یادداشت محدثه حسنی
1404/2/31
سلام و نور امروز داشتم به مک دونا و کاراش فکر میکردم دیدم نوشتن از خشونت راه جالبیه برای نشون دادن بد بودنش و اینکه ته خشونت هیچی نیست پوچیه و راه به جایی نداره . بعد فکر کردم واقعا اگر یک ادم تصوری از چیزی نداشته باشه نمیتونه بنویسه ازش پس شاید مک دونا شاهد خشونتهای زیادی تو زندگیش بوده خشونتهایی که بی ثمر و آسیب زننده بودن ،شاید ظاهر خشنی مثل نوشته هاش نداشتن ولی حقیقت خشونت همینه چاقویی که بارها و بارها تو تن هم فرو میکنیم منتها با زبان برندمون . البته که متاسفانه خیلی وقتها هم نمود فیزیکی داره🥲 مک دونا تو این اثر خیلی سرسری از رو همه چی رد شده بود انگار فقط خواسته بود سر و ته نوشتنو هم بیاره.چرا واقعا ؟؟ حقیقتا حیف شده اثرش، انگار پر از سوراخ و حفره است🫤دلم میخواست یک چیزایی رو بیشتر باز میکرد و توضیح میداد. اشاره اش به اتفاقات تاریخی استعمار تو این کتاب رو دوست داشتم . خوشحالم که مثل خیلی از نویسنده ها فجایع تاریخ رو با قلمش تطهیر نکرد. خوشحالم که تو اخرین اثرش به بزرگترین خشونت تاریخ یعنی جنگ و غارت و استعمار مردم مظلوم آفریقا توسط بلژیکیها پرداخت.(هرچند که متاسفانه الانم تو غزه و فلسطین شاهد یک نمونهی دیگشیم و نمیدونم چجوری میتونیم جلوشو بگیریم😭) خیلی دوست دارم بدونم چرا میون این همه نویسنده با آثار چارلز دیکنز و هانس کریستین اندرسون شوخی کرد و جوری نشون داد که پشت نوشته های این دو نفر یک فرد مظلوم و ستمدیدهی سیاهپوسته!! فکر نمیکنم اصلا بیهوا و الکی این کار رو کرده باشه خوب بود .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.