mehranehm

تاریخ عضویت:

آبان 1401

mehranehm

@moradi1401

28 دنبال شده

20 دنبال کننده

                ایران من :

ای سلامم، ای سرودم
ای نگهبان وجودم
ای غمم تو، شادی ام تو
مایه آزادی ام تو


آخر بدمد 
  صبح امید 
  از شب ما ...



              

یادداشت‌ها

نمایش همه
mehranehm

mehranehm

1404/4/8

33

mehranehm

mehranehm

1404/4/6

        حسین ع وارث و پرچمدار انبیاست 
از آدم تا خاتم
حسین وارث آدم مجموعه سخنرانی های علی شریعتی است در مورد سید و سالار شهیدان آقا  حضرت عشق  حسین ع

این که حسین فریاد می زند پس از این که همه عزیزانش را در خون می بیند و جز دشمن و کینه توز و غارتگر در برابرش نمی بیند فریاد می زند که آیا کسی هست که مرا یاری کند و انتقام کشد؟هل من ناصر ینصرونی؟ مگر نمی داند که کسی نیست که او را یاری کند و انتقام گیرد؟این سوال، سوال از تاریخ فردای بشری است و این پرسش از آینده است و از همه ماست. و این سوال انتظار حسین را از عاشقان بیان می کند، و دعوت شهادت او را به همه کسانی که برای شهیدان حرمت و عظمت قائلند اعلام می نماید.

آقای من تا دنیا باقی است عشق به تو باقی مولای آزادگان ...
نفس صبح، شرار است، شرار است، شرار
آسمـان کوه غبار است، غبار است غبار
کوه‌ها سوخته چون سینۀ خورشید، همه
دودشان مانده بـه آیینۀ خورشید، همه
قدسیان سوخته‌بال و پرشان چون دلشان
عرشیـان خیمـۀ انـدوه شده محفلشان
بر دل ختم رسل، بار غمی سنگین است
گیسوی فاطمه از خون خدا رنگین است
عـرش اعلا بـه روی خاک زمین افتاده
یا که جان دو جهان از سر زین افتاده؟
سی‌هزار ابرهـه بـر جنگ خـدا آمده‌اند
در پــی قتــل امـام شهــدا آمــده‌اند
ناخلف‌های سقیفه همه شمشیر به دست
نیزه‌داران همه بی‌رحم‌تر از زنگیِ‌ مست
گشته آمیختـه بـا بغض محمّـد گلشان
کینۀ آل علـی تلخ‌تــرین حـاصلشـان
قصد معراج تماشای خدا کرده حسین
کثرت تیر ببین بال در‌آورده حسین
سنگ‌ها! یک‌سره از سوز درون گریه کنید
بر تن غرقه به خونش همه خون گریه کنید
آب‌ها! در شـرر خجلت خـود آب شوید
باید از داغ لبش در تب و در تاب شوید
هـدف تیـر بـلا سـورۀ رحمـان ای وای
سـم اسـب و ورق پـارۀ قــرآن ای وای
کاش خورشید نمی‌تافت به کوه و صحرا
ره گـودال ببندیــد بـه روی زهرا
مصطفی سوخت سراپا و علی جامه درید
شمـر در محضـر مـادر سرِ فـرزند برید
سر که گردید جدا، قاتل خونخواره گریست
تیغ قاتل هم بـر آن گلوی پاره گریست
خضر، لب‌تشنه فدا گشت بگو یا زهرا
سر به ده ضربه جدا گشت بگو یا زهرا
دوستان! وای من و وای من و وای شما
بـه خـدا آب ندادنــد بــه آقــای شما
به خدا گرگ‌صفت بر بدنش چنگ زدند
بـه خـدا آب ندادنـد ولــی سنگ زدند
حـق پیغمبر اســلام ادا شــد دیـدید؟
سر توحید، لب تشنه جدا شد دیـدید؟
تسلیت فاطمـه! نـور بصـرت را کشتند
بـه خدا اهـل سقیفـه پسرت را کشتند
بــاغ آمــال سکینـه همـه پـرپر گشته
اسـب بی‌صـاحب بابا بـه حـرم برگشته
اشـک بـا یـاد لـب تشنــه‌لبـان آورده
در حـرم خون، عــوض آب روان آورده
با تپش‌هـای دلش روضۀ مقتل خوانده
شیهه‌هـایش جگـر فاطمـه را لــرزانده
باز بیدادگــران آتـش کیـن افشاندند
بـاز بیت‌الحــرم فاطمـه را سـوزاندند
سپـه کفــر بـه ســوی حـرم آل آمد
کعب نـی بـود کـه بر شانۀ اطفال آمد
کـه دهـد فاطمـۀ فاطمـه را دلـداری؟
بشتابید که خون گشته ز گوشش جاری
دو کبوتر به بیابان ز عطش جان دادند
بنویسید که در چنـگ عقـاب افتـادند
بنویسید که سـر در دل خـاری بردند
بنویسید که از تـرس بـه صحرا مردند
دامن هر دو پر از آتش و دود است هنوز
بنویسید تـن هـر دو کبود است هنوز


      

4

mehranehm

mehranehm

1403/10/15

        در زمان قاجار ، در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران ، مسجد کوچکی وجود داشت.
امام جماعت آن مسجد می گوید: شخص روضه خوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد می آمد و به اهل سنت ناسزا میگفت... 
و این درحالی بود که افراد سفارت و تبعه آن که اهل سنّت بودند ، برای نماز به آن مسجد می آمدند.

روزی به او گفتم: 
تو به چه دلیل هر روز همین روضه را می خوانی و همان ناسزا را تکرار میکنی؟ 
مگر روضه دیگری بلد نیستی؟! 
او در پاسخ گفت: 
بلدم؛ ولی من یک نفر بانی دارم که روزی پنج ریال به من می دهد و می گوید همین روضه را با این کیفیت بخوان. 
از او خواستم مشخصات و نشانی بانی را به من بدهد... 
فهمیدم که بانی یک کاسب مغازه دار است. 

به سراغش رفتم و جریان را از او پرسیدم. او گفت: نه من بانی نیستم
شخصی روزی دو تومان به من می دهد تا در آن مسجد چنین روضه ای خوانده شود. 
پنج ریال به آن روضه خوان می دهم و پانزده ریال را خودم برمی دارم.
باز جریان را پیگیری کردم، سرانجام با یازده واسطه!!!! معلوم شد که از طرف سفارت انگلستان روزی ۲۵ تومان برای این روضه خوانی با این کیفیت مخصوص (برای ایجاد تفرقه بین ایران شیعی و حکومت عثمانی سنی) داده میشود که پس از طی مراحل و دست به دست گشتن، پنج ریال برای آن روضه خوان بیچاره می ماند.

📚هزار و یک حکایت اخلاقی 
👤محمدحسین محمدی


      

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

نمایش همه
mehranehm

mehranehm

1404/4/7

پس از نخستین سه دقیقه: حکایت خلقت عالمپاسخ های کوتاه به پرسش های اساسیطرح بزرگ

کتاب علمی برتر جهان که شگفت زده‌تان خواهند کرد

10 کتاب

قلمروی دانش بی‌کران و زیباست و حوزه‌های مختلفی را در برمی‌گیرد. هر آنچه امروز از آن سود می‌بریم، هر فناوری، تکنیک و ابزاری، نتیجه‌ی مستقیم یا غیر مستقیم دانش‌های بنیادی است. دانش یا یک روش جدید خلق کرده  یا  فن و هنر قدیمی‌ای را به کمال رسانده است. گوشی همراه و لپ‌تاپ شما حاصل فیزیک کوانتومی است. بهره‌گیری هر روزه‌ی ما از مسیریاب‌ها و جی‌پی‌اس برآمده از نسبیت خاص و عام است. هر جایی از زیبایی جواهرات و بدلیجات صحبت می‌شود، علم شیمی و مواد، زمین شناسی و معدون‌کاوی خودشان را نشان می‌دهند. یخچال خانه‌ی ما حاصل دانش ترمودینامیک است. شست‌وشوی بسیار تمیز لباس و ظروف منزلمان، یا ضد لک و آب و خط‌ وخش شدن آن‌ها، چیزی جز فناوری نانو نیست. همه‌ی این مثال‌ها، یعنی اینکه باید تلاش کنیم اطراف‌مان از دریچه‌ی علم بیشتر بشناسیم و این مسیر با مطالعه کتاب‌های علمی میسر می‌شود.

2

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.