معرفی کتاب خوب های بد، بدهای خوب اثر سومان چینانی مترجم نعیمه السادات حسینی

خوب های بد، بدهای خوب

خوب های بد، بدهای خوب

سومان چینانی و 2 نفر دیگر
4.1
166 نفر |
41 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

22

خوانده‌ام

562

خواهم خواند

116

شابک
9786008111979
تعداد صفحات
488
تاریخ انتشار
1397/11/28

لیست‌های مرتبط به خوب های بد، بدهای خوب

نمایش همه

یادداشت‌ها

Mr. Levy

Mr. Levy

1401/2/16

          ادم ها را نمی شود از ظاهر و لباس پوشیدن ها قضاوت کرد ! خوب بودن به پوشیدن لباس صورتی نیست . خوب بودن یعنی وجودت پاک باشه . ما خودمان انتخاب می کنیم خوب باشیم یا بد ! پس با پوشیدن لباش مشکی وجود ما شرور نمی شود مگر اینکه خودم باور کرده باشم که بد هستم
 
کتاب خوب های بد بد های خوب به فلم سومان چینانی کتابی بسیار زیبا و پر مفهوم است ! نویسنده  در این کتاب مفهوم های زیاد و خوبی را به خواننده القا کرده است . در این کتاب ما با دو دختر پا به سرزمینی می گذاریم که در ان ادم ها را به دو دسته تقسیم می کند خوب ها و بد ها ! تو حق انتخاب نداری که جزو کدام دسته باشی . وقتی وارد این سر زمین می شوی تو را یا شرور می نامند یا پرنسس . اگاتا و سوفی دو شخصیت اصلی این کتاب در مدرسه هایی قرار گرفتند که بر خلاف علایق و ... ان هاست ! در هر قسمت داستان ما شک می کنیم که ایا واقعا سئفی خوب است ؟ در این داستان اگاتا و سوفی سختی هایی می کشن تا به خانه بر گردن و یکی از جالش های ان برای رسیدن به ارزویشان پسری به نام تدروس است . اخر کتاب چه اتفاقی می افتد ؟ ایا ان ها به شهر خودشان که از انجا دزدیده شده بودند بر می گردن ؟
 
در تمام لحظه های کتاب من گویی در داستان بودم و داشتم با چشمانم تمام صحنه ها را می دیدم . شخصیت ها به خوبی قابل درک بودن . وقتی اگاتا یا سوفی مدریه را وصف می کردنند انگار من در کنار ان ها ایستاده ام و دارم تمام ان صحنه ها را می بینم.
پیرنگ داستان بسیار خوب بود . کتاب بسیار خوب و روان بود زیرا ا می دانستیم شخصیت ها دنبال چه چیزی هستن و چه چیزی  می خواهن  و اتفاقاتی که در بین داستان می افتادد به نظرم چاشنی داشتان بود اتفاقات نه انقدر بزرگ بودن که ما رو از داستان اصلی دور کنن نه انقدر کوچک که انگار اضافی بودند . در داستان هر اتفاقی چاشنی خودش را داشت و اینکه به داستان اصلی اطلاعاتی اضافه می کرد . و من هیچ عیب و ایرادی در داستان ندیدم ! و بسیار از داستان لذت بردم و تنها نکته ی ریزی که من در این داستان پیدا کردم این بود که ما متوجه نمیشدیم کی دارد سوفی می گوید کی اگاتا ! برای مثال می گوید سوفی در حال ... بعد چند خط پایین تر یهو می گوید اگاتا خسته شده بود و .... این یکم خواننده را در حین خواندن گیج می کرد و این نقصی نبود که از خوب بودن کتاب کم کند !
 
پس خوبدن و بد بودن هر ادم را خودش انتخاب می کند . هیچ کس با حرف دیگران و ظاهرش خوب یا بد نمی شود . اگر خودت بخواهی خوب باشی مطمئن باش اگر زشت ترین لباس ها را هم تنت کنند باز تو خوب می مانی !
        

19

K.A

K.A

1401/2/15

          آینده ی نامعلوم

شرور ها با شرور ها و خوب ها با خوب ها. آدم های دنیا را با این دو دسته بندی می کنند. حتی در دوران کودکی مان هم شعری رایج را می خواندیم "دخترا با دخترا ، پسرا با پسرا". با وجود این دسته بندی ها قصه ها و داستان هایی سر هم می شود که هیچکسی پایانش را نمی دانند. و در کتاب خوب های بد بد های خوب هم کسی نمیداند کی خوب و کی بد است.
مدیر مدرسه این بار هم به روستا می آمد و کسی را با خود می برد. هیچ معلوم نیست که چه کسی ساحره است و چه کسی شاهزاده…سوفی مطمئن بود که این بار مدیر مدرسه، او را به عنوان پرنسس می دزدد. و همین دلیل دوستی او با اگاتا بود.اما انتخاب نهایی مدیر مدرسه چه کسی بود؟ این انتظار فقط تا زمان رسیدن نیمه شب بود. و چقدر رفاقت هایی بودند که بعد از شب به رقابت تبدیل می شدند…
کتاب خوب های بد بد های خوب را می توان به عنوان یکی از بهترین کتاب هایی که در ژانر ماجراجویی، تخیلی و چاشنی معمایی است، انتخاب کرد. کتابی که قوت ها جلوی نقطه ضعف ها را می پوشاند. این کتاب با نقطه های اوج، شخصیت پردازی،دیالوگ ها و توصیفات فوق العاده خود کاری کرده کرده که ما به جای یک کتاب، یک فیلم ببینیم. کتابی که بعد از تمام کردن جلد یک اش ناخودآگاه به سراغ جلد دوم می رویم.
در شخصیت پردازی، آن ها دیگر برای ما شخصیت های داستان نبودند، بلکه انگار دوست هایی هستیم که از مدت ها همدیگر را می شناسیم. سوفی را به خوبی شناختیم و حتی در ابتدا فکر کردیم که او را اشتباهی به آن مدرسه بردند و آگاتا هم جایش آنجا نیست و با کسانی که در آنجا بودند فرق دارد. در طول داستان متوجه تغییر سوفی و اگاتا می شدیم، کسانی که حالا دارند به باطن اصلی خود بر می گردند؛ و همین گره های داستان بیشتر باز می کرد. ما شخصیت های فرعی را هم به خوبی می شناختیم. مثل بئاتریکس که می دانستیم زیبا، مغرور و رقابت طلب است. حتی می دانستیم که تدروس چه زمانی عصبانی می شود، چه زمانی خوشحال و چه اتفاقاتی او را ناراحت می کند.
دیالوگ ها هم خوب بودند و به روند زیبای داستان کمک می کردند. البته به جز مواقعی مثل تیکه آخر کتاب که اسم ها زیاد تکرار شد و سلام و احوال پرسی خیلی خشک در دیالوگ آمد. تیکه های مثل بحث اگاتا و یکی دیگر از شخصیت های کتاب که در مورد زیبایی بود را بهتر بود که توصیف کند و نشان بدهد، در صورتی که آن قسمت از کتاب فقط بیان شد. اگر این موارد را در نظر نگیریم دیالوگ ها بسیار خوب بودند.
به غیر از بعضی از قسمت های کتاب که متن کمی مبهم و تامل برانگیز بود، بقیه قسمت ها را مانند فیلم سینمایی میدیدم. مثل توصیفات مدرسه که انگار خودمان درون انجا بودیم و خودمان در حال راه رفتن در مدرسه بودیم و نه شخصیت های کتاب.
این کتاب یکی از کتابهای خیلی خوبی بود که خوانده بودم. یا بهتر بگویم فیلمی جذاب که تماشایش کردم. فیلمی که پر از معما های حل نشده  و سرنوشت های ناتمام بود. افسانه هایی که شاید در ذهن خیلی هایمان خاک گرفته بودند دوباره جان گرفتند و ما را به دنیای رویایی خود بردند. و سوفی و اگاتا که جزو دوستان ابدی ام می شوند. یکی ازکتاب های بسیار خوبی، در ژانر ماجراجویی، تخیلی و معمایی که  دلم می خواهد آن را به همه  معرفی کنم: خوب های بد بدهای خوب:)
        

9

zahra shams

zahra shams

1401/2/10

          می دانی زندگی همیشه بر طبق میل و مراد تو نمی گردد و شاید روزی در لحظه ای خود واقعی تو را نمایان کند،باطنی را که آن را باور نداشته ای و با برملا شدن ان بسیار متعجب خواهی شد اما این جهان با کسی تعارف ندارد و به کار خود ادامه خواهد داد...
سوفی برعکس تمامی کودکان گاوالدان همیشه ارزوی دزدیده شدن را داشت و هرشب خودش را با خواستگار ها و شاهزاده اش در خواب می دید و تاج و لباس فاخر و بلندش را تصور می کرد اما چه کسی می توانست باور کند که او یک......

این بار پیشنهاد نمی کنم که این کتاب را بخوانید ، می گویم باید این کتاب را بخوانید بایدِ بایدِ باید
چون اگر این کتاب بی همتا و زیبا را نخوانید قطعا یکی از زیبایی ها و شگفتی های دنیای داستان ها را از دست داده اید
کتاب دیوید کاپرفیلد را به یاد دارید که چقدر زیبا بود ؟ زیبایی آن را هزار برابر کنید تا به کتاب خوب های بد بد های خوب برسید.
قطعا برایتان سوال شده که دلیل این همه جذابیت و زیبایی چیست؟ حق دارید الان برایتان می گویم:
اولین نکته اسم کتاب.
هر خواننده ای زمانی که می خواهد کتابی را خریداری کند در دید اول به دونکته توجه می کند نام کتاب و طراحی جلد.موضوعی که می خواهم در این بخش به ان اشاره کنم اسم کتاب است.انقدر این اسم آمیخته از خلاقیت و جذابیت است که خواننده را وادار به خریداری آن می کند.این اسم از آن نوعی ست که ذهن خواننده را به خود مشغول می کند در واقع میشه گفت که کاملا معمایی و پیچیده ست.قطعا اگر نویسنده اسم کتاب را سوفی و آگاتا می ذاشت این درصد از کشش و توجه را نداشت.
دوم اینکه انقدر این کتاب زیبایی و گیرایی دارد که بعد از خواند جمله ی اول نمی توانید آن را زمین بگذارید حتی همین جمله ی اول:سوفی تمام عمرش آرزو داشت که دزدیده شود.
بعد از خواندن این جمله سوالات بسیاری در ذهن خواننده ایجاد می شود ، چرا سوفی همچین آرزویی داشت؟آیا او زندگی سختی دارد؟توسط چه کسی دزدیده شود و ... که برای رسیدن به پاسخ این سوالات نیاز به خواندن ادامه ی داستان است.
این موضوع هوش و استعداد و زیرکی نویسنده را نشان می دهد که با جمله ی اول کتابش خواننده را وادار به خواندن آن تا انتها می کند.
تیتر های هر بخش می شد گفت که یک آغازی برای ماجرای ان فصل بود، یعنی خواننده می توانست پس از خواندن تیتر همراهی بهتری با داستان داشته باشد و بیشتر متوجه ان شود و زمانی که ما تیتر ها را می خواندیم می توانستیم یک تصوری از داستان را در پس ذهنمان داشته باشیم .(مثال:ساحره ی والا مقام،سه جادوگر اتاق 66،کاملا شرور و ...)
شخصیت پردازی این کتاب نیز فوق العاده ست و در اکثر قسمت های کتاب اطلاعات خیلی زیبا به خواننده منتقل می شدند و اصلا حالت پرتابی نداشتند، مثال:بابا اگر من بیشتر از نه ساعت بخوام چشمانم پف می کنند) در این قسمت ما میتوانیم کاملا متوجه بشویم که ظاهر برای سوفی اهمیت بسیاری دارد.
درکل در داستان های تخیلی خلاقیت فروان و زیبایی به کار رفته که در این کتاب هم این اتفاق افتاده بود و مثال بارز آن را می شد در طلسم ها و کلاس هایی که برای دانش آموزان برگزار می شد دید و  یا نامی که برای دو گروه خوب ها و بدها انتخاب شده بود هرگز ها و همیشه ها ،کلا به نظرم انقدر این خلاقیت و تخیل خوب و فوق العاده بود که قابل گفتن نیست 

نقاط اوج و ناگهانی کتاب عالی بود مثل ان زمانی که آگاتا و سوفی رو دزدیدن و برخلاف تصور اکثر خواننده ها سوفی به بخش هرگز ها رفت و آگاتا به بخش همیشه ها.
مقدار تلاش و زمانی که نویسنده برای نوشتن این کتاب صرف کرده بود را واقعا می شد متوجه شد ، می شود گفت یکی از مثال های این بخش انتخاب اسامی کتبی بود که در کتاب نام آنها امده بود(گول زدن یتیمان،چرا تبهکاران شکست می خورند و یا اشتباه رایج ساحره ها)
بخش هایی در کتاب وجود داشت که واقعا جذاب بودن دلیل این جذابیت هم ربط دادن موضوع به داستان های معروف بود(مثال : اگر در مدرسه خوب تلاش می کردند و معدل خوبی کسب می کردند پرنسس می شدند،سیندرلا و یا زیبای خفته هم در این مدرسه توانسته بودند معدل خوب کسب کنند بنابراین تبدیل به پرنسس شده بودند)
 
در آخر  انقدر این کتاب خوب و غیرقابل تصور است که من نکته ی منفی ای در ان ندیدم و اگر هم نکته ای وجود داشته بود انقدر غرق در این داستان زیبا شده بودم که متوجه آن نشدم و اصلی ترین نکته ای که جذابیت این کتاب را برای من بالا برد خلاقیت به کار رفته در هر صفحه و هر خط و هر جمله بود.
        

3

Mohadeseh

Mohadeseh

1403/12/2

این کتاب ح
          این کتاب حدود یک سال تو کتابخونم بود و من همیشه از ترس حجم زیاد صفحاتش به سمتش نمی‌رفتم . اما بلاخره یک روز تصمیمم رو گرفتم و برداشتمش و شروعش کردم اولش زیاد جذبم نکرد و تا فصل سوم زیاد برام جذابیت نداشت اما بعد از ورود به مدرسه... واقعااا جذابیتش چند برابر شد و من بدون وقفه خوندنش رو بدون خستگی ادامه دادم .
لحظه به لحظه این کتاب رو میتونستم به راحتی توی ذهنم تصور کنم و انگار همونجا بودم و شاهد قضیه 
با اینکه دوست داشتم پایانش رو بفهمم اما واقعا نمی‌خواستم کتاب تموم بشه و اتفاقا از این طولانی بودنش خوشحال بودم 
آخرای کتاب انگار من با تک تک شخصیت ها زندگی کردم و کاملا میشناختمشون (سوفی ، آگاتا، تدروس عزیز،هستر،آنادیل و...)
آخرای کتاب دیگه پایان برام مهم نبود فقط دوست نداشتم  این داستان قشنگ تموم بشه، اما شد با پایانی زیبا .
من حدود دو سال قبل از خواندن کتاب فیلمش رو دیده بودم (مدرسه خیر و شر) و تصاویری از شخصیت ها و اتفاق ها در ذهنم داشتم و این باعث لذت بخش تر شدن خواندن کتاب  برای من شد .
خلاصه این کتاب رو بدون تردید بخونید و لذت ببرید .
        

0

          و بالاخره، پایان.
چه جمله ی غم‌انگیزی...
درد و غم‌ زیادی رو دلم‌ سنگینی میکنه، به محض اینکه جانانم تموم شد، بدون هیچ درنگی پاشدم و به نقطه نامعلومی خیره شدم و تموم داستان رو با خودم مرور کردم، عواطف و احساساتی که‌ خرجش کردم و اکت هام...همشون‌ با عشق همراه بودن...
یه لحظه از احوالاتم غافل شدم و دیدم ای وایییی... چشمام میسوزه... بعد این سوزش تبدیل شد به گریه و تا به خودم‌ اومدم دیدم‌ جانانم رو گذاشتم روی قلبم و زار زار اشک میریزم واسه بچه هام... من با شما زندگی کردم...طعم تلخ تنهایی به کامم شیرین اومد و استارت جدی علاقم به کتاب و کتابخونی با شما رقم خورد...حس غریبی یورش برد به دلم  و شروع کردم به بو کردنت، ورق زدنت و تجربه دوباره همه احساساتی که باهات داشتم...
_دوست دارم، ۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ۴ صبح، مادرتون:))
چیزی که خیلی من رو به کتاب جذب کرد، ایده خفن و بزرگ نویسنده بود که دنیای خیلی وسیع و نامحدودی رو در اختیارت میذاره. 
در این‌ بین، تضادها، تفاوت ها، و پیش بردن داستان با نقطه نظر کارکتر های مختلف... این خیلی جذابه و خواننده رو اصلا خسته نمی‌کنه. فصل ها حجم نسبتا کمی دارن و همواره در حال تکمیل و پاسخ به معماهای فصل های قبل هستن. شخصیت پردازی جذابی داشت و هر کارکتر حرفی برای گفتن داشت. برای تصور‌ و همراه شدن با این‌ کتاب، شما نیاز به اطلاعات و جزئیات خوبی دارید که به نظرم‌ نویسنده خیلی خوب از عهده اش بر اومده بود. همه چیز بسیار باشکوه و باجزئیات توصیف شده بود. در کنار همه ی این‌ها، نویسنده کمی چاشنی تند رومنس‌ بهش اضافه کرده‌ که‌ کاملا به جا و به اندازه‌ست. داستان خیلییی پر کششه و در کل، من به این کتاب لقب جانان رو دادم، چون برام خیلی باارزشه.
        

18