راهنمای مردن با گیاهان دارویی؛
از خواندن تک تک جملات کتاب لذت بردم توصیفات و صحبت هایی که راجب برخی نویسنده ها و کتاب ها می‌شد.حرف هایی که مادر میزد اما حقیقتا پایان کتاب میتونست بهتر باشه نه اینکه از غم اش کم شه بلکه بهتر باشه و همین پایان بود که از علاقه من به کتاب کاستید.
      

        تنگنا،
هشت یادداشت کوتاه که به دست قاتل نوشته شده و قضیه قتل و کمی از زندگیش رو با ما به اشتراک گزاشته .داستان کوتاه و پر باری بود ازونا که اگه هایلایت دمه دستت باشه دلت میخواد یدفعه نصف صفحه رو هایلایت بکشی و اولین تجربه پاییزی قشنگی بود:)
      

        حملهٔ دوم به نانوایی کتابی که نه به خاطر نویسنده و نه داستانش برداشتم بلکه فقط غریزه ای برش داشتم ‌.
۳ داستان کوتاه که معلومه داستان های نپختهٔ نویسنده است اما برای آشنایی با قلم نویسنده و خوندن کتاب به صورت یه روزه قشنگ هست♡
      

        ۲۸۸ صفحه کتاب پر از پلات توئیست که از همون صفحه اول جذبش میشید.به نظرم ارزش این کتاب بیشتر از این ها بود که انقد ناشناخته‌ است توی ایران(بقیه جاهارو نمیدونم)
و راستشو بخواین یه چند روز ۲۰ صفحه آخر رو نخوندم چون نمیخواستم تموم شه😅
      

        این کتاب برای من یک اثر متوسط رو به بالا بود.
۴۰ صفحه اول خودم رو مجبور به خوندن میکردم اما وقتی فرنگیس‌ شروع به حرف زدن زد درون بدبختی اش غرق شدم،عشق بی پایانش به ماکان که ذره ذره درون ۲۵۰ صفحه می‌فهمیم که واقعا از همه چیزش گذشت برام زیبا بود.
      

        داستان از دید یک ربات هست که برای مراقبت و دوستی با کودکان و نوجوانان ساخته شده.اما کلارا متفاوت تر از همه ی ربات هاست و عاشق کشف احساسات و اتفاقات متفاوت و تجزیه و تحلیل کردنشونه،حاضره هرکاری که میتونه برای جوزی بکنه و بهش وفاداره.بعضی از رفتار های جوزی تو مخی و غیر منتطقی عه و وقتی از بیرون نگاه میکنی میگی چقد آدم بدیه ولی بعد به این فکر کردم که اگه من جایه اون بودم چیکار میکرد؟من چند بار از این رفتار ها از خودم نشون دادم؟...
      

        خوب مردی به نام اوه هم تموم شد و تمام کارهای قشنگی که اوه همراه با غرغراش انجام می‌داد و لبخند روی لبام میورد هم تموم شد.به ظاهر کتاب ساده ای هست اما وقتی میخونیش تازه میتونی بفهمی دلت میخواد توی کل روزای زندگیت چند تا از ماجراهایی که او توی زندگیش داره رو بخونی.
      

        حالا واقعا میتونم بفهمم چرا آبراهام لینکلن معتقد بود یکی از دلایل جنگ داخلی آمریکا سر آزادی برده ها،انتشار کتاب کلبه عمو تام بود. این کتاب با اینکه مثل فانتزی ها پلات توئیست نداشت انقد متن گیرایی داشت که من دو روزه  تمومش کردم.اما میدونم که عمو تام و ایوا ی نازنین تا ابد توی قلب من جایگاهی ویژه ای کسب کردن:)

      

        به جرات میتونم بگم عجیب ترین پایان کتابی ای بود که تو تمام عمرم دیدم و واقعا باعث تعجبم شد.
شاید این داستان زیادی واقع گرایانه و شاید زیاد عجیب و غمناک‌ بود اما وقتی ۱۲۸ صفحه رو پشت هم به امید یه پایان خیلی رویایی میخونی ولی این پایان دستگیرت میشه به شدت به عجیب بودن ماجرا اضافه میکنه
      

        این جلد هم اندازه جلده قبل عالی بوددد.با یه عالمه پلات توئیست های خیلی خفننن.و خیلی خوشحال شدم که  تهش خوب بود اما خوب ازونجایی که جلد های دیگه هم داره ترجیح میدادم با یه پلات توئیست دیگه تموم شه 
      

        اه ناستنکا!
داستان یک عشق با پایان غم انگیز که بخوبی در ۱۰۰ صفحه جاگیر شده بود.و اولین تجربه ی من از نویسنده ی داستایفسکی که معمولا فکر میکردم مثل بعضی کتاب هااین هم الکی ترند شده اما با هر جمله اش احساسات در من شعله ور می‌شد انگار من هم کنار اون ها روی نیمکت نشسته بودم و در خیابان ها قدم میزدم:)
      

        کتابی که آروم آروم معنای کلمه ی زندگی کردن رو بهمون تزریق میکنه.
اینکه یه کارمند که ته ته لذتش تو زندگی رفتن به موزه، گوش کردن به موزیک و  گربه اش هست  بهش یه ماموریت ویژه و فوق سری میخوره که تو یه اون ماموریت از زندگی کسل کننده اش بیرون میاد و کم کم با مفهوم سرزنده بودن و زندگی کردن آشنا میشه و پایان خیلییی زیباش که داستان رو به انتهای دلپذیر بودن میرسونه:)
      

        جلد دو کتاب چرخه ی زاغ هارو خیلی یکدفعه ای خریدم و خوندم.
این جلد از جلد قبلی پیشرفت چشمگیری داشت و همچنین شخصیت هایی به این کتاب اضافه شده بود .
اما مشکل این کتاب ار نظر من اینه که به موضوع اصلی یعنی بلو و گانزی کمتر توجه میشه البته که تو این جلد توجه بیشتر بود.
و نکته عجیب این کتاب این بود که انگار هیچ سانسوری براش انجام نشده بود و همه چیز رو تا جایی که می‌شد ترجمه کرده بودند.
ولی هیچ چیز نظرم رو راجب فوق العاده بودن این مجموعه نمیتونه عوض کنه🥹🤍
      

        موضوع کتاب از همون صفحه اول تا صفحه پایانی برام جذاب بود .
و تنها دلیلی که انقدر طول کشید امتحانا بود که نصف ولش کردم 
یه کتاب ۴ جلدی که فعلا ۳ جلدش چاپ شده با داستانی کاملا متفاوت و روان .
      

        خوب جلد دوم این کتاب هم به پایان رسید.
شروع این کتاب تو امتحان میان ترمم بود پس نمیتونم بگم کشش نداشتم که دیر تموم شد اتفاقا تا یک روز خالی گیر آوردم ۲۰۰ صفحه آخر رو خوندم و واقعا از ماجرا های کتاب لذت بردم و حسابی غرقش شدم.
اسکارلت دختری شجاع،کمی دلسوز و عاشق مادربزرگش در مسیر زندگیش به ولف پسری مرموز و قدرتمند و جذاب برخورد می‌کند و از اون طرف سیندر و ثورن دنبال یک راه فرار از دست پلیس ها بودند.
نمیتونم بگم کتاب خیلی غیر منتظره است اما به شدت ارزش خوندن داره.