معرفی کتاب همسایه ها اثر احمد محمود

همسایه ها

همسایه ها

4.1
250 نفر |
81 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

22

خوانده‌ام

431

خواهم خواند

262

شابک
9642617021113
تعداد صفحات
502
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        داستان رمان نگاهی به زندگی پایین  ترین طبقات مردم ایران در شهر اهواز و از دیدگاه جوانی به نام خالد است. زمان داستان در دوره ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق است و به نوعی می توان گفت فعالیت  های حزب توده و تاثیرات آن در طبقه پایین و عمدتا کم سواد کشور را برای بسیج شدن در حرکت ملی کردن صنعت نفت نشان می دهد. از این بابت می  توان گفت که گرایش های ذهنی و سیاسی نویسنده به صو
  داستان رمان نگاهی به زندگی پایین  ترین طبقات مردم ایران در شهر اهواز و از دیدگاه جوانی به نام خالد است. زمان داستان در دوره ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق است و به نوعی می توان گفت فعالیت  های حزب توده و تاثیرات آن در طبقه پایین و عمدتا کم سواد کشور را برای بسیج شدن در حرکت ملی کردن صنعت نفت نشان می دهد. از این بابت می  توان گفت که گرایش های ذهنی و سیاسی نویسنده به صورتی کاملا پررنگ در متن داستان به چشم می خورد.داستان در نهایت با کودتای ۲۸ مرداد به پایان می رسد، هرچند در هیچ یک از مراحل داستان وقایع سیاسی و تاریخی ملی شدن صنعت نفت به صورت مستقیم به چشم نمی خورد و تنها بازتاب آن ها در میان مردم طبقه پایین کشور دیده می شود.احمد استاد مسلم زبان و فضا سازی است. او نویسنده داستان های کارگری است. و در این راه بسیار موفق می باشد. آثارش به لحاظ فضا بازتاب همه ی جنوبی  ها است. زاویه دید رمان اول شخص مفرد است. سیر تحول شخصیت قهرمان داستان به خوبی پرداخت شده است. این سیر تحول مرا یاد پابرهنه ها اثر زاهاریا استانکو می اندازد. آنجا هم قهرمان پسربچه ای است که در انتها فلسفه و دیدش تکامل پیدا می کند و دارای نگرش جدیدی می شود. این دگرگونی در همسایه  ها برای خالد(قهرمان داستان) به تدریج اتفاق می افتد با شرح دقیقی که در کتاب آمده است. همراه با تحولات جامعه. توصیفات و تصویرسازی  ها کاملا ما را به فضای جامعه و مردم آشنا می کند. این هم نقطه قوت و مهارت دیگری از محمود است. مهم  تر آنکه کلیشه در رمان نیست. احمد مردم را بهانه برای شعارها و عقاید خود نمی کند. مردم کاملا مردم هستند با حرف  های خودشان. داستان رنج و تلخی واقعیت با بیان زیبا و روایت عالی محمود برای خواننده شیرین هضم می شود. رمان در اوج تمام می شود. گویا داستان یک شهر ادامه زندگی خالد است.
  ...more
      

لیست‌های مرتبط به همسایه ها

نمایش همه

پست‌های مرتبط به همسایه ها

یادداشت‌ها

          همیشه در مطالعاتم درباره جنبش چپ در ایران یک سوال بی پاسخ داشتم که باعث میشد دانسته هایم به هیچ کاری نیایند. این سوال بی پاسخ، حلقه اول زنجیر بود. اینکه اندیشه مارکسیستی چطور توانست در ایران با توده ها ارتباط برقرار کند؟ نقطه اتصال چه بود؟ قلاب ماجرا کجا گیر کرد؟ چه شد که بعد این همه سال هنوز این اندیشه اینقدر در میان دانشجویان و روشنفکران و ... نفوذ دارد؟ این را نمیفهمیدم. یعنی مثلا درباره اینکه جنبش چپ چه سیر تحولی را پشت سر گذاشته است، کلی مطلب هست. اما اینکه اصلا این اندیشه از کجا اینقدر دامنگیر شد، سوالی بود که کسی برایش جوابی نداشت. کسی برایش جوابی نداشت جز احمد محمود. همسایه ها، به فارسی آسان توضیح میدهد که چه شد که این اندیشه در ایران جدی گرفته شد. 
نویسنده آنقدر با فضای رمان آشناست که آن را سرشار از جزئیات کرده است. باورکردنی نیست. انگار هر صفحه از رمان، یک داستان کوتاه باشد با جزئیاتی که نویسنده ای کلی وقت صرفش کرده باشد. همین جزئیات است که به آدم میفهماند چپ از کجا آمد و چطور در دل مردم جا باز کرد و ماندگار شد. 
نویسنده آشکارا از مذهبی ها دل خوش ندارد. حاج شیخ علی حضور کوتاه اما پر رنگی دارد. همانطور که شربت بیدمشک را سر میکشد، سرنوشت قهرمان داستان را هم تعیین میکند. اما نویسنده با بقیه تقریبا جانب انصاف را نگه داشته است.
اما از همه اینها مهم تر، مقدمه ای است که ویراستار بر چاپ اول کتاب در سال ۵۳ نوشته است. اینجاست که آدم به قدرت خوانش متن پی میبرد. انگار که مثلا احمد محمود از دربار پهلوی سفارش گرفته باشد برای نوشتن کتاب. و تو میبینی که چطور میشود با یک مقدمه این کتاب را از دل سیستم سانسور پهلوی رد کرد و به دست چاپ سپرد. از مهدی سهرابی عزیز هم ممنونم که برایم چاپ افست کتاب را خرید که این مقدمه را هم داشته باشد و بتوانم بخوانم.
        

19

Mahdi homeiri

Mahdi homeiri

1403/9/10

          به نام خدا
تقریبا بعد مدت زیادی اولین کتابی بود که مداوم براش وقت گزاشتم تا بتونم تمومش کنم.بخاطر معرفی و تیکه هایی که دوستم از کتاب برام گفته بود تا دیدن چندتا تیکه از یک مستند درباره زندگی احمد محمود حس خیلی خوبی داشتم برای خوندن این کتاب.
کتاب با یک نثر خیلی خوب با یک گویش جنوبی خیلی گرم و قشنگ شروع شد،از اوضاع اجتماعی سال های نزدیک به صنعت ملی شدن نفت
از فقر مسلط بر مردم از اون خونه هایی قدیمی که یک حوض وسط خونست و چندتا اتاق دورش و هر اتاق کوچک متعلق به یک خانواده.
تصویر سازی خیلی خوبی توی ذهنم شکل گرفت مثل دیدن یک فیلم بود.
چند جای داستان برام خیلی جالب بود:
۱_احساسات خالد نسبت به ارتباطش با بلور خانم در جاهای مختلف داستان،کنجکاوی خالد نسبت به بلور خانم قبل شکل گیری بلوغ جنسی، لدت اولین ارتباطش،مدیون دونست خودش نسبت به امان اقا(شوهر بلور خانم) بخاطر ازاد کردنش از زندون و کار دادن بش،این کا بعد یک مدتی بخاطر احساسش به سیه چشم دلش نمیخواد که دیگه با بلور خانم دیگه ارتباط داشته باشه.(بلور خانم واقعا خانم خیلی جدابی بود البته😉)
۲_نشون دادن فقر علمی مردم از اینکه خالد حرف های مردم رو میشنید ولی درکش خیلی متفاوت بود و خیلی کلمات و اصلاحات رو تا اون سن نشنیده بود و سیر تکامل که خیلی اروم پیشرفت کرد،تغیر نگرش هاش،کتاب خوندنش مقاومتش بخاطر اهدافش،و...
۳_از صفحه ۵۰۰ به بعد کتاب واقعا فوق العاده بود که داستان داخل زندان داره روایت میشه از اویزن شدن خالد از سقف که انقد خوب توصیف شده واقعا حال ادم بد میشه،از اعتصاب بخاطر کیفیت غذا و..

از پویا جان خیلی ممنونم بخاطر معرفی این کتاب بم و آشنا کردن من با دنیای کتاب و تلاش هاش برای شروع کتاب خوندن من
        

9

zahra rashidi

zahra rashidi

1404/1/14

          **اگر روی فاش‌شدن داستان خیلی حساسید این یادداشت را نخوانید**

همسایه‌ها را یک نفس توی چند روز خواندم.
کتاب در شش فصل به بلوغ رسیدن شخصیت خالد را روایت می‌کند.
احمد محمود در سه فصل اول به خانه و شهر می‌پردازد‌ و زیست اهالی جنوب را با جزئیاتی به اندازه و دلنشین برایمان می‌گوید. همسایه‌های خانواده خالد را که به سبک همان دهه‌ها در اتاق‌هایی کوچک دورهم زندگی می‌کنند، یک‌به‌یک بهمان معرفی می‌کند. وجه اشتراک تمام این همسایه‌ها فقر است.


سهم بیشتر جذابیت کتاب روی دوش نیمهٔ اول کتاب است.  در همین نیمه ما از کیفیت زندگی اجتماعی طبقه کارگر و اتفاقات سیاسی دهه بیست و سی شمسی خبردار می‌شویم.
قدرت احمد محمود در شخصیت‌پردازی هم توی همین سه فصل اول نمود دارد.
از بلور خانومی که در عین اغواگری‌ برای خالد، مثل خواهر و مادر مهربان هم هست تا پدری که تحت تاثیر نصایح شیخ علی جلوی مدرسه‌رفتن خالد را می‌گیرد.

سه فصل بعدی که توی زندان می‌گذرد، با افت زیادی همراه است.
در نیمه پایانی دیگر خبری از اتفاقات سیاسی و اجتماعی آن زمان نیست‌.
شخصیت‌های این فصل‌ها همگی در حد تیپ باقی می‌مانند‌. از همه بدتر سیه‌چشم است.نویسنده فقط شبحی از معشوقهٔ فرشته‌وار خالد را نشانمان می‌دهد، حتی اسمش را هم نمی‌گوید. نمی‌دانم عمدی توی کار بوده یا نه اما هرچه هست به مذاقم خوش نیامد‌.

 احمد محمود با ماجرای شورش در زندان می‌خواهد کمی به قصه قوام دهد اما پایان کتاب که غرق در ناامیدی است تیر خلاص را می‌زند. انگار نویسنده خودش هم دیگر اعتقادی به روح مبارزه ندارد.


کتاب و مخصوصا نیمه اول را روی هم رفته دوست داشتم و از بزرگ‌شدن خالد لذت بردم.
کتاب اول ۱۴۰۴
        

2

          خوزستان آب ندارد.
بله! امروز مورخ بیست و هشتم تیرماه یک‌هزار و چهارصد، تقریبا چهل و هفت سال پس از انتشار این رمان که به قلم توانای «احمدمحمود» نوشته شده، مردم خوزستان هنوز آب ندارند.
احمدمحمود از «خالد» و زندگی سایر مردمی گفت که در آرزوی ملی شدن صنعت نفت بودند تا بلکه چرخ زندگی‌شان کمی روان‌تر بچرخد، مردمی که نمی‌دانستند هفتاد و اندی سال بعد نفتشان ملی‌ست اما نه تنها بهره‌ای از پول نفت نخواهند برد بلکه فرزندان‌شان در آرزوی یک قطره آب برای آشامیدن به جهت اعتراض به خیابان‌ها خواهند آمد و در پاسخ گلوله‌ی جنگی نوش‌جان خواهند نمود!

گفتار اندر معرفی رمان
احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود در چهارم دی‌ماه یک‌هزار و سیصد و ده در اهواز دیده به جهان گشود و در سال‌های پربار زندگی خود کتاب‌های زیادی را از خود به یادگار گذاشته است.
همسایه‌ها، نخستین داستانی بود که به قلم «احمدمحمود» نویسنده‌ی توانای ایرانی خواندم و از آشنایی با قلمش بسیار خرسندم.
از همان ابتدای داستان شیفته‌ی روانی متن و قلمِ بی‌آلایشش شدم و کنار شخصیت‌های داستان خندیدم، غصه خوردم، در بازداشتگاه اشک ریختم و نهایتا در زندان فریاد کشیدم!

گفتار اندر داستان کتاب
خالد به همراه پدرش آقا حداد و مادرش گل خانم در خانه‌ای در اهواز به همراه چندتن دیگر از همسایه‌هایش در یک خانه‌ی اجاره‌ای زندگی می‌کنند و ما در این رمان داستان زندگی خالد و سایر شخصیت‌ها در حوالی سال‌های ۱۳۲۰ و مشکلات و دغدغه‌ی مردم برای زندگی به خصوص ملی شدن صنعت نفت را می‌خوانیم.
از طریق یکی از دوستانم مطلع گردیده‌ام که احمدمحمود ادامه‌ی داستان زندگی خالد را در رمان «داستان یک شهر» نوشته است، پس به همین منظور بلافاصله پس از این رمان به سراغ داستان یک شهر خواهم رفت.

اعتراف‌ نامه
در خمس پایانی داستان، وقتی حکایت‌های خالد را در زندان می‌خواندم، احمدمحمود حکایتی را روایت کرد از «غلام قاتل» که تغییرات درونی‌اش ابتدا با یورتمه رفتن در راهروی زندان و شیهه کشیدن آغاز و به اذان‌گویی در دقایقی پس از نیمه‌شب و بیدارکردن تمام زندانیان با ترس و دلهره و ادعای پیغمبری‌اش و ... خاتمه یافت.
خواندن این بخش از داستان برای منی که پس از حوادث سال هشتاد و هشت، تقریبا دو سالی در زندان بودم و ماجرایی تقریبا نوددرصد مشابه این را در اوین تجربه کرده بودم باعث شد دیشب نتوانم تا صبح حتی برای چند دقیقه بخوابم!

نقل‌قول نامه
"بسکه وعده شنیدیم، وعده‌دونمون دراومد.
هرچه بیشتر فلاکت می‌کشیم، بیشتر به اون دنیا حواله‌مون می‌دن."

"اگه ما آدمای یه‌لاقبا به همدیگه کمک نکنیم، کی به دادمون می‌رسه؟'

"آدم ترسو نمی‌تونه زندگی کنه"

"به گونه‌ها و گردنم دست می‌کشم. جای شلاق ورم کرده است. سوز می‌زند. ولی هرچه هست، دردش از حرف‌هایی که گفت بیشتر نیست."

"ای زندانیان خوشبخت، خدا را به راه راست هدایت فرمایید."

"گاهی آدم به این نتیجه می‌رسه که نجابت، نجاسته! گاهی آدم به این نتیجه می‌رسه که باید نانجیب بود."

"لحظه‌هایی پیش می‌آید که در شرایط خاص، حتی باید تصمیم اشتباه جمع را پذیرفت و باید پابه‌پایشان رفت و در عمل نشان‌شان داد که اشتباه کرده‌اند."

کارنامه
نخستین کتابی بود که از «احمدمحمود» می‌خواندم. شیفته‌ی قلم روان، داستان پردازی و پرداختش به جزئیات شدم و بدون هیچگونه لطف و ارفاقی پنج ستاره برای این رمان منظور می‌کنم.
همچنین ضمن دعوت دوستانم به خواندن این کتاب، به سراغ رمان «داستان یک شهر» خواهم رفت تا ادامه‌ی روزگار خالد را از زبان نویسنده بخوانم.

دانلود نامه
فایل پی‌دی‌اف کتاب (متن کامل بدون سانسور) را درکانال تلگرام آپلود نموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید‌ آن‌را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/317
        

1

آدم همه‌چی
          آدم همه‌چیزو می‌تونه تحمل کنه. 
(یادداشت من داستان را فاش نمی‌کند اما به بعضی از جزئیات داستان اشاره می‌کند) 
همسایه‌ها سرگذشت خالد، نوجوان اهوازی، است که در مقابل چشمان خواننده قد می‌کشد و به مبارز سیاسی‌ای جسور تبدیل می‌شود. او و خانواده‌اش همراه با چند خانواده‌ی دیگر در اتاق‌های یک خانه‌ی بزرگ زندگی می‌کنند. (دنگال) خالد روزها کنار پدرش در آهنگری می‌ایستد اما حالا که بازار کار صنف آهنگری کساد است و به قول پدرش حتی کلنگ هم از خارج وارد می‌کنند، اوقاتش را جور دیگری می‌گذراند. گاهی کفتربازی می‌کند. گاهی هم با دوستانش، که از ساکنان همان دنگال هستند، می‌روند پی بازیگوشی. روزی، تصمیم گرفتند که بروند پنجره‌ی غلامعلی‌خان را بشکنند. ظاهراً عهدوعیال غلامعلی‌خان خارج از شهر بودند و او فاحشه‌ای به خانه‌اش آورده‌بود. خالد فکر می‌کند این کار خوبی نیست اما قبل از اینکه دوستانش را هم راضی کند که سنگ نزنند، سنگی به شیشه می‌کوبند و فرار می‌کنند و خالد گرفتار می‌شود. غلامعلی‌خان او را به پاسگاه می‌برد و بازداشتش می‌کنند. درفاصله‌ی کوتاهی که خالد بازداشت است با پندار آشنا می‌شود. پندار از خالد می‌خواهد خبر دستگیری‌اش را به شفق برساند و این آغاز راهی‌ست که خالد با قدم‌گذاشتن در آن بزرگ می‌شود، مرد می‌شود، تبدیل به یک مبارز جان‌برکف می‌شود، عاشق می‌شود، زیر شکنجه می‌رود و هزار ماجرای‌ جورواجور از سر می‌گذراند.
بنا به گفته‌ی ویراستار، ماجرای همسایه‌ها از پیش از ملی‌شدن صنعت نفت آغاز می‌شود و تا پیش از کودتای ۲۸ مرداد پایان می‌یابد. در فصل‌های ابتدایی کتاب تکاپوی مردم برای ملی‌کردن صنعت نفت و اخراج انگلیسی‌ها از ایران تصویر شده‌است. موقعیت مکانی داستان شهر اهواز است، هرچند هیچ‌کجای داستان صراحتاً از آن اسم برده‌نمی‌شود، اما از روی توصیفات مشخص است.
رمان پر از شخصیت‌های مختلف است و هریک به دقت توصیف شده‌اند. به‌طورکلی می‌توانیم شخصیت‌های اصلی را به چندگروه تقسیم کنیم: دسته‌ی اول اهالی دنگالی هستند که خالد و خانواده‌اش در آن زندگی می‌کنند. همسایه‌ها. دسته‌ی دوم اعضای گروه چریکی‌ست که خالد باهاشان حشرونشر دارد و دسته‌ی سوم اهالی زندان است که آن‌ها هم به نوعی همسایه‌های خالد به حساب می‌آیند. شخصیت‌های فرعی دیگری هم وجود دارند که در این سه دسته‌ی اصلی نمی‌گنجند. به زندگی طیف‌های مختلفی از مردم در سراسر رمان پرداخته‌شده‌ است که به همین واسطه شرایط اجتماعی آن روزگار منعکس شده‌است. آفاق که برای امرار معاش پارچه قاچاق می‌کند و می‌فروشد و شوهر تریاکی‌اش هیچ کار نمی‌کند. رحیم خرکچی که در کوره‌پزخانه آجر جابه‌جا می‌کند و زنش مریض است.  ناصر دوانی، بنایی که برای کار با کویت رفته‌است. امان‌آقا که قهوه‌خانه‌ای بین راه دارد که پاتوق کارگران است. شفق، صاحب کتابفروشی مجاهد که مغازه‌ش پاتوق مبارزهاست. بیدار، معلمی که مسئول مستقیم خالد است و... سراسر رمان پر از خرده‌روایت‌هایی‌ست که امثال این شخصیت‌ها نقش آن را بازی می‌کنند و خالد راوی آن است.
جملات کوتاه و مختصر است و جزئیات زیاد است. همه چیز به دقت توصیف شده‌است و بعضی از بخش‌های رمان به یک سکانس سینمایی شبیه است. روز عروسی کرم و بانو که رحیم خرکچی با زنش دعوا می‌کند، چیزی از شرح یک سکانس سینمایی کم ندارد یا شب دیوانگی غلام قاتل در زندان. زبان رمان ساده است و به‌ندرت کلماتی وجود دارد که در فارسی امروزی منسوخ شده‌باشند. یکی از نکته‌های جالب، معادلی بود که برای لفظ رایج پیرسینگ به‌کار برده‌بود: بینی‌واره. و دیگر کاربرد اصطلاحی لفظ پارتی در همان معنایی که امروزه ما به کار می‌بریم: تو هیچ‌ کسو نداری پارتی‌ت بشه؟(صفحه‌ی ٣٢٧)
توصیفات از شهر و ساختار آن دقیق است. خصوصاً توصیفاتی که از مبارزه‌ی شهری می‌شود، به تکمیل تصاویر ما از تاریخ کمک می‌کند. دیوارنویسی‌ها، اعتصاب‌ها، پخش و انتشار اعلامیه.
یکی از نشانه‌های تمایز شهر از روستا این است که اهالی یک شهر به اندازه‌ی اهالی روستا یکدیگر را نمی‌شناسند اما خالد به تأکید و چندباره اشاره می‌کند که اگر یک‌بار تا چهارراه پهلوی بروی همه‌ی مردم شهر را می‌شناسی. البته کلام خالد اغراق‌گونه‌ است اما این از عجایب شهر و معنای آن است. خصوصاً در ایران.
جزئیات زیادی از سبک زندگی مردم شهر، مشکلات اجتماعی‌شان، ساختار اصناف مختلف و وضعیت معیشت مردم در رمان وجود دارد که به نحو احسن به آن پرداخته‌شده است. یکی از صحنه‌های عجیب داستان، جایی‌ست که پس از ملی‌شدن صنعت نفت و اخراج انگلیسی‌ها، مردم با پارچه و کهنه و چوب، شمایل یک انگلیسی را درست می‌کنند و کنارش جمع می‌شوند و با سرنا و دهل می‌نوازند و می‌رقصند. بچه‌ها هم یک شعر درست کرده‌اند و همه با هم می‌خوانند. این جشن و پایکوبی مصادف شده‌است با آغاز بهار و گویی مردم برای هر دو خوشحالند. (علاقه به ساختن شمایل تمسخرآمیز از دشمنان سابقه‌ای طولانی دارد.از شمایل عمر خطاب گرفته تا همین اواخر، بوش و اوباما و ترامپ) نکته‌ی دیگری که نظرم را جلب کرد، سبزچشم‌بودن کارکتر‌های منفی قصه بود. غلامعلی‌خان ‌و علی شیطان هردو چشم‌های سبزی دارند. مقایسه کنید با محبوبه‌ی خالد که نامی ندارد و خالد به او سیه‌چشم می‌گوید. این موضوع هم مسئله‌ای قدیمی و تاریخی میان ایرانیان است که به آدمی با چشم و موی رنگی بدگمان‌اند.
خالد در‌حالی‌که پانزده‌ساله است شروع می‌کند به روایت قصه‌ی زندگی‌اش و در ۱۸سالگی، زمانی که هزاربار با روز اول داستان فرق کرده‌است، قصه را تمام می‌کند.
سرگذشت خالد خیلی چیز متفاوت و دوری از زندگی امروز جوانان ایرانی نیست. اصلاً این یک روح جمعی بزرگ است که همه چیز را تحمل می‌کند. از زمان خالد و قبل‌تر تا حالا. با تمام ناامیدی‌ها و سرشکستگی‌ها. همان‌جوری که پندار به خالد می‌گفت:«آدم همه چیزو می‌تونه تحمل کنه. که اگه دو روز مقاومت کنی همه چیز تموم می‌شه. اما این دو روز آدم باید فیل باشه.» و ایرانی‌جماعت صدهاسال است که فیل است. 
        

24