شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
محمد جواد

محمد جواد

9 ساعت پیش

        کتابی که نویسنده بابت نوشتن اون تهدید به مرگ شد و به کشور خودش برنگشت 
این کتاب رو در مکزیکو سیتی نوشته

رمان انزجار نوشته نویسنده السالوادوری اوراسیو کاستیانوس مایو به تقلید از نوشته های نویسنده اتریشی توماس برنهارد به سبک انتقاد بی رحمانه و رکیک به فرهنگ و سیاست های کشور خودش السالوادور نوشته 

خودش در پایان کتاب یادداشتی داره از نوشتن این کتاب زمان نوشتم لذت میبره و حال تلافی جویانه داره و دلش داره خنک میشه 
دقیقا هم داستان به همین صورت هست کمدی سیاه داره و خیلی جاها نقد های بسیار محکم و جدی به کشور و سیاست کشور و مخصوصا فرهنگ مردم و ابتذال داخلی میگه 

در کل وقتی در حال خوندن هستب با این دید باشه جایی که تاریخ رو میگه تقریبا واقعیت هست و جایی که از مردم و فرهنگ میگه نقد اغراق آمیز سبک نویسنده هست 

خیلی از جاهای کتاب یاد نقد هایی به کشور خودمون میشدم ولی بعید میدونم انزجار مدل ایرانی طرفدار خاصی داشته باشه

نویسنده در جایی عرق ملی رو هم زیر سوال میبره و کل کتاب فقط در زمینه نقد و یک طرفه گویی میگذره و بس 
در کل به نظرم اگه بخوایم بگیم برای آشنایی با اوضاع داخلی تاریخی السالوادور میتونه مفید باشه
اما حواسمون باشه خیلی جاها نظر شخصی نویسنده از دید قول استاد دانشگاه مهاجر که هم خودش از خودش نا امید و رنجور و خسته هست و هم از کشور و مردم و رهبرانش 
و اینجوری داره فقط با حرف زدن  خودشو آروم میکنه

      

13

        از نظر داستانی و فنی اگه بخوایم نظر بدیم شاید داستان خیلی حرفه‌ای و سطح بالایی نباشه. گره‌های پیچیده نداره و حتی آخر داستان مشخصه.
اما از بعد انسانی کتاب خوبی بود و فکر می‌کنم  امتیاز نسبتا خوبش برای همینه که ما رو درگیر جنبه‌های عاطفی و انسانی زندگی می‌کنه. همه ما مستقیم و غیر مستقیم با پدیده‌هایی مثل سوگ، افسردگی، تنهایی، مشکل برقراری ارتباط، طردشدگی و ... درگیریم. حالا این موارد رو داریم تو یه کتاب درباره کتاب‌ها می‌خونیم.
درونمایه اصلی داستان هم همینه: خودت رو به کتاب‌ها بسپار و تحربیات دیگران رو بخون. هم از تنهایی درمیای و هم راهکاری مناسب خودت پیدا می‌کنی.
من تحول شخصیت موکش رو خیلی دوست داشتم. البته شاید تو زندگی واقعی بیشتر از اینها طول بکشه که همچین آدمی انقدر تغییر بکنه ولی باز هم قشنگ بود. 
به نظرم شخصیت اصلی کتاب هم ننا بود که تونسته بود حتی بعد از رفتنش هم اثرگذار باشه.
حالا به نظرتون (اگه کتاب رو خوندین) تو رمان‌های ایرانی چه فهرستی میشه پیشنهاد کرد که کتاب‌هاش بتونه تاثیرگذار باشه و به درد یه جمعی بخوره؟
خودم این چند روز درگیرش بودم. فکر کنم یه روزی همچین فهرستی درست کنم و به هر کی که نیاز به کمک داره بدم.

نظر خیلی شخصی من اینه که صدر این فهرست قرآنه. حیف که ما این گنج رو گذاشتیم تو صندوق سر طاقچه و برای راهکار  میریم دنبال چیزای دیگه. در برابر کسایی که گارد دارن یا مخالفن هم نمیشه قرآن رو مطرح کرد. پس باز باید بریم سراغ رمان‌ها.

شاید یه روز برگشتم همین‌جا و فهرستم رو نوشتم.
      

14

پرستو صاحبی

پرستو صاحبی

14 ساعت پیش

        خیلی دوستش داشتم و مشکلم باهاش این بود که روایت‌ها کم بودن و زود تموم می‌شدن.
اولش فکر کردم جستارهای مجزان و هر کدوم یه سفرنامه‌ که به اون یکی ربطی نداره. بعدش که فهمیدم روایت‌ها پشت هم و به هم متصلن و داره یه تجربه‌ی درونی پیوسته رو از خلالشون بسط میده حالم بهتر شد. با جستار یکی مونده به آخر و اون تصویر مرکب‌ماهی به عنوان ضربه‌ی آخر سفرها خیلی منقلب شدم. 
ولی، باز هم من آدم قصه‌های طولانی با شاخ و برگ‌ و جزییات خیلی دقیقم. هر بخش که تموم می‌شد فکر میکردم عجب قصه‌ای از این در میومد. کاش تو پنج صفحه تموم نمی‌شد. 
بعضی روایت‌ها، مثلا روایت فوق‌العاده عایشه، با وجود این که خیلی دلچسب بود، اما در خدمت اون سیر کلی تجربه‌ی درونی‌ نویسنده نبودن. برای همین احساس می‌کردم روایت به این خفنی داره حیف و میل میشه.
در نهایت من هم امیدوارم مهزاد الیاسی باز هم بنویسه. سال‌ها پیش که توی اینستاگرام فعال بود، به عنوان بلاگر سفر مورد علاقه‌م به همه معرفی‌ش می‌کردم. بعد کلا دیگه محو شد از اون فضا و هر بار با حسرت به صفحه‌ی ماه‌ها آپدیت‌نشده‌ش برمی‌گشتم. وقتی این کتاب رو دیدم خیلی خوشحال شدم. الان که دیدم تجربه‌ها که از قلمرو کپشن‌‌های اینستاگرامی به جستارهای روایی طولانی‌تر  تبدیل شدن چقدر عمق و درک‌پذیری‌شون بیشتر شد، زیاده‌خواه شدم و ته دلم امیدوارم که باز هم ازش کتاب بخونم، طولانی‌تر و با شرح و بسط‌تر و با ایده‌های مرکزی بیشتر و تجربه‌های ته‌نشین‌‌شده‌تر و دورتر از به قول خودش و فروغ، اجتماع سوگوار تجربه‌های پریده رنگ. 

      

19

کیمیابانو

کیمیابانو

17 ساعت پیش

        سلام خدمت دوستان عزیز
 من این کتاب رو قبل از شروع سال جدید مطالعه کردم یعنی فکر می‌کنم دی ماه ۱۴۰۳ بود و  من این ترجمه رو خوندم نمی‌دونم متن کتاب چقدر کامل باشه و حذف اضافه سانسوری داشته باشه یا نه که اسپویل نمی‌کنم داستانو ولی راجع به یه پسریه که به اختلال روانی دچار هست و به خاطر همین نمی‌تونه احساساتش رو بروز بده بخنده گریه کنه و داستان راجع به همچین آدمی هست و من به شما میگم که داستان تم لایت و آرومی داره ‌میتونید شخصیت‌هاشو دوست داشته باشین و تا یه حدودی باهاش ارتباط برقرار کنید و روند داستانم سبک و ساده و می‌تونه کشش داشته باشه و برای من جذاب بود دوستش داشتم ولی خب به خاطر اینکه حالا نمی‌دونم باز میگم از ترجمه باشه یا خود داستان یه سری باگ‌ها و علامت‌های سوال تو ذهنم کاشت که و بی پاسخ موند یا یه قسمت‌هایی غیر قابل باور بود برام ولی چون موضوع داستان جدید بود برای من دوستش داشتم و به نوجوانا پیشنهاد می‌کنم که مطالعه کنن و از خوندنش لذت ببرن
      

15

maedeh

maedeh

19 ساعت پیش

        کتاب رونوشت بدون اصل مجموعه‌ای از هفت داستان کوتاه است. داستان‌هایی که هرکدام در فضایی متفاوت، اغلب غیرایرانی، رخ می‌دهند.
عنوان کتاب  "رونوشت بدون اصل"  به‌خوبی روح حاکم بر این مجموعه را بازتاب می‌دهد. داستان‌ها گویی بازتاب‌هایی از آثار ادبی دیگرند، اما بدون آن‌که بخواهند تقلیدی صرف باشند.
در میان داستان‌ها با روایت‌هایی متنوع روبه‌رو هستیم: از ماجرای ورود به کشوری خیالی برای انجام آیین‌های مرگ ـ که شاید جذاب‌ترین داستان این مجموعه باشد ـ تا قصه‌ی نقاشی که عاشق می‌شود، با نوشتاری خلاقانه و متفاوت. همچنین داستان «تپه» با فضایی سیاسی و در بستر جنگ، اثری تأثیرگذار و تأمل‌برانگیز است. در میان همه‌ی این روایت‌ها، «عشق من، چاد» غم‌انگیزترین داستان مجموعه به شمار می‌رود.
رونوشت بدون اصل تجربه‌ای متفاوت و حتی تا حدی دور از انتظار بود. این‌بار از آن نثر لطیف، عاشقانه و شاعرانه‌ای که پیش تر در کتاب‌های  «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم»و «چهل نامه کوتاه به همسرم» خوانده بودم و گمان میکردم این قلم لطیف همواره با نام ابراهیمی گره خورده، خبری نبود یا لااقل آن‌چنان پررنگ نبود. اگرچه کتاب در ایده‌پردازی تا حدی خوب عمل کرده، اما در مجموع آن ارتباط عاطفی عمیقی که با دیگر آثارش داشتم، در این مجموعه کمتر احساس شد.
      

10

محدثه سلمانی

محدثه سلمانی

22 ساعت پیش

        شنل داستان یک کارمند اداری مفلوک ( به نظرم در روسیه تزاری کلمه کارمند اداره با مفلوک مترادف بوده!) به نام آکاکی آکاکوویچه که مسئول تهیه رونوشت(دستگاه فوتوکپی!) اداره شونه. شنل آکاکی خیلی کهنه شده و قابل رفو نیست بنابراین آکاکی بینوا تصمیم می گیره یک شنل جدید دست و پا کنه.
داستان کوتاه،گزنده، خنده دار و جالبی بود. شخصیتی که گوگول تصویر می کنه خیلی بامزه ست؛ از اسم گذاریش هنگام تولد تا شغلش توی اداره و  سبک زندگیش و حتی روحش. این نوع تصویر کاریکاتوری از آدمی بی اندازه ساده که زندگی ملال آوری داره و از این زندگی راضیه، بی زبون و بی قدرته و با رویای یک شنل اونقدر به وجد میاد و از خود بی خود می شه باعث می شد که هم از بنده خدا خوشت بیاد،هم مسخره ش کنی و هم دلت به حالش بسوزه. به نظرم سبک   گوگول و بعدها داستایوفسکی در شخصیت پردازی و حمله های گزنده ای که خودشون توی داستان به شخصیت هاشون می کردن باعث شده شخصیت هایی که پست، احمق، لاف زن،هوسباز یا بی دست و پا هستن قابل لمس و قابل ترحم باشن. اگر طنز رو از همین نوشته گوگول حذف کنیم، خوندن ده خط اول کتاب واقعا فرساینده می شد.
دومین عنصر قابل توجه توی داستان شنل بود. وسیله ای که بودنش باعث راه یافتن  آکاکی به جاهایی شد که توی عمرش نرفته بود و نبودنش مساوی با مرگ بود.  تفاوت فاحش دو قسمت شهر سن پترزبورگ و اینکه یک شنل بهتر،که به قیمت گشنگی کشیدن به دست اومده بود، مجوز ورود به بخش اعیان نشین شهر بود خودش کاملا گویاست.
و اما بخش پایانی و سورئال داستان! این دیگه واقعا شاهکار بود.
از گوگول بازپرس رو هم خونده بودم. به نظرم بازپرس عیان تر،پخته تر و خنده دار تره اما شنل طنز جاری تری داره. خب واضحه که بازپرس نمایشنامه ست و شنل داستان کوتاه و طبیعتا تفاوت هایی دارن.
"ما همه از زیر شنل گوگول بیرون آمده ایم"
این نقل قول داستایوفسکی درباره خودش کاملا درسته. رد پای شیوه شخصیت پردازی و داستان پردازی گوگول در آثار داستایوفسکی کاملا به چشم میاد.
این همسایگان شمالی محترم ما آدم های خیلی جذابی هستند! 
      

13

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.