یادداشت عینکی.
1404/6/23 - 22:35

خب، احتمالا بعد از نظرم درمورد مجموعهی «بازی های میراث» توسط طرفدارانش مورد ضرب و شتم قرار بگیرم.
اول از همه، کتاب داستان جالبی داره و از موضوع "من یه دختر فقیرم که یه شبه پولدار شدم." تونسته ماجرای ژذابی رو در بیاره، فضا سازیشم بد نیست و شخصیت پردازی خوبی داره، با این وجود از نظر من تقریبا معمایی وجود نداره، چرا؟ چون معمولا ایوری جواب ها بهش وحی میشه، مثلا داره استخر رو نگاه میکنه که یهو بوم! با خودش میگه "عهوا جواب این معماعه لابد توی این استخره برم ببینم" و صدالبته که حدسش درست در اومده! همچنین آدم نمیتونه خودش حدس و گمان بزنه و تیکه های پازل رو کنار هم بزاره و بعضی وقتاهم یهو طرف میبینه بازی کلماتی وجود داره که توی ترجمه چپندرچلاق شده.
رابطهی عاشقانهی ایوری هم با آقای ایکس، مثل چرخ و فلک بود، دیدی یهو رفتی بالای بالا؟ رابطهی این دونفر هم یهویی به وجود اومد و من اینجوری بودم که "وایسا، اینا کِی عاشقپیشه شدن؟ مگه یارو گولش نزده بود؟" و کلی موارد دیگه که باعث شد موقع بخش های عاشقانهاش به دیوار زل بزنم و سریع رد بشم.
در کل شخصیت و فضاسازیش بد نیست ولی بخاطر عاشقانه سسِ مایونزیش و بازی های الهیش و.. کم جذبم کرد.
(0/1000)

عینکی.
1404/7/20 - 18:22
1