شهید عباس دائم الحضور از همان دوران کودکی علاقۀ فراوانی به مرشدی و زورخانه داشت.وقتی هم که وارد جبهه شد، زورخانه‌ای در آسایشگاه گردان میثم راه انداخت و بسیاری از رزمندگان را به ورزش زورخانه‌ای علاقمند کرد.
«برای بار آخر بخند» روایتی بسیار کوتاه از زندگی این شهید بزرگوار است که انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسانده است.
      

        «سخت جانی» روایت زندگی رزمندۀ جانباز مجید سعادتیان هست که سالهایی از زندگی‌اش را وقف دفاع از اسلام و میهن می‌کند که طی آن جراحت‌های سنگینی می‌بیند و بارها و به مدت زیاد در بیمارستان بستری می‌شود اما این مسائل باعث نمی‌شود تا از جبهه دل بکند و خانه نشین شود و تا پایان دفاع مقدس با فراز و نشیب‌هایی در جبهه حضور پیدا می‌کند.

کتاب، روایت نسبتا جذابی از زندگی این رزمنده جانباز است که تا آخرین صفحات خواننده را با خود همراه می‌کند. گرچه نکاتی را میشد در روایت داستان در نظر گرفت اما با این حال خواندن این کتاب برای آگاهی نسبی از دوران دفاع مقدس بسیار مفید است.
      

        سید جلال سجادی از قبل از انقلاب زندگی جهادی خود را با پخش اعلامیه‌های امام خمینی شروع می‌کند. با فارغ‌التحصیل از کارشناسی شیمی در تهران به شهر خود بازمی‌گردد و تدریس در مدارس محروم را شروع می‌کند. بعد از انقلاب مسئول امور تربیتی شهر می‌شود و بعد از مدتی فعالیت به عنوان بسیجی به جبهه می‌رود و در عملیات والفجر ۳ به شهادت می‌رسد.

«راز چشم‌هایش» روایت‌هایی از زندگی این شهید عزیز که از دید خواهران، شاگردان و همکارانشان  برای خواننده گفته می‌شود
ماجراهایی که در کتاب روایت می‌شود بعضا پراکنده و مقداری تکراری‌ست ولی آشنایی با این شهید عزیز ارزش خواندنش را داشت...
      

        سبزعلی رمضان پور تازه صاحب فرزند شده که دوباره راهی جبهه‌های جنگ می‌شود. با نقش کلیدی که در واحد ادوات ایفا می‌کند، او را به عنوان مسئول موقت بخش انتخاب می‌کنند.
وقتی متوجه می‌شوند که سنگرشان در  حال محاصره شدن است که دیگر برایشان سودی ندارد و همگی اسیر می‌شوند.
مطبخ؛ خاطرات سبزعلی رمضان‌پور، آزاده و جانباز دفاع مقدس، هست که بخش اصلی آن را اتفاقات زندگی او در اردوگاه اسرای ایرانی در عراق تشکیل می‌دهد.
      

        دورت بگردم؛ سفرنامۀ حج واجب خانم نویسنده است که در سال ۱۴۰۲ انجام شده است. روایت‌ها بصورت ماجرایی تعریف شده است؛ یعنی  ۲۰۴ صفحه کتاب شامل نزدیک به ۱۰۰ داستان و ماجرای متفاوت است که هر کدام موضوع مختلف دارند.
متن و روایت ماجرا بسیار جذاب و خواندنی هست، طوری که احتمالا بعدش از اینکه تا الان حج قسمت‌تان نشده حسرت بخورید و یا اگر رفتید خاطرات‌تان را زنده کند و دوباره دل‌تان را هوایی کند. 
اولین کتابی نیست که از خانم نویسنده خواندم، امیدوارم (با این وضعیت قیمت‌ها که مجبورمان کرده کمتر سمت کتاب‌های رمان و... برویم) آخری‌ش هم نباشه :) 
      

        آخرین روزها روایت زندگی روزمره تعدادی جوان و تعدادی فردی مسن در پاریسِ بعد از جنگ جهانی‌ست.
سراسر داستان جوانان در کافه و مشغول نوشیدن هستند و یا با دختران سرگرم هستند. مردان مسن هم در کنار این کارها بعضا کلاهبرداری  می‌کنند و یا دیوانه شده‌اند.
به طور کلی به غیر از اندکی از کتاب که به مرگ اشاره می‌کند و کمی داستان جدی می‌شود در بقیه موارد چیز خاصی برای ارائه ندارد و خسته کننده است.
      

        همه چیز از روزی شروع می‌شود که گِیل متوجه می‌شود بعد از مرگ پدرش، حالا مادرش هم با سیم برق خودکشی کرده است.
شب‌های ناآرام او از شش سالگی شروع می‌شود و حالا بیشتر از بیست سال سن دارد. از طرفی مال و اموال فراوانی که او دارد باعث می‌شود افراد مختلفی برای او چنگ و دندان تیز کند؛ حتی خودِ بانک.

داستان جذابی را از نویسنده شاهد هستیم، ترجمه هم تکمیل‌کنندۀ این داستان خوب شده. تنها نکتۀ منفی که به ذهنم می‌رسه اینه که جلد کتاب بیشتر برای کتاب‌هایی با ژانر ترسناک باید استفاده بشه، در صورتی که این کتاب اصلا ترسناک نیست.
      

        کلارا پروست می‌خواند تلاش نویسنده برای ترغیب خواننده به کتاب جستجوی زمان از دست رفته است که حداقل برای من به موفقیت چندانی دست پیدا نکرد.
کلارا شخصیت اصلی داستان است که با خواندن این کتاب زندگی‌اش متحول می‌شود که کوچکترین این تحول‌ها این هست که از افسردگی نجات پیدا می‌کند.
در کل بعد پایان این کتاب نه علاقه‌ای به کتاب جستجوی زمان از دست رفته پیدا کردم و نه کتاب کلارا پروست می‌خواند برای من جذابیت خاصی داشت.
      

        روز و شب در دو بخش روایت می‌شود؛ بخش اول در هنگام تولد نوزادی به نام یوهانس هست که پدرش سخت با خود فکر می‌کند و در مورد زندگی صحبت می‌کند.
و در بخش دوم زمان پیری یوهانس را روایت می‌کند.
ابتدای زندگی و انتهای زندگی چقدر به هم نزدیک است؛ شاید به اندازه همین چند ده صفحۀ این کتاب...

کتاب آن چنان نکتۀ جذاب و گیرایی برای ارائه دادن نداشت، به همین دلیل شاید کوتاه بودن کتاب نقطۀ مثبتی برای آن به شمار رود...
      

        چندین ماه بعد از انقلاب اسلامی ایران اتفاقی در تهران می‌افتد که  تمام جهان را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد...
تعداد نسبتا زیادی از دانشجویان دانشگاه‌های تهران بدون اطلاع بیت امام خمینی به سفارت آمریکا هجوم می‌برند که خود را «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» می‌نامند.
ایران سرتیتر تمام خبرهای جهان است...
      

        خواندن قرآن و تفسیر آن [گهگاهی] از دغدغه‌های اصلی‌ام بوده، اما اینکه چه تفسیری را بخوانم مانعی در راه آن.
به بعضی از تفاسیر نگاهی انداخته‌ام... بعضی‌شان را کامل خواندم و بعضی دیگر را در ابتدای آن رها کردم.
حالا تفسیری از آیت الله خامنه‌ای را خواندم. بیان تفسیر این کتاب برای سال ۱۳۶۲ هست و توانستم به کتاب احساس نزدیکی کنم. نزدیکی بیانات کتاب را در زندگی روزمره‌ام لمس کردم.

بدلیل مشغله‌های درسی کتاب نیمه‌کاره رها شده بود اما بحمدلله امروز به پایان رسید...
      

        تاریخ پهلوی بخش مهمی از تاریخ معاصر ما را تشکیل می‌دهد که اطلاع درست از آن اهمیت زیادی برای ما دارد...
اما از کجا باید فهمید که نویسنده یا کسی که از خاطراتش می‌گوید حرف راست می‌زند یا اینکه تمام واقعیت را با تمام جنبه‌هایش برای مخاطب می‌گوید...
اما بنظر می‌توان با در کنار هم گذاشتن شنیده‌ها و خوانده بخش مهمی تز واقعیت را پیدا کرد.

کتاب رازهای ناگفته شامل تعدادی از مصاحبه‌های آقای اردشیر زاهدی‌ست که برای مدتی داماد محمدرضاشاه، سفیر ایران در آمریکا و انگلیس و وزیر امورخارجه بوده است.
در مجموع کتاب خوبی هست و ارزش یکبار خواندن را دارد ولی در کل نام «رازهای ناگفته» شایستۀ کتاب نیست...
      

        لارسن مسئولیت کارخانۀ کشتی‌سازی را برعهده می‌گیرد که عملا برشکسته است. اما او قرار نیست به این راحتی تسلیم این وضعیت شود. اما ماجرا به این آسانی پیش نمی‌رود.

کتاب کارخانۀ کشتی‌سازی بیش از اینکه روایت داستان داشته باشد، نویسنده به فضاسازی و شخصیت‌پردازی می‌پردازد، بیش از این که به اصل ماجرا بپردازد به حاشیه پرداخته است. برای همین حجم کتاب به ۲۶۶ صفحه رسیده است.
جدای این موضوع کتاب چیز خاصی برای ارائه دادن نداشت...
      

        کتابی کوتاه اما به شدت خسته کننده و غیرجذاب
فلورانس، زنی میانسال، که تصمیم می‌گیرد اولین کتاب‌فروشی شهر را تأسیس کند. اما این تصمیم مزاج برخی از صاحب نفوذان خوش نمی‌آید و سعی می‌کنند به هر روشی جلوی پیشرفت او را بگیرند.
علاوه بر داستان که اصلا خواننده رو جذب خودش نمی‌کرد، ترجمۀ «گوگل ترنسلیت مانند» کتاب هم مزید بر علت بود تا این کتاب رو ببره انتهای لیست کتاب‌هایی که خوندم.
      

        احتمالا فیلم‌های ترسناک در سبک خانه‌های تسخیرشده دیده باشید.
این هم تقریبا یکی از آنهاست، با این تفاوت که شخص اول داستان به جای مقابله با این موجودات سعی می‌کند تا با قوانین آنها سازگار شود و در خانه‌اش زندگی کند.
جذابیت داستان به حدی بود که بتوان کتاب را تا به آخر خواند اما بعضی موارد داستان یکنواخت می‌شد، در بعضی موارد به کلیشۀ این سبک فیلم‌ها نزدیک می‌شد اما در نهایت طوری به پایان رسید که تا به حال در فیلمی ندیده بودم.
در نهایت احساس کردم نویسنده به سمتی پیش می‌رود که دوستی با اجنّه را تا حدی برای خواننده خوب جلوه دهد که جزو نکات منفی کتاب به حساب می‌رود.