فصل کتاب

فصل کتاب

بلاگر
@fasle_ketab

76 دنبال شده

70 دنبال کننده

            یه مامانی که عاشق کتاب خوندنه چون کتاب مثل اقیانوس بی کرانِ و انتها نداره..
مشتاق حضور شما عزیزان در ایتا در کانال fasle_ketab هستم.
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
        «هواتو دارم» توقعم را از کتاب های همسران شهدا خیلی بالا برد.
مگر نه اینکه ویژگی یک کتاب خوب، آموزنده و سرگرم کننده بودن است اما هواتو دارم چیزی فراتر از این هاست.. هواتو دارم از بطن یک زندگی معمولی مثل همه‌ی ما زاده شده اما تفاوت اصلی این زندگی کاملاً معمولی اعتماد به خدا و ارجحیت رضایت خداست بر هر چیزی، جایگاه ولایت هم در این زندگی مشخص است..هواتو دارم رو بخونید و زندگی کنید.
کتاب پر از عاشقانه های ناب است، عاشقانه هایی حقیقی نه آبکی و الکی.. عاشقانه هایی از جنس دوست داشتنی لطیف و ماندگار.
چقدر این عشق شیرین بود.. عشقی که تهش برسد به اینکه همسر شهید از تمام تعلقات رها شود و هویتش را در«خانم آقا مرتضی» بودن ببیند حتی بعد از شهادت همسرش.
«هواتو دارم» اولین اثری است که از آقای ملاحسنی خوندم با اینکه هر دو کتاب قبلی ایشون رو داشتم، کتاب «یادت باشد» و «کاش برگردی» اما تا الان اصلاً سمتشون نرفته بودم..نمی دونم چرا، ولی بعد از خوندن هواتو دارم در اولین فرصت دو کتاب بعدی ایشون رو مطالعه خواهم کرد‌.
نکته مهم کتاب گمنام بودن روای است با اینکه کتاب از سمت همسر شهید روایت شده است اما نه در کتاب و نه فضای مجازی اسم و عکسی از ایشان وجود ندارد، حتی زمانی که برای وداع با همسرشان در معراج هستند هیچ دوربینی نتوانسته چهره ایشان را ثبت کند.. آفرین و دستمریزاد مطمئنا اجر و پاداش این گمنامی محفوظ خواهد بود..به نظرم خیلی زود این کتاب هم مانند کتاب «سلام بر ابراهیم» الگوی بسیار خوبی برای جوانان ما خواهد شد.
نکته دیگر کتاب استفاده از QR کد ها بود که باعث غوطه ور شدن مخاطب در کتاب می شد اما متاسفانه بخشی از QR کد ها موجود نبود.

پ.ن؛ به نظرم این کتاب رو هر سال باید خوند..به این صورت که نکات اخلاقی کتاب رو یادداشت کرد بعد سالی یکبار مجدد کتاب رو مطالعه کنیم و ببینیم تا چه حد موفق به عمل کردن این نکات اخلاقی شدیم.
      

2

        بیان ساده، بی تکلف و با صداقت سه ویژگی اصلی «رویای بیداری» هستند که باعث می شود خواننده با اشتیاق زیاد به مطالعه کتاب بپردازد.
خانم زینب عارفی، همسر شهید مدافع حرم، مصطفی عارفی است که از شروع یک زندگی ساده بدور از هر شعارزدگی، سختی ها و فرازنشیبش می گوید.
سر تا سر زندگی شهید مقابله با رسوم غلط و اصطلاحا عرف جامعه بود که کاری بسیار شجاعانه، جهادی و قابل تقدیر بود.
میزان علاقه‌ای که شهید بزرگوار به همسرشون داشتند و در ابراز اون حتی با انجام کارهای کوچک تعللی نمی کردند برام خیلی زیبا بود.
حاج قاسم عزیزما فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه هستند».
در هر ورق از زندگی این زوج صحبت حاج قاسم ما دیده می شد.. خوشا به سعادتت شهید عارفی که شهیدانه زیستند و به آرزوی خود شهادت رسیدند.
این کتاب رو به جوانان و عزیزانی که در شرف ازدواج هستند به شدت پیشنهاد می کنم.
در پایان تبریک و خداقوت به خانم نسرین پرک برای قلم زدن این کتاب بسیار عالی 💚
      

3

8

        بگذارید با خود فرخنده خانم شروع کنم؛
من فرخنده قلعه نوخشتی هستم. متولد ۱۲ بهمن ۱۳۵۷؛ درست همان روزی که آیت الله خمینی‌(ره) از پله‌های هواپیمای ایر فرانس پایین آمد. چند ماه اول، حال نوزادی را داشتم که از یک دنیای کوچک و تاریک، به دنیایی وسیع و روشن پرت شده. تشنه بودم، تشنه‌ی آگاهی..

حالا بگذارید چند کلامی من بگویم از فرخنده قبل از انقلاب.. فرخنده‌ی جین پوشی که لاک می‌زند و پرستار ارتش است و حتی بلد نیست نماز بخواند و عضو طبقه‌یِ مرفه جامعه است اماااا به گفته خود فرخنده خانم با یک دم امام روح الله‌(ره) زیر و رو شد.. از نو متولد شد و با تمام سختی ها و ناملایمات و پیچیدگی های زندگی جنگید و صبر و مقاومت پیشه‌کرد.
خداقوت به نویسنده و راوی کتاب هر دو کار بسیار پراهمیت و ارزشمندی رو انجام دادند..راوی با صداقت و معامله با خداوند تمام زندگیشون رو بازگو کردند و نویسنده محترم خانم بابکی با قلم تواناشون مطالب رو به هنرمندی تمام به رشته تحریر درآوردند بخصوص برای نسل ما..نسل امام ندیده 😭.. چه خوب روایت عاشقی و شور انقلابی،  فراق و دوری از امام رو قلم زدید، کتاب سراسر امید و نور بود.
نکته بسیار مهم کتاب از نظربنده این بود.. فرخنده خانم از جنس خود ما بود، وقتی تک به تک صفحات رو ورق می‌زنید با فرخنده‌ای مواجه می شید که انتخاب غلط و درست رو در کنار مستأصل شدن و... خیلی از مسائل دیگر یک زندگی معمولی داره اما تسلیم نمی شه و همیشه در حال مبارزست انتخاب هایی که تمام ما در طول زندگی باهاش مواجه شدیم یا خواهیم شد.

الحمدالله بابت خوندن این کتاب متفاوت و درس‌آموز، ان شاالله به زودی دیدار راوی کتاب برای بنده و عزیزان مشتاق میسر شود.
      

2

باشگاه‌ها

نمایش همه

حلقه فانتزی

47 عضو

سیاه خون

دورۀ فعال

همخوانی کتاب

135 عضو

شرح الف خمیده

دورۀ فعال

🌐 اندیشه مطهر 🌐

129 عضو

جاذبه و دافعه علی (ع)

دورۀ فعال

لیست‌های کتاب

نمایش همه

بریده‌های کتاب

نمایش همه
 گوهر شب چراغ
بریدۀ کتاب

صفحۀ 99

با شیخ علی، فرزند حاج شیخ، دوست بودم. صبح یکی از روزهای خنک پاییزی به خانه‌شان رفتم. دلم هوای حاج شیخ را کرده بود. بالاترین لذت زندگیم دیدن او و شنیدن حرف‌هایش بود. حاج شیخ خانه نبود. صبح‌ها چند جا نماز می‌خواند و منبر می‌رفت. بعد از بلند شدن آفتاب برمی‌گشت. از همتی که داشت و استقامتی که خدا به او داده بود، تعجب می‌کردم. بانک سالخورده و ناخوش احوال بود، انگار لحظه‌ای به خود استراحت نمی‌داد. سوار ماشین یا الاغ و در وقت فراغت، نماز می‌خواند. یک روز پرسیدم: «از این همه نماز خواندن خسته نمی‌شوید؟» گفت: «اگر از میدان میرچخماق تا فلکه، سکه‌های طلا ریخته باشد و تو مشغول قدم زدن باشی و کیسه‌ای دستت باشد، سعی نمی‌کنی تمام سکه‌های طلای سر راهت را برداری؟» گفتم: «همه را جمع می‌کنم.» گفت: «تنها سرمایه ما، عمر کوتاهمان است. باید از لحظه لحظه‌اش برای تقرب به خدا و اندوختن ثواب استفاده کنیم. دنیا جای تلاش است. آخرت را گذاشته‌اند برای استراحت.»

1

پست‌ها

فعالیت‌ها