اسپانسر فیلم محمد رسولالله(ص) یک یهودی بود. همان فیلمی که شاید اولین بار سینما را از مکان ابتذال برای مذهبیها به چاقوی دو کاره تبدیل و پایشان را به هنر هفتم باز کرد.
بعدها بارها و بارها تلویزیون به هر مناسبتِ محمدی نشانش داد و سکانس به سکانسش را حفظ شدیم.
یادم نیست کدام نقاد گفت اسپانسرش یهودی است؟ و کدام جلسه بود که شنیدم جنگهای پیامبر را محدود به کفار کرده است تا یهودیهای دشمنِ پیامبر را در حاشیهی امن نگه دارد؟
روزهای حملهی یهودیهای معاصر به ایران این کتاب را شروع کردم.
یهودیهای زمان پیامبر هم مثل حالا استراتژیشان درست کردن سپر انسانی بوده است. نقشهریزی و حمایت مالی با آنها بوده و جنگیدن و خون دادن با کفار و منافقین. برای محکم کردن ظاهرسازی هم با پیامبر پیمان بسته بودند که نه به مسلمانان کمک کنند و نه به دشمنان مسلمانان. بی طرف بنشینند گوشهی مدینه توی قلعههایشان و کشت و زرعشان را بکنند.
قضیه اما معلوم است، پیمان شکنی هم ویژگی چندهزار سالهشان است.
سه گروه یهودیهای مدینه هر کدام جوری و در لحظهای خنجرش را از پشت در پیکر اسلام فرو میکند و البته که جوابشان را هم میگیرند.
مأموریت ترور پیامبر خنجری است که بنی نضیر تیزش میکند و حالا سورهی حشر شرح همین ماجرا از زبان خداست.
خدا عاقبت بنینضیر و منافقان همدست با آنها را تعریف میکند. راه موفقیت و سعادت را به مومنان نشان میدهد و ذکر و یاد خودش را با اسماء حُسنایش در ذهنمان حک میکند.
کتاب برگردان جلسات تفسیر سیدعلی خامنهای است که در دههی شصت برگزار شده است. همین باعث شده متن کتاب روان باشد و تنه به کتب علمی نزند.