کتاب در مورد یک جوان مقنی روستایی به نام الیاس است که یتیم است و زیر دست داییاش کار میکند⛏.
دایی الیاس همش در حال سرکوفت زدن و بی عرضه خواندن اوست و مادرش هم او را بچه ننهایی ترسو بارآورده است🤓.
الیاس برای اثبات خود به دایی و مادرش و از همه مهمتر خودش، با حاج غلامحسین راهی جبهه میشود تا در حفر کانالی عظیم همکاری کند. کانالی که قرار است از طریق آن عملیات بزرگی علیه بعثیها انجام شود👊🏻.
شخصیت الیاس کم کم با دیدن خوبیهای جبهه و همرزمان شجاعش، تغییر میکند تا جایی قبل از تمام شدن کانال به دوره آموزشی میرود و به عنوان سرباز در عملیات علیه بعثیها شرکت میکند...
نکته جالب این کتاب این است که در ابتدای کار خبری از شجاعت و ایمان واقعی در شخصیت اصلی وجود ندارد، اینکه الیاس پله پله با کامل شدن کانال شخصیتش درست میشود بسیار جذاب است😍.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.