شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
سامان

سامان

44 دقیقه پیش

        زارابل نوشته احمد حسن زاده، شش داستان کوتاه رو شامل میشه که پنج داستان نخست این مجموعه در یک جغرافیای مخصوص یعنی گچساران و روستاهای حوالی اون روایت میشه که برخی شخصیت‌ها مثل خاله مخمل و نگهدار در بعضی داستان‌ها تکرار دارند . داستان ها شخصیت محور هستند و هر داستان ما وارد دنیای فکری و ذهنی شخصیت اصلی میشیم . عنصر جادو و فراواقعیت در برخی از داستان‌های این مجموعه استفاده شده که با اینکه این مساله مورد علاقه من نیست ولی ابدا برام مشکلی نداشت و تونستم داستان‌ها رو با جدیت بخونم. این کتاب رو میشه جزو ادبیات اقلیمی حساب کرد. نمونه ای که الان در ذهنمه برای یکسان بودن محل جغرافیایی یک مجموعه داستان و حضور و تکرار چند شخصیت در داستانها ، عزاداران بیل غلامحسین ساعدی است.. نثر حسن زاده دلنشین و توصیفات او از مکانها و طبیعت اون اقلیم جذاب بود. داستان‌ها گیرایی زیادی داشتند. در سه داستان نخست مجموعه به نام‌های زارابل، زاراگل و قلندر ما زندگی سه شخصیت رو میخونیم که هر کدوم از اینها نه اینکه بخوام منجی،بلکه حلال مشکلات ساکنان اون منطقه بودند.شاید بشه منجی هم بهشون نسبت داد. زارابل کسی بود که شکارچی ماهری بود و نیازهای مردم منطقه رو برطرف می‌کرد.او به درخواست یکی از مدیران منطقه ای مجبور به شکار بز کوهی میشه که خیلی هم شکارش سخته.اون مدیر به زارابل قول میده اگر بز رو واسش بیاره،مجوز شکار رو بهش میده.ماجرا اینجاست که زارابل چند روز پیش بزی رو شکار کرده و آورده خونه خودش اما مادر زارابل عاشق اون بزه و مخاطب در ادامه وارد این چالش میشه و سرانجام این قضیه رو متوجه میشه. زاراگل یک اوستا بنای همه کاره ایست که با استفاده از باقیمانده مصالح شرکت نفت، خانه های اهالی روستاهای منطقه رو تعمیر وبازسازی می‌کرد. این داستان یک نقد درست و حسابی به ثروتمند بودن ذاتی اون منطقه و در عین حال فقیر بودن مردمان ساکن اون ناحیه رو نشون میده. نقدی که نه گل درشت و تو ذوق زننده است و نه سطحی. زاراگل جایی با مدیر شرکت پیمانکاری صحبت می‌کنه و مدیر ازش میخواد که کارهای مردم رو انجام نده و بیاد زیر بیرق شرکت کار کنه. این دور بودن فضای ذهنی و دنیای زاراگل با مدیر، به خوبی در خلال این گفت‌وگو ها نشان داده شده.اینقدر فاصله بین این دو نفر و عدم اعتماد بود که هیچ‌گونه وفاقی در پس این گفت‌وگوی صوری امکان شکل گرفتن نداشت. در داستان سوم با فردی به نام قلندر مواجه هستیم که ساز میزنه و میخونه. مردم برای رفع ماتم و غصه هاشون به اون رجوع می‌کنند و از او درخواست خواندن دارند.صدای قلندر برای مردم شفابخشه! به قدری این داستان لطیف و دلنشین نوشته بود که بسیار دوستش داشتم.انگار صدای سوزناک قلندر، سوزی که از سویدای دل برمیاد و منم هم لا به لای کلمات حسن زاده این سوزناکی مرهم بخش رو  می‌شنیدم. کلمات در این داستان صدا داشتند. خاتمه این داستان مثل داستان نخست با استفاده از عنصر جادو بود. فکر می‌کنم اگر سلیقه من رئالیسم جادویی بود حظ کامل از این داستان‌ها می‌بردم هر چند که باز هم دست خالی از این داستانها نبودم و بهره خودم رو سعی کردم ببرم. در مورد داستانها این نکته رو هم بگم همزمانی داره با جنگ ایران و عراق و در داستان دوم اشارات بیشتری به این مساله میشه. دختر همیشه بهار ساکن ماه داستان دیگری از این مجموعه بود که یک تفاوتی با سایرین داشت و اونم اینکه شخصیت اصلی داستان از اهالی اون منطقه نبود و پزشکی بود که به اونجا اعزام شده بود. تغییر لحن پزشک به درستی انجام شده بود و تفاوت او با مردم بومی منطقه مشهود بود. من اصلا مطمئن نیستم این داستان رو درست فهمیده باشم، یه برداشتی دارم که فکر میکنم ما وارد خواب و وهم و خیال دکتر شدیم و همه چیز در واقع خواب آقای دکتر بود. اگر این باشه واقعا جالب و جذاب بود.بسیار داستان نفسگیری بود .فکر میکنم روایت داستان دایره ای شکل بود و ما پس از اتفاق اول داستان، وارد ذهن دکتر شدیم و چرخیدیم و رسیدیم به همون نقطه اول.به هر حال امیدوارم کتاب خونده بشه و ببینم برداشت سایر دوستان از این داستان چیه.حالا چه کنم؟ داستان بعدی مجموعه بود که تلاش شخصیت اصلی داستان رو برای یافتن پاسخ این پرسش بود.یعنی پیدا کردن پاسخی برای برای حالا چه کنم در زندگی.او درگیر مشکلات مختلفی بود. مادرش باید پاش قطع میشد و همزمان درگیر رتق و فتق امور بود و تمام این مسائل باعث میشد به صورت عملی به دنبال پاسخی برای حالا چه کنم؟ در زندگی باشه.شروع و پایان داستان با همین پرسشی که شخصیت داره از خودش میپرسه انجام می‌پذیره و در این اثنا ما تلاش او رو می‌بینیم. این داستان از عنصر جادو استفاده نشده بود. داستان آخر کتاب به نام ماخولیا جذاب و نفسگیر و با یک ریتم عالی نوشته شده بود. این داستان با سایر داستان‌های این مجموعه تفاوت داره و از عناصر بومی/اقلیمی استفاده نشده. بازیگر تئاتری که درگیر مواد مخدر هست متهم به قتل زنش شده. تمام مراحل بعدی داستان که به صورت یا مونولوگ شخصیت اصلی است و یا حاصل جلسات او با بازجو-روانشناس مثل هزارتویی است که واردش میشیم و خروج از این هزارتو به راحتی امکان پذیر نیست.تلفیق وهم و خیال و واقعیت و راوی نامطمئن داستان، میل به کشف حقیقت رو در مخاطب شعله ور می‌کنه.این داستان هم شاید مقصود نهایی و پاسخ نهایی رو متوجه نشدم ولی به قدری از مسیری که داشت لذت بردم که کاملا ازش راضی‌ام.

اولین کتابی بود که از احمد حسن زاده بود و قطعا بازم ازش میخونم.نویسنده ای که حرف برای گفتن زیاد داره و در آینده فکر میکنم ازش بیشتر بشنویم و بخونیم.امیدوارم گارد من در مقابل رئالیسم جادویی و استفاده از عناصر جادو در داستان بیش از پیش بشکنه تا بتونم از ادبیات بهره بیشتری ببرم.
      

0

زهرا میکائیلی

زهرا میکائیلی

45 دقیقه پیش

        ریچل کاسک در این کتاب از اوضاع و احوال خودش و بسیاری از مادرهای دیگر نوشته، وقتی تازه مادر شده‌اند و همه چیز با پیش‌فرض‌ها متفاوت از آب درمی‌آید.
نوزاد قرار است ۱۸_۱۶ ساعت بخوابد ولی در همین حدود گریه می‌کند، مادر نه شیر دارد نه خواب و حتی یادش می‌رود که قبل از بچه چطور زندگی می‌کرده و چطور در یک روز این‌طور زندگیش زیر و رو شده. 
هرکدام از والدین که سرکار برود برنده است و اغلب این مادر است که با یک نوزاد شاکی توی خانه گیر می‌افتد.
هرچه کتاب‌ها را زیر و رو می‌کند چیزی دستگیرش نمی‌شود. بچه‌های توی کتاب‌ها فرق دارند، مادرهایشان هم. یک چیزی درباره‌ی آنها (این زوج تازه‌ی مادر و بچه) هست که انگار غلط است و طبق هیچکدام از آن دستورالعمل‌ها پیش نمی‌رود.
و حرف زدن ازش با پدر هم مثل آب در هاون کوبیدن است. هیچکدام حرف همدیگر را نمی‌فهمند.
فقط یک تازه مادر است که می‌فهمد. آن هم به شرطی که طبیعت زیادی بهش لطف نکرده باشد و بچه‌اش خیلی خوش قلق و همسرش خیلی همراه نباشد! و باز هم اگر حاضر باشد به شکستش اعتراف کند...

وقتی کتاب را می خواندم آرزو داشتم چند سال پیش ترجمه و منتشر شده بود، آن وقتی که خودم هم دقیقا در چنین حال درماندگی بودم‌.
کتاب جستار است و گاهی کمی سخت‌خوان می‌شود ولی می‌ارزد. می‌ارزد چون احساس همدلی از کتاب سرازیر می‌شود توی قلب هر مادری که روزی چنین تجربه‌های سخت و شیرینی را از سر گذرانده یا در حال سپری کردنش است. 
      

0

رزا راستین

رزا راستین

4 ساعت پیش

        ✍️ پر از توصیفات بود به گونه‌ای که من را کلافه کند.
 در این کتاب تجارب ناپخته عشق را دیدم. اِما  یک زن زیاده‌خواه است که در راه یافتن عشق اسطوره‌ای لابلای کتاب‌ها و تجملات خود را خوار و خفیف می‌کند و سر هرچه دارد و ندارد قمار می‌کند. شارل را باعث بدبختی خودش می‌داند و خیانتهایش را به قصد انتقام از عشقی که او بلد نبود به گونه‌ای که اِما باب میلش است ابراز کند توجیه می‌کند. شارل همسرش یک پزشک است، از ادبیات سر در نمی‌آورد. از دنیای اِما دور است درکش نمی‌کند. تنها خوشحالیش داشتن اِماست او را در دل می‌پرستد. نمی‌داند اطرافش چه‌خبر است. خود را خوشبخت می‌داند و تصور می‌کند ملزومات خوشبختی اِما را نیز هرچه که باشد فراهم کرده. دریغ ازینکه اشتباه می‌کرد...
ناکامی‌های اِما، رنج‌هایی که می‌کشد و عشقی که طلب می‌کند تاثر برانگیز است. همچون گنجشکی به دام افتاده در یک چهاردیواری که خود را به دیوار می‌کوبد بلکه پنجره‌ای بیابد و خود را در پهنای عشقی آزاد کند.

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

نرگس

نرگس

17 ساعت پیش

        🍃من تمام اين مملكتو با پای پياده گشته‌ام. همه دارن همينو مى‌پرسن. به كجا داريم میريم، چه‌مان شده؟ اما به نظر من هيچى نشده و به هيچ‌جا هم نمى‌رسيم. هميشه تو راهيم. هميشه‌ى خدا داريم میريم. چرا مردم به اين يكى فكر نمى‌كنن؟ 

جان اشتین‌بک، نویسنده‌ی آمریکایی‌ایه که با نثری ساده ولی پر از عمق، به فقر، عدالت اجتماعی، و درد آدمای معمولی پرداخت. یکی از شناخته شده‌ترین و پرخواننده‌ترین نویسندگان قرن بیستم  آمریکا، برندهٔ نوبل ادبیات و همچنین یکی از مهم‌ترین نمایندگان مکتب ادبی ناتورالیسمه.

رمان خوشه‌های خشم درباره‌ی یه خانواده‌ی کشاورزه آمریکاییه در دوران رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰. این خانواده به دلیل شرایط سخت اقتصادی، و نداشتن زمین (که بتونن روی اون کشت و کار کنن) مجبور به مهاجرت از اوکلاهما به کالیفرنیا میشن. یه سفر طولانی، پر از سختی، ناامیدی، ولی همراه با مقاومت.

اما این کتاب یه داستان معمولی نیست و روایتش بین دو نوع فصل تقسیم شده:
فصل‌های داستانی که زندگی خانواده‌ی جاد رو روایت میکنن.
فصل‌های غیر‌داستانی که با لحن شاعرانه و کلی‌تر وضعیت اجتماعی و سیاسی آمریکا رو نشون میده.
این نحوه‌ی روایت رو خیلی دوست داشتم؛ حس کردم هم از نزدیک دیدم، هم از دور.

شخصیت‌پردازیش قوی بود. شخصیت‌ها در طول داستان رشد میکنن و دچار تغییرات میشن. جزئی‌نگری فوق‌العاده داشت؛ تمام توصیفات، صحنه‌ها و شخصیت‌ها ملموس بودن.

اشتین‌بک بی‌پرده از سیستم‌های بانکی، دولت و سرمایه‌داری انتقاد میکنه؛ به نظرش‌ این سیستمیه که باعث شده روستایی‌ها به کارگر موقت تبدیل بشن.
به خدا و خانواده هم می‌پردازه و کیزی نماد سفر روحی و تغییر و تحوله.
🍃بى‌اراده و بدون اينكه دست خودم باشه يهو داد كشيدم: به جهنم! تو اين دنيا نه گناه وجود داره و نه صواب. اين‌هارو مردم از خودشون درآوردن. همه‌اش همين‌جوره. بعضى از كاراى مردم خوبه و بعضى هم نيس.

توی این رمان، زن فقط یه شخصیت فرعی نیست. یه موجود قوی و مهربونه. ستون خونه‌ست، نماد مهر و استقامته. حتی جاهایی از مردها هم محکم‌تره.

نثر اشتین‌بک ساده‌ست ولی قویه. قشنگ حس میکنی با یه نویسنده‌ی مردمی طرفی. فضای همدلی، درد مشترک، رحم و دلسوزی توی متن موج میزنه. با اینکه داستان تو آمریکاست، حس کردم خیلی از حال و هوای مردم مارو داره.
فکر میکنم مهم‌ترین پیامی که اشتین‌بک چندین و چندبار در رمان تأکید میکنه اینه: «تنها راه نجات، در همدلی جمعی و مقاومت اجتماعی است.»

ترجمه:
من اول با ترجمه‌ی شریفیان شروع کردم. اما بعد از حدود ۲۰۰ صفحه کنار گذاشتم، چون بخش‌های غیرداستانی واقعاً سنگین و سخت شده بودن. مجبور بودم یه پاراگراف رو دوبار بخونم تا بفهمم چی شد!
ولی ترجمه‌ی مسکوب خیلی خوش‌خوان‌تر بود. لحن بخش داستانی عامیانه‌ و بخش غیر‌داستانی رسمی و روون بود.
هر چند صفحه هم یه تصویر سیاه‌قلم ساده داره، یه‌جور طراحی خطی که حال‌وهوای اون فصل رو بهتر منتقل می‌کنه؛ یه چیزی شبیه اتود، ولی پر از حس.

البته‌ که با اینهمه تعریفی که ازش کردم، هرجای کتاب این جمله یا مفهوم این جمله رو حس کردم، خوشم نیومد!
🍃اين آغاز كار است، از (من) به «ما».
(یجورایی برعکس کتاب میرا که از «ما» به «من» بود، این از «من» به «ما»ست!)

ازون‌جایی‌که این کتاب هنوز تو لیست‌های معتبر بهترین رمان‌های قرن بیستمی هست و در دوره‌های دانشگاهی ادبیات آمریکا هم تدریس میشه، اگه به ادبیات انتقادی، رئالیسم و داستان‌هایی درباره‌ی درد علاقه دارین، خوشه‌های خشم انتخاب خوبیه.
      

17

 sohaei ✨️

sohaei ✨️

17 ساعت پیش

        یک کتاب دیگه از مک‌فادن...
اول از همه اینکه این کتاب رو جهت رفع اسلامپ خوندم و میتونم بگم فریدا توی اینکار جدا خوبه، مهم نیست داستان راجب چی باشه، قدیمی باشه، تکراری باشه، کپی یه کار دیگه باشه، هر چی باشه داستانش کشش لازم برای ادامه دادن رو داره و من از این جنبه دوسش دارم 
حالا راجب خود داستان...
اول، داستان کتاب تا حدی منو یاد مهمانی شکار از لوسی فولی انداخت، با این تفاوت که اون زمان گذشته و حال داره و میدونی کسی مرده ولی اینجا از هیچی خبر نداری (داستان اصلی شبیه مهمانی شکار نیست و متفاوته)
داستان از یه سفر دوستانه شروع میشه و هتل توی یه منطقه جنگلیه و از شروع منطقه جنگلی تا خود هتل آنتن قطع میشه، حالا ماشین توی جنگل خراب میشه و این ۶ نفر مجبورن تا هتل پیاده برن
توی روند داستان تقریبا همش شک میکنی و اینو دوست دارم
و دلیل اینکه این اتفاقات میوفته...
به این نتیجه میرسی که همیشه برای یه کار نیاز به دلیل خوب نداری با مسخره ترین چیزها میتونی هر کاری دلت میخواد بکنی 😔💅
بعدم خودم کرمم گرفت وسط خوندن کتاب رفتم یه چیزی از اخر در حد یه اسم دیدم، بعد اینجوری بودم که اره میدونم اینجوری میشه اونجوری میشه ولی نشد 
داستان بی نقص نیست، قرار نیست بهترین کتاب باشه، قرار نیست ایرادی نداشته باشه ولی من دوسش داشتم و باهاش حال کردم 
همین که لذت بردم برام کافیه.

🔖بریده ای از کتاب
"دو نفر نمی‌تونن یه راز رو نگه دارن؛ مگه اینکه یکی از اون‌ها بمیره!"

پایان کتاب/طاقچه

نمره ۴از۵ ⭐️
      

10

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.