یادداشتهای zahra rashidi (23) zahra rashidi 1404/2/21 داستان یک شهر احمد محمود 4.3 14 بسمالله خالد رمان همسایهها در داستان دوشهر افسر جوانی است که به دلیل اتفاقاتی که در کودتای ۲۸ مرداد رخ داده، دستگیر و به بندر لنگه تبعید شده است. زندگی در این بندر در سکونی دیوانهکننده جریان داره. خالد صبحها در نانوایی علیدادی، چای و نان میخورد ظهرها سر از باغ عدنانی و خانه مرد خورشید کلاه در میآورد و کلهاش را با دود تریاک گرم میکند و شبها راهی پشته میشود و با اهالی بندر لنگه عرق میخورد. تمامی زندگی خالد در این رمان توی این سه اتفاق خلاصه میشود. نویسنده در بین این تکرارها دو اتفاق موازی را روایت میکند. یکی ماجرای دستگیری و شکنجهها و تبعیدش به بندر لنگه است و دیگری داستان زندگی علی (دوست خالد) است که کتاب با مرگ او آغاز میشود. اگر بگویم خالد داستان دو شهر برخلاف خالد همسایهها منفعلترین شخصیت کتاب است بیراه نگفتهام. او در هیچ کجا قیامی در دفاع از حق ندارد. دلم میخواست وقتی گروهبان شهری با شلاق روی سر صورتشان میکوبید اعتراضی ازش ببینم یا وقتی آن افسر میانهقامت ازش میخواست لخت شود کمی مقاومت ببینم. اما او تسلیم محض بود. راوی انگار از تغییر ناامید بود مثل خود نویسنده. سیر اتفاقات کتاب مثل سکونی که بین اهالی بندر لنگه جریان دارد لخت و کند است. اما چیزی که نمیگذاشت کتاب را رها کنم تصویرسازی و فضاسازی درخشان آن بود. من در بازداشتگاه در پشته در خانه خورشید کلاه همراه خالد بودم. همه چیز برایم رنگ و طعم و بو داشت. میدیدم، حس میکردم، درد میکشیدم و از نرمه بادی که به صورت خالد میخورد لذت میبردم. همین فضاسازی خواندن ماجراهای بازداشتگاه و زندان را برایم سخت میکرد. علیرغم داستان کندش اما ازش لذت بردم. پ.ن: حین خواندنش مدام هوس میکردم سیگار بگیرانم و چای بمکم، که خدا یاری کرد و به مکیدن چای از لب استکان بسنده کردم.🙄 5 5 zahra rashidi 1404/2/15 آن سوگ فاطمه سادات موسوی 3.4 11 کتاب چند روایت از نویسندگان مختلف است. سطح روایتها یکسان نیست. بعضیهاشان جای افشا بوی تفاخر میداد. توی بعضیهایش نویسنده هنوز دچار سانسور خودش بود و روایت را گنگ و مبهم تعریف میکرد. ولی توی بعضیهاش مسیری که نویسنده طی کرده بود تا خودش را از چاه عمیق سوگ بیرون بکشد، واضح و مشخص بود. تقلای نویسنده مثل چراغ بود برای گذر از این جاده تاریک. تعداد این روایتها به انگشتهای یک دست هم نمیرسید. 0 4 zahra rashidi 1404/2/10 ماهی ها به دریا بر می گردند مرضیه اعتمادی 3.8 21 بسمالله «ماهی به دریا برمیگردند» را باید توی دسته کتابهای «چگونه سوژه را حرام کنیم؟» قرار داد. کتاب دو محور دارد که موازی همدیگر پیش میروند، بخشی مربوط به داستان زندگی عاطفهٔ باردار است که بر اساس تخیل نویسنده است و بخش دوم مربوط به داستان زندگی خانوادهای فلسطینی است. ماجراهای این خانواده فلسطینی واقعی است و طی مصاحبههایی که در لبنان انجام شده، اطلاعات آن جمعآوری شده است. نویسنده در انتخاب طرح رمان هیچ خلاقیتی به خرج نداده است. خاطرات خانواده فلسطینی را در قالب گفتگو با عاطفه، یعنی همان شخصیت اصلی، روایت میکند، مثل همان مصاحبهها. یعنی در کتاب اعضای خانواده فلسطینی زندگیشان را برای عاطفه، تعریف میکنند به همین راحتی! طوبی، زنی که روایت فلسطین را میگوید، همسر یکی از مجاهدان فلسطینی است و ما در کتاب قرار است ورِ زنانهٔ این مجاهدت، دلتنگیها و سختیها را ببینیم. اینکه وقتی خانهاش خراب میشد چه حسی داشت، اینکه طوبی چطور دست تنها از غزه خارج شده چطور دخترش را عروس کرده ، چطور توی غربت روزگار گذرانده و اصلا چطور تاب آورده این همه درد را. اما روایت آنقدر ضعیف است که انگار داریم ماجرا را از پشت شیشهای غبار گرفته میبینیم. همه چیز تار و کمجان است. شبحی از دلتنگی و مقاومت را میبینم بیآنکه دست بکشیم روی زبری و لطافتش. ما همه چیز را از دور میبینیم، همه چیز را سایهوار میبینم. همان چیزهایی که خودمان هم از قبل میدانستیم. باقی شخصیتهای کتاب هم که زاییدهٔ تخیل نویسنده است، هیچ پرداخت مناسبی ندارند. سهیل امیرعلی و ستاره را فقط داریم از دور میبینم، خیلی دور. اینکه در آمریکا چه بر سهیل گذشته و بعدش چطور میشود که نویسنده هی اشاره میکند تغییر کرده است را نمیفهمیم. حتی نمیفهمیم عاطفه و سهیل برای ختم چه کسانی رفتهاند. بگذریم از اینکه کارکرد امیرعلی و ستاره را در قصه تا همین خط آخر نفهمیدم. امتیاز کتاب: ۲.۵ از پنج نیمنمره برای اسم و طرح جلد جذابش یک نمره برای سوژهای که حیف شد، یک نمره هم برای نثر روان کتاب. 0 6 zahra rashidi 1404/1/29 زمین سوخته احمد محمود 3.8 69 پنجاه، شصت صفحهٔ اول کتاب دنبال خط داستانی میگشتم. چشمم پی قهرمان داستان، پیرنگ و گرههای داستان بود. اما از جایی به بعد فهمیدم کتاب ماجرای یک شخص نیست. احمد محمود دارد قصه شهر را برایمان میگوید، از خانهها و قهوهخانهها و آدمهایش میگوید. اینکه جنگ چه بر سرشان آورده، چطور زندگیشان از این رو به آن رو شده است. اینکه قامت نخلهای اهواز چطور خم شده، اینکه مردمش زیر سایه سنگین جنگ چطور روزگار میگذرانند، چطور عاشق میشوند، چطور دیوانه میشوند و چطور میمیرند. کتاب زیادی واقعی است. تویش هم از تپیدن قلب محسن برای خاک و وطنش میگوید هم از دزدی و غارت خانههای مردم توسط یوسفبیعارها. بیطرفی احمد محمود باعث میشود که به کتاب وماجرایش اعتماد کنیم و جنگ را درست لمس کنیم. روای بیاسم و رسمکتاب مثل دوربین همه چیز را نگاه میکند. و با جزییات تعریف میکند، انگار که خودمان داریم صحنهها و حادثهها را میبینیم. پایان کتاب پر از درد بود. واکنش گلابتون به مرگ خانوادهاش از آن صحنههاییست که هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشوند. دومین کتاب۱۴۰۴ 1 28 zahra rashidi 1404/1/14 همسایه ها احمد محمود 4.1 88 **اگر روی فاششدن داستان خیلی حساسید این یادداشت را نخوانید** همسایهها را یک نفس توی چند روز خواندم. کتاب در شش فصل به بلوغ رسیدن شخصیت خالد را روایت میکند. احمد محمود در سه فصل اول به خانه و شهر میپردازد و زیست اهالی جنوب را با جزئیاتی به اندازه و دلنشین برایمان میگوید. همسایههای خانواده خالد را که به سبک همان دههها در اتاقهایی کوچک دورهم زندگی میکنند، یکبهیک بهمان معرفی میکند. وجه اشتراک تمام این همسایهها فقر است. سهم بیشتر جذابیت کتاب روی دوش نیمهٔ اول کتاب است. در همین نیمه ما از کیفیت زندگی اجتماعی طبقه کارگر و اتفاقات سیاسی دهه بیست و سی شمسی خبردار میشویم. قدرت احمد محمود در شخصیتپردازی هم توی همین سه فصل اول نمود دارد. از بلور خانومی که در عین اغواگری برای خالد، مثل خواهر و مادر مهربان هم هست تا پدری که تحت تاثیر نصایح شیخ علی جلوی مدرسهرفتن خالد را میگیرد. سه فصل بعدی که توی زندان میگذرد، با افت زیادی همراه است. در نیمه پایانی دیگر خبری از اتفاقات سیاسی و اجتماعی آن زمان نیست. شخصیتهای این فصلها همگی در حد تیپ باقی میمانند. از همه بدتر سیهچشم است.نویسنده فقط شبحی از معشوقهٔ فرشتهوار خالد را نشانمان میدهد، حتی اسمش را هم نمیگوید. نمیدانم عمدی توی کار بوده یا نه اما هرچه هست به مذاقم خوش نیامد. احمد محمود با ماجرای شورش در زندان میخواهد کمی به قصه قوام دهد اما پایان کتاب که غرق در ناامیدی است تیر خلاص را میزند. انگار نویسنده خودش هم دیگر اعتقادی به روح مبارزه ندارد. کتاب و مخصوصا نیمه اول را روی هم رفته دوست داشتم و از بزرگشدن خالد لذت بردم. کتاب اول ۱۴۰۴ 1 4 zahra rashidi 1403/12/29 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.4 59 کتاب را دوست داشتم، خیلی چسبید.مثل بقیه کتابهای شهدا نبود که نویسنده بنشیند پای حرف راوی، حرفها رو با کمی جابهجا کردن فعل و فاعل بنویسد و اسمش را بگذارد نویسنده!! قصه داشت. لابهلای قصه شهید رکنآبادی را هم به مخاطب معرفی میکرد. 0 7 zahra rashidi 1403/12/29 دیار اجدادی فرناندو آرامبورو 4.6 12 زیادی خوب بود، بعدا باید سر فرصت یادداشت مفصلی دربارهاش بنویسم 0 5 zahra rashidi 1403/10/7 سید عزیز؛ زندگی نامه ی خودگفته حجه الاسلام و المسلمین سیدحسن نصرالله حمید داودآبادی 4.1 32 بسمالله تا قبل از خواندن بخش عملیاتهای شهادتطلبانه کتاب برایم خیلی جذابیت نداشت، مدام ورق میزدم تا ببینم چند صفحه مانده تا تمام شود، نثر گزارشی و اطلاعات کم و ناقص کتاب درباره مسائل و اتفاقات مختلف، برایم آزاردهنده بود. اما وقتی ماجرای عملیاتهای شهادت طلبانه شروع شد ورق برگشت. زبان بد کتاب دیگر به چشمم نیامد. فکرم پی حسابوکتاب سن شهدا بود، اینکه روح جوانی بیستوچند ساله مگر چقدر میتواند بزرگ باشد که دنیای مادی باهمه جذابیتهایش برایش تنگ شده است؟! به این فکر میکردم که مادرهای این جوانان شبها موقع خواب کدام قصه و لالایی را خواندهاند که پسرانشان اینطور حماسه آفریدند؟! پدرهاشان کدام نصیحت و جمله را آویزهٔ گوش پسرهاشان کردهاند که اینطور مرد شدهاند؟! صفحات پایانی، برایم تلفیقی از آه و حسرت و بغض بود. ای کاش چنین محتوای فاخری در فرمی تا این اندازه ضعیف ارائه نمیشد. 1 10 zahra rashidi 1403/9/15 من از گورانی ها می ترسم بلقیس سلیمانی 3.6 6 بلقیس سلیمانی را دوست دارم قلمش زنانه و صادق است. درونمایهٔ این کتاب حرف مردم است. حین خواندنش مدام خودم را جای فرنگیس میگذاشتم. متوجه شدم در زندگیام گاهی زور حرف مردم به قانون و شرع چربیده. به این فکر کردم اگر مردم و حرفهایشان نبود من الان کجا بودم؟ چه میکردم؟ 0 5 zahra rashidi 1403/8/29 مادر ماکسیم گورکی 3.8 28 بسم الله مادر ماجرای قیام است؛ قیام تودۀ مردم علیه حکومت تزاری روسیه! کتاب از زندگی سخت و طاقتفرسای طبقۀ کارگر شروع میشود و روند آگاهشدن آرامآرام جامعه را نشان میدهد. این تغییر آهسته در قالب تحول مادر یا همان پهلاگی نشان داده شده است. نویسنده این دگرگونی را به قدری هنرمندانه روایت میکند که خواننده در لحظهها همراه مادر است. انتظار کتابی پرهیجان با صحنههایی حساس را نداشته باشید. در رمان مادر همهچیز در بستری آرام پیش میرود؛ اما یکنواخت و خستهکننده هم نیست. کتاب پر از اندیشه و ایدوئولوژی سوسیالیسم است. حالا که بیش از صدسال از آن روزهای روسیه میگذرد بهتر میتوان درباره فرجام این ایدهئولوژی قضاوت کرد. شاید همین بیخدایی و مزاحمدانستن همسر و فرزند در مسیر انقلابشان، سرنوشت مبارزان روس را به تباهی کشانده است؟! 0 4 zahra rashidi 1403/8/1 شبیه فائضه حدادی 4.0 35 شبیه را دوست نداشتم. کتاب ملغمهای از اتفاقات بعد از ظهور و زمان داعش است. ولی محور اصلی کتاب روی مفهوم فرزند زمانه بودن میچرخد . قسمتهای مربوط به داعش شباهت خیلی زیادی به همسایههای خانم جان دارد. دلم میخواهد از نویسنده بپرسم دلیل این خودزنی عحیب و غریبش در کتاب چه بوده؟!! پرداخت کتاب به ماجراها نقطه ضعف دیگر آن است. نویسنده از روی صحنههای حساس و مهم کتاب سرسری عبور کرده اما قسمتهای کماهمیتتر را حسابی آبوتاب داده. 0 1 zahra rashidi 1403/7/2 صور حسینعلی جعفری 3.0 8 این کتاب پاسخ جامع و کاملی به سوال «چگونه سوژه را شهید کنیم؟» میدهد. صور ماجرای پیرمرد هشتادوچند سالهٔ فلسطینی است که طی اتفاقاتی راهی سفر اربعین میشود. همین جملهٔ یک خطی مخاطب را برای خواندنش قلقلک میدهد. ولی اگر بگویم تنها حسن کتاب همین جمله یک خطی است بیراه نگفتهام. کتاب پر از اسامی و خرده روایتهای بدون کارکرد است. این شخصیتها و حواشی آنها باعث هرز رفتن توجه خواننده و گیج شدنش میشود. همهٔ شخصیتها در حد تیپ هستند. هیچ کدام عمیق نیستند حتی ابوخالد (شخصیت اصلی کتاب). از اینها که بگذریم نویسنده هرجا توانسته بیانیه صادر کرده و رفته روی منبر. وقایع تاریخی را به زور چپانده توی دهان شخصیتهای کتاب. کتاب پر است از فلاشبکهای آزاردهنده و بیدلیل، تغییر راوی بیمورد و ... عصبانیام از نویسنده، از داوران جشنواره جلال که صور را شایسته تقدیر دانستهاند، از انتشارات سروش و ... ضعیفترین کتابی بود که امسال خواندم. 0 7 zahra rashidi 1403/6/17 آن مادران، این دختران بلقیس سلیمانی 3.6 1 آن مادران این دختران برخلاف سایر آثار نویسنده، سیاسی نیست. او در این رمان دست روی مسائل اجتماعی گذاشته است و از شکاف بین نسلها حرف میزند. شخصیت اصلی کتاب زنی میانسال است. ثریا قبل از تولد دخترش، آنا، شوهرش را از دست میدهد. چالشهای ثریا با دختر جوان و مثلا مدرنش درونمایه اصلی کتاب است. خود ثریا هم روی مرز بین سنت و مدرنیته ایستاده است. شال سرش میکند اما گاهی بیحجابی آنا مایهٔ افتخار و غرورش میشود. کتاب در بستری به ظاهر آرام شکاف بین نسلها و بین سنت و مدرنیته را روایت میکند؛ اما در پایان ضربهای کاری به ثریا و خواننده میزند. شخصیتپردازی ثریا خیلی دقیق و درست انجام شده است. نویسنده بخوبی توانسته دغدغههای زنی پنجاهوچند ساله را برای مخاطب شرح دهد؛ اما رمان از یک جایی به بعد به تکرار میافتد. از خواندنش ابدا پشیمان نیستم. 1 1 zahra rashidi 1403/5/12 رستخیز: بیست و چهار روایت از روضه هایی که زندگی می کنیم حبیبه جعفریان 3.8 33 اولین جلد از این مجموعه ۵ جلدیست که میخوانم. نمیدانم قبلی یا بعدیها بهترند یا ضعیفتر. چندتایی از روایتها را انگار به زور چسبانده بودند به محرم و حسین (ع) . این زورکی بودن توی ذوق میزد. اگر متوسطهای کتاب را کنار بگذاریم بعضی روایتها درخشان بود. مثل خوردن چای بعد از روضه به جانت مینشست. کتاب را در کل دوست داشتم. از آنهاییست که دلم میخواهد بعضی از روایتهایش را دوباره بخوانم. کتاب شانزدهم ۱۴۰۳ 2 2 zahra rashidi 1403/5/6 سباستین: سفرنامه و عکس های کوبا منصور ضابطیان 4.1 86 روان و خوشخوان است. توی سه چهار ساعت میتوانید تمامش کنید. اطلاعاتی که از کوبا میدهد خیلی کلی است ولی از خواندنش پشیمان نمیشوید. کتاب پانزدهم ۱۴۰۳ 0 0 zahra rashidi 1403/5/3 کتاب آه: بازخوانی مقتل حسین ابن علی (ع) یاسین حجازی 4.6 94 بسمالله تا همین امسال قسمت نشده توی خانهمان روضه بگیریم. اما امسال روضه گرفتم. روضهخوان و گریهکن خودم بودم. خودم بودم و در و دیوار خانهمان. کتاب آه را باز میکردم، بلند بلند توی خانه میخواندم و اشک میریختم. صفحات کتاب را پیش میرفتم. منزلهایی را که امام در آنها توقف داشت از توی نقشه پیدا میکردم و هر منزل که به کربلا نزدیک میشدند اضطرابم بیشتر میشد و اشکهایم سرعت میگرفت. به کربلا که رسیدند، نماز ظهر عاشورا را که اقامه کردند دیگر خواندنش سخت شد، خیلی سخت. چشمهایم را میبستم که بعضی جملات را نبینم، نخوانم. از لابهلای ورقهای همین کتاب بود که فهمیدم که وقتی از امام سجاد پرسیدن کجا بیشتر از همه به شما سخت گذشت چرا فرمودند الشام الشام الشام. خطبههای امام سجاد و حضرت زینب را که میخواندم بغض مصیبتی که بهشان گذشته بود از یک ور خِرِم را میگرفت و از ور دیگر صلابتشان شگفتزدهام میکرد. کتاب آه و واژههایش خیلی محترم است، آنقدر محترم که هرسال آدم دلش میخواهد به سراغش برود. کتاب چهاردهم ۱۴۰۳ 0 1 zahra rashidi 1403/4/3 داستان کوتاه در ایران: داستان های رئالیستی و ناتورالیستی جلد 1 حسین پاینده 4.3 4 دکتر حسین پاینده یک مجموعۀ سه جلدی به نام «داستان کوتاه در ایران» دارد. هر کدام از این سه جلد به داستان کوتاههای مکاتب ادبی مختلفی پرداختهاند. امروز جلد اولش را تمام کردم. این جلد حاوی داستانهای رئالیستی و ناتورالیستی است. دکتر پاینده ابتدا توضیحات مفصلی دربارۀ ویژگی داستانهای رئالیستی ارائه میکند و عناصر مختلفی مثل زاویه دید، پیرنگ، درونمایه، مکان، زمان و... را در این مکتب ادبی بررسی میکند. در ادامه نمونه داستانهایی از نویسندگان ایرانی ارائه میکند و بعد از پایان هر داستان آن را نقد میکند و دلایل رئالیستی یا ناتورالیستی بودنش را هم بیان میکند. من قبل از خواندن این کتاب، داستان کوتاه میخواندم اما انگار توی تاریکی بودم درکی درستی از داستان نداشتم. نمیتوانستم بفهمم چرا این درونمایه؟ چرا این زاویه دید؟ چرا پیرنگش اینطور است؟ اما حالا میتوانم برای این سوالات جوابهایی داشته باشم، حتی میتوانم پایان داستانهای این مکتب ادبی را پیشبینی کنم. اگر میخواهید نوشتن یا خواندن داستان کوتاه را جدیتر دنبال کنید پیشنهاد میکنم خواندن این مجموعه سهجلدی را بگذارید در اولویت، ضرر نمیکنید. کتاب سیزدهم ۱۴۰۳ 1 34 zahra rashidi 1403/4/2 به صرف قهوه و پیتا؛ سفرنامه و عکس های بوسنی و هرزگوین معصومه صفایی راد 3.9 39 معصومه صفاییراد در این کتاب از سفرش به بوسنی و هرزگوین برای شرکت در مراسم مارش میرا میگوید. مارش میرا، پیادهرویِ مسیری جنگلی به یاد قتل عام بوسنیاییها توسط صربهاست. من چیز زیادی از این قتلعام نمیداستم فقط میدانستم در این جنگ شهدایی از ایران هم وجود داشته. اما با این سفرنامه قدری بیشتر دربارۀ این قتل عام فهمیدم و مشتاق شدم بیشتر دربارهاش بخوانم. (اگر رسالت کتاب، کنجکاو کردن مخاطب نسبت به این جنگ باشد، به نظرم توانسته از پسش بربیاید). در این جنگ صربهایی که تا قبل از آن همسایه دیواربه دیوار، معلم و راننده سرویسِ مسلمانان بوسنایی بودند حالا شده بودند قاتل مردهایشان و متجاوز به زنهایشان. صربها در عرض سه روز بیش از هشتهزار مسلمان را قتل عام کردند. آنها میخواستند نسلکشی کنند. میخواستند زنهای مسلمان بچههای صرب به دنیا بیاورند تا کشورشان تهی از مسلمانها شود. گاهی این زنها پس از باردارشدن، دیگر توسط خانوادههایشان پذیرفته نمیشدند، و فقط خدا میداند چه رنجی را متحمل شدهاند. بعضی ازصفحات کتاب تلخ و خواندنش سخت بود. ۳ از ۵ به خاطر پرشها و زبان کتاب کتاب دوازدهم سال ۱۴۰۳ 2 2 zahra rashidi 1403/3/26 بهار برایم کاموا بیاور مریم حسینیان 3.4 37 اگر نقد آقای تقوی دربارهٔ رمان را نمیخواندم گرههای زیادی برایم حلنشده باقی میماند. 0 6 zahra rashidi 1403/2/11 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.8 78 کتاب چیزی بین سفرنامه و جستار است. اگر سفرنامهٔ تروتمیز و یکدستی مثل کتابهای منصور ضابطیان را دوست دارید، سمتش نروید. در این کتاب فکرهای توی سر مهزاد الیاسی را لابهلای هاستلش در یونان، سوئیتش در جزیرهٔ قشم و قونیهگردیهایش در ترکیه و... خواهید خواند. مهزاد جستجوگر است. دنبال معنا میگردد. این جستجوگری او را به حرکت وامیدارد. نویسنده سفری به درون و سفری بیرونی را توامان روایت میکند. زبانش روان است و پر از ارجاعات که نشاندهنده مطالعهٔ زیاد نویسنده است. اگرچه در عقیدهاش نسبت به ایران با او همراه نیستم اما کتاب را دوست داشتم. جسارت نویسنده برای رهاکردن هرچیزی که او را مجبور به ایستادن میکند، رشکبرانگیز بود. 0 13