بریدهای از کتاب راز اسب های توی آینه اثر مگان شپرد
1403/8/3
صفحۀ 11
هر وقت بابا سر به سرم می گذارد و می پرسد چرا اینقدر تودارم، مامان با لبخند سرش را از روی کتاب بلند میکند و می گوید:«دست از سرش بردار، بیل. آدم های ساکت رازی توی وجودشون دارن. آب های راکد جریان عمیق تری دارن.»
هر وقت بابا سر به سرم می گذارد و می پرسد چرا اینقدر تودارم، مامان با لبخند سرش را از روی کتاب بلند میکند و می گوید:«دست از سرش بردار، بیل. آدم های ساکت رازی توی وجودشون دارن. آب های راکد جریان عمیق تری دارن.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.