شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
sheida

sheida

6 ساعت پیش

        توجه داشته باشید این کتاب جلد آخر از سه گانه فریدا مک فادن با عناوین : خدمتکار ، راز خدمتکار و خدمتکار تماشا می‌کند است 🥲
به عقیده من این جلد دارک تر شده بود و اشاره ای به موضع آزار کودکان داشت که متاسفانه حقیقت ترسناکیه  .
حتماً! اینم یه معرفی با شور و هیجان بیشتر، درست مثل ضربان قلبت وسط یکی از صحنه‌های نفس‌گیر داستان:

او بازگشته ! و این بار ، فقط یک نفر قربانی نخواهد بود.

خانه‌ای گرم، زندگی‌ای آرام، دختری شیرین و شوهری دوست‌داشتنی—ظاهراً همه‌چیز عالیه!
اما اگه همه‌ی این‌ها فقط نقابی باشه؟
اگه گذشته‌ای که فکر می‌کردی پشت سر گذاشتی، با تمام قدرت بازگشته باشه؟
میلـی حالا یک مادره، یک همسره… اما هنوز همون پرستار سابقه؛ زنی که بهتر از هر کسی می‌دونه پشت لبخندها چی می‌تونه پنهون بشه.

در سومین و نفس‌گیرترین جلد از سه‌گانه‌ی پرستار، فریدا مک‌فادن ضربه نهایی رو وارد می‌کنه.
در این بازی مرگ و دروغ، همه چیز زیر سوال می‌ره: عشق، اعتماد، خانواده.
و تنها یک چیز قطعی‌ست…
کسی داره تماشا می‌کنه.
      

13

        تارانتینویی ترین اثر مک دونا

مک دونا ، رفیق قدیمی ما هامارتیایی ها به سه چیز خیلی معروفه که گاه دستمایه شوخی بچه های باشگاه هم قرار می گیره . یکی خشونت زیاد ، یکی قصه های عجیب و جذاب و سوم فحش هایی که " کوفتی " ترجمه میشن. 

اما یک نکته هست که مک دونا رو یه ذره خاص تر می کنه و اون هم اشاراتیه که به کارهای دیگه ش توی نمایشنامه هاش میکنه . مثل کاری که الکساندر دوما در سه تفنگدار و عشق صدراعظم کرد یا آلبرکامو در طاعون و بیگانه و... 

مک دونا هم در سه گانه لی نین به وفور این کار رو کرد و در همین اثر صحبت از مورینِ ملکه زیبایی لی نین شد. 
اما نکته ای که جالبه اینه که ایده این نمایشنامه " یک داستان خیلی خیلی خیلی سیاه " که آخرین اثر مارتین مک دونا هم هست ، خیلی قبل‌تر در نمایشنامه " مرد بالشی " مطرح شد .

جایی که کاتوریان میگه " شاید یکی یه داستان بنویسه که یک نویسنده یکی رو انداخته توی قفس تا اون داستان هاش رو براش بنویسه ".

این تک خطی ، داستان همین نمایشنامه ست. اثر حاضر،  آخرین متن نوشته شده توسط مارتین مک دوناست که کوتاهترین متن و به نظر من ضعیف ترین متن مک دونا تا به امروز هم بوده. 

یادمه سال ۹۷ که تازه این نمایشنامه رو بیدگل چاپ کرده بود ، بین ما بچه های تئاتر خیلی شوق ایجاد شده بود که کار جدید مک دونا ترجمه شده . همه دویدیم سمت کتاب فروشی و کتاب رو خریدیم و فکر کنم تو مترو تا خونه خوندیم اما خیلی توجهمون رو جلب نکرد. 

امروز که برای بار دوم و به لطف باشگاه هامارتیا دوباره خوانی شد ، دیدم هنوز نظرم تغییر نکرده و همچنان به نظرم ضعیف ترین اثر مک دوناست.

البته ضعیف ترین اثر مک دونا در قیاس با آثار خودش ولی به طور مستقل ، نمایشنامه بدی نیست. اینقدر نمایشنامه بد وجود داره مخصوصا توی این ۵۰ سال اخیر که باید این نمایشنامه مک دونا رو روی چشامون بذاریم. 

داستان تمام چیزهایی که از مک دونا سراغ داریم رو داره ، خشونت و فحش و داستان عجیب و غریب و پایان های پوچ.

خشونت مک دونا ، این بار از نوع خشونت فیلم های تارانتینوست ، اون مدل خشونتی که در لحظه با خون سرد ترین حالت ممکن دست به کشتن میزنن و عین خیالشون هم نیست.

صحنه ای که ساموئل جکسون و جان تراولتا در فیلم Pulp Fiction 1994 توی ماشین نشستن و یک سیاه پوست در صندلی عقب نشسته رو یادتون بیاد. اسلحه در دست جان تراولتاست و برمیگرده با سیاهپوسته صحبت کنه که یهو تیر در میره و خون سیاه پوست طفلی میپاچه به صندلی عقب ماشین. 

همینقد پوچ و عجیب...اینجا هم از این مدل خشونت ها کم نداریم. 

هانس کریستن اندرسن و چارلز دیکنز دو غول داستان نویسی انگلیسی زبان در این نمایشنامه دو خواهر رو در جعبه ای در یک اتاق زندانی کردن و اونا براشون داستان می نویسن و اینا به اسم خودشون چاپ میکنن و تحسین میشن. 

اینکه بیای با دو نویسنده بزرگ اینطوری و جنجالی نمایشنامه بنویسی و ببری شون زیر سؤال،  یک حرکت پست مدرنه و کاری به بد بودن و خوب بودن اخلاقی ش ندارم چون قضاوتش با من نیست اما ایده ، ایده جالبی بود که مک دونا کمی حیفش کرد. 

شاید اگر کمی بیشتر با اندرسن و دیکنز آشنا می‌شدیم و تحسین ها رو بیشتر میدیدم و در کل کمی اثر طولانی تر بود ، احتمالا نمایشنامه بهتری از آب درمیومد...

و شاید اگر از این دو نویسنده اسم نمی برد مسئله اخلاقی هم حل میشد .

به هرحال آخرین اثر مک دونا تا امروز رو در باشگاه هامارتیا خوندیم و کارمون با رپرتوار اول تمام شد و تمام آثار مک دونا هم همخوانی شد.

مشکل ترجمه فحش ها همچنان پابرجاست و به وفور کلمه " کوفتی " رو می خونیم. 

باید دید که کی جناب مک دونا دست به نوشتن نمایشنامه جدید میزنه که به شخصه خیلی منتظرشم گرچه فعلا تفریح و ساختن فیلم رو به نمایشنامه نویسی ترجیح داده اما میدونم که چیزهایی آماده داره و به زودی چاپ شون میکنه...

به امید اون روز‌‌‌...
      

13

اعظم شکیبائی

اعظم شکیبائی

6 ساعت پیش

        پینوکیو، عروسک چوبی که دروغ را لو می‌داد.

زمانی که کودک بودم از کارتون پینوکیو خوشم نمی‌آمد چون پینوکیو قهوه‌ای و دلگیر بود، زیاد گریه می‌کرد و خیلی زود گول می‌خورد. این‌ها به کنار، پینوکیو درد زیادی هم می‌کشید زیاد از رویای خود دور می‌شد، سرزنش می‌شد یا به دست دوستانش مسخره می‌شد. من هم دلم برایش می‌گرفت.

 زمان گذشت تا اینکه در بزرگسالی کتاب پینوکیو را خواندم. کتاب نسبت به انیمیشن خیلی بهتر و جذاب‌تر است و پیام این آدمک چوبی را بهتر منتقل می‌کند.  او مدام اشتباه می‌کند، فریب می‌خورد، دنبال خوش گذرانی و فرار از مسئولیت می‌دود اما میل به انسان شدن در او همچنان شعله می‌کشد. 

نکته جالب یا شاید بتوان گفت پیام جالب قصه این است که بدن جسمانی، تعریف کننده انسانیت نیست. پینوکیو از دل رنج‌ها و اشتباهاتش به وجدان، پذیرش و اصول انسانی رسید سپس بدن انسانی به او داده شد.  پینوکیو داستان انسان شدن و پایبند بودن به اصول انسانی و اجتماعی است. این کتاب برای کودکان بسیار مفیدتر از کارتون آن است البته به نظر من!

 نویسنده: کارل کلودی
 مترجم: صادق چوبک 
انتشارات: معین
      

4

Mahsa Moeini

Mahsa Moeini

7 ساعت پیش

        چون کتاب سقوط با ترجمه‌ی کاوه میرعباسی رو داشتم، شروع کردم به خوندن همون کتاب؛ اما بعد از یک فصل واقعا کلافه شدم، نه که نفهمم چی نوشته اما مطمئن بودم که ترجمه من رو هیچجوره جذب نمی‌کنه. رفتم و از کتابخونه ترجمه‌ی شورانگیز فرخ برای سال ۱۳۵۴ رو گرفتم و می‌تونم بگم با گذشت ۵۰ سال از این ترجمه همچنان فوق‌العاده راحت و خوش‌خوان بود.
فصل اول در رابطه با فردیه که در گذشته وکیل بوده و داره راجع به خودش صحبت می‌کنه و دائما خودش رو فردی معرفی می‌کنه که به آدم‌ها کمک می‌کنه(مثلا پرونده‌ی افراد بی‌بضاعت یا خانم‌های بیوه رو بدون حق‌الزحمه قبول می‌کرده و یا اگر فرد نابینایی رو می‌دیده حتما کمک می‌کرده تا از خیابون عبور کنه و کارهایی از این دست).
توی فصل دوم اما میاد میگه که این چیزایی که من راجع به خودم گفتم حقیقت نیست و من اینا رو نه از روی خیرخواهی بلکه از روی خودخواهی زیادم انجام می‌دادم، این کارها باعث می‌شد که من خودم رو بیشتر دوست داشته باشم و با خیالِ راحت‌تری آدمِ خودشیفته‌ای باشم.
کتاب از شروع فصل دوم مخصوصا برای من خیلی جذاب شد و بسیار لذت بردم.
پیشنهاد می‌کنم حتما ترجمه‌ی شورانگیز فرخ برای قبل از انقلاب رو در صورتی که می‌تونید تهیه کنید.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

yalda

yalda

7 ساعت پیش

        درود 
بریم سراغ بررسی 

شخصیت ها : من به شخصه از همه شخصیت ها خوشم اومد . همشون خوب و کامل تعریف شده بودن و به طور کامل توی جلد اول با همشون آشنا میشید . البته شخصیت کاردن برای من پیچیدگی خاصی داشت ولی شخصیت خوب و باحالی بود . من خیلی از جود خوشم اومد . کاردن خیلی باحال بود . شخصیت های وی وی ، بمب و گوست هم خیلی خوب بودن . 



روند داستان : به نظر من جلد یک بیشتر جنبه معرفی فضا و دنیا رو داشت . شروع داستان قوی هست ولی اواسط ممکنه یکم حوصله‌تون رو سر ببره ولی اواخر بخش اول هیجان می‌ره بالا و داستان از همونجا شروع میشه و بخش دوم کتاب عالیه.


فضای داستان : فضای داستان توی سرزمین پریان یعنی الفهیم هست . کلا توی جلد اول باهاش آشنا میشید . فضای قشنگی داره . توی خود کتاب نقشه هست و با استفاده از توصیفات نویسنده میتونید فضا رو به خوبی تجسم کنید. سرزمین پریان سرشار از شگفتی و پر از ماجرا هست.
فضای داستان یکی از نقاط قوت کتاب به حساب میاد . 


قلم نویسنده و ترجمه : داستان از زبون جود یعنی همون شخصیت اصلی هست . کلا داستان هایی که از زبون شخصیت اصلی هستند یکمی ممکنه قلم نویسنده به دل نشینه ولی خوب بود . ترجمه هم خوب بود و خیلی سانسور نداشت . سانسور ها جوری بیان شده بود که متوجه میشید چی به چیه .


پلات : یکی از نقاط قوت کتاب پلات توئیست خفنش هست . البته برای رسیدن بهش باید صبور باشید . ولی پلات های خیلی خوبی داره . 


به طور کلی کتاب خیلی قشنگی هست و من بهش ۴.۵ میدم.

بدرود 👑🧚🏾‍♂️⚔️
      

6

فآط‌م‌ه

فآط‌م‌ه

8 ساعت پیش

        به عنوان اولین تجربه کتاب- بازی من بود، با اشتیاق خیلی زیادی گرفتمش چون قطعا به عنوان یک گیمر ترکیب بازی با کتاب رو خیلی پسندیدم!⚔️

اما اما اما...
اولا، قانون های جادویی کتاب بیش از حده بنظرم و گیج کننده میشه گاهی حفظ کردنشون 🫥

دوما، یعنی چی که فقط یک پایان خوب وجود داره و باقیش مرگه؟؟😐😐

تازه همون یک پایان هم ارزش اون همه تلاش رو نداشت! نویسنده در پایان میگه خب پیروز شدی ولی باقیش یک داستان دیگه اس!

سوما، بعضی جاها میگه میتونی از جادو هات استفاده کنی و بعد نگفته اگه از هر کدوم استفاده کنی چه اتفاقی میفته!😶‍🌫️

چهارما، وقتی یه جایی از کتاب میمیری حتی اگه نزدیک به انتها باشه مجبوری بری از اول، بابا مرد مومن دیگه بازی هم یه جاهاییش رو میشه ذخیره کرد برای برگشت مجدد، مگه بیکارم برم از اول🥱

* یه جایی از بازی، در به رمزی نیاز داشت که انگار باید در طول مسیر پیداش میکردم، در مسیری که من طی کرده بودم نبود، گفت برو از اول مسیر های دیگه تست کن😬 تقلب کردم رفتم از جی پی تی عزیز پرسیدم و در باز شد🙂‍↕️

نظر نهایی: شاید در ابتدا شمارو خیلی جذب کنه چون حق انتخاب بهتون میده، ولی بعد وقتی مکررا این موارد تکرار میشه میره روی مختون و میگید حیف پول!!

همون کتاب رو جدا بخونید، بازی رو جدا بازی کنید بهتره فعلا🙄
      

5

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.