معرفی کتاب اسفار کاتبان اثر ابوتراب خسروی

در حال خواندن
6
خواندهام
68
خواهم خواند
74
توضیحات
«ابوتراب خسروی» که بی شک از یگانه تاثیرگذاران ادبیات معاصر است، رمان «اسفارکاتبان» را طی شش سال نوشته. این اثر واجد بسیاری از تکنیک ها و تمهیدات مشترک میان انگاره های مدرنیستی و پسامدرنیستی ست؛ تکثر راوی و تعدد روایت ، غلبه ی عنصر وجودشناسی بر معرفت شناسی، جابجایی های زمانی در روایت، شباهت شخصیّت ها به یکدیگر، برجستگی متن، درهم آمیزی نثر معاصر و کهن و… از جمله تمهیداتی هستند که خسروی در این رمان به کار گرفته است اما شاید هیچ کدام از این ها اسباب حیرت آفرینی موجود در اثر نباشند و دشوار بتوان جوهره ی مُوَجِد این حیرت را توضیح داد.«همه ی هدفی که در طول این سال ها داشته ام این بوده که از امکانات فرهنگ مکتوب خود استفاده کنم و نوعی رمان با تشخص ایرانی بنویسم؛ رمانی که در آن از زیباشناسی موجود در فرهنگمان استفاده کنم.» این جملات دیدگاه های نویسنده ی «اسفار کاتبان» است؛ او رمانی به ذخیره ی ادبیات ایران افزوده که از نظر فرمی بسیار متفاوت با رمان های تاریخ ادبیات معاصر فارسی ست. استفاده از روایت های جداگانه ای که هر کدام موازی یکدیگر جلو می روند از دیگر ویژگی های اثر است. «اسفارکاتبان» به عنوان بهترین رمان سال 1379 برگزیده شد و جایزه ادبی مهرگان به آن تعلق گرفت. ابوتراب خسروی (Aboutorab Khosravi) در این اثر سه روایت را در سه زمان با یکدیگر پیوند میدهد: روایت زمان حال از زبان سعید بشیری، دانشجوی رشتهی جامعهشناسی در شیراز است که همراه با همکلاسیاش، دختری یهودی به نام اقلیما، راجعبه نقش قدیسان در ساخت جوامع تحقیق میکند. در میانهی راه پژوهش، این دو اندکاندک علیرغم تفاوت دینشان، به یکدیگر علاقهمند میشوند روایت عارفی به نام «خواجه کاشفالاسرار»، معاصر شاه شجاع و حافظ، که در کتابی با نام «مصادیقالآثار» یا «رسالهی منصوری» آمده است. پدر سعید، احمد بشیری، در حال کتابت این اثر است تا اینکه شبی نویسنده، شیخ یحیی کندری، به خواب احمد میآید و از او میخواهد که کتاب ناتمامش را به اتمام برساند. پدر سعید شرح کابوسها و خوابهایش را به این کتاب میافزاید و حالا سعید با خواندن این دستنویس، به دنیایی دیگر قدم میگذارد. سعید به اقلیما پیشنهاد میدهد که براساس این روایت پژوهش خود را پیش ببرند؛ اما اقلیما سودایی دیگر در سر دارد. روایت شدرک قدّیس که اقلیما پیشنهاد میدهد او را برای تحقیق برگزینند. در کتاب دانیال آمده است که نبوکدنصر دوم، پادشاه بابل، دستور به آتش انداختن سه قدیس را میدهد که شدرک یکی از آنان بوده. اما این سه قدیس از آتش نجات مییابند و از این میان، شدرک به استان فارس و شهر فاریاب میآید. مادربزرگ اقلیما برای یافتن جسد شدرک نبی به ایران میآید و کتاب خاطرات او، حال در دستان اقلیما قرار دارد.
بریدۀ کتابهای مرتبط به اسفار کاتبان
نمایش همهلیستهای مرتبط به اسفار کاتبان
نمایش همه1404/3/17
1403/12/4
پستهای مرتبط به اسفار کاتبان
یادداشتها
1401/3/9
1402/10/5
1402/9/3
1402/4/20
1404/3/12