معرفی کتاب همسایه ها اثر احمد محمود

همسایه ها

همسایه ها

4.2
293 نفر |
94 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

34

خوانده‌ام

514

خواهم خواند

341

شابک
9642617021113
تعداد صفحات
502
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        داستان رمان نگاهی به زندگی پایین  ترین طبقات مردم ایران در شهر اهواز و از دیدگاه جوانی به نام خالد است. زمان داستان در دوره ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق است و به نوعی می توان گفت فعالیت  های حزب توده و تاثیرات آن در طبقه پایین و عمدتا کم سواد کشور را برای بسیج شدن در حرکت ملی کردن صنعت نفت نشان می دهد. از این بابت می  توان گفت که گرایش های ذهنی و سیاسی نویسنده به صو
  داستان رمان نگاهی به زندگی پایین  ترین طبقات مردم ایران در شهر اهواز و از دیدگاه جوانی به نام خالد است. زمان داستان در دوره ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق است و به نوعی می توان گفت فعالیت  های حزب توده و تاثیرات آن در طبقه پایین و عمدتا کم سواد کشور را برای بسیج شدن در حرکت ملی کردن صنعت نفت نشان می دهد. از این بابت می  توان گفت که گرایش های ذهنی و سیاسی نویسنده به صورتی کاملا پررنگ در متن داستان به چشم می خورد.داستان در نهایت با کودتای ۲۸ مرداد به پایان می رسد، هرچند در هیچ یک از مراحل داستان وقایع سیاسی و تاریخی ملی شدن صنعت نفت به صورت مستقیم به چشم نمی خورد و تنها بازتاب آن ها در میان مردم طبقه پایین کشور دیده می شود.احمد استاد مسلم زبان و فضا سازی است. او نویسنده داستان های کارگری است. و در این راه بسیار موفق می باشد. آثارش به لحاظ فضا بازتاب همه ی جنوبی  ها است. زاویه دید رمان اول شخص مفرد است. سیر تحول شخصیت قهرمان داستان به خوبی پرداخت شده است. این سیر تحول مرا یاد پابرهنه ها اثر زاهاریا استانکو می اندازد. آنجا هم قهرمان پسربچه ای است که در انتها فلسفه و دیدش تکامل پیدا می کند و دارای نگرش جدیدی می شود. این دگرگونی در همسایه  ها برای خالد(قهرمان داستان) به تدریج اتفاق می افتد با شرح دقیقی که در کتاب آمده است. همراه با تحولات جامعه. توصیفات و تصویرسازی  ها کاملا ما را به فضای جامعه و مردم آشنا می کند. این هم نقطه قوت و مهارت دیگری از محمود است. مهم  تر آنکه کلیشه در رمان نیست. احمد مردم را بهانه برای شعارها و عقاید خود نمی کند. مردم کاملا مردم هستند با حرف  های خودشان. داستان رنج و تلخی واقعیت با بیان زیبا و روایت عالی محمود برای خواننده شیرین هضم می شود. رمان در اوج تمام می شود. گویا داستان یک شهر ادامه زندگی خالد است.
  ...more
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به همسایه ها

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به همسایه ها

نمایش همه
همسایه هازمین سوختهسیندخت

ایران خواندنی: جنوب (خوزستان، بوشهر، کرمان)

18 کتاب

سلسله فهرست‌هایی در دست تهیه و تکمیل است تا کتاب‌هایی را معرفی کند که وقایع و داستان‌های آن‌ها به طور کامل یا بخشی از آن با محوریت شهرها و نواحی کشور عزیزمان ایران، اتفاق افتاده است. هدف کتاب‌های رمان و داستان بوده نه کتاب‌های پژوهشی، تاریخی و مستند. حتماً کتاب‌های ارزشمند دیگری هم هستند که به دلیل آگاهی کمتر بنده، محدود بودن منابع، فرصت محدود، غیرقابل اطمینان بودن بعضی منابع و... در فهرست نیامده‌اند. فهرست‌ها بعد از اطمینان و تحقیق کافی، به تدریج اصلاح (حذف و اضافه) می‌شود. ضمناً ترتیب کتاب‌ها بر اساس اولویت خاصی نیست. منابع: - سایت سلام صدا - وبلاگ طاقچه - وبلاگ فیدیبو - سایت ایران کتاب - هوش مصنوعی (فقط برای نخ دادن خوب بود. پر بود از اشتباهات مکرر که کمک کردم خودش را تصحیح کند!) -------------------------------------------------------------- خوزستان • همسایه ها • زمین سوخته • سیندخت • زمستان 62 • هستی • دا • نخل های بی سر • چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم • مدار صفر درجه • هرس بوشهر • تنگسیر • رمان زندگی همین است • رمان کشتی توفان‌زده • بر جاده‌های آبی سرخ کرمان • بولوار پارادیس • بچه های قالیبافخانه • سیریا، سیریا • کنیزو

132

پست‌های مرتبط به همسایه ها

یادداشت‌ها

          همیشه در مطالعاتم درباره جنبش چپ در ایران یک سوال بی پاسخ داشتم که باعث میشد دانسته هایم به هیچ کاری نیایند. این سوال بی پاسخ، حلقه اول زنجیر بود. اینکه اندیشه مارکسیستی چطور توانست در ایران با توده ها ارتباط برقرار کند؟ نقطه اتصال چه بود؟ قلاب ماجرا کجا گیر کرد؟ چه شد که بعد این همه سال هنوز این اندیشه اینقدر در میان دانشجویان و روشنفکران و ... نفوذ دارد؟ این را نمیفهمیدم. یعنی مثلا درباره اینکه جنبش چپ چه سیر تحولی را پشت سر گذاشته است، کلی مطلب هست. اما اینکه اصلا این اندیشه از کجا اینقدر دامنگیر شد، سوالی بود که کسی برایش جوابی نداشت. کسی برایش جوابی نداشت جز احمد محمود. همسایه ها، به فارسی آسان توضیح میدهد که چه شد که این اندیشه در ایران جدی گرفته شد. 
نویسنده آنقدر با فضای رمان آشناست که آن را سرشار از جزئیات کرده است. باورکردنی نیست. انگار هر صفحه از رمان، یک داستان کوتاه باشد با جزئیاتی که نویسنده ای کلی وقت صرفش کرده باشد. همین جزئیات است که به آدم میفهماند چپ از کجا آمد و چطور در دل مردم جا باز کرد و ماندگار شد. 
نویسنده آشکارا از مذهبی ها دل خوش ندارد. حاج شیخ علی حضور کوتاه اما پر رنگی دارد. همانطور که شربت بیدمشک را سر میکشد، سرنوشت قهرمان داستان را هم تعیین میکند. اما نویسنده با بقیه تقریبا جانب انصاف را نگه داشته است.
اما از همه اینها مهم تر، مقدمه ای است که ویراستار بر چاپ اول کتاب در سال ۵۳ نوشته است. اینجاست که آدم به قدرت خوانش متن پی میبرد. انگار که مثلا احمد محمود از دربار پهلوی سفارش گرفته باشد برای نوشتن کتاب. و تو میبینی که چطور میشود با یک مقدمه این کتاب را از دل سیستم سانسور پهلوی رد کرد و به دست چاپ سپرد. از مهدی سهرابی عزیز هم ممنونم که برایم چاپ افست کتاب را خرید که این مقدمه را هم داشته باشد و بتوانم بخوانم.
        

19

Mohammad

Mohammad

1404/2/29

          در این کتاب، جدای از خط داستان، هنر درگیر کردن مخاطب رو از احمد محمود درک کردم! هنرمند بودن احمد محمود رو فهمیدم! 
بنظر من این کتاب رو می شه برای معرفی کردن نویسنده اون به بقیه معرفی کرد! یعنی برای اینکه بدونی احمد محمود چه نویسنده شاهکاری هست  و چطوری قلم ها در دستش به رقص در میان، باید بهش بگی این کتاب رو بخون! 

اگه بخوام یکی از بهترین ویژگی های این کتاب و قلم نویسندش رو که از این کتاب متوجهش شدم، بگم، باید درواقع این نکته رو اشاره کنم که: نویسنده به خوبی (به معنای دقیق کلمه)، هر شرایطی رو که یه احساس خاصی رو در پی داره، به رشته تحریر دراورده که گویی تو داخل اون شرایطی و همون احساس رو داری تجربه می کنی! همین و بس! بنظرم این بزرگ ترین هنر هست برای یک نویسنده. و جایی جالب تر می شه این هنر که تو یه کتاب، با پونصد و خورده ای صفحه تا لحظه اخر داستان این ویژگی نه تنها کم میشه، بلکه بیشتر هم می شه. 
تو لحظاتی که باید هیجان بهتون دست بده، طوری می نویسه که این اتفاق بی اقته! تو جایی که قراره ترس بهتون دست بده، احمد محمود کاری رو می کنه که شما حداقل، ترسی رو در درون خودتون احساس کنید! تو جایی که قراره حسرت های داستان حسرتت بشه، احمد محمود کاری می کنه که اگر قراره  «خالدِ» داستان حسرتِ از دست دادن چیزی رو بخوره، تو یهو به خودت میای و می بینی خودت رو خالد فرض کردی و داری حسرت از دست دادن اون چیز رو می خوری و با خودت می گی: اکه هی! الان که دیگ ندارمش، چه کار می تونم انجام بدم!؟ 

البته این رو هم بگم که ایشون در این حد جزئیات براشون مهمه که تند شدن نفس و ضربان قلب کسی که تو کتاب، یه دختری رو تو یه اتفاقی  برای اولین بار می بینه و عاشقش می شه و زبونش بند میاد برای ابراز احساساتش رو به تو انتقال می ده و به خودت میای می بینی هم زبونت بند رفته و هم ضربان قلبت بالا رفته و شاید بعضا صورتت هم داغ شده باشه از خجالت!! 😅

امید وارم تونسته باشم برسونم حجمِ#گیرائی_قلم رو!! 

_ البته این رو هم اضافه کنم که توی این کتاب می تونستن یکم از استهجان صحنه های مثبت هیجدهی رو کم کنن، بدون اینکه ضرری به خط داستان وارد بشه؛ چون این حد از ریز شدن تو تصویر سازی داخل این موضوع ها، با این قدرت فوق العاده نویسنده تو تصویر سازی برای مخاطب که بالای همین مطلب نمونه هایی ازش رو گفتم، باعث میشه اون هنر عظیم نوشتن این نویسنده، برای بعضی ها، خلاصه بشه داخل این صحنه ها و عملا کتاب به عنوان یک کتاب مستهجن معرفی بشه! بنظرم حیفه که ایشون رو اینطور بشناسیم و بگیم کتابشون یپا پ..ن  بوده برای خودش و اینطور معرفی کنیم که: یه کتابه اینطوری هست به نام همسایه ها! 
کما اینکه من خودم کمابیش از بعضی افراد می شنیدم که: یه کتابی پیدا کردم که صحنه های جنسی زیاد داره و فلان و بهمان! و این وسط چیزی از نویسنده گفته نمی شد و عملا این احساس می شد که شخصیت و قدرت نوشتاری نویسنده تحت الشعاع این نوشته های خاص قرار گرفته! به حدی که من خودم بعد از خوندن چندین صفحه از کتاب به شناختی نسبت به نویسنده رسیدم و کم کم علاقم بهش زیاد شد و اون تصویری که کم و بیش برای من قبل از خوندن این کتاب درست شده بود، پاک شد. پس بنظرم می شد اینطور نباشه و  در عین حال هنر نمایی کرد. 
و این مطلب که این حرفا نویسنده رو در بعضی از جاها تحت الشعاع قرار میده جدای از خوب بودن و یا بدن بودن پرداختن به این جور تصویر سازی هاست! و اگر قرار به برسی این باشه خب نوشته جداگانه و مفصلی می خواد که اصلا اینطور حرفا خوبه اوردنش یا نه؟ و چه تاثیرات احتمالیِ مخربی می تونه داشته باشه برای بعضی ها. که خب مساله اهمیتش انقدری هست که حتی با این وجود که اون بعضی ها می تونن تعداد کمی باشن، باز نباید بیخیالش شد چون ضرر، ضررِ قابل توجهی هست برای اون بعضی ها! 
 البته حالا که نوشته به اینجا رسید، بنظرم مهمه که این نکته رو راجع به کتاب بگم که؛ (جدای  از خوب بودن یا بدن بودن پرداختن به این حرفا) این کتاب حجم اینطور حرفاش به قدری نیست که ادم با خودش بگه: این کتاب که کلش شد از این حرفا ک!! نه خیر؛ اندازش به حدی نیست که ماهیت کتاب عوض بشه و کلا مستهجن بشه! و می شه گفت با داستان هماهنگ شده. ولی خب متاسفانه همین مقدار موجود هم به حدی روی بعضی از مخاطبا اثر گذاشته که کتاب رو با این ماهیت جدید که بد هم هست، معرفی می کنن. 

در کل بنظرم با خوندن این کتاب، شاهکاری از احمد محمود رو می خونید که باعث میشه بعدش برید عکس ایشون رو از توی اینترنت پیدا کنید و توی گالریتون ذخیره کنید! 😁 و در این حد علاقه مند به احمد محمود بشید. همونطور که من شدم و این کتاب پلی شد تا برم بقیه اثارش رو (بعضا با چاپ های اول و دوم برای دسترسی به متن اصلی) به سختی پیدا کنم و بخرم و توی لیست کتبی که قراره بخونم بذارم.

ببخشید که یادداشتم طولانی شد (=  
        

24

Mahdi homeiri

Mahdi homeiri

1403/9/11

          به نام خدا
تقریبا بعد مدت زیادی اولین کتابی بود که مداوم براش وقت گزاشتم تا بتونم تمومش کنم.بخاطر معرفی و تیکه هایی که دوستم از کتاب برام گفته بود تا دیدن چندتا تیکه از یک مستند درباره زندگی احمد محمود حس خیلی خوبی داشتم برای خوندن این کتاب.
کتاب با یک نثر خیلی خوب با یک گویش جنوبی خیلی گرم و قشنگ شروع شد،از اوضاع اجتماعی سال های نزدیک به صنعت ملی شدن نفت
از فقر مسلط بر مردم از اون خونه هایی قدیمی که یک حوض وسط خونست و چندتا اتاق دورش و هر اتاق کوچک متعلق به یک خانواده.
تصویر سازی خیلی خوبی توی ذهنم شکل گرفت مثل دیدن یک فیلم بود.
چند جای داستان برام خیلی جالب بود:
۱_احساسات خالد نسبت به ارتباطش با بلور خانم در جاهای مختلف داستان،کنجکاوی خالد نسبت به بلور خانم قبل شکل گیری بلوغ جنسی، لدت اولین ارتباطش،مدیون دونست خودش نسبت به امان اقا(شوهر بلور خانم) بخاطر ازاد کردنش از زندون و کار دادن بش،این کا بعد یک مدتی بخاطر احساسش به سیه چشم دلش نمیخواد که دیگه با بلور خانم دیگه ارتباط داشته باشه.(بلور خانم واقعا خانم خیلی جدابی بود البته😉)
۲_نشون دادن فقر علمی مردم از اینکه خالد حرف های مردم رو میشنید ولی درکش خیلی متفاوت بود و خیلی کلمات و اصلاحات رو تا اون سن نشنیده بود و سیر تکامل که خیلی اروم پیشرفت کرد،تغیر نگرش هاش،کتاب خوندنش مقاومتش بخاطر اهدافش،و...
۳_از صفحه ۵۰۰ به بعد کتاب واقعا فوق العاده بود که داستان داخل زندان داره روایت میشه از اویزن شدن خالد از سقف که انقد خوب توصیف شده واقعا حال ادم بد میشه،از اعتصاب بخاطر کیفیت غذا و..

از پویا جان خیلی ممنونم بخاطر معرفی این کتاب بم و آشنا کردن من با دنیای کتاب و تلاش هاش برای شروع کتاب خوندن من
        

9

فاطمه

فاطمه

1404/2/17

          مكان: آخر آسفالت اهواز، حياطى كه اتاقاش به سبک قدیم ایرانی و دور تا دور حیاط قرار گرفتن
زمان: سالهاى منتهى به كودتاى ٣٢
راوى: خالدِ نوجوان و در سن بلوغ
کاراکترا: همسایه‌هایی که درد مشترک(فقر) اونارو با هم خویشاوند کرده
اسم همسایه‌ها معمولا با یه ترکیب وصفی همراهه : امان آقای قهوه‌خانه‌دار، رحیم خرکچی، خواج توفیق تریاکی، محمد مکانیک، یا با صنم و پسر زردنبویش، هاجر و پسر ریغماسی‌اش، … 

از اونجا که راوی کم سن و ساله ما با جملات کوتاه و نثر ساده و روانی روبروییم که این نشون می‌ده اجرا به خوبی در خدمت محتواست 


داستان در بستر بلوغ جنسی و از پی اون بلوغ عقلی و سیاسی خالد رقم می‌خوره و بذر مبارزه و مقاومت هم همراه با خالد رشد می‌کنه
و مرهم خالد در تمام این مشقت‌ها یاد و خاطره‌ی سیه‌چشمه…
انگار که عشق آخرین و تنها فریادرسه…

زمان داستان خطی نیست و محمود با تکنیک خاطره و تداعی مدام روایت رو می‌شکنه 
پایان رمان هم از پایان‌هایی که در رمان‌های اون سال‌ها می‌بینم متفاوت و مدرنه…
در آغاز منو یاد فضای رمان سنگ صبور انداخت و فکر کردم با یه رمان ناتورالیستی مواجهم اما هر چقدر داستان جلوتر رفت از قضاوتم فاصله‌ی بیشتری گرفتم.

یه جمله‌ی سنگین از عمو بندر : «آخه پسرم، اگه ما آدمای یه لاقبا به همدیگه کمک نکنیم، کی به دادمون میرسه؟»
        

51

طبقۀ مبتلا
          طبقۀ مبتلا به بی‌عدالتی

چرا بی‌عدالتی منجر به بی‌اخلاقی می‌شود؟ آیا انسان «مبتلا به بی‌عدالتی» برای گرفتن حق پایمال شده‌اش از هر حدی می‌گذرد؟ حتی اخلاق؟ چطور می‌توان از او انتظار داشت که خود را به رعایت حقوق دیگران ملزم کند؟ جامعۀ طبقاتی را چطور می‌توان از گزند بی‌عدالتی حفظ کرد؟
احمد محمود در داستان همسایه‌ها دوربین خود را روی طبقه‌ای زوم می‌کند که مبتلا به بی‌عدالتی‌ست یعنی همان طبقۀ فرودست جامعه. به زندگی محقر و تو در تو و خانۀ پرجمعیت و بی‌خلوت آنها وارد می‌شود و روزها را با آنها و میان ماجراهایشان سپری می‌کند. شخصیت‌ها و تیپ‌های مختلف می‌سازد و هر کدام را در نقطۀ مخصوص خود قرار می‌دهد طوری که سایه‌ها کم‌کم عینیت می‌یابند. او چنان از دنیای خیال به واقعیت حرکت می‌کند که باور «زاییدۀ تخیل» بودن شخصیت‌ها را برای مخاطب دشوار می‌کند. شاید از همین روست که برای مجوز دادن به کتابش از او می‌خواهند که به صراحت بنویسد که شخصیت‌ها خیالی‌اند! چنان که گویی روزها و شب‌ها با خالد نشسته و برخاسته و بزرگ شدن و مرد شدنش را نظاره کرده است و با او عاشقی کرده و وارد سیاست شده و زندان کشیده است. انگار جای پدر او کتاب اسرار خوانده و چشم به راه گشایشی‌ست از ناکجا. پدری که نمی‌خواهد بی‌عدالتی را باور کند و برای جبرانش دست به دامان ماورا شده است. انگار که تمام حقوق ازدست‌رفته‌اش را قرار است عناصر ناپیدای جهانی موهوم به او پس دهند و دریغا که نمی‌دهند! چنان که آخر در اوج ناامیدی وادار به ترک دیار و پذیرش تحقیری ناروا می‌شود. گویی به جای مادر خالد بوده و نجابت و فقر و غرور را با هم در زنانگی خاص او تجربه کرده است. انگار جای بلور خانم زنی بوده پرشهوت و به جای سیه‌چشم عاشقی پرحرارت. انگار به جای تمام مردان آن طبقه شکست خورده است. پابه‌پای نوجوانان کفتربازی کرده و مریضی و بی‌پولی کشیده و جای تمام زندانی‌ها حبس. غرور ملی آنها را که بر سینه‌شان نوار «نفت باید ملی شود» چسبانده‌اند، در عمق جانش درک کرده و سیاست و منفعت‌طلبی بالادستی‌ها را فهمیده است.
هر کس این رمان را می‌خواند به خوزستان می‌رود و کنار شط می‌نشیند و بوی نفت را به مشام می‌کشد و با همسایه‌ها زندگی می‌کند بی این که در واقعیت حتی یک بار از آنجا گذشته باشد.
        

0

          همسایه‌ها، اثر ماندگارِ احمد محمود، نویسنده‌ی قَدَر ادبیات ایران.
داستان در بستر تاریخی دوران ملی‌شدن صنعت نفت و در بستر مکانی جنوب کشور روایت می‌شود.
راوی، پسر نوجوانی است به نام خالد که از ماجراهای همسایگانش که همه وضع مالی نامساعدی دارند می‌گوید و از ارتباطاتش با آنان.
قصه‌ای که چند سال از روند زندگی خالد را بیان می‌کند. از پدرش که برای خرج‌ومخارج خانواده، به کویت رفته تا امورات زندگی‌اش بگذرد؛ از رابطه نامشروع بلور خانم، همسر امان آقا با خالد؛ از اتفاقات و مشکلات روزمره زندگی همسایگان؛ تا پیوستن خالد به گروهی سیاسی که خواهان ملی‌شدن صنعت نفت و اخراج انگلیسی‌ها از کشور هستند. آن‌جایی که در بحبوحه علاقه‌اش به دختری، به او گوشزد می‌کنند: عشق و احساس در دوران مبارزه، جایی ندارد...
زبان رمان، مختص احمد محمود است و بسیار قوی، شخصیت‌ها ملموس‌اند، و تصویرسازی اثر عالی.
.
.
پ.ن: اگر این اثر رو پسندیدید، "برج سکوت" حمیدرضا منایی رو هم از دست ندید.
        

59

MBVPDR

MBVPDR

1404/2/27

          رمانی که نفس‌های گرم و عرق‌ریزانِ مردمان جنوب شهر را به رگ‌های خواننده تزریق می‌کند. خالد، جوانی از طبقه‌ی کارگر، در میان فقر، عشق و آرمان‌های سیاسی بزرگ می‌شود، درست مثل ایرانِ دهه‌ی ۲۰ و ۳۰ که میان سنت و مدرنیته می‌سوخت. محمود با نثری آغشته به خاک و خون و نمکِ خلیج‌فارس، تک‌تک شخصیت‌ها را از دل کوچه‌پس‌کوچه‌های آبادان بیرون می‌کشد و زنده جلوی چشم می‌گذارد.  

نقد :  
اگرچه برخی صحنه‌ها ممکن است برای خواننده‌ی امروزی کشدار به نظر برسد، اما همین جزئیاتِ زندگی‌محور است که "همسایه‌ها" را به یکی از واقعی‌ترین رمان‌های اجتماعی ایران تبدیل کرده. محمود نه قهرمان می‌سازد، نه ضدقهرمان؛ فقط آدم‌هایی معمولی را نشان می‌دهد که گاهی شجاعند و گاهی ترسو، دقیقاً مثل زندگی واقعی.  

چرا بخوانیم؟  
برای آنکه ببینید ادبیات متعهد چگونه باید نوشته شود: بی‌شعار، پراحساس و مملو از آن "رئالیسم تلخ" که فقط در مشتِ نویسنده‌ای مثل محمود جان می‌گیرد. اینجا نه انقلاب را تقدیس می‌کند، نه محکوم؛ فقط ثبت می‌کند، مثل دوربینی که از دل تاریخ فیلمبرداری کرده.  
        

12

zahra rashidi

zahra rashidi

1404/1/14

          **اگر روی فاش‌شدن داستان خیلی حساسید این یادداشت را نخوانید**

همسایه‌ها را یک نفس توی چند روز خواندم.
کتاب در شش فصل به بلوغ رسیدن شخصیت خالد را روایت می‌کند.
احمد محمود در سه فصل اول به خانه و شهر می‌پردازد‌ و زیست اهالی جنوب را با جزئیاتی به اندازه و دلنشین برایمان می‌گوید. همسایه‌های خانواده خالد را که به سبک همان دهه‌ها در اتاق‌هایی کوچک دورهم زندگی می‌کنند، یک‌به‌یک بهمان معرفی می‌کند. وجه اشتراک تمام این همسایه‌ها فقر است.


سهم بیشتر جذابیت کتاب روی دوش نیمهٔ اول کتاب است.  در همین نیمه ما از کیفیت زندگی اجتماعی طبقه کارگر و اتفاقات سیاسی دهه بیست و سی شمسی خبردار می‌شویم.
قدرت احمد محمود در شخصیت‌پردازی هم توی همین سه فصل اول نمود دارد.
از بلور خانومی که در عین اغواگری‌ برای خالد، مثل خواهر و مادر مهربان هم هست تا پدری که تحت تاثیر نصایح شیخ علی جلوی مدرسه‌رفتن خالد را می‌گیرد.

سه فصل بعدی که توی زندان می‌گذرد، با افت زیادی همراه است.
در نیمه پایانی دیگر خبری از اتفاقات سیاسی و اجتماعی آن زمان نیست‌.
شخصیت‌های این فصل‌ها همگی در حد تیپ باقی می‌مانند‌. از همه بدتر سیه‌چشم است.نویسنده فقط شبحی از معشوقهٔ فرشته‌وار خالد را نشانمان می‌دهد، حتی اسمش را هم نمی‌گوید. نمی‌دانم عمدی توی کار بوده یا نه اما هرچه هست به مذاقم خوش نیامد‌.

 احمد محمود با ماجرای شورش در زندان می‌خواهد کمی به قصه قوام دهد اما پایان کتاب که غرق در ناامیدی است تیر خلاص را می‌زند. انگار نویسنده خودش هم دیگر اعتقادی به روح مبارزه ندارد.


کتاب و مخصوصا نیمه اول را روی هم رفته دوست داشتم و از بزرگ‌شدن خالد لذت بردم.
کتاب اول ۱۴۰۴
        

4