معرفی کتاب شبیه اثر فائضه حدادی

شبیه

شبیه

فائضه حدادی و 1 نفر دیگر
4.0
60 نفر |
32 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

104

خواهم خواند

39

شابک
9786222581620
تعداد صفحات
268
تاریخ انتشار
1401/6/31

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        این کتاب خواننده‌اش را از خلیج فرشتگان نیس برمی دارد و با خودش به جا‌های مختلف می‌برد. به بیدای عربستان، به بستنی فروشی‌های تجریش، به بندرلاذقیه سوریه و حتی به آینده و عصر پس از ظهور!
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به شبیه

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به شبیه

یادداشت‌ها

          رمان شبیه، رمانی است بر محوریت جمله «فرزند زمانه خود باش!» و نویسنده در کنار بیان مفهوم جمله فرزند زمانه خود باش به بیان مفاهیم عمیقی مثل تقابل حق و باطل، مهدویت و ظهور پرداخته و حق مطلب را به جا آورده.

ترسیم کشور سوریه در زمان مقابله با داعش از زاویه‌ای بسیار نو و جدید، بیان تفکر داعشی... تفکری که می تواند همزمان در کشور سوریه در مقابل مدافعان حرم باشد و هم در دل اروپا همراه با مردِمهاجر فرانسوی باشد که برای رضای خدا می خواهد تعداد زیادی از مردم را از بین ببرد.
بیان ریز جزئیات در رمان بی‌نهایت دلنشین بود مثلاً کلاه های گلدوزی شده بابا کلاهی توسط مامان حوری.. لحجه حجت که با ظرافت بهش پرداخته شده بود.. رایحه گل سرخ باباکلاهی که از برگ برگ کتاب استشمام می شد و این تنها بخش کوچکی از جزییات این رمان فوق‌العاده است...
بودن در مکان ها و زمان های مختلف از دیگر نقاط قوت این رمان هست، ابتدا صحرای داغ عربستان را با گرمای سوزانش درک می کنید پس از آن به سوریه با آسمان گرفته ابری سفر می کنیم و در سواحل خلیج فرشتگان در فرانسه با حانیه همراه می شویم، در طول داستان به تهران هم سری می زنیم در کنار بعد مکانی داستان بعد زمانی هم قابل توجه هست جسارت نویسنده برای بیان اتفاقات پس از ظهور بسیار ستودنی بود.
برای اولین بار نویسنده‌ای در رمانش دنیای پس از ظهور و اتفاقاتش را قلم زده که بسیار هم زیبا و خواندنی است امید که چراغ راهی باشد برای دیگر نویسندگان.
داستان شبیه، داستانی طولانی نیست اما نویسنده با هنرمندی تمام به پردازش مسائل مختلف با مکان های متعدد می پردازد که نشان از قوی بودن قلم نویسنده دارد.
در پایان درس بسیار بزرگی که کتاب برایم به ارمغان آورد را خیلی خیلی دوست داشتم و آن هم شبیه بودن بود به آنچه که ادعای آن را داریم... شبیه بودن به کسانی که الگوی ما هستند... شبیه بودن به کسانی که خیلی ها ما رو به نام و نشان آن ها می شناسند است.
و امّا بهترین الگو...ان شاالله که بتونیم در رفتار و حرکاتمون شبیه‌ترین فرد به پیامبرمون بشیم تا هر کسی که ما رو دید یاد پیامبرمان بیفتد..
شبیه را همه باید بخوانند..
        

3

🔮... می‌د
          🔮... می‌دونی چرا؟ چون عمیقاً دوستش داره! این خصوصیت محبته. آدم بی‌اختیار دوست داره طبق میل اون عمل کنه. یه وقت حتی چشم باز می‌کنه می‌بینه همه‌ی دوست داشتنی‌هاش همون‌هان که مَحبوبش دوست داره. ...

♦️متنی که خواندید تنها دیالوگ از کتاب "شبیه" بود که به دلم نِشَست. "شبیه" موضوعی متفاوت و ایده‌ای جدید داشت، تا حدودی مهارت نویسنده در نوشتن همچین ایده‌ای خوب هست، اما از نظر من به هیچ عنوان این ایده به درستی شکل نگرفته بود، کتاب پُر از توصیفات ناقص و پُر از مجهولاتی است که تا انتها در ذهن خواننده می‌مانَد. به بعضی جزئیات بی اهمیت بیش از اندازه پرداخته شده بود و به بعضی مسائل مهم کتاب آن جور که باید پرداخته نشده بود. برای نوشتنِ همچین ایده‌ای نیاز به اطلاعات خیلی بیشتر درباره آن هست. اشتباهاتی در متن وجود داشت که از نظر من نیاز به بازخوانی متن کتاب و ویرایش آن دارد. به اینکه کتاب در چه مورد بود، اشاره‌ای نمیکنم چون این کتاب را برای خواندن به کسی پیشنهاد نمی‌دهم.


🙂نویسنده‌یِ عزیزِ این کتاب، "خانم غفار حدادی" کتاب‌های بهتر و ارزشمندتری از جمله کتاب "دهکده خاک بر سر" دارند که می‌توانید آن‌ها را مطالعه کنید و لذت ببرید. 


#معرفی_کتاب 
#شبیه
نوشته #فائضه_غفار_حدادی 
#انتشارات_شهید_کاظمی
        

0

بهار

بهار

1403/2/24

        چقدر دوست دارم شبیه مامان حوری باشم ...😍
مامان حوری ای که هم هوای خودش و داشت هم هوای زندگیشُ.
مامان حوری ای که دختری تربیت کرده بود که اون سر دنیا  دین و دنیاش و باهم داشت 
فرق مهم و مهم تر و تشخیص میداد 
و درست انتخاب میکرد 
مامان حوری ای که شوهر و بچه اش هرجای دنیا که بودن یه تیکه از قلبشون و پیشش جا میذاشتن و میرفتن 
محوریت داستان بابا کلاهی و حانیه بودن 
اما هویت  و نقش مامان حوری خیلی به چشمم اومد 🥲 


      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

        #یادداشت
#شبیه

شبیه کتابی از نویسنده جوان خانم غفارحدادی است.  کتاب سعی کرده از زوایای مختلف این حدیث امیرمومنان را یادآوری کند که مردم به زمانشان شبیه ترند تا به پدرانشان.
فصل دوم کتاب ماجرای پزشکی ایرانی را روایت میکند که به سوریه دعوت می شود تا در یک درمانگاه ایرانی برای سوریان آسیب دیده از جنگ داعش طبابت کند.
کم کم با خانواده دکتر مذکور معروف به دکتر کلاهی آشنا می شویم. تصویرسازی یک خانواده ایرانی خیلی خوب کار شده بود و وابستگی افراد خانواده را به نحوی مطلوب نمایش داده بود. دختر دکتر کلاهی در یک کشور اروپایی به همراه همسرش درس میخواند.
فصل اول و آخر از آینده این خانواده در زمان ظهور پرده برمیدارد که البته آخر کتاب مشخص میشود
صحنه های سوریه سعی در شناخت ما از آن فضا دارد. صحنه های نفس گیری را تجربه میکنیم که توضیحات بیشتر، داستان را لو می دهد و قطعا از لذت خواندن محروم میشوید پس از آنها صحبت نمیکنم. 
من چندین کتاب از خانم غفارحدادی خوانده بودم و تاحدی با قلم ایشان که ته مایه طنز دارد آشنا بودم اما در فصلهای اولیه اثری از آن ندیدم که کمی باعث تعجبم شده بود اما وقتی فلسفه اسم ابولولو را خواندم و شوخی هایش با دکتر را دیدم مطمئن شدم قلم خود ایشان است. انگار امضای نویسنده را پای اثرش دیدم.
در این کتاب با شمه ای از زندگی ایرانیان و به طور کلی مسلمانان در اروپا و نحوه برخورد اروپاییان و مشکلات مهاجران بیشتر آشنا می شویم. 
جسارت نویسنده از توصیف فضای پس از ظهور قابل تحسین است من نویسنده نیستم که نظر کارشناسی بدهم اما هنگام خواندن کمی برایم نامانوس بود البته که املای ننوشته غلط هم ندارد و با کارهای بیشتر در این زمینه مطمئنا ایرادات هم برطرف خواهد شد گرچه با بازگشت مجدد به فصل اول گره ماجرا برایم باز شد.
قسمتهای توصیف رسول خدا را دوست داشتم ان شاء الله که با رفتارمان رسول مان را بیشتر به دیگران بشناسانیم و به ایشان شبیه تر شویم...

@BargiAzDanesh
. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0