معرفی کتاب معبد زیرزمینی اثر معصومه میرابوطالبی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
15
خواندهام
155
خواهم خواند
69
توضیحات
کتاب معبد زیرزمینی، نویسنده معصومه میرابوطالبی.
بریدۀ کتابهای مرتبط به معبد زیرزمینی
نمایش همهلیستهای مرتبط به معبد زیرزمینی
نمایش همهیادداشتها
1401/4/11
1403/12/25
1403/12/12
کتاب در مورد یک جوان مقنی روستایی به نام الیاس است که یتیم است و زیر دست داییاش کار میکند⛏. دایی الیاس همش در حال سرکوفت زدن و بی عرضه خواندن اوست و مادرش هم او را بچه ننهایی ترسو بارآورده است🤓. الیاس برای اثبات خود به دایی و مادرش و از همه مهمتر خودش، با حاج غلامحسین راهی جبهه میشود تا در حفر کانالی عظیم همکاری کند. کانالی که قرار است از طریق آن عملیات بزرگی علیه بعثیها انجام شود👊🏻. شخصیت الیاس کم کم با دیدن خوبیهای جبهه و همرزمان شجاعش، تغییر میکند تا جایی قبل از تمام شدن کانال به دوره آموزشی میرود و به عنوان سرباز در عملیات علیه بعثیها شرکت میکند... نکته جالب این کتاب این است که در ابتدای کار خبری از شجاعت و ایمان واقعی در شخصیت اصلی وجود ندارد، اینکه الیاس پله پله با کامل شدن کانال شخصیتش درست میشود بسیار جذاب است😍.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/10/15
1403/7/11
1403/12/4
1403/11/11
از همان ابتدای کتاب که نویسنده اثرش را به غلامحسین رعیت رکن آبادی و دایی شهیدش تقدیم کره بود و در صفحهی مقابلش اسم کامل خودش یعنی معصومه سادات میرابوطالبی رکن آبادی آمده بود، با خودم گفتم که این کتاب فرق می کند؛ فرق میکند با کتابهای دیگری که مدتی خیلی گل میکنند و دست هرکس و در هر جایی میبینیشان. از همان ابتدای کتاب که در یک حادثه روغن داغ روی صورت الیاس ریخت، توصیفات آنقدر دقیق و کامل بود که با خودم میگفتم باید نویسنده عین این اتفاق را تجربه کرده باشد که بتواند اینقدر جزییاتش را ریز به ریز برایمان بازگو کند. وقتی با الیاس و ترسهایش همراه شدم، برایم یک شخصیت دست نیافتنی و سرتاپا خوبی و کمال نبود، بلکه جوانی بود که هم اشتباه میکرد، هم میترسید، هم مدام با خودش سر آنچه باید بکند یا نکند و حرفی که باید بزند یا نزند در کشمکش بود؛ جوانی که بعضی باورش داشتند و بعضی هیچش حساب نمیکردند. وقتی الیاس به خاطر به دست آوردن ارج و قرب در نظر کسی که در دل بسیار دوستش میداشت تصمیمی گرفت که سرنوشتش را تغییر داد و او را با گروهی همراه کرد که احترامش را نگه می داشتند، بیشتر باورش کردم و سرنوشتش برایم مهم شد؛ چرا که با جوانی همراه شده بودم که اهل سازش و نشستن نبود و میخواست تلاشش را برای رسیدن به آرزویش به کار ببندد. هربار با الیاس تا نزدیکی حاجی غلامحسین رفتم که بهانه بیاورم و برگردم، حرفهای حاجی تکانم داد و بهانهام فراموشم شد. الیاس کسی بود که داشت قدم به قدم همراه با کانالی که حفر میشد، شخصیتش را نو میساخت و همراهی راه بلد در کنارش داشت که دستش را رها نمیکرد. زنان داستان را هم دوست داشتم و باورشان کرده بودم. چه مادر الیاس که دل بزرگی و دریایی داشت و چه صدیقه که میدانست از زندگی چه و که را میخواهد و برایش هزینه میداد. زبان داستان انقدر روان و جذاب بود که میشد کل کتاب را در یک نشست تمام کرد اما من آهسته آهسته خواندم تا شیرینیاش مدتی زیر زبانم بماند. شاید تنها چیزی که میتوانست کتاب را باز هم بهتر کند حضور و بروز لهجهی یزدی در گفتگوهای شخصیتهای کتاب بود. در اخر وقتی برگشتم و اسم کتاب دوباره به چشمم خورد، از انتخاب نویسنده به وجد آمدم. در هیچ جای متن عبارت "معبد زیرزمینی" نیامده اما توصیفاتی که برای کانال در طی داستان گفته میشود و نوع ارتباطی که افراد با با آن پیدا میکنند، به خوبی در این دو کلمه خلاصه میشود. خانم میرابوطالبی عزیز که برایم عزیزتر هم شدید، ممنون که این اثر خواندنی را خلق کردید. بیشتر برایمان بنویسید.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/12/29