معرفی کتاب بازمانده روز اثر کازوئو ایشی گورو مترجم ریحانه مندی پور

بازمانده روز

بازمانده روز

3.9
134 نفر |
57 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

17

خوانده‌ام

203

خواهم خواند

105

شابک
9786008173502
تعداد صفحات
216
تاریخ انتشار
1398/9/12

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        «بازمانده روز»یک داستان غم انگیز، عاشقانه و در عین حال طنزآلود درخصوص مسئولیت های دموکراتیک یک مرد معمولی است. وقایع داستان در تابستان سال 1956 رخ می دهد. «استیوز»، پیشخدمتی مسن، سفری شش روزه را به سمت «وست کانتری» با ماشین اربابش آغاز می کند؛ اما در حین سفر درگیر خاطراتی از دوران زندگی اش می شود که در خدمت «لرد دارلینگتن» بوده است و ...
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بازمانده روز

نمایش همه
آلو

آلو

1404/2/15

بریدۀ کتاب

صفحۀ 313

برای عده زیادی از مردم شب شیرین ترین قسمت روز است. پس شاید این که گفت تو نباید این قدر به پشت سرت نگاه کنی درست گفت باید طرز نگاه مثبت تری اتخاذ کنم و سعی کنم بازمانده روز را دریابم چه حاصلی دارد که مدام به پشت سرمان نگاه کنیم و خودمان را سرزنش کنیم که چرا زندگی مان آن طور که می خواسته ایم از آب در نیامده؟ واقعیت سرسخت، مسلماً برای امثال بنده و شما این است که چاره ای نیست جز این که سرنوشت خودمان را به دست آن آقایان برجسته ای بسیاریم که در مرکز این دنیا قرار دارند و خریدار خدمات ما هستند. فایده اش چیست که این قدر نگران باشیم که برای راه بردن زندگی خودمان چه کارهایی می توانستیم بکنیم یا نمی توانستیم بکنیم؟ کافی است که امثال بنده و شما دست کم سعی کنیم سهمی که به سرمایه این دنیا اضافه میکنیم حائز حقیقت و ارزش باشد. اگر هم عده ای از ما حاضرند در زندگی فداکاری زیادی از خودشان نشان بدهند تا این قبیل آرزوها را دنبال کنند، مسلماً خود این امر نتیجه اش هر چه باشد اسباب افتخار و ارضای خاطر است.

1

یادداشت‌ها

فهیمه

فهیمه

1400/8/8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب در مورد پیش‌خدمتیه به نام استیونز، که سال‌ها پس از جنگ جهانی دوم و سه سال پس از مرگ‌ اربابش، لرد دارلینگتون، در حین سفری برای دیدن سرخدمت‌کار قدیمی خانه، خاطرات مربوط به سال‌های بین جنگ جهانی اول و دوم رو مرور می‌کنه. لرد دارلینگتون، "یک بزرگوار انگلیسی به تمام معنی"، اعتقاد داشته که "به دشمن شکست خورده باید سخاوت و دوستی نشان داد". به همین دلیل تمام تلاشش رو برای بهبود وضعیت آلمان‌ها به کار می‌بنده. و صد البته موفق نمی‌شه و بعد از جنگ، به خاطر همون تلاش‌ها، به یک شخصیت منفور تبدیل می‌شه.
این‌ها البته دغدغه‌ی اصلی راوی نیست. راوی استیونزه و برای پاسخ دادن به دغدغه‌ی اصلیش، یعنی تعریف "پیشخدمت بزرگ"، گاها گریزی به این مسائل می‌زنه.
به نظر استیونز، مهم‌ترین ویژگی یک پیشخدمت بزرگ داشتن تشخّص‌ه. و تشخّص "مربوط به این است که یک نفر پیش‌خدمت بتواند از جلد حرفه‌ی خودش خارج نشود". و الحق که این "جلد" مدت‌ها پیش به پوست استیونز تبدیل شده. ممکنه ناظر بیرونی با خودش احساس کنه استیونز "از نظر احساسی غیر قابل دسترسه" یا "اختلال شخصیت وسواسی-جبری، شخصیت اجتنابی" داره -و ای بسا حق هم داشته باشه- اما حقیقت اینه که استیونز با نقشش یکی شده و قادر نیست از این "جلد" خارج بشه.
حالا که دوره‌ی استیونز و پیش‌خدمت‌های بزرگ رو به افوله، استیونز با حسرت به بعضی لحظات و اقداماتش فکر می‌کنه، اما نهایتا به این نتیجه می‌رسه که خیلی دیره و نمی‌شه ساعت رو به عقب برگردونه. و دقیقا مثل کاتی، مثل اکسل تسلیم می‌شه. با این تفاوت که استیونز "کار روزشو" انجام داده. در یک خانه‌ی ممتاز، در خدمت مرد بزرگی بوده، و به واسطه‌ی اون مرد، در خدمت بشریت.
من شخصا امیدوارم بتونه حالا که کار روزشو انجام داده و شب -یعنی "بهترین قسمت روز"- فرارسیده، پاهاش رو دراز کنه و خوش باشه.

++این کتاب هم مثل هرگز رهایم مکن پر از حسرت و دریغ عمیقه. هنوز با فکر کردن به صفحه‌ی آخر هرگز رهایم مکن، قلبم درد می‌گیره. اینجا البته روز دویُم- صبحه که قلبم رو به درد میاره.

+++تقریبا نصف لذت مطالعه‌ی کتاب، به خاطر ترجمه‌ی فوق‌العاده‌ی استاد دریابندریه.

++++از قسمت مربوط به دموکراسی (صفحات ۲۸۳ تا ۲۸۹) حظّ وافری بردم.
        

12

فهیمه

فهیمه

1400/10/23

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب در مورد پیش‌خدمتیه به نام استیونز، که سال‌ها پس از جنگ جهانی دوم و سه سال پس از مرگ‌ اربابش، لرد دارلینگتون، در حین سفری برای دیدن سرخدمت‌کار قدیمی خانه، خاطرات مربوط به سال‌های بین جنگ جهانی اول و دوم رو مرور می‌کنه. لرد دارلینگتون، "یک بزرگوار انگلیسی به تمام معنی"، اعتقاد داشته که "به دشمن شکست خورده باید سخاوت و دوستی نشان داد". به همین دلیل تمام تلاشش رو برای بهبود وضعیت آلمان‌ها به کار می‌بنده. و صد البته موفق نمی‌شه و بعد از جنگ، به خاطر همون تلاش‌ها، به یک شخصیت منفور تبدیل می‌شه. 
این‌ها البته دغدغه‌ی اصلی راوی نیست. راوی استیونزه و برای پاسخ دادن به دغدغه‌ی اصلیش، یعنی تعریف "پیشخدمت بزرگ"، گاها گریزی به این مسائل می‌زنه. 
به نظر استیونز، مهم‌ترین ویژگی یک پیشخدمت بزرگ داشتن تشخّص‌ه. و تشخّص "مربوط به این است که یک نفر پیش‌خدمت بتواند از جلد حرفه‌ی خودش خارج نشود". و الحق که این "جلد" مدت‌ها پیش به پوست استیونز تبدیل شده. ممکنه ناظر بیرونی با خودش احساس کنه استیونز "از نظر احساسی غیر قابل دسترسه" یا "اختلال شخصیت وسواسی-جبری، شخصیت اجتنابی" داره -و ای بسا حق هم داشته باشه- اما حقیقت اینه که استیونز با نقشش یکی شده و قادر نیست از این "جلد" خارج بشه. 
حالا که دوره‌ی استیونز و پیش‌خدمت‌های بزرگ رو به افوله، استیونز با حسرت به بعضی لحظات و اقداماتش فکر می‌کنه، اما نهایتا به این نتیجه می‌رسه که خیلی دیره و نمی‌شه ساعت رو به عقب برگردونه. و دقیقا مثل کاتی، مثل اکسل تسلیم می‌شه. با این تفاوت که استیونز "کار روزشو" انجام داده. در یک خانه‌ی ممتاز، در خدمت مرد بزرگی بوده، و به واسطه‌ی اون مرد، در خدمت بشریت. 
من شخصا امیدوارم بتونه حالا که کار روزشو انجام داده و شب -یعنی "بهترین قسمت روز"- فرارسیده، پاهاش رو دراز کنه و خوش باشه.


+حق با برادرم بود. الان به شدت پشیمونم که دو بار اوایل کتاب، قبل از صفحه‌ی پنجاه رهاش کردم. 

++این کتاب هم مثل هرگز رهایم مکن پر از حسرت و دریغ عمیقه. هنوز با فکر کردن به صفحه‌ی آخر هرگز رهایم مکن، قلبم درد می‌گیره. اینجا البته روز دویُم- صبحه که قلبم رو به درد میاره. 

+++تقریبا نصف لذت مطالعه‌ی کتاب، به خاطر ترجمه‌ی فوق‌العاده‌ی استاد دریابندریه. 

++++از قسمت مربوط به دموکراسی (صفحات ۲۸۳ تا ۲۸۹) حظّ وافری بردم.
        

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بازمانده روز ، داستانِ «به نیمه ی پر لیوان نگاه کن» است . از همان داستان هایی که وقتی تمامش کردی تصمیم میگیری گذشته را فراموش کنی و تمام هم و غمت را بگذاری برای آینده . از همان هایی که وقتی تمام شد برمیگردی و تک تک روزهای زندگیت را مرور میکنی و اگر دیدی توی گذشته ات خبری نبوده و ته دلت یکجوری شد با خودت میگویی خب آینده را که ازم نگرفته اند .
 بازمانده روز حداقل برای من که اینطور داستانی بود . (اگر به هرمنوتیک اعتقاد داشته باشید) 
ایشی گورو در داستانش با مهارت تمام ، به پیش خدمت خانه ای اشرافی در انگلستانِ قرن بیستم به نام استیونز می پردازد که صاحب خانه ی جدیدش پیشنهاد سفری یک هفته ای به او داده . استیونز که اولش موافق نیست ، با یادآوری نامه ی میس کنتن (پیشخدمت زنی که سالها پیش همکار او بوده ) بعد از مدتی نظرش عوض شده و سفر را آغاز میکند.
داستان ۸ فصل دارد که اگر پیش درآمد را در نظر نگیریم ، هر فصلش روایت یک روز یا یک نصفه روز از سفر استیونز است . فصل هایی که لابلای توصیف مناظر دیدنی انگلستان و ماجراهای سفر ، پرش هایی به گذشته ی استیونز میکند و زمانی را به تصویر میکشد که پیشخدمت مردی بلند پایه به نام لرد دارلینگتون بود . گذشته ای که گاهی به آن افتخار میکند  و گاهی از آن فرار .
 برداشت شخصی من این بود که حتی آنجایی که به گذشته افتخار میکند هم دارد از آن فرار میکند . .
نجف دریابندری الحق و الانصاف برای ترجمه ی این اثر کم نگذاشته و توانسته لحن خشک و رسمی استیونز را به زیبایی هرچه تمام تر در بیاورد .
.
داستان روند کندی دارد و اگر دنبال تعلیق و ماجرایی پر کشمکش هستید ، یا اینکه در رمان خواندن تازه کارید پیشنهاد میکنم سراغ این اثر نروید . .
بازمانده ی روز ، حوصله میخواهد . حداقل آنقدری که بنشینی ۱۰۰ صفحه ای پشت سر هم حرف های خشک و‌ رسمی سیاستمداران بلند پایه ای که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را بلغور میکنند ، بخوانی و کتاب را کنار نگذاری .
        

4

Soli

Soli

5 روز پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          یک چیزی که برای من خیلی جالبه، اینه که مشاغل و مجامع و جوامع دنیا هرکدوم برای خودشون قواعد و مسائلی دارن که تا وقتی درونشون زندگی نکنی و باهاش حشر و نشر نداشته باشی، ازشون خبردار نمی‌شی. (انگار مسابقه‌ی «کی‌ می‌تونه جمع‌های مکثر بیشتری در یک جمله‌ی واحد جا بده»ست.) هرکدوم برای خودشون یک دنیایی دارن. نمی‌دونم نویسنده دقیقا چه‌طور این دنیا رو این‌قدر عالی توصیف کرده بود و راستش حتی نمی‌دونم روایتش تا چه حد به واقعیت نزدیک و با اون منطبقه، ولی من که از خوندنش لذت بردم.
نکته‌ی دیگه‌ای که هست، اینه که این کتاب به وضوح انگلیسی بود. یعنی حدس خیلی خیلی قوی می‌زنم که اگر کسی اسم مکان‌ها و افراد و همچنین اسم نویسنده رو از این کتاب حذف می‌کرد و بهم می‌دادش، باز هم می‌تونستم تشخیص بدم که حتی اگر نویسنده‌ش انگلیسی نباشه هم، لااقل داستان در انگلیس اتفاق می‌افته. نه فقط به خاطر سبک زندگی، بیشتر از نظر لحن راوی و نوع اظهار نظر و صحبت کردن شخصیت‌ها مدنظرمه. 
ترجمه رو هم خیلی پسندیدم راستی. روان و زیبا. از روی مقدمه مترجم واضح بود که تا چه حد موشکافانه انجام شده.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بازمانده روز کتاب عجیبی است. اوایل کتاب، کمی خسته کننده است اما کم کم که با شخصیت اصلی آشنا می شویم، کتاب جذاب تر می شود تا جایی که جدایی از آن سخت است.
یکی از ویژگی های کتاب، زبان خاص راوی داستان است که کتاب را برای انگلیسی زبان ها جذاب می کند و این جذابیت برای ترجمه فارسی شاید چندان معنا نداشته باشد. شاید مثال قریب به ذهن آن، رمان بی کتابی باشد که زبان آن یکی از نقاط قوت رمان است اما در ترجمه به زبان دیگر، شاید نتوان آن جذابیت های زبان فارسی را منتقل کرد. بازمانده روز، روی انگلیسی این ماجراست. واژگان و زبان خاصی که مختص به فضای ارباب و رعیتی انگلستان، قبل از جنگ جهانی دوم است، پاشنه آشیل رمان است. مترجم سعی بسیاری کرده تا زبان خاص آن را باز سازی کند که توضیح مفصلی هم در ابتدای کتاب درباره ی شیوه کارش داده است و توانسته تا حدود زیادی فضای داستان و زبان آن را به خوبی منتقل کند.
خود داستان اما عجیب تر است. داستان پیش خدمتی که نشانه ی تشخص و برتر بودن یک پیش خدمت را در آن می بیند که هیچ گاه از لباس خود(نقش پیش خدمتی) بیرون نیاید مگر در حالت تنهایی مطلق. این تلاش بی اندازه برای تشخص، تا آنجا پیش می رود که راوی داستان، هنگام مرگ پدر خود، از لباسش بیرون نمی آید و در برابر احساسات خود مقاومت می کند و این را افتخاری برای پیشینه‌ی پیش خدمتی خود و تشخص لازم برای این مقام می داند. یا در برابر عشق خود به سرخدمتکار خانه، هیچ گونه ابراز احساساتی نمی کند. حتی زمانی که با هم تنها هستند و حتی زمانی که داستان را برای ما روایت می کند. و این عشق را تنها از بین صحبت‌های راوی باید فهمید، چرا که ابراز این عشق، دور از تشخص پیش خدمتی است.
تمام تلاش راوی، جلب رضایت ارباب است و غیر. گویی او به دنیا آمده است تا به اربابانش خدمت کند و حق هیچ کار دیگری جز خدمت به ارباب ندارد.
داستان در مورد جنگ جهانی و تلاش های عده ای برای نزدیکی به آلمان و هیتلر هم صحبت می کند. که این تلاش ها نافرجام می مانند و جنگ جهانی دوم رخ می دهد.
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          از متن کتاب:
«از وقتی بازنشسته شدم برای خودم خوشم.بله خب هیچکدام ما در عنفوان جوانی نیستیم، ولی باید نگاهت به آینده باشد. باید برای خودت خوش باشی.بهترین قسمت روز شب است تو کار روزت را انجام داده ای.حالا پاهات را بگذار بالا خوش باش،من اینجوری میبینم ، از هر کس میخواهی بپرس، بهترین قسمت روز شب است.»
اوایل کتاب برای من خسته کننده بود طوریکه میخواستم کنارش بذارم ولی خوب شد این کار رو نکردم چون در ادامه داستان برام جذاب شد‌. راوی داستان استیونز سر پیشخدمت یک خانه اعیانی در انگلیس است که همه زندگی خود را وقف کار و تعهد خود به ارباب خانه میکند و در این راه حتی احساسات و علاقه خود به همکارش خانم کنتن را نادیده میگیرد.پس از سالها با رسیدن نامه ای از خانم کنتن که بزودی صاحب اولین نوه خود میشود به یاد خاطرات قدیمی اش می افتد و پس از موافقت ارباب جدید خانه برای مرخصی به دیدار او میرود. کتاب بیشتر به بازگویی این خاطرات توسط استیونز میپردازد و او در خلال داستان به کشف جدیدی از خود و گذشته اش می رسد.
        

10

hatsumi

hatsumi

1402/3/21

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ایشی گورو نویسنده مورد علاقه من هست و این کتاب هم به یکی از بهترین های من تبدیل  شد،ترجمه خیلی خوبی داشت و فکر میکنم نجف دریابندی کار ایشی گورو رو تکمیل کرده و حتی یک مقدمه خیلی عالی برای این کتاب نوشته.

ما خاطرات استیونز را دنبال مى‌کنیم. استیونز، راوى رمان و خدمتکار سرای دارلینگتون و  آقاى فارادى آمریکایى است. داستان سفر  استیونز با فورد آقای فارادی هست.هنگامی که آقاى فارادى در ماه اوت و سپتامبر  به ایالات متحده سفر مى‌کند و استوینز رو هم به مرخصی و استراحت تشویق کرده و ما داستان سفر شش روزه استوینز و دیدار با خدمتکار قدیمی سرای دارلینگتون یعنی میس کنتن رو میخونیم ،جدا از احوالات شخصی استوینز قسمتی هم به وقایع تاریخی مربوط‌ هست. به تلاش محافل اشرافى و محافظه کار انگلستان در سال‌هاى پس از جنگ جهانى اول براى کمک به نازى‌هاى آلمان و  آشتى دادن دولت انگلیس با آلمان هیتلرى پیش از شروع جنگ جهانى دوم، و شکست این محافل پس از وقوع جنگ و پى‌آمدهاى آن، از جمله برچیده شدن بساط امپراتورى.
 و اینکه تصمیمات مهم سیاسی در واقع در خونه های اربابی گرفته میشه و نه در مجلس.
بخونید و کیف کنید ،یک بار برای کتاب و یک بار هم ترجمه کتاب.

        

22

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

26

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          نویسندگی مقدماتی بودم که استاد لیست صدتایی بهترین رمان‌های جهان را معرفی کرد. بازمانده‌ی روز یکی از آن صدتا بود. اسم کتاب را که در حلقه‌ی یازدهم دیدم، مصمم تر از همیشه حلقه را ثبت نام کردم.
 به خاطر اسم نویسنده‌اش فکر می‌کردم با شخصیتی چشم بادامی طرف هستم. ولی کتاب ماجرای استیونز، پیشخدمت سرای دارلینگتون در انگلیس است. استیونز همه‌‌ی زندگی‌اش را در کارش خلاصه کرده. از آن تخصص‌گراهای حرفه‌ای است. حرف‌هایش تنه به حرف معلم‌ها و اساتید خودمان می‌زند که صبح تا غروب دم گوش‌مان خوانده‌اند: «شما فقط وظیفه‌ت درس خوندنه، نه کار دیگه» 
حالا استیونز ته خط ایستاده، بیشتر عمرش تک‌بعدی زندگی کرده و حالا وسط سفر شش روزه‌ی باز هم کاری‌اش دارد گذشته‌اش را مرور می‌کند. 
استیونز یک درون‌گرای بی‌نقص است. هرچقدر از بیرون صدا ندارد، درون‌اش پر از غوغاست. برای همین نوشته‌های سفرش که کتاب را تشکیل می‌دهد پر از وراجی‌ها و تحلیل‌ها و فلسفه‌بافی‌های‌اش است‌. گاهی احساس می‌کردم جلوی یک پیرمرد زوار در رفته نشسته‌ام و فقط به خاطر حفظ ادب، لبخند می‌زنم و سر تکان می‌دهم. گاهی هم ماجرای جالبی می‌گفت و با ولع دنباله‌اش را می‌گرفتم.
ایشی گورو یک شخصیت واقعی ساخته‌ است. یک رمان شخصیت محور و البته چند لایه. ما در خلال خاطرات استیونز با تاریخ جنگ جهانی اول و دوم همراه هستیم و سیستم تصمیم‌گیری انگلیس و اروپا را می‌بینیم. 
ترجمه‌ی نجف دریابندری شاهکار کتاب را دو برابر کرده و با اینکه اوایل کتاب حوصله‌ام سر رفته بود، ادامه‌ی کتاب را دوست داشتم. 


        

9