یادداشت zahra rashidi

zahra rashidi

zahra rashidi

7 روز پیش

        بسم الله

 از شنیدن آدم‌ها لذت می‌برم. نشستن پای قصه‌هاشان را دوست دارم. نئوهاوکینگ‌ها یکی از همین قصه‌هاست. مریم حسینیان در این کتاب قصهٔ پر از درد‌ِ سرطانش را کلمه کرده است.

از همان ابتدا سوال «من اگر جایش بودم چه می‌کردم؟» توی ذهنم وول می‌خورد؛ احتمالا وقت‌هایی که او آرایش می‌کرد، لاک و عطر می‌زد، من توی خودم مچاله می‌شدم و از فکر نزدیکی مرگ دچار حملهٔ عصبی می‌شدم.

مریم حسینیان در کتاب درد را تقدیس نکرد، تقبیح هم نکرد. مواجهه‌اش را صادقانه روایت کرد. او در نئوهاوکینگ‌ها از تقلایش برای داشتن امید نوشته.

شاید اگر چند سال پیش این کتاب را می‌خواندم توی سطر به سطرش به دنبال رد پای خدا می‌گشتم و از نبودنش عصبانی می‌شدم همان‌طور که کتاب قیطریه تا اورنج کانتی عصبانی‌ام کرد.

اما حالا پذیرفته‌ام همه قرار نیست مثل من فکر و زندگی کنند. او با راهکارهای خودش به امید چنگ زده بود و همین چنگ‌زدن، کتاب را برایم محترم می‌کرد‌.

گاهی آن‌قدر غرق کتاب می‌شدم که یادم می‌رفت، نویسنده حالا دیگر بینمان نیست و این نبودن پتک می‌شد توی سرم.

روحش قرین رحمت باشد.


      
43

4

(0/1000)

نظرات

روحشون شاد 😔

1