستان نازنین میتوان آن را مشاهده کرد، سکوت است. سکوت، نقش مهمی در تحلیل شخصیت‌های داستان دارد. مرد سکوت می‌کند تا حقارتش را نشان ندهد و زن سکوت می‌کند تا حقیقت را نگوید. نگوید که واقعا مرد را دوست ندارد و به دنبال رابطه با سرهنگ بوده و یا با اجبار و برای تهی دستی با مرد ازدواج کرده است.
اگر خودمان را جای شخصیت زن قرار بدهیم واقعا حمله هیستری او طبیعی است. مردی که همیشه به شکلی مرموز سکوت می‌کرده و سعی داشته حقارت خود را پشت ظاهری قدرتمند پنهان کند، حال به پای او افتاده و با هیجانات و احساسات زیادی می‌گوید که دوستش دارد.
داستایوفسکی در اواخر داستان نیز درس مهمی به ما میدهد: مهم نیست که شما مقصر هستید یا نه. یک عشق بیمارگون همیشه محکوم به شکست است.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

11

          یک رمان کوتاه که در عجبم ، چرا روندی به این سرعت داشت... تقریبا یک روزه این رمان را خواندم و وقتی به صفحه خالی پایانی رسیدم چشمانم از تعجب باز مانده بود.. احساس می‌کردم باید بگریم ولی.. مردی چهل ساله که بعد از سال ها زندگی عذبناک و منزوی ، به یکباره به یاد ازدواج افتاده و طرف دیگر این گند.. دختری نوجوان و رنجور است... داستان وقتی آغاز می‌شود که جنازه دختر روی زمین است و لخته خونی از دهانش بیرون ریخته..
بیش از این جلو نمی‌روم. نازنین یک عاشقانه متفاوت است.. شما خاطرات مردی را مرور می‌کنید که به دنبال مقصر می‌گردد.. به دنبال رد قدمی که اشتباه برداشته است.. حکایت دو انسان رنجور ، که چرخ فلک سرنوشتشان را به موازا کشانده.. یک عشق، از جنس رنج و انزوا.. از جنس سکوت و دیر به سخن آمدن... اگر یک جمله در این داستانک عالی داستایوفسکی دستگیر ذهن بی خیال من شده باشد این است: گاهی زود تر از آنچه در فکر می‌پروریم دیر می‌شود؛ گاهی سخنی که به زبان نمی‌آید به زخمی بدل می شود که بر روح آدمی باقی‌می ماند. نازنین یک شاهکارک دیگر از داستایوفسکی بود ، اما اینجا جای دارد از ترجمه عالی خانم بیدختی نژاد تشکر کنم و باید بگویم  تحسین برانگیز بود؛ امیدوارم در آینده رمان های بیشتری را با ترجمه ایشان بخوانیم.
        

6