یادداشت سعید بیگی

        نثر کتاب خوب بود و مشکل خاصی نداشت. موضوع و ایدۀ این داستان، قبلا در «مرد بالشی» و یکی از قصه‌های «کاتوریان» قهرمان آن داستان، اشاره شده بود.

ماجرای کتاب، از یک جلسۀ قصه‌خوانی «هانس کریستین آندرسن» دانمارکی، نویسندۀ معروف قصه‌های کودکان و نوجوانان آغاز می‌شود... .

من با وجود تلخی و چندش‌آور بودن قصۀ بیشتر نمایش‌نامه‌های «مک‌دونا»، آنها را می‌خواندم و دوست داشتم؛ اما نمی‌دانم چرا این قصه چندان جذبم نکرد و بر دلم ننشست. 

«مک‌دونا» در این داستان، دو نویسندۀ خوشنام و معروف را به یک چالش برای دفاع از خود و عملکردشان دعوت کرده است.

در این نمایش، تلخ‌تر از کشته شدن خبرنگار و دو بلژیکی، کشته شدن حدود ده میلیون نفر از مردم کنگو در آفریقا است که کام روح و جان هر انسانی را تلخ می‌کند.

به نظرم این نمایش‌نامه، اولویت «مک‌دونا» برای بیان دغدغه‌هایش نبوده و به احتمال زیاد، بیشتر بنا به توصیه و جلب‌نظر دوست‌داران و اطرافیانش، نمایش‌نامه را نوشته است.

شاید هم دلیلی دیگر دارد که این اثر؛ با وجود مهم، تاثیرگذار و خوب بودنش؛ چون برخی آثار قبلی که از او خوانده‌ایم، آن درخشش پیشین را ندارد.
      
91

22

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.