معرفی کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی اثر حمیدرضا صدر

از قیطریه تا اورنج کانتی

از قیطریه تا اورنج کانتی

4.1
123 نفر |
55 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

39

خوانده‌ام

202

خواهم خواند

172

شابک
9786220108757
تعداد صفحات
333
تاریخ انتشار
1400/5/31

توضیحات

        این کتاب روایتی خودنوشت از زندگی حمیدرضا صدر، منتقد سینما و کارشناس فوتبال از روزهای دست‌وپنجه نرم‌کردن با بیماری سرطان است. صدر نوشتن «از قیطریه تا اورنج کانتی» را بعد از مطلع‌شدن از ابتلایش به بیماری سرطان آغاز کرد و پس از اتمام آن، وصیت کرد که این کتاب، پس از درگذشتش منتشر شود. 
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به از قیطریه تا اورنج کانتی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به از قیطریه تا اورنج کانتی

یادداشت‌ها

          فوتبال دوست نیستم
علاقه‌ای ندارم 
حتی مسابقات مهم بین تیمهای داخلی، خارجی و حتی ملی را دنبال نمیکنم
پای صحبت‌های این مرحوم در تلویزیون هم حتی یک دقیقه ننشستم
دورادور اسمش را شنیده بودم
گذری کتابش را از کتابفروشی نشر چشمه خریدم
چرا؟
چون تازه شنیده بودم فوت کرده
خواندم و خواندم و خواندم
با قلمش، حالات جسمی و روحی‌اش را، از زمان پیدایش علائم بیماری تا فوتش را خوب بیان کرده بود
کتاب هشدار دهنده است
مرگ بیخ گوشمان است
فرار هم نمی‌توانیم بکنیم
فقط از غافل میشویم
سرگرم 
گرفتاریها
خوشی‌ها
بی‌خیالی‌ها
غفلتها
گمراهی‌ها
گناهانمان 
میشویم
بعضی وقتها خودخواسته از مرگ و یادش فرار می‌کنیم
حوصله‌اش را نداریم
ولی، ولی
مرگ حوصله‌ی ما را دارد
صبور است
در کمین ما است
همیشه حضورش را به ما اعلام میکند
با مرگ دوستان، اطرافیان، بستگان و آشنایان
با خواندن این کتاب حتی
گاهی سریع و با چشم بر هم زدنی ما را با خود میبرد، مثل تصادفی سریع 
گاهی زجرمان میدهد، مثل بیماری سرطانی
گاهی بی هیچ خبری و بی هیچ دردی ما را می‌برد، مانند مرگ در خواب
خلاصه مرگ یک انتقال است
و بعدش تازه وارد اصل ماجرا میشویم
حساب و کتاب
و 
پاسخگویی در برابر اعمال، افکار و نیت‌های‌مان
و آنجا است که از قید و بند متغیر زمان خلاص می‌شویم
نه گذشته، نه حال و نه آینده معنا دارد
حضور دائم و همیشگی و تحمل عقوب و عذاب گناهان و یا پاداش اعمال نیک
خدا حمید رضا صدر را بیامرزد، دخترش را هم مایه‌ی رحمت و خیر برایش نماید و عاقبت همه‌ی ما را ختم به خیر نماید ان‌شاءالله
        

20

          برای خوندن این کتاب خیلی ذوق داشتم، نمیدونم چرا، کتابی نیست که بشه براش"ذوق" کرد. انقدر دوست داشتم بخونمش که ۳۰-۴۰ صفحشو وسط کتاب فروشی خوندم، حالا چرا ذوق داشتم؟ دقیق نمیدونم شاید چون فکر میکردم کمکم میکنه که زندگی و‌ دوباره لمس کنم، حس می‌کردم که دکتر صدر وسط سیاهی تونسته بارقشو پیدا کنه...
دکتر صدر...
من با تحلیل های دکتر صدر عاشق فوتبال شدم، عاشق زندگی... 
اما دیدم خودشم که واسه من نمونه کسی بود که زندگی رو واقعا زندگی میکنه، یه جا تسلیم میشه، کم میاره، دلش میخواد انصراف بده، بدخلق و بدقلق میشه....
ولی همینجا تموم نشد، باز پاشد، کم نیاورد، کمرش خم شد، ولی خاک نشد...
پایان کتاب، پایان خوشی نیست، اگر حالتون خوبه و‌دارین لذت زندگی و می‌برین( دنیا به کام باشه همیشه) نرین سراغش، بذارین قشنگ سر فرصت اونجا که دیدن سینتون سنگین شده، نفس کشیدن سخت میشه، اونجا که دارین کم میارین، کتاب و ورق بزنین و ببینین که تنها نیستین، ببینین که کم آوردن ذات آدمیه، ببینین که زندگی آسون نمیشه، این تویی که سخت تر میشی، ببینی که میشه پاشد، میشه خاک نشد....
مرگه که به زندگی معنا میده...
هروقت زندگی بی معنی شد ورق بزنین و لابه‌لای آخرین صفحه های زندگی یه آدم، یه آدم بزرگ، زندگی خودتونو پیدا کنین، که زندگی به مرگه که معنا پیدا میکنه...
روحت شاد و یادت گرامی مرد بزرگ.....
        

25

آیدا

آیدا

1403/7/29

          "با مرگ در مپیچ که هر زنده مُردَنیست در مرگ زنده باش که آنت سُتودَنیست"
.
"آغازِ پایانی ابدی"
کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی آخرین کتاب نوشته شده توسطِ جناب آقایِ دکتر صدر ، مفسر فوتبال ، منتقد فیلم و نویسنده که برخلاف کتاب های قبلی مبتی بر اتوبیوگرافیِ لحظاتِ پایانیِ ایشونه ...
کتاب فراز و نشیب خاصی نداره اما شما همراه با جناب صدر به سفرِ جانسوزِ بیماری میرید و شاهد اضمحلالِ ذره ذره ی ایشون خواهید بود...
از طرفی ادبیاتِ گفتاری شیرین جناب صدر میل و کششی شدید رو در مخاطب بر می انگیزه.
چشم انداز ایشون پس از مواجهِ با بیماری "مرگ" است کما اینکه این بیماری دیر آشنا گریبان گیر خویشاوندانشون هم بوده.
اما گاهی در پوستین استواری مثلِ گلادیاتورها برایِ مصون نگه داشتن جان و دست و پنجه نرم کردن با غریزه ی بقا هاله ای از لفافه ی امنیت رو دور خودش به انحصار در آورد...
بیماری گنگ و دیریابه ...
فرد بیمار لحظه ای که درک و شناختی از بیماری خود پیدا می کنه ممکن است در عرض چند ثانیه یک عمر پیر شود یا دست به انکار بزند...
هر چقدر هم سعی در هم آوا شدن داشته باشیم ، هر چقدر هم همدلی کنیم هرگز متوجه نمیشیم در جان و قلب و تنِ آدمی زمانی که با مرگ مبارزه میکنه چه می گذره...
قساوتِ قلبی؟
ترسی بی انتها؟!
فروپاشیِ طویل؟!
قرار نیست نا ملایمت ها همیشه سازنده باشند.
.
به طور کلی ترجیحم اینه کسانی که خود بیمار انگاری دارن سمتِ این کتاب نرن
اما باید خوند و درد کشید!
باید خوند و برای لحظاتی چند خود رو در هیبتِ یک بیمار متصور شد!
کاش بهارِ عمر آقایِ صدر تا این اندازه کوتاه نبود و بودنشون به مرگ منتج نمیشد.
اما با این همه در یاد ها جاودان خواهند ماند.
        

31

          کتابی از حمیدرضا صدر  که وصیت کرده بود بعد از مرگش چاپ شود
شرح مرگ اندیشیِ یک سبز اندیش

غزاله صدر دختر مرحوم حمیدرضا صدر در goodreads چنین نوشته:
به عنوان دختر نویسنده و کسی که خودش بخش پایانی کتاب را نوشته نمیتوانم نظری بی طرف بدهم.
به پدرم افتخار میکنم برای تمام آنچه که بود، برای تمامی مقالات و کتابهای زیبایی که نوشت، و برای نوشتن این آخرین کتاب زندگی‌اش که سختترین کار بود اما چه خوب از پس آن برآمد. این کتاب هرچند تلخ و هرچند دربارهٔ مرگ است، در عین حال پر است از زندگی. خواندنش را به همهٔ پزشکان، روانپزشکان، روانشناسان و مشاورین پیشنهاد می‌کنم، همینطور به افرادی که عضوی از دوستان یا خانوادهٔ‌شان با بیماری لاعلاج دست و پنجه نرم می‌کند، یا کسی را میشناسد که عزیزی را به دلیل بیماری از دست داده و در نهایت هرکسی که در زندگی به دنبال معنا می‌گردد.
در آخر خوشحالم که خودم هم توانستم دو روز بعد از رفتن پدر پایان زندگی قشنگش را بنویسم و کتابش را تمام کنم
        

0