عینکی.

عینکی.

@fat89ghr
عضویت

خرداد 1404

15 دنبال شده

28 دنبال کننده

                دیوانه بمانید اما مانند عاقلان رفتار کنید، خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بدون جلب توجه متفاوت باشید، جایی که همه مثل هم می اندیشند اصلا کسی فکر نمی کند.
-پائولوکوئلیو
              

یادداشت‌ها

عینکی.

عینکی.

4 روز پیش

        مجموعه‌ی «خردم کن» برای من مثل اولین دفعه‌ای بود که شکلات خوردم! انگار کلید یه دنیای جدید برای من باز شده بود، شاید بخاطر این بود که باعث شد بیوفتم روی غلتکِ خوندن یا شایدم بخاطر اینکه خیلی با سلیقه من جور بود، این کتاب جزو موردعلاقه‌ هام هست.
کاراکتر اصلی آدمی نبود که از همون اول قوی باشه یا بعد دو فصل هرکول بشه! کاراکتری بود که در ابتدا فقط بلد بود به مژه هاش آب بده ولی کم کم تونست روی پای خودش وایسه و درکل کاراکتری بود که راحت درکش کردم.
فضای داستان توی دنیای امروز اتفاق میوفتاد و جوری بود که انگار داشت آینده‌ی مارو نشون میداد و باید بگم بسی خفن بود.
همچنین کاراکتر کنجی عزیزم تا ابد تو قلبم من میمونه و شوخ طبعیش هیچوقت از یادم نمیره!
در آخر اینکه نویسنده این کتاب تونسته بالای ده سال پیش همچین کتابی رو بنویسه درحالی که تازه الان همه‌ی کتاب های ترند اینجوری شدن باعث شد که دلم بخواد زود خانم مافی رو ببینم و یه ماچ تفی تقدیمش کنم، البته روی گونه‌اش~
پس اگه دنبال یه کتاب با ژانر پادآرمان شهری، عاشقانه و فانتزی هستید؛ این کتاب، گزینه‌‌ی بانمکیه.
      

10

عینکی.

عینکی.

1404/5/24

        «عروس» یه کتابه که نویسنده‌ش انگار گفته: "بذار یه بارم کتابو تو یه جلد جمع کنم، ببینم می‌تونم خوب درش بیارم یا نه؟" و خب، باید بگم موفق شده. 
پسر داستان نه سرد بود، نه خشن، نه اون مدل "من یه گرگ تنهام" که توی کتابای ترند مد شده. یه جورایی انگار نویسنده گفته: "ای‌بابا، بذار یه آدم نرمال بنویسم." و منم گفتم: "دمت گرم داداش!"
خوندن این کتاب مثل دیدن یه فیلم سینمایی بود، فقط با این تفاوت که وسطش نمی‌تونستی پاپ‌کورن بخوری چون باید با دو دست کتابو نگه می‌داشتی. داستان‌پردازی خوب بود، ولی بعضی کاراکترا یه جوری بودن که آدم دلش می‌خواست بره توی کتاب و یه جلسه مشاوره براشون بذاره چون گاهی دلایلشون بی‌منطق‌تر از تصمیمات من برای درس نخوندنه.
در کل، کتاب خوبیه و ارزش خریدن داره؛ یه جورایی مثل اون مهمونی‌ایه که اولش فکر می‌کنی حوصله‌شو نداری، ولی آخرش با یه بشقاب شیرینی و کلی خاطره برمی‌گردی خونه. فقط باید صبور باشی چون بعضی جاهاش مثل پازل هزار تیکه‌ست که یکی از تیکه‌هاش زیر مبل قایم شده~
      

38

عینکی.

عینکی.

1404/5/24

        کتاب «بارتیمیوس» شاید توی لیست ترندهای اینستاگرامی و کتاب‌هایی که حتماً باید بخونید چون همه خوندن نباشه، ولی برای من مثل اون آهنگ غیر معروفیه که اولش فکر می‌کنی قراره یکبار گوشش کنی، ولی بعدش می‌فهمی اون آهنگ شده چیزی که غم و غصه هات رو میبره!
جادوش یه چیزی بین هری پاتر و کلی داستان جادویی دیگه‌ی خودمون بود، نه اون‌قدر بچه‌گانه که حس کنی داری کارتون نگاه می‌کنی، نه اون‌قدر پیچیده که مخت سوت بکشه. توصیف‌هاش دقیقاً به اندازه‌ی نمک توی ماکارونی، نه کم و نه زیاد بود فقط خوشمزه بود.
و وای از اون طنز نویسنده که انگار یه دوره‌ی فشرده‌ی "چطور بخندونیم بدون اینکه مخاطب حس کنه داره جوک‌های تلگرامی می‌خونه" گذرونده بود. هر صفحه‌اش یه لبخند رو گوشه لبت می‌کاشت.
حالا برسیم به اون بخش ملی‌گرایانه‌ی دل‌گرم‌کننده، اسم ایران، فرش ایرانی و.. که وسط داستان مثل یه تیکه زعفرون توی پلو می‌درخشید. همین باعث شد کتاب نه‌تنها توی ذهنم بمونه، بلکه یه گوشه‌ی قلبم رو هم بدون نیاز به پیش‌پرداخت برای خودش رزرو کنه.
      

29

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.