هستی

تاریخ عضویت:

شهریور 1402

هستی

بلاگر
@setiya_dokht

19 دنبال شده

84 دنبال کننده

                یکی از کلاغ های کز 
یکی از اهالی سرزمین دلها  
یکی از نیمه ایزد های کمپ دورگه
یکی از برگزیدگان جوان
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
هستی

هستی

1404/2/4

        هرگز از خود پرسیده ای که چرا هر سال سفره هفت سین می چینی و نوروز را جشن می گیری ؟
من پرسیده ام و شاید جواب در این داستان نهفته است .
داستانی از دلاوری ، داستانی که در آن هر کسی که امید دارد و برای فردا می جنگد قهرمان آن است .
داستانی که در آن حتی شاهان خطا می کنند و برای جبران آن دست به خطر می زنند .

 قلب ایرانشهر نابود شده است، مردم وطن را وداع گفته اند و آنان که مانده اند همگی خسته اند ، برخی هایشان حتی خسته از زندگی اند. اما مگر می شود سرزمین دلیران اینگونه نابود شود؟... مردم به دنبال فرمانروایانشان می جنگند تا سرزمین خود را از چنگ پلیدی نجات دهند و آیا موفق خواند شد ؟ 
تنها چیزی که موقع خواندن این کتاب می توانستم به آن فکر کنم سخنانی بود که شاید خیلی هایمان شنیده ایم 
اگر ایران بجز ویرانسرا نیست...
من این ویرانسرا را دوست دارم.
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است...
من این افسانه را دوست دارم. 

پی نوشت * این کتاب رو یه عزیزی به من هدیه داده بود و می خوام همینجا ازش تشکر کنم 🫶
      

4

هستی

هستی

1404/1/14

11

هستی

هستی

1403/11/23

        هیولا !!!! 
فرار کنید !!!
بلاخره خواندمش (بعد از سه سالی که در گوشه کتابخانه‌ام خاک خورده بود 😅)
قبل‌تر دو بار خواستم این کتاب را بخوانم اما هرچه کردم نشد دلیلش هم احتملا این بود که بیش از حد با این تصور که "نویسنده این کتاب نویسنده هری پاتر است پس کتاب باید از همان صفحه اول بی نقص باشد" سراغ کتاب رفتم و هر دفعه که می دیدم نویسنده برای داستان مقدمه چینی می کند حوصله ام سر می رفت و کتاب را می بستم اما این دفعه با این دیدگاه سراغ کتاب نرفتم و ایکاباگ را به عنوان یک کتاب خواندم و نه به عنوان کتابی از یک نویسنده بزرگ در نتیجه از کلمه به کلمه کتاب لذت بردم .
درواقع با خواندن این کتاب دوباره احساس کردم که کتابخوان تازه کاری هستم که اولین کتابش را می خواند ( اولین کتاب های من از نشر پرتقال بود و حدود سه سال میشد که کتابی از نشر پرتقال نخوانده بودم )
در کتاب موضوعاتی مثل : دورویی ،خیانت ،زیاده خواهی ،کشت و کشتار ، وفاداری ،صداقت ، و البته موضوعی که بیشتر از هرچیزی رویش تاکید شده بود: مهربانی  ،موضوعی که در نهایت انسان های بیشماری را نجات داد و بسیاری از مردم این زمانه آن را فراموش کرده اند .
موضوع قابل توجه دیگر خود ایکاباگ بود و این موضوع که کدامیک ترسناک تر اند "هیولا صورت" یا "هیولا سیرت"  چون در این داستان وحشتناک ترین هیولا نفس آدمی بود .
در کل داستان ساده  و بی شیله پیله ای بود و برای شروع کتابخوانی پیشنهادش می کنم
      

12

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.