یادداشت ابری در آسمان هفتم☁️🍃

به نام خدا
        به نام خداوند لوح و قلم



"نازنین"، خوابیده است.
بر دو میز به هم وصل شده.
"نازنین" پرنده ایست که پرید و پرواز نکرد.
پرنده ای عاقبت، که در آبی چشمان خودش ، غرق شد.
در آبی چشمانی که غرق شدن فرد دیگری را درک نکرد.
می خواست درک کند، نمی توانست .
کمی آن طرف تر ، پنجره باز است.
پنجره ای که کاش، باز نبود.
و هلاک شدن پرده را می بیند و نمی تواند کاری کند. پرده فریاد می زند. چون مردن پرنده ای را دیده است.و پرپر شدن کسی که با تمام وجود عاشقش بود.
پایان خوش ، خیالی خام بیش نیست.
شاید پایان خوش را جایی دگر پیدا کنی.
اما بر روی این دنیا ، گمان نخواهیم کرد.
و در این سکوت پر فریاد آبی ، سوالی طنین می اندازد:《چرا؟چرا او مرده است؟》
کسی نمی داند.
پنجره ، سکوت می کند.
پرده پر پر می شود.
عاشق از هم می پاشد.
میز گردنش می شکند.
باد ، غمگین است.
سکوت جریان دارد.
اما همچنان؛
"نازنین" خوابیده است...
      
10

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.