معرفی کتاب یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه اثر مارتین مک دونا مترجم بهرنگ رجبی

یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه

یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه

مارتین مک دونا و 1 نفر دیگر
3.8
16 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

29

خواهم خواند

11

ناشر
بیدگل
شابک
9786226401012
تعداد صفحات
94
تاریخ انتشار
1398/12/21

توضیحات

        راز تاریک و هولناک هانس کریستین اندرسن چیست؟همه ما نام هانس کریستین اندرسن را شنیده ایم. نویسنده معروف داستان های کودکان. در این نمایشنامه اما قرار است با چهره ی دیگری از او آشنا شویم.«یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه» جدیدترین نمایشنامه? مارتین مک دوناست که در پاییز 2018 به صحنه برده شده است.شخصیت اصلی این نمایشنامه «هانس کریستین اندرسن» نویسنده? معروف داستان های کودک و نوجوان است. اندرسن چگونه داستان هایش را می نوشته است؟ مک دونا با طنز تلخ همیشگی اش، راز تاریک و هولناک کریستین اندرسن در خلق آثارش را روایت می کند.
      

لیست‌های مرتبط به یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه

یادداشت‌ها

          مارتین مک دونا را افرادی که اهل ادبیات نیستند فقط با آثار سینمایی اش می شناسند. هرچند این هنرمند آثار سینمایی جذاب و چند وجهی همراه با اعتراضات  عیانش از زاویه افرادی که به آنها پرداخت نمی شود را داراست، کم لطفی است که او را به عنوان یک نویسنده چیره دست با خلاقیت و داستان سرایی دور از ذهنش به یاد نیاوریم. 
مک دونا در این اثر شروع به پرداختن از ظاهر سازی و نژاد پرستی می کند. افرادی که شخصیت های این کتاب هستند بسیار منزجر کننده اند. مخاطب به آنان با انزجار نگاه می کند. دلیل انتخاب اندرسون و چارلز دیکنز به عنوان شخصیت های اصلی و کثیف نمایشنامه دقیقاً این موضوع را می رساند که نباید از هیچکس قدیس ساخت. اگر به اندازه ی کافی به زندگی افرادی که می پرستیم نزدیک شویم دیگر جایی برای تقدیس‌شان نمی ماند.
و اگر نه چه دلیلی داشت تا بر خلاف تمامی نمایشنامه هایی که مارتین مک دونا نوشته کاراکتر های داستان حقیقی باشند و از آن هم مهم تر نویسنده داستان های کودکان باشند؟ آن هم نه دو نویسنده ی ناشناس، دو تن از نویسندگانی که تقریبا تمام ما جدای از ملیت هایمان آثاری از آنان خوانده یا شنیده باشیم.
        

18

سحر

سحر

1403/8/25

          و بازهم مارتین مک‌دونا...چقدر این بشر خوبه D:

یه نمایشنامه عجیب و مریض (مثل بقیه نمایشنامه‌هایی که داره) با ایده‌ای جالب! کی فکرش رو می‌کرد که ماجرای ملاقات هانس کریستن آندرسن و چارلز دیکنز اینقدر بتونه به شیوه‌ی sarcastic بیان بشه؟!

و ارجاعات تاریخی که طی نمایشنامه ادامه داشت، جالب و به مقدار زیادی هم ناراحت‌کننده بودن...وقتی اعداد و ارقام و کشته‌ها بیان میشن، برای خیلی‌ها صرفا یکسری عدد هستن، انگار  آدما یادشون می‌ره که هرکدوم از اون ارقام، یک جون هستن، یک زندگی و حتی یک خانواده که از هم پاشیده شده...

بعضی قسمت‌های نمایشنامه برام گنگ بودن و نمی‌دونم کوتاهی از مترجم بود که نتونسته بود مفهوم رو در قالب جملات منتقل‌ کنه یا کوتاهی از من بود که فهمیدن و درک بخشی از متن برام زود هست.

جزو نمایشنامه‌هایی هست که واقعا دوست دارم اجرا شدنش رو ببینم و هم درد حبس شدن داخل یه جعبه رو بچشم و هم طنز تلخی که سرتاسر نمایشنامه حضورش حس میشه رو حس کنم.

سحر
        

3