بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

چشم هایش

چشم هایش

چشم هایش

3.5
422 نفر |
114 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

36

خوانده‌ام

969

خواهم خواند

215

چشمهایش، شاخص ترین اثر بزرگ علوی است. این کتاب روایت یکی از دوستداران نقاش معروفی به نام “ماکان” است که به دنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است. در خلال داستان آقای ناظم همان دوستدار استاد حدس می زند که راز مرگ استاد در یکی از تابلوهای ایشان که به خط خود استاد “چشمهایش” نامیده شده و در شخصیت مدل این اثر نهفته است. پس از آن سعی می کند با پیدا کردن زن به تصویر کشیده شده در تابلو به این راز دست پیدا کند...

لیست‌های مرتبط به چشم هایش

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به چشم هایش

            به نام او

🔹️«چشمهایش» را مدتها بود که می‌خواستم بخوانم مانند بسیاری از آثار مهم ادبیات داستانی ایرانی که نخوانده‌ام و در کتابخانه انتظار مرا می‌کشند؛ بیشترِ چشمهایش را هم نخواندم بلکه شنیدم، نسخه صوتی‌اش را با صدای آرمان سلطان‌زاده در سفر برون‌شهریی که داشتم، شنیدم. پیش از هرچیزی باید بگویم که این گوینده معروف و پرطرفدار متاسفانه کارنابلد است و ای‌کاش تعداد افراد خبره در این حوزه زیاد شوند تا بتوانند داستان را با لحنی درست و با زیر و بمی به‌جا  به مخاطب منتقل کنند.

🔸️«چشمهایش» مهمترین اثر بزرگ علوی نویسنده جریان‌ساز و یکی از چند تن افرادی که داستان نوین فارسی را پایه‌گذاری کردند، در سال هزار و سیصد و سی و یک نوشته شده است، علوی دو سال بعد، پس از کودتای بیست و هشت مرداد برای همیشه از ایران رفت و کتابهایش نیز تا سالها در ایران اجازه انتشار نداشت ولی خب او و داستانهایش بالاخص «چشمهایش» تاثیر خود را بر نویسندگان بعدی گذاشتند.

🔸️اگر بخواهیم با دید امروزی به این رمان نگاه کنیم، مشکلات و خللی را می‌توانیم بر آن برشمریم مثلا شخصیت‌پردازیهای ناپخته یا تمهیدات بیش از اندازه نویسنده در نسبت با بن‌مایه ضعیف و کم‌رمق آن. مثلا در مورد شخصیت‌پردازی، شخصیت اصلی داستان، استاد ماکان در بخش اول و از زبان راوی اول هنرمندی بزرگ، گوشه‌گیر و تا حدودی مرموز معرفی می‌شود و در بخش دوم و از زبان راوی اصلی فردی مبارز و تاثیرگذار در ابعادی وسیع، علوی هیچ تلاشی برای توجیه این تناقض نکرده است و از جهتی دیگر او مقدمه‌چینی پروپیمانی دارد ولی آنچه به‌عنوان داستان اصلی مطرح می‌کند توقعات را برآورده نمی‌کند.

🔹️به هر رو اگر این رمان را در موقعیت تاریخی آن ببینیم با رمان موفقی روبرو خواهیم بود که در قیاس با دیگر آثاری که از نویسندگان هم‌عصر او در دست است، هم زبان شسته‌رفته و سالمی دارد و هم ساختار روایی منسجم‌تری، واقعیت امر در صفحات پایانی به اینکه هم‌وطن بزرگ علوی هستم بر خود بالیدم، بر خود بالیدم که تاریخ معاصر نویسندگانی چون او را به خود دیده که وظیفه‌ای جز اعتلای فرهنگ ایرانی و زبان فارسی برای خود قائل نبودند و با وجود ناملایمات و سختی‌های فراوان از جمله تحمل زندگی در غربت دست از تلاش نکشیدند. خدا جزای خیر به ایشان دهد.
          
            اگر اهل مطالعه باشید امکان نداره که تعریف این کتاب رو نشنیده باشید و حداقل یک بار به شما پیشنهاد نداده باشند که این کتاب رو بخونید؛ شروع کتاب(به عبارتی ایجاده گره داستان ) از نظر من غلوآمیز بود طوری که واقعا این گره های داستانی من رو ترغیب نمیکرد که ادامه داستان رو بخونم اما از زمانی که زنی که چشم های او رو نقاشی کرده بودند وارد داستان میشه جذابیت داستان بیشتر میشه چراکه بزرگ علوی به خوبی تاروپود وجودی و روان یک زن رو که به ابتذال کشیده شده وتلاش می کنه که از اون ابتذال خودش رو بیرون بکشه رو به خوبی نشون داده(باتوجه به اینکه علوی خودش یک مرده!) و حتی اینقدر این ارتعاشات روحی فرنگیس(شخصیت زن اصلی داستان) به خوبی و درستی بیان شده که من هم گاهی حس همزاد پنداری میکردم...
اگرکتاب رو بخونید کاملا متوجه می شوید که فعالیت های سیاسی داستان در سایه ی عشق فرنگیس به ماکان در حال انجام شدنه و بیشتر باید انتظار یک رمان عاشقانه ای داشت که به اقتضا اون دوره درگیر فعالیت های سیاسی شده و خب به طبع مبارزه هایی  رو هم شرح میده.
ور در کل من میتونم صفت خوب رو به این رمان اطلاق کنم و بهتون پیشنهاد میدم این رمان روان رو حتما مطالعه کنید.
          
            کتاب چشم هایش ، یکی از معروف ترین آثار بزرگ علوی است. داستان این کتاب از آن جا آغاز می‌شود که شخصیت اصلی به دنبال جستجوی چشم هایی آشنا است. چشم‌هایی که در یک تابلو خود را به او نشان داده و او را شیفته ی خود کرده اند. شخصیت مهم  این کتاب، استاد و نقاش بزرگی به نام ماکان است که در فضای خفقان آور تهران سال 1317 زندگی می‌کند و به چاپ و انتشار اعلامیه‌هایی ضد حکومت پهلوی اقدام کرده است. این کتاب، در راستای ارائه یک داستان عاشقانه، تصویری از استبداد و دیکتاتوری سال های حکومت رضا پهلوی را روایت می‌کند. داستان اصلی این نقاش، داستان زنی است که عاشق و دل باخته ی او خود شده است. این زن، برای بدست آوردن معشوق خود دست به هر کاری می‌زند و خود را نیز فدای استاد می‌کند. با این حال، استاد او هرگز متوجه فداکاری های او نمی‌شود. این زن، در حالی که خانواده ی او، از بزرگان سیاست و افراد دستگاه حکومت پهلوی هستند،  در قبال حمایت و آزادی استاد معترض خود، زندگی اش را فدا می‌کند و با مردی دیگر ازدواج می‌کند. با این حال، استاد نقاشی نیز به زن علاقمند است اما به دلیل موقعیت خود، از زن فاصله می‌گیرد تا به او آسیبی وارد نشود.
راوی داستان، ناظم یک مدرسه و مسئول نمایشگاه آثار استاد ماکان است که دریافته در پشت چشم‌هایی که استاد نقاشی کرده است، رازی نهفته. در نتیجه این شخص، تلاش می‌کند تا زنی را که چشم هایش نقاشی شده پیدا کند و از این راز سر دربیاورد. 
بنظر می‌رسد، داستانی که بزرگ علوی روایت کرده، داستان زنانی است که برای رهایی از استبداد، تلاش کردند و گاها خود را فدای انقلابیون و معترضین کردند. با این حال، هرگز کار آن ها دیده نشد و صدایشان نیز به گوش کسی نرسید.

          
            من دو دسته کتاب رو خیلی تند می‌خونم
یکی اون‌هایی که خیلی دوستشون دارم و یکی هم اون‌هایی که خیلی دوستشون ندارم.
متاسفانه باید اقرار کنم که "چشم‌هایش" برای من در دسته‌ی دوم بود.
البته نمیشه انکار کرد که موضوع، موضوع جذابیه اما قلم نویسنده رو اصلا نپسندیدم. 
شاید اگر داستان به شکل گفت‌وگو مطرح نمی‌شد تا یکی متکلم‌وحده باشه و بی‌دلیل همه‌ی زندگیش رو برای مرد ناشناسی تعریف کنه، شاید اگر شخصیت زن داستان اینقدر از خودش و زیباییش تعریف نمی‌کرد و شاید اگر کتاب ویراستاری بهتری داشت، "چشم‌هایش" تبدیل به یکی از کتاب‌های مورد علاقه‌م می‌شد اما متاسفانه رفت تو دسته‌ی دوست نداشتم‌ها.
بیشترین چیزی که موقع خواندن خسته‌م کرد همین ویراستاری ضعیف بود. ساختار بسیاری از جملات از لحاظ دستور زبانی اشتباه بود. تکرار پی‌درپی افعال هم گاهی خسته‌ کننده بود. البته کتاب من چاپ هفتمه. امیدوارم در چاپ‌های بعدی ویرایش شده باشه.
یکی از مشکلات مهم این کتاب هم مشکل تاریخ نگاری بود. نویسنده سال رو مشخص کرده اما چیزهایی که میگه با سالی که گفته همخوانی نداره‌.
جایی میگه با درشکه به خانه‌ی فرنگیس رفته، یک جای دیگه جوری حرف میزنه که انگار سال‌های پایانی حکومت پهلویه و بعضی جاها هم انگار انقلاب شده.
یک جا میگه که استاد ماکان در زمان رضا شاه مرده، جای دیگه اشاره می‌کنه که زمان شاهنشاه آریامهر بوده. نمی‌دونم. شاید هم من متوجه تاریخ‌نگاریش نشدم.☹
بزرگترین نقاش ایران هم تا جایی که می‌دونم کمال‌الملک بوده و بعد هم استاد فرشچیان. به نظرم اگر نویسنده بحث سال و تاریخ نگاری و اشخاص واقعی رو وسط می‌کشه، باید به این نکته هم توجه کنه. می‌تونه نقاش خیالیش رو یکی از نقاشان بزرگ ایران بدونه اما بزرگ‌ترین نقاش؟! خیلی غلو آمیزه.
به هر حال، اونطور که انتظار داشتم و تعریف این کتاب رو شنیده بودم ازش لذت نبردم.