بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 64

همان جا به اولین اشعه های خورشید که به چشمشان می تابید، اشاره کرد و گفت: «حانی جان! الان همین قدری که نور اون داره چشم تو رو میزنه، نور تو هم داره چشم اونو کور میکنه! آخه کسی که برای انجام دستور خدا سختی بکشه، مثل ستاره برای آسمونی ها می درخشه!» این دو جمله شده بود رمز بین حانیه و باباکلاهی. هرجایی که تصمیم درست سخت بود و انتخاب راه آسان توجیه¬پذیر، شوخی و جدی همین معنی به کمکشان می آمد.

همان جا به اولین اشعه های خورشید که به چشمشان می تابید، اشاره کرد و گفت: «حانی جان! الان همین قدری که نور اون داره چشم تو رو میزنه، نور تو هم داره چشم اونو کور میکنه! آخه کسی که برای انجام دستور خدا سختی بکشه، مثل ستاره برای آسمونی ها می درخشه!» این دو جمله شده بود رمز بین حانیه و باباکلاهی. هرجایی که تصمیم درست سخت بود و انتخاب راه آسان توجیه¬پذیر، شوخی و جدی همین معنی به کمکشان می آمد.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.