شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
محدثه ز

محدثه ز

6 ساعت پیش

        "راهنمای مردن با گیاهان دارویی" صرفا یک کتاب نیست، یک زندگی و یک توهم و یک کتابخانه است!"
تو این کتاب با طب بوعلی و تاریخ همراه میشویم تا برسیم به اون روز دم بوته عاقرقرحا!
به عنوان یک تجربه اول نویستده‌ش کتاب جذاب و خوش خوان با ساختاری منجسم و البته غیرمنتظره بود،
دیدن دنیا از دید دختری "نابینا" هم‌سن و سال خودم حس جالب و ترسناک والبته قابل تاملی به همراه داشت!
ساختار کلی کتاب، سبک نگارش متفاوت‌ش و البته اطلاعات حاشیه نویس کتاب و داستان کلی در کنار هم کتابی عجیب و جذاب به وجود اوورده.
اما چند فصل آخر از فضای معصوم و گرم خانه خارج شد و تراژدی و وهم همراه با بیمادری مادر به اوج می‌رسه تا جایی که وهم و حقیقت کاملا ادغام میشن و بخش دوم کتاب یک داستان سورئال در پی واقعیت‌های بخش اوله.
تا می‌رسیم به فصل آخر همونقدر که برای من مشمئزکننده و غیرقابل درکه، جالب و غافلگیر کننده است!
تو این کتاب هیچ کس مقصر نیست و شاید همه به یک سهم گناهکارند!
با همه این تفاسیر من کتاب رو دوست دارم و خوندنش رو پیشنهاد می‌کنم، ارزش حداقل یکبار خوانده شدن رو داره!

Merged review:

"راهنمای مردن با گیاهان دارویی" صرفا یک کتاب نیست، یک زندگی و یک توهم و یک کتابخانه است!"
تو این کتاب با طب بوعلی و تاریخ همراه میشویم تا برسیم به اون روز دم بوته عاقرقرحا!
به عنوان یک تجربه اول نویستده‌ش کتاب جذاب و خوش خوان با ساختاری منجسم و البته غیرمنتظره بود،
دیدن دنیا از دید دختری "نابینا" هم‌سن و سال خودم حس جالب و ترسناک والبته قابل تاملی به همراه داشت!
ساختار کلی کتاب، سبک نگارش متفاوت‌ش و البته اطلاعات حاشیه نویس کتاب و داستان کلی در کنار هم کتابی عجیب و جذاب به وجود اوورده.
اما چند فصل آخر از فضای معصوم و گرم خانه خارج شد و تراژدی و وهم همراه با بیمادری مادر به اوج می‌رسه تا جایی که وهم و حقیقت کاملا ادغام میشن و بخش دوم کتاب یک داستان سورئال در پی واقعیت‌های بخش اوله.
تا می‌رسیم به فصل آخر همونقدر که برای من مشمئزکننده و غیرقابل درکه، جالب و غافلگیر کننده است!
تو این کتاب هیچ کس مقصر نیست و شاید همه به یک سهم گناهکارند!
با همه این تفاسیر من کتاب رو دوست دارم و خوندنش رو پیشنهاد می‌کنم، ارزش حداقل یکبار خوانده شدن رو داره!

Merged review:

"راهنمای مردن با گیاهان دارویی" صرفا یک کتاب نیست، یک زندگی و یک توهم و یک کتابخانه است!"
تو این کتاب با طب بوعلی و تاریخ همراه میشویم تا برسیم به اون روز دم بوته عاقرقرحا!
به عنوان یک تجربه اول نویستده‌ش کتاب جذاب و خوش خوان با ساختاری منجسم و البته غیرمنتظره بود،
دیدن دنیا از دید دختری "نابینا" هم‌سن و سال خودم حس جالب و ترسناک والبته قابل تاملی به همراه داشت!
ساختار کلی کتاب، سبک نگارش متفاوت‌ش و البته اطلاعات حاشیه نویس کتاب و داستان کلی در کنار هم کتابی عجیب و جذاب به وجود اوورده.
اما چند فصل آخر از فضای معصوم و گرم خانه خارج شد و تراژدی و وهم همراه با بیمادری مادر به اوج می‌رسه تا جایی که وهم و حقیقت کاملا ادغام میشن و بخش دوم کتاب یک داستان سورئال در پی واقعیت‌های بخش اوله.
تا می‌رسیم به فصل آخر همونقدر که برای من مشمئزکننده و غیرقابل درکه، جالب و غافلگیر کننده است!
تو این کتاب هیچ کس مقصر نیست و شاید همه به یک سهم گناهکارند!
با همه این تفاسیر من کتاب رو دوست دارم و خوندنش رو پیشنهاد می‌کنم، ارزش حداقل یکبار خوانده شدن رو داره!
      

1

آیدا

آیدا

8 ساعت پیش

        اگر زن نبود ،
جهان صدای لالایی را فراموش می‌کرد.
اگر زن نبود ، عشق بی‌پناه‌ترین واژه‌ی انسان می‌شد.
دل‌ها جایی برای تپیدن نداشتند.
زندگی بی‌طراوت‌ترین فصل‌ها را تجربه می‌کرد.
لبخند هم کم‌رنگ می‌شد ، حتی در روشن‌ترین صبح‌ها...
اگر زن نبود ،
دست‌های خالی مرد ، هیچ وقت پُر از آرامش نمی‌شد...
پنجره‌ای به امید گشوده نمی‌ماند ، حتی رو به آفتاب.
اشک معنا نداشت ، چرا که عمقش را کسی نمی‌فهمید.
لبخند ، طعم عشق را گم می‌کرد.
اگر زن نبود ،
واژه‌ی "مادر" تنها یک صدا بود ، نه یک معجزه.
دریا ، بی‌موج می‌ماند ، کوه بی‌غرور ، و دنیا بی‌روح.
زن ، لطافت است در میان سختی‌ها ،
آغوشی برای خستگی‌های بی‌نام ،
چراغی در دل تاریکی‌های بی‌انتها...
[ اگر زن نبود،  خدا هم شاید نمی‌خواست این جهان را تا این حد زیبا بیافریند... ]

نوشا...
نوشای بی‌پناهِ من،
دخترکِ عاشقِ شب‌های بی‌ستاره...
تویی که هرگز در آغوشِ باور کسی آرام نگرفتی...
در من زنده خواهی ماند.
      

1

ریحانه نوری

ریحانه نوری

9 ساعت پیش

        اسمش کور سرخی است روایت هایی از جان و جنگ
همان صفحه اول را که باز کردم  بلند گفتم چه قشنگ. دوستم گفت چی چه قشنگ؟
گفتم: «نوشته مرا با سنگ پیمانی است با هم طاقتی» او هم تایید کرد.
نویسنده خیلی خوب همراهت می‌کند و با خودش می‌بردت در دنیای خودش یعنی دنیای جان و جنگ.
من آن لحظه که دندان های پدرش دست او را می‌فشرد واقعا دردم گرفت و بلند آه کشیدم.
ماجرای عقرب های خارجی که نمی‌فهمیم و خودمان را جایش نیش میزنیم.
داغ پسرعمو و رویای از آستین بیرون زده خیلی به جان می‌نشست.
داستان خاله انار و زبانی که برای حق گویی، برای تربیت و خیلی چیزهای دیگر بریده شد.
نویسنده خیلی خوب بلد است تو را همراه کند هر چند اگر درد او درد تو نباشد باز هم میفهمی اش.
کورسرخی به کسانی برمی‌گردد که  خون های ریخته شده و ظلم های کرده را نمی‌بینند و چشم هاشان از این همه خون کور شده.

پ. ن: این یادداشت را سه سال پیش نوشتم و کتاب را از دوستم امانت گرفته بودم. اما آنقدر دوستش داشتم که باز برای خودم خریدم و بار دیگر اگر خواندم شاید یادداشت جدیدتری برایش نوشتم. 
      

0

فاطمه معروفی

فاطمه معروفی

9 ساعت پیش

        بعضی کتاب‌ها هستن که در ظاهر خیلی ساده‌ن، نه پیچیدگی ساختاری دارن، نه کلی شخصیت و گره‌ی داستانی. ولی وقتی می‌خونی‌شون، انگار یکی دست گذاشته روی یه قسمت خیلی خاص توی وجودت. برای من شب‌های روشن همین‌طوری بود.

ماجرای یه مرد تنهای رؤیاپرداز، که سال‌هاست هیچ دوستی نداره، هیچ گفت‌وگوی واقعی‌ای نداشته، یه شب وسط خیابون با دختری آشنا می‌شه که اونم توی رابطه‌ی عجیبی گیر کرده.
چهار شب، فقط چهار شب، باهم حرف می‌زنن… ولی این حرف‌ها، عمیق‌ترین دردای زندگیشون رو بیرون می‌کشه.

⸻

🩵 دو تا تنها، وسط یه شهر پر از آدم

کتاب بیشتر از اینکه درباره‌ی عشق باشه، درباره‌ی تنهاییه.
اون تنهاییِ تاریکی که آدم رو می‌بلعه و فقط یه مکالمه، یه نگاه، یه دل شنوا، می‌تونه ازش بیرون بکشتت.

راوی داستان کسیه که تمام زندگیش رو در خیال گذرونده.
تا اینکه ناستنکا رو می‌بینه و یه جرقه‌ای از امید توش روشن می‌شه.
اما این جرقه، یه آتیش بزرگ نمی‌شه. بلکه می‌سوزه، نور می‌ده، و خاموش می‌شه.
و به جای باقی گذاشتن خاکستر، یه جور رشد توی دلش می‌مونه.

⸻

🌱 یاد گرفتنی‌ترین بخشش برای من؟

اینکه حتی رابطه‌ای کوتاه،
حتی چند شب،
حتی یه گفت‌وگوی ساده تو خیابون،
ممکنه اون‌قدر معنا داشته باشه که تو رو برای همیشه تغییر بده.

اینکه بعضی آدما قرار نیست بمونن.
قرار نیست برگردن.
قرار نیست دوستت داشته باشن.
ولی با حضور موقت‌شون، یه چیزی توی تو رو بیدار می‌کنن.
و شاید همین بیداری، کافی باشه.

⸻
📌 نقاط قوت کتاب:
 • نثر بسیار روان و شاعرانه در ترجمه‌ی سروش حبیبی
 • فضای احساسی عمیق بدون سانتی‌مانتالیسم
 • شخصیت‌پردازی دقیق راوی و ناستنکا
 • مضمون اگزیستانسیال: تنهایی، عشق، رؤیا و بیداری

📍 نقاط ضعف؟

– گاهی ممکنه برای کسانی که داستان‌های پرکشش دوست دارن، روند آرومی داشته باشه
– پایان ناگهانی ممکنه احساس تلخی زیادی به مخاطب بده (هرچند همین تلخی بخشی از زیبایی داستانه)
⸻ 

📌 پیشنهادش می‌کنم؟ قطعاً!
ولی اگه دنبال یه داستان با اتفاقات زیاد و فراز و فرود تند هستی، شاید برات کند بیاد.
اما اگه دلت یه کتاب آروم، عمیق، و پر از حرف‌های نگفته می‌خواد، شب‌های روشن برای توئه.

داستایوفسکی توی همین داستان کوتاه، بهت نشون می‌ده که «ارتباط انسانی»، چقدر می‌تونه مقدس و تغییر‌دهنده باشه، حتی اگه فقط برای چهار شب باشه.
      

11

دختر مرداب

دختر مرداب

9 ساعت پیش

        حیف و صد حیف که این کتاب کتابی معروف نیست.
این رمان تمام انتظارات من را برای کتاب مورد علاقم بر آورده کرد.داستانی رئال در دل طبیعت با چاشنی غم و شادی و تنهایی عمیق و پایانی زیبا بود.کتابی رئال بود اما به نظرم برای هیچ کس خسته کننده نمی‌شود زیرا در تار و پود این کتاب  راز هایی نهفته است.
قلب کتاب قلبی برای انسان هایی  تنها یا مستقل یا حتی دخترانی عجیب از نظر جامعه بود.انسان هایی که در این زمانه از تفکرات و کار های پوچ و حرف های بیهوده فراوان در جامعه دوری می‌کنند. انسان هایی که تفریحاتشان در دل طبیعت است.انسان هایی که روحشان در ریشه ی درختان تنیده شده.
کایا دختری ابر قهرمان در داستان های فانتزی نبود که دنیا را نجات می دهند.اما کایا در داستان زندگی اش به من زندگی کردن آموخت.کایا برای من مانند مادرم الگو و قهرمانم بود.کایا در ذهن من می‌ماند و هرگز ترکم نمی کند.خوبی شخصیت های کتابی که با آنها زندگی میکنی همین است آنها هرگز ترکت نمی کنند.

و در آخر 
تنهایی به صورت مطلق خوب نیست.همانطور که کایا بدون همدمش کامل نمی شد.همانطور که بدون تیت عشق را تجربه نمی کرد.همانطور که بدون دوستان کمش طاقت نمی آورد.
      

1

روشان

روشان

10 ساعت پیش

        «من میان آن‌ها غریبه‌ام و زبان‌شان از سنگ است.» 
کتاب یک سخنرانی در سپتامبر 2023 از ایزابلا حماد و یک پس‌نگاره درباره غزه در سال بعد آن است. هر دو  متن مربوط به مسئله فلسطین هستند با این تفاوت که هفتم اکتبر  فاصله این دو متن است. شاید بتوان گفت بخشی از آنچه در سخنرانی اول مطرح است بعد از هفت اکتبر کم‌اهمیت می‌شود و این شکاف‌ها مدام بیشتر و بیشتر می‌شوند:«نمی‌دانم شمایی که این‌ها را می‌خوانید در چه واقعیتی زندگی می‌کنید. آن لحظه از زمان که این‌ها را می‌خوانید، درباره لحظه‌ای که من در آن هستم چه می‌گویید؟ شکاف میان ما چقدر دهان باز کرده؟»
محوریت سخنرانی اول لحظه‌ی بازشناسی است. لحظه‌ای که فرد، مانند شخصیت اصلی یک رمان و فیلم، در یک لحظه به حقیقت هولناک رو به رو چشم می‌دوزد و پس از آن برای همیشه تغییر می‌کند. مانند لحظه‌ای که سرباز اسرائیلی دچار بازشناسی می‌شود و از وظیفه خود، کشتن یک فلسطینی لب مرز، فرار می‌کند. 
اما مسئله اینجاست که چطور این لحظه ممکن می‌شود؟ چه روایتی باید بر کلان روایت موجود غلبه کند تا این لحظه ایجاد شود؟ چه کسی باید روایت کند؟ به زبانی واقع‌بینانه‌تر:« چند فلسطینی باید بمیرند تا یک سرباز اسرائیلی به چنین شهودی برسد؟»
همچنین مسئله اینجاست که مسئولیت این روایتگری با کیست؟ با فلسطینی زیر آوار؟ یا اساسا این پرسش مهم که آیا همچنان باید به روایتگری برای ناظر بیرونی، عمدتا سفیدپوست غربی، امید ببندیم یا راه دیگری هم هست؟ این سوالات اساس بخش مهمی از مسئله فلسطین و ادبیات پسااستعماری هستند که گرچه سوالاتی به نظر کلی، اما می‌توانند با لحظه لحظه زندگی هر کداممان گره بخورند.
متن دوم انگار بعد از هفت اکتبر تنها سعی می‌کند روایتی از فلسطین به جا بگذارد. از قصه‌ی استعمار اروپایی و آمریکایی و حالا اسرائیلی بگوید. در واقع متن دوم موضع‌گیری‌ای است علیه آنچه در غزه پس از هفت اکتبر گذشته است. رد آن چیزی که اسرائیل «دفاع از خود» می‌نامد. پایان این متن بازگشت و ادای دینی به آرمان فلسطین است. و پررنگ کردن این امیدِ کمرنگ: که فلسطین نابود نمی‌شود. «دولت اسرائیل دوست دارد فلسطین را نیست و نابود کند، اما اگر خیال می‌کند چنین کاری شدنی است، اشتباه می‌کند. فلسطین در حیفاست. فلسطین در قدس است. فلسطین در غزه است. فلسطین در دریای مدیترانه است. فلسطین در اردوگاه‌های آوارگان، از شتیلا تا یرموک، زنده است. فلسطین حتی در نیویورک زنده و سرزنده است. نکند واقعا فکر می‌کنند می‌توانند اراده زندگی را در فلسطینی‌ها نابود کنند؟»
«روزی این جنگ متوقف خواهد شد و آن‌هایی که زنده مانده‌اند باز خواهند گشت و از نو خواهند ساخت، و دوباره در این خانه‌ها زندگی خواهند کرد.»
      

11

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.