بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

نازنین

نازنین

نازنین

4.2
69 نفر |
32 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

135

خواهم خواند

70

کتاب نازنین در کنار «شب‌های روشن» ستوده‌ترین و پخته‌ترین رمانک فیودور داستایوسکی به شمار می‌رود، شاهکاری که به قول سوزان سونتاگ همچون هر هنر والایی خود را در قامت یک راز جلوه‌گر می‌سازد. راوی غیرقابل اعتمادِ این شاهکار کوچک را با راویان یادداشت‌های زیرزمینی، جنایات و مکافات و ابله مقایسه می‌کنند. راویانی عاصی و سرگشته و در این جا حق به جانب و خودشیفته. داستان کتاب نازنین از زبان گرویی‌فروشی روایت می‌شود که به یکی از مشتریان همیشگی مغازه‌اش دل می‌بازد و با او ازدواج می‌کند، دخترکی شانزده ساله، جوان و سرشار از شور زندگی. چندی نمی‌گذرد که سرجدایی‌ها آغاز می‌شود و مرد به رابطه عروس جوان با همقطار سابقش مظنون می‌شود.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به نازنین

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به نازنین

نمایش همه
بچه های سبزبی دوز و کلکسال گمشده ی خوآن سالواتی یرا

برج بابل

21 کتاب

واقعا عاشق تک تک تصویرسازی‌های این مجموعه‌ام. 🥲 و چندتاییش رو هم خوندم و دوست داشتم. :) دلم می‌خوادشون. 😩 در مقدمه کتاب‌ها در شرح اینکه چرا به نام برج بابل نامیده می‌شن نوشته شده: گفته‌اند تشتت و افتراق زبانْ عقوبت آدمیان بوده است؛ و ترجمه تلاش برای رسیدن به آن زبان وفاق، زبان هم‌دلی، زبان کامل و بی‌نقص، زبان آدم و حوا، زبان بهشت. «برج بابل» حالا نماد ناسوتی و ازدست‌رفتهٔ آن لغت تنها، آن زبان یگانه، زبان هم‌دلی انسان‌هاست. مجموعه کتاب‌های «برج بابل» شاید تلاش ما در بزرگداشت هم‌دلی از راه هم‌زبانی است: رمانک‌ها یا داستان‌های بلندی که در غرب به آن‌ها «نوولا» می‌گویند، از قضا بسیاری از آثار ادبیات مدرن جهان در چنین قطع و قالبی نوشته شده‌اند؛ آثاری که هرچند با معیار کمی تعداد صفحه و لغت دسته‌بندی می‌شوند، در اشکال سنجیده و پروردهٔ خود هیچ کم از رمان ندارد. در طبقه‌بندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی را معیار خود قرار داده‌ایم و به شکلی نمادین، نام یکی از شخصیت‌های داستانی به‌یادماندنی آن اقلیم را بر پیشانی هر دسته نهاده‌ایم؛ مانند «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی و «رمدیوس» برای ادبیات امریکای لاتین. آثار ایرانی این بخش در مجموعه‌ای به نام «هزاردستان» ارائه می‌شود. این کتاب‌ها را می‌توان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند و به تاریخ و ذهن زبان مردمان سرزمین‌های دیگر راه برد. در این سفرهای کوتاه به بهشتِ زبان،‌ همراه‌مان شوید.

پست‌های مرتبط به نازنین

یادداشت‌های مرتبط به نازنین

            و نازنین را، این شاهکار کوتاه را، این تردستی داستایفسکی را، این نوول ( داستان بلند )، را بالاخره خواندمش!
نازنین ( که فریبنده و یا انسان مهربان هم ترجمه می‌شود ) تا به حال ترجمه خوبی از آن موجود نبود( مجموعه داستان نازنین و بوبوک نشر علمی فرهنگی ترجمه بدی نداشت اما به شدت کمیاب بود. ) و از این بابت ممنون نشر خوب چشمه و خانم بیدختی نژاد هستیم.
کتاب شامل ۹۵ صفحه پالتویی ست و در یک نشست جمع می‌شود. طراحی جلد بسیار ساده و فانتزی طور است که می‌شد بهتر هم باشد.
اما سفر کنیم به داخل کتاب...
کتاب دو مقدمه دارد. مقدمه یلدا بیدختی نژاد ( که مرسوم است بین مترجمین ) و مقدمه ای از خود داستایفسکی! ( که اگر خوانده باشیدش خواهید دانست این امر در اکثر کتاب های او امری غریب است! )
مقدمه داستایفسکی کوتاه است و بسی مختصر. از نشریه اش می‌گوید و مخاطبانش، از اینکه چطور چند ماه صرف نوشتن این کتاب کرده و معرفی کوتاهی از داستان که به شدت پیشنهاد می‌کنم بخونید بخش مقدمه داستایفسکی را.
داستان از زبان یک راوی غیرقابل اعتماد است، یک راوی پریشان حال و نزار که مدام هذیان هم میگوید شاید! آستانه ورود داستان چشمگیر است: مردی به پیکر بی‌جان همسر نگاه می‌کند و هنوز مبهوت است از اینکه چرا؟ چطور شد؟ اصلن من که عاشقش بودم، او که دوستم داشت...
و در ادامه فلش بک می‌زند به روز های عادی زندگی اش، زمانی که صبح سپیده دم تا شب را در مغازه خود ( امانت فروشی ) می‌کرده است! و اینکه چطور دل می‌بندد به یکی از دختران مشتری اش که چه دختر نازنینی ست...
شخصیت پردازی درونی کتاب که فوق العاده قوی ست، اصلن از داستایفسکی جز این انتظار نمی‌رود
◼️ داستایفسکی این داستان بلند را در اواخر عمر خود نوشت، از این رو این داستان از پخته ترین آثار وی است و در آن درخشش فنون قلم او را خواهیم دید.
اما متاسفانه شخصیت پردازی بیرونی ایده آلی نداشت و فضاسازی هم ضعیف تر از حد انتظار من بود. البته ذکر این نکته هم ضروری ست که هیچ نویسنده ای در تمام شگرد های داستان نویسی استاد نبوده است!
استعاره های بسیار زیبایی در داستان به کار برده شده بود، کنایه های وحشتناک، تمثیلات حرفه ای، و در کل یک اثر به واقع ادبی بود این داستان.
◼️ پیشنهاد می‌کنم نقد نازنین را حتمن بخوانید بعد از اتمامش، البته از سایت های غیر فارسی...
و در انتها، پیش‌بینی می‌کنم در بخش هایی از این داستان قلب تان خواهد لرزید، همچون چانه تان! بله، احتمالن این داستان اشک شما را جاری خواهد کرد اگر دل ببندید بهش.
بخوانید پخته ترین نوول داستایفسکی را، این خورشید فروزان ادبیات روس را، این درخشش اعجاب انگیز قرن ۱۹ را، این غول ادبیات جهان را...
          
            یک رمان کوتاه که در عجبم ، چرا روندی به این سرعت داشت... تقریبا یک روزه این رمان را خواندم و وقتی به صفحه خالی پایانی رسیدم چشمانم از تعجب باز مانده بود.. احساس می‌کردم باید بگریم ولی.. مردی چهل ساله که بعد از سال ها زندگی عذبناک و منزوی ، به یکباره به یاد ازدواج افتاده و طرف دیگر این گند.. دختری نوجوان و رنجور است... داستان وقتی آغاز می‌شود که جنازه دختر روی زمین است و لخته خونی از دهانش بیرون ریخته..
بیش از این جلو نمی‌روم. نازنین یک عاشقانه متفاوت است.. شما خاطرات مردی را مرور می‌کنید که به دنبال مقصر می‌گردد.. به دنبال رد قدمی که اشتباه برداشته است.. حکایت دو انسان رنجور ، که چرخ فلک سرنوشتشان را به موازا کشانده.. یک عشق، از جنس رنج و انزوا.. از جنس سکوت و دیر به سخن آمدن... اگر یک جمله در این داستانک عالی داستایوفسکی دستگیر ذهن بی خیال من شده باشد این است: گاهی زود تر از آنچه در فکر می‌پروریم دیر می‌شود؛ گاهی سخنی که به زبان نمی‌آید به زخمی بدل می شود که بر روح آدمی باقی‌می ماند. نازنین یک شاهکارک دیگر از داستایوفسکی بود ، اما اینجا جای دارد از ترجمه عالی خانم بیدختی نژاد تشکر کنم و باید بگویم  تحسین برانگیز بود؛ امیدوارم در آینده رمان های بیشتری را با ترجمه ایشان بخوانیم.
          
            با یه جمله از داستایوفسکی شروع میکنم
انسان یک راز است و باید آن را کشف کرد. 
ردپای این جمله رو تو تمام آثار این نویسنده میشه دید. داستایوفسکی یه جوری مینویسه انگار اول یه مجسمه از یه شخصیت داستانی ساخته و با خط داستانی مثل یه دوربین که در اطراف اون مجسمه میچرخه اون شخصیت رو طی داستان برای ما کشف و واکاوی میکنه
کمتر نویسنده ای شخصیت پردازی رو به خوبی داستایوفسکی انجام میده و انسان رو به معنی کامل بیان میکنه همه شخصیت ها اصلی تو نوشته‌های این نویسنده خاکستری‌ان و داستایوفسکی تو کل مسیر داستان به واکاوی این شخصیت میپردازه اما برای همسر جوان مرد بعد هایی مبهم مونده اما این عمدیه چون این ابعاد برای همسرش هم مبهمه و ما داریم این روایت رو از زبان همسرش می‌شنویم 
در این داستان بعد های مختلف شخصیت این مرد رو میبینیم: آسیب هاش، گذشته، عشق، تمایل به خوب بودن و... به طوری که اوایل داستان این مرد رو سرزنش میکنیم و آخر داستان حق رو به اون میدیم یه جورایی همون جمله معروف که میگه "هرکسی رو بفهمی قطعا او را میبخشی"  این کتاب خیلی شبیه به کتاب یادداشت های زیر زمینی خود نویسنده بود  و انگار همون تکنیک و خط داستان رو به شیوه دیگه ای تو این کتاب پیاده کرده. 
یکی از نام‌های کتاب در ترجمه انگلیسی The Gentle Spirit (تقریبا روح لطیف) که به نام روسیش نزدیک تر بود که در ترجمه نام کتاب را نازنین انتخاب کرده اند. که به نظر من انتخاب خوبی نبوده. 
توصیف های فضا در این کتاب واقعا خوب بیان شده نه به خوبی رمانی مثل کوری ولی بازم خوب بیان شده
مورد جذاب دیگه نوشته های داستایوفسکی درک درستش از زندگی و اون بالا و پایین هاشه که تو خط تمام داستاناش (حداقل اونایی که من خوندم) میشه دید. از احساس خوشبختی تا غم حسرت همه حس های در جای درستشون جانمایی شدن حتی ترکیب گیجی و حسرت رو به هنرمندانه ترین شکل ممکن در آخر داستان میبینیم
به نظر من داستایوفسکی اول مواد لازمش برای تهیه داستان خوب رو به بهترین شکل آماده میکنه و بعد هنرمندانه اون ها رو کنار هم و در یه روند درست قرار میده. از نظر من بهترین کار داستایوفسکی نبود ولی قطعا یکی از کارهای خوب این نویسنده است.