یادداشت عینکی.
1404/5/24
«عروس» یه کتابه که نویسندهش انگار گفته: "بذار یه بارم کتابو تو یه جلد جمع کنم، ببینم میتونم خوب درش بیارم یا نه؟" و خب، باید بگم موفق شده. پسر داستان نه سرد بود، نه خشن، نه اون مدل "من یه گرگ تنهام" که توی کتابای ترند مد شده. یه جورایی انگار نویسنده گفته: "ایبابا، بذار یه آدم نرمال بنویسم." و منم گفتم: "دمت گرم داداش!" خوندن این کتاب مثل دیدن یه فیلم سینمایی بود، فقط با این تفاوت که وسطش نمیتونستی پاپکورن بخوری چون باید با دو دست کتابو نگه میداشتی. داستانپردازی خوب بود، ولی بعضی کاراکترا یه جوری بودن که آدم دلش میخواست بره توی کتاب و یه جلسه مشاوره براشون بذاره چون گاهی دلایلشون بیمنطقتر از تصمیمات من برای درس نخوندنه. در کل، کتاب خوبیه و ارزش خریدن داره؛ یه جورایی مثل اون مهمونیایه که اولش فکر میکنی حوصلهشو نداری، ولی آخرش با یه بشقاب شیرینی و کلی خاطره برمیگردی خونه. فقط باید صبور باشی چون بعضی جاهاش مثل پازل هزار تیکهست که یکی از تیکههاش زیر مبل قایم شده~
(0/1000)
عینکی.
1404/5/26
0