کتاب خوبی بود؛ ولی عالی نبود. سه چالش اصلیای که با کتاب داشتم این بود:
اول این که داستانها به سرعت و با اجمال گیجکنندهای بیان میشود. شاید یکی از دلایلش، ملاحظات امنیتی باشد، اما به هر حال این آسیب وجود دارد.
یکی دیگر این که بعضی فصلها را تا واردش نشوی و مقداری از آن را نخوانی، متوجه نمیشوی راوی عوض شده. (بعضی فصلها از زبان همسر راوی نقل میشود). این گاهی موجب سردرگمی میشد.
دیگر این که داستانها زمان و مکان روشنی ندارند. یعنی آدم نمیفهمد که الان در چه ماه و سالی و دقیقاً در چه جغرافیایی سیر میکند. این را میشد با اضافه کردن یکی دو نقشه و تقویم به داستانها و کل کتاب حل کرد.
از اینها که بگذریم، کشش داستانها و زبان نرم و روانی که کتاب دارد، آنقدر جذاب است که میشود در یکی دو نشست خواندش.
سوژهی کتاب هم نوآورانه و بکر بود. هنوز ناگفتههای زیادی دربارهی واقعیات و دشواریهای جنگ در غرب و زیروبم فعالیتهای گروهکهای فتنهگر و جلادی مثل کومله و دموکرات مانده است.
راستی، سریالش خیلی گیراتر و باکیفیتتر از کتاب بود. اساساً آن سریال بود که متقاعدم کرد به خواندن کتاب.