محمدجواد قیاسی

تاریخ عضویت:

خرداد 1401

محمدجواد قیاسی

بلاگر
@mohammad_javad_ghiasi

104 دنبال شده

115 دنبال کننده

                یک صفرِ پس از اعشار :)
              
mohammad_javad_ghiasi
ghiasipoems

یادداشت‌ها

نمایش همه
        در میان همه‌ی روایت‌هایی که آمده‌اند و گذشته‌اند، آتش بدون دود نمی‌گذرد؛ می‌ماند. نه چون قصه‌ای پرحادثه است، نه چون قهرمانانی بزرگ دارد، بلکه چون نادر ابراهیمی با آن، تکه‌ای از جان خویش را نوشته است؛ جانی که در کوچه‌های بادخیز ترکمن‌صحرا گم نشده، بلکه ریشه دوانده در خاکی که هرگز نگفته شده، اما همیشه زیسته شده.

رمان، تمجیدنامه‌ای‌ست برای انسان شرقی؛ انسانی که می‌جنگد، عاشق می‌شود، می‌سوزد، و باز هم بلند می‌شود. این‌جا قهرمان، یک نفر نیست. قهرمان، مردمانی هستند با زخم‌هایی عمیق و نگاهی روشن. در دل این روایت، صدای دو عاشق شنیده می‌شود: گالان و سولماز. عشقشان در خفا شکوفه می‌دهد، بی‌صدا قد می‌کشد، و در سکوتی مقدس، به‌سان آتشی بی‌دود، دل را گرم می‌کند. آن‌ها نه عاشقانی بر صحنه، بلکه دل‌دادگانی پشت پرده‌ی خاک و نبردند؛ با عشقی که شعله‌اش خاموش نمی‌شود، حتی وقتی گفته نمی‌شود.

در کنار این عاشقان خاموش، آیدین ایستاده است؛ پزشکی که تنها درمان‌گرِ تن نیست، بلکه مرهمی‌ست بر زخم‌های مزمنِ بی‌عدالتی. او خسته می‌شود، اما هرگز از پا نمی‌افتد. روشن‌فکری‌ست که در بزنگاه‌ها نه فقط با قلم و اندیشه، بلکه با تمام هستی‌اش می‌جنگد. حضور او نماد پایداری بی‌فریاد است؛ مردی که نمی‌سوزاند، اما می‌تابد.

نثر ابراهیمی در این اثر، آهنگین، جاندار و شاعرانه است. کلمات، رنگ دارند. جمله‌ها، نفس می‌کشند. او زبان را نه فقط برای روایت، که برای زایش به‌کار می‌گیرد. در این زبان، چیزی از شنزار، چیزی از آسمان، و چیزی از دل آدمی جاری‌ست. نثر او گاه آن‌چنان لطیف می‌شود که خواننده دلش می‌خواهد جمله‌ها را بو بکشد، نه فقط بخواند.

آتش بدون دود کتابی‌ست درباره‌ی پایداری بی‌هیاهو، عشق بی‌نام‌ونشان، و نبرد بی‌نفرت. ابراهیمی در این رمان، نه دعوت به انتقام می‌کند، نه تسلیم. او از آتشی می‌گوید که راه می‌نماید، نه می‌سوزاند؛ از انسانی می‌گوید که میان تاریکی، روشن مانده است.

این اثر، یادآوری‌ست برای ما که در روزگار سرد و پراکنده، هنوز هم می‌توان سوزاند، گرم کرد، عاشق بود، و نجات داد ـ بی‌آن‌که به خاکستر تبدیل شد.
      

4

        کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» یکی از آثار ارزشمند و راهبردی استاد مطهری است؛ تلاشی صادقانه و هوشمندانه برای روشن‌کردن رابطه‌ی عمیق و متقابل میان یک حقیقت آسمانی (اسلام) و یک تمدن ریشه‌دار زمینی (ایران). این کتاب در زمانه‌ای نوشته شد که هجمه‌ها و شبهات بسیاری درباره‌ی نسبت ایرانیت و اسلام مطرح بود، و استاد، با بیانی پرحرارت، مستدل و ریشه‌دار، به دفاعی خردمندانه از هر دو پرداخت.

اما از حیث نگارشی، کتاب رنگ و بوی دوران خود را دارد؛ یعنی وفادار به سبک خطابه‌ای و شفاهی، و بیشتر حاصل سخنرانی‌های مکتوب شده تا نوشته‌ای با ویرایش ساختاری مدرن. همین ویژگی، در عین اینکه به کتاب طراوت و صمیمیتی خاص بخشیده، گاهی باعث پراکنده‌گویی یا نوسان در انسجام مباحث شده است. خواننده‌ی امروزی که عادت دارد با متون فصل‌بندی‌شده و منظم‌تر مواجه شود، ممکن است در برخی بخش‌ها دنبال مسیر بحث بگردد.

زبان استاد، پرشور، پرارجاع، و مملو از اشارات تاریخی، دینی و فلسفی است؛ که این، برای خواننده‌ای اهل تأمل بسیار دلنشین است، اما ممکن است برای نسل امروز، که به اختصار، وضوح، و ابزارهای بصری بیشتر خو گرفته، کمی سنگین یا کلاسیک به نظر برسد.

با این‌همه، آنچه این اثر را ارزشمند می‌سازد، نه فقط استدلال‌هایش، بلکه روحی است که در پسِ کلمات جریان دارد؛ روحی سرشار از عشق به حقیقت، به ایران، و به اسلام. بی‌تردید، بازخوانی این اثر با زبان امروزی، یا تبدیل آن به قالب‌های آموزشی‌تر (مثلاً با نمودار، خلاصه‌سازی یا تدوین جدید)، می‌تواند نسل جوان را بیشتر با آن پیوند دهد.

در یک کلام: این کتاب، یادگاری از گفت‌وگوی صمیمانه‌ی تاریخ و ایمان است؛ اگرچه زبانش قدری از آن‌چه امروز رایج است فاصله دارد، اما قلبش هنوز هم گرم است و زنده.
      

2

        در مسیر پرپیچ‌وخم تاریخ، گاه واژه‌ها از صراحت بازمی‌مانند و تنها صدای حقیقت است که پرده‌ها را می‌درد. «جدال دو اسلام»، ندای بیدارگر امام خمینی (ره) است؛ فریادی از عمق ایمان، که دو جبهه‌ی متقابل را پیش روی ما می‌نهد: اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی.

اسلام ناب، همان است که در چشمان خونیِ کربلا جوانه زد، در محراب علی به عدالت آغشته شد و در بعثت پیامبر، برای نجات مستضعفان آمد. اسلامی که با اشک و شمشیر، با دعا و جهاد، با زهد و سیاست، جهانی از روشنی می‌سازد. اما در برابرش، اسلام آمریکایی ایستاده است: اسلام ساکت، اسلام سازش، اسلام بی‌تفاوت به فقر و فساد، اسلام آغشته به زر و زور و تزویر.

امام در این کتاب، پرده از چهره‌ی این دو اسلام برمی‌دارد؛ با زبانی بی‌پروا، با دردی برآمده از عمق تاریخ، و با تحلیلی فراتر از سیاست‌های روزمره. او هشدار می‌دهد که جدال امروز ما، نه بر سر حکومت یا قدرت، بلکه بر سر حقیقت و تحریف است؛ بر سر این‌که کدام اسلام، مسیر جامعه‌ی ما را رقم خواهد زد.

«جدال دو اسلام» کتابی است برای بیداری وجدان. نه تحلیل سیاسی است، نه صرفاً نظریه‌ای تاریخی؛ بلکه آینه‌ای است روبه‌روی ما. که از خود بپرسیم: ما پیرو کدام اسلام‌ایم؟ در کدام صف ایستاده‌ایم؟

این کتاب، فریادی است از جانب پیر جماران، که هنوز در گوش زمان می‌پیچد: یا اسلام مظلومِ محرومان، یا اسلام زراندوزانِ بی‌درد؟ انتخاب با ماست.
      

1

        گاه کلامی هست که از جنس پایان نیست، از آغاز است؛ کلامی که به‌جای وداع، دعوت است، و به‌جای اندوه، بیداری. وصیت‌نامه‌ی امام خمینی (ره) از این جنس است؛ و کتاب «درس‌هایی از وصیت‌نامه‌ی امام» نوشته‌ی دکتر محمد شفیعی مازندرانی، تلاشی است برای شنیدن این ندای آرام اما تکان‌دهنده با گوش دل.

این اثر، فقط شرحی بر یک متن نیست؛ تفسیر یک روح است. روحی که در واژه‌های امام موج می‌زند؛ روحی لبریز از ایمان، اخلاص، آگاهی تاریخی و تعهد نسبت به اسلام و مردم. نویسنده، با نگاهی تحلیلی، اجتماعی و قرآنی، مفاهیم کلیدی وصیت‌نامه را می‌کاود: از ولایت فقیه و نقش روحانیت، تا مسئولیت جوانان، خطر نفوذ فرهنگ بیگانه، جایگاه زن، ارزش بسیج، و اهمیت حفظ نظام اسلامی.

«درس‌هایی از وصیت‌نامه...» ما را متوجه آن می‌کند که وصیت امام، فقط نامه‌ای برای بعد از مرگ نبود، که فصلی تازه در مسیر حیات یک ملت است. کتاب، با زبانی ساده اما عمیق، ما را وارد این نگاه می‌کند؛ گویی معلمی آگاه و مهربان، بندبند آن وصیت را برایمان می‌گشاید، بی‌آن‌که خطابه‌ای خشک یا شعاری تهی تحویل دهد.

این کتاب، راهی است برای فهم بهتر امام؛ نه فقط امامِ انقلاب، که امامِ ایمان، امامِ مردم، امامِ درد و امامِ امید. یادآور این نکته که آنچه در آن وصیت‌نامه موج می‌زند، نه فقط خاطره‌ای انقلابی، که نقشه‌ای برای فردای ماست.

«درس‌هایی از وصیت‌نامه امام» کتابی است برای فهم ژرف‌تر یک حقیقت: این‌که انقلاب، فقط یک حادثه‌ی تاریخی نیست؛ راهی است که هنوز در جریان است، اگر بخواهیم آن را بشناسیم، بفهمیم، و پاس بداریم.
      

2

        گل‌ها همه داوودی‌اند؛ شعری برای روزهای بغض و باور

گاهی یک کتاب، درست مثل یک دوست قدیمی، بی‌سر و صدا وارد زندگی‌ات می‌شود، می‌نشیند کنارت، و بی‌آن‌که فریاد بزند یا خودنمایی کند، حرف‌هایی می‌زند که دلت سال‌ها منتظرشان بوده. «گل‌ها همه داوودی‌اند» از محمدتقی عزیزیان دقیقاً از همین دست کتاب‌هاست. مجموعه‌ای که آرام و بی‌تکلّف از ایمان، عشق، اشک و ایستادگی می‌گوید، و با زبانی بی‌پیرایه، دلت را به سفر می‌برد.

این مجموعه شامل ۳۴ شعر در قالب‌های متنوعی مثل غزل، مثنوی، رباعی و ترکیب‌بند است؛ اما آن‌چه همه‌ی این قالب‌ها را به‌هم پیوند می‌دهد، یک چیز است: صداقت. عزیزیان اهل بازی‌های فرمی نیست، دنبال پیچیدگی‌های بی‌دلیل نمی‌گردد. شعرهایش ساده‌اند، ولی نه ساده‌انگارانه؛ بلکه صمیمی، روان و صیقل‌خورده‌اند، مثل دل‌نوشته‌هایی که قبل از رسیدن به قلم، از دل گذشته‌اند.

مضامین مجموعه، رنگ‌وبوی آیینی دارند: از عاشورا و انتظار تا خاطرات جبهه، از مادران چشم‌به‌راه تا سوگواران همیشه‌داغ. اما نکته‌ی مهم این است که شاعر به ورطه‌ی شعار یا روایت‌های کلیشه‌ای نمی‌افتد. او هر جا که سخن از کربلاست، از انسان‌ها می‌گوید؛ از زخم‌ها، از بغض‌ها، از غربتی که هنوز در کوچه‌های ما هست.

تصویرسازی‌های شاعر، زنده و در عین حال آشنا هستند؛ نه دور از ذهن، نه ساختگی. از خاک و باران تا ضریح و علم، همه چیز در این شعرها حس دارد و نفس می‌کشد. این مجموعه پر است از لحظه‌هایی که بوی محرم می‌دهند، بوی خاک باران‌خورده‌ی میدان جنگ، و بوی دستان ترک‌خورده‌ی مادران شهدا.

و اما عنوان مجموعه؛ «گل‌ها همه داوودی‌اند». انتخابی هوشمندانه و شاعرانه. گل داوودی، هم نشانه‌ی اندوه است، هم نشانه‌ی پایداری. انگار شاعر خواسته با همین عنوان، عصاره‌ی کتاب را به خواننده بچشاند: زیبایی در دلِ غم، امید در دلِ خزان.

محمدتقی عزیزیان در این اثر، نه‌فقط شاعری متعهّد، بلکه صدایی از میان مردم است. صدایی که در این روزگار پُر از هیاهو، هنوز به نجوا ایمان دارد. «گل‌ها همه داوودی‌اند» برای آنان که دل‌شان برای شعر آیینی می‌تپد، یا حتی برای کسانی که به دنبال یک صدای گرم و دل‌نشین در ادبیات امروز می‌گردند، انتخابی درخور توجه است.

شعری برای روزهای بغض و باور؛ برای آن‌وقت‌هایی که تنها یک شعر خوب می‌تواند حال‌مان را بهتر کند.

با توجه به نزدیکی نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در سال ۱۴۰۴، به همه‌ی مخاطبان شعر پیشنهاد می‌کنم این کتاب را از نشر سوره مهر تهیه کنند. این کتاب، بی‌شک یکی از صدای‌های ماندگار شعر آیینی معاصر است.
      

41

        رنجین‌کمان، کتابی‌ست از ۲۵ داستان کوتاه، اما هر کدام بلندتر از یک خاطره، عمیق‌تر از یک نگاه و شاعرانه‌تر از واژه‌ای‌ست که پیش از گریستن، مکث می‌کند.

غلامرضا طریقی، در این مجموعه از شعر فاصله نگرفته، بلکه شعر را در لباس نثر، به کوچه‌های تجربه‌های انسانی برده است. او با زبانی لطیف و دل‌نشین، قصه‌هایی را روایت می‌کند که ریشه در زندگی دارند؛ در همان روزمرگی‌هایی که اغلب از کنارش می‌گذریم، اما طریقی آن‌ها را چون گل‌های خشک‌شده در دفتر، زنده نگه می‌دارد.

«رنج» و «رنگ» در این کتاب به هم رسیده‌اند. طریقی بلد است چگونه از درد، زیبایی بیافریند. روایت‌هایش نه فریادند، نه شعار؛ بلکه زمزمه‌هایی‌اند برای دل، برای لحظاتی که انسان نیاز دارد چیزی بخواند تا خودش را در آن بیابد، بی‌آن‌که گم شود.

در رنجین‌کمان، داستان‌ها کوتاه‌اند، اما افق نگاه بلند است. نثر شاعرانه‌ی طریقی گاه به شعر تنه می‌زند، گاه به خاطره، گاه به رؤیا. این کتاب را نمی‌خوانی؛ با آن زندگی می‌کنی. هر داستان، مثل تکه‌ای از آینه است که بخشی از تو را منعکس می‌کند: عشق، تنهایی، پشیمانی، امید، سکوت...

و شاید همین باشد معجزه‌ی رنجین‌کمان: اینکه با کمترین کلمات، دل را آرام می‌کند، مثل رنگین‌کمانی که از دل باران گذشته باشد و هنوز به آسمان لبخند بزند.
      

1

        خواندن انسان در جست‌وجوی معنی مثل قدم زدن توی راهروی تاریکی‌ست که ناگهان روزنه‌ای از نور، از انتهایش می‌تابد. ویکتور فرانکل، روان‌پزشکی که از دوزخ آشویتس عبور کرده، از معنا می‌نویسد؛ اما نه معنایی کلیشه‌ای یا کتابخانه‌ای. او از معنایی حرف می‌زند که می‌تواند ستون فقرات یک انسانِ در حال فروپاشی باشد.

در دنیایی که آدم‌ها با داشتن معنا اشتباه می‌گیرند، این کتاب مثل نفسِ عمیقی‌ست وسط خفگی روزمره. یادآوری می‌کند که حتی وقتی هیچ‌چیز نمانده—نه آزادی، نه تعلق، نه امید—باز هم می‌شود انتخاب کرد: چطور رنج را تاب بیاوریم.

ترجمه‌ی نهضت صالحیان و مهین میلانی، با حفظ صداقت و سادگی متن اصلی، روایت را به زبان ما آورده. طوری که فکر می‌کنی فرانکل نه از اروپا، که از دل همین خیابان‌های خاک‌گرفته، دارد با تو حرف می‌زند.

انسان در جست‌وجوی معنی فقط یک کتاب نیست؛ تلنگری‌ست که آدم را وا‌می‌دارد: به خودش، به رنجش، به انتخاب‌هایش.

کتابی که نه برای خواندن، که برای در خود فرو رفتن است.
      

2

        در سطرسطرِ کتاب «انسان کامل»، نفسِ فکر می‌زند، و جانِ معنا در کلمات می‌جوشد. مطهری، با شوقی قدسی و قلمی استوار، قامت انسان را از میان انبوه خاک و خون و خلوت و خلوت‌گری برمی‌کشد تا به آینه‌ی تمام‌نمایی از «شدن» بدلش کند. این کتاب، نوای بیدارباشی‌ست در سپیده‌دمی که خوابِ تک‌بُعدی بودن، دل‌های بسیاری را در ربوده است.

شهید مطهری در این اثر، با تازیانه‌ی منطق و فانوسِ وحی، به جانِ نگاه‌های محدود می‌افتد. به عقلِ منزوی می‌تازد، به عرفانِ بی‌مسئولیت هشدار می‌دهد، و به عبادتِ بی‌تعهد خرده می‌گیرد. او می‌خواهد «کمال» را نه در گوشه‌ی محراب، که در متن جامعه بجوید؛ نه تنها در اندیشه، که در عمل، در جهاد، در ساختن و سوختن.

و با این‌همه، کتاب او نیز، چونان هر پیکری از خاک، از سایه بی‌نصیب نیست. انسجامِ ساختار، زیر پای روح خطابه‌ها گاه سُر می‌خورد؛ مخاطب، در تکرار مضمون‌هایی که بارها و بارها بازمی‌گردند، گاهی در پی کانونی روشن می‌گردد و نمی‌یابد. این کتاب، به جای آن‌که پیکری مهندسی‌شده باشد، بیش‌تر به شورِ لحظه شبیه است؛ آتشی از دغدغه، نه فانوسی از تدوین.

و نیز، زبانِ آن – که پرشور است و خطابی – گاه به گفت‌وگویی با ذهن مدرن بدل نمی‌شود. مخاطبِ تحلیل‌جو، در پی مفاهمه است، و کتاب گاه او را به ایمان فرامی‌خواند، پیش از آن‌که اقناعش کند. نگاه به دیگر مکاتب، بیشتر از جنس داوری‌ست تا گفت‌وگو؛ و این، برای گفتاری که در پی «کامل‌ترین انسان» است، نقصی لطیف ولی بنیادین به شمار می‌رود.

با همه‌ی این‌ها، «انسان کامل»، فریادی‌ست برخاسته از عمق ایمان، آغشته به خون و خرد، و برآمده از روحی که «کامل» زیست، پیش از آن‌که «کمال» را معنا کند.
      

2

        در زمانه‌ای که واژگان رنگ باخته‌اند و معنا در هیاهوی روزمرگی گم شده، کتابی چون «طرح کلی اندیشه‌های اسلامی در قرآن» درخششی از معنا و روشنی است. این اثر، نه فقط یک تفسیر یا شرح موضوعی بر قرآن، بلکه نقشه‌ای است برای بازگشت به حقیقت اسلام؛ اسلامی که با توحید آغاز می‌شود و تا عدالت، جهاد، ولایت و جامعه‌سازی امتداد می‌یابد.

این کتاب، برگرفته از مجموعه سخنرانی‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ماه رمضان سال ۱۳۵۳ است؛ در دورانی که خفقان حاکم بود و کلام حق، هزینه داشت. اما آنچه از دل آن شب‌ها بیرون آمد، نوری بود که سال‌ها بعد به روشنی یک راه تبدیل شد. اندیشه‌هایی که با صداقت و درد از دل قرآن استخراج شدند، تا انسان مسلمان معاصر را از رکود، تقلید و غفلت برهانند.

در این کتاب، توحید فقط یک عقیده نیست؛ منشأ حرکت است. نبوت، صرفاً روایت پیام‌آوری آسمانی نیست؛ راهی برای تغییر دنیاست. ولایت، صرفاً دوست‌داشتن امام نیست؛ پیروی از خط حقیقت است. همه‌ی مفاهیم اسلامی، همچون قطعاتی از یک طرح بزرگ، در کنار هم قرار می‌گیرند تا چهره‌ی یک تمدن ایمانی را ترسیم کنند.

زبان اثر ساده است، اما پر از عمق و تأمل. خواننده احساس نمی‌کند که در حال مطالعه‌ی یک متن رسمی و خشک است، بلکه گویی با معلمی دلسوز و آگاه هم‌سفر شده است. این کتاب برای آنان است که اسلام را فقط در عبادت فردی نمی‌خواهند، بلکه در ساختن جامعه، در عدالت‌خواهی، در مبارزه با ظلم و در سبک زندگی می‌جویند.

«طرح کلی...» تلنگری‌ست برای بیداری؛ طرحی‌ست برای ساختن؛ و نوری‌ست برای راه.
      

4

        کتاب «روایت سوم» با دغدغه‌ای اصیل و جسورانه پا به میدان می‌گذارد؛ دغدغه‌ای برای نجات روایت دفاع مقدس از قالب‌های صرفاً توصیفی یا خاطره‌محور، و بردن آن به سمت تحلیل کلان و افق‌مند در امتداد حرکت انقلاب اسلامی. این تلاش، در زمانه‌ای که روایت‌های احساسی و تاریخیِ بی‌تحلیل بر گفتمان دفاع مقدس سایه افکنده‌اند، ستودنی‌ست. نویسنده به‌درستی می‌خواهد روایت جنگ را از سطح تجربه‌های فردی، به ساحت معنا و تمدن ارتقا دهد.

اما «روایت سوم» بیش از آن‌که بنایی مهندسی‌شده و مستدل باشد، یک طرح اولیه است؛ یک نیت خوب، که هنوز به بلوغ نظری نرسیده است. مفاهیم کلیدی در آن، مانند "افق انقلاب"، "جهت تاریخی"، یا "تحلیل روایی"، بار معنایی دقیقی ندارند و گاه بیشتر حس شعار یا خطابه می‌دهند تا نظریه. چارچوب مفهومی کتاب، نه از سنت مطالعات راهبردی تغذیه می‌کند، نه از علوم انسانی متعارف، و همین امر باعث می‌شود تلاش نویسنده گاه در فضای مبهم بین تحلیل دینی، ایدئولوژیک و شخصی سرگردان بماند.

از لحاظ داده‌پردازی و منابع نیز کتاب ضعف دارد. نمونه‌ها و شواهد تاریخی کم‌اند، و در برخی بخش‌ها، داده‌ها بیشتر تأییدی‌اند تا تحلیلی. مخاطب گاهی با گزاره‌هایی روبه‌روست که به جای اثبات، تنها تکرار می‌شوند. در چنین اثری که ادعای گشودن افقی نو دارد، فقدان مستندات دقیق، یک خلأ جدی است.

از نظر زبانی، کتاب میان لحن تحلیلی و لحن خطابی نوسان دارد. گاه با تعابیر ارزشی یا اصطلاحات حماسی مخاطب را درگیر می‌کند، اما این زبان برای کسانی که به‌دنبال تبیین منطقی و قابل نقد هستند، کفایت نمی‌کند. لحن کتاب باید از جنس تحلیل باشد، نه اقناع ایمانی.

با این‌حال، نویسنده کاری مهم کرده است: او یادآور شده که روایت، قدرت دارد و روایت‌سازی، ابزار تمدنی است. اگر قرار است دفاع مقدس زنده بماند، باید بتوان آن را با زبان آینده سخن گفت؛ و «روایت سوم» با همه کاستی‌هایش، گامی در این مسیر است—هرچند نه گامی استوار و کامل.
      

4

        کتاب «مربی و تربیت» نوشته‌ی آیت‌الله حائری شیرازی، نه یک درسنامه‌ی رسمی، که زمزمه‌ای اخلاقی از زبان انسانی وارسته است؛ کلامی که بیش از آن‌که عقل را خطاب قرار دهد، دل را بیدار می‌سازد. نویسنده در این اثر، تربیت را نه صرفاً مجموعه‌ای از روش‌ها، بلکه انعکاس روح و سلوک مربی می‌داند؛ گویی هر مربی، خود یک آینه است و متربی، تصویری‌ست که در آن می‌افتد.

حائری شیرازی، با نگاهی ژرف و اخلاق‌محور، بر این نکته پای می‌فشارد که تربیت، پیش از آن‌که عملِ بیرونی باشد، حالتی درونی است؛ و اگر مربی، خود را تربیت نکرده باشد، سخنش گرمایی نمی‌بخشد. او از صداقت، حلم، توکل و اخلاص می‌گوید؛ از اینکه تربیت نه با صدای بلند، که با وقارِ خاموش رفتار شکل می‌گیرد.

زبان کتاب ساده اما سرشار از صفای دل است؛ واژگان از منبر نیامده‌اند، بلکه از سلوک برخاسته‌اند. این صداقت در لحن، اثر را صمیمی و نافذ کرده است. خواننده احساس می‌کند با مردی رو‌به‌روست که سال‌ها با دل‌ها سخن گفته، نه با دستورالعمل‌ها.

با این حال، کتاب در بعضی مواضع، بیشتر به پندهای کلی اخلاقی نزدیک می‌شود و کم‌تر به الگوهای عملی، ساختارمند یا راهکارهای قابل اجرا می‌پردازد. آن‌جا که ذهنِ مخاطبِ امروزی، نیاز به سناریوی تربیتی یا موقعیت‌های کاربردی دارد، کتاب در فضای عرفانی و معنوی باقی می‌ماند. این البته ضعف نیست، بلکه ویژگی خاص اثر است؛ اما اگر کسی به دنبال چارچوب‌های تربیتی مدرن باشد، ممکن است این کتاب را بیش از حد کلی بیابد.

در نهایت، «مربی و تربیت» کتابی است برای دل‌ها؛ برای آنان که می‌خواهند پیش از آموزش دادن، خود زیبا زندگی کنند. راهی‌ست از اخلاق به تأثیر، از صفای باطن به شکوفایی جان‌ها. این کتاب، چراغی است در دست آنانی که می‌خواهند تربیت را نه شغل، که رسالت بدانند.
      

5

        در دل تاریخ، کربلا نه فقط واقعه‌ای در گذشته، بلکه مدرسه‌ای برای همیشه است. و کتاب «همرزمان امام حسین (ع)» نقشه‌ای است برای ورود به این مدرسه. اثری کوتاه، اما پر معنا؛ ساده، اما عمیق؛ شرحی از یاران حسین، نه با بیان مرثیه، که با نگاهی تحلیل‌گر، عاشقانه و بیدارگر.

نویسنده، با نگاهی متفاوت، ما را با اصحاب امام حسین (ع) آشنا می‌کند؛ نه فقط به نام و نسبشان، بلکه به روحشان، به ایمانشان، به شعور و شهامتشان. در این اثر، یاران حسین ع فقط سربازان یک جنگ نیستند، بلکه انسان‌هایی هستند که در بالاترین نقطه‌ی انتخاب ایستاده‌اند؛ کسانی که جانشان را به آگاهانه‌ترین شکل ممکن، در راه حقیقت فدا کردند.

این کتاب، عاشورا را از حالت یک سوگنامه خارج می‌کند و به صحنه‌ای از ایمان، معرفت، و آزادی بدل می‌سازد. هر یار حسین، آیینه‌ای است از یک فضیلت؛ یکی تجسم وفاداری، دیگری مظهر یقین، آن یکی نماینده‌ی شجاعت. و همه‌شان، در کنار هم، منظومه‌ای می‌سازند که امام در مرکز آن می‌درخشد.

زبان کتاب صمیمی است؛ نه خطابه‌ای سنگین، نه تحلیلی خشک. گویی نویسنده با خواننده درددل می‌کند؛ از غربت حسین می‌گوید، از عظمت یارانش، از ظلمت دشمنان و از شکوه نوری که هنوز از کربلا می‌تابد.

این اثر، کوتاه است اما ماندگار؛ برای جوانی که می‌خواهد بداند چگونه می‌توان «یا لیتنا کنا معکم» را به «قد کنتُ معهم» تبدیل کرد. برای انسانی که در جست‌وجوی راه است، و در کربلا نشانه‌ها را می‌جوید.

«همرزمان امام حسین» کتابی است برای بیداری، برای تربیت، و برای ایمان آوردن دوباره به راه سرخ عاشورا.
      

3

        اگر انسان را نه تکه‌ای از خاک، که بذری از آسمان بدانیم، آن‌گاه تربیت، باران هدایت خواهد بود و آموزش، نور خورشید معنا. کتاب «تعلیم و تربیت در اسلام» نوشته‌ی استاد شهید مرتضی مطهری، شرحی است از همین حقیقت؛ تلاشی برای تبیین ریشه‌ها و مقصدِ تربیت از منظر دینی، فلسفی و انسانی.

مطهری، با تیزبینیِ یک متفکر و دلسوزیِ یک معلم، در این کتاب از انسان، فطرت، اخلاق، آزادی، اراده، و مسئولیت سخن می‌گوید. او تلاش می‌کند چارچوبی جامع برای تعلیم و تربیت اسلامی ترسیم کند؛ چارچوبی که نه خشک است و نه تحمیلی، بلکه با فطرت انسان سخن می‌گوید و سلوک روحی او را در نظر دارد.

نویسنده، با بهره‌گیری از متون دینی، عقل فلسفی و تجربه‌های تربیتی، از تربیت به‌مثابه پرورش استعدادهای الهی انسان یاد می‌کند. نگاه او، برخلاف بسیاری از نظام‌های آموزشی، به جای کنترل و حفظ ظاهر، بر درون، نیت، و آزادی در انتخاب تأکید دارد؛ و این، آموزه‌ای بسیار پیشرو و عمیق است.

از نظر نگارشی، کتاب، مانند بسیاری دیگر از آثار استاد مطهری، حاصل گردآوری و ویرایش سخنرانی‌ها و یادداشت‌هاست. همین ویژگی به کتاب زبان گرم و گفت‌وگویی می‌دهد، اما در عین حال ممکن است باعث شود برخی بخش‌ها پیوستگی منطقی منسجم نداشته باشند یا مفاهیم، بدون پردازش کافی، از یک موضوع به موضوع دیگر منتقل شوند.

واژگان نیز گاهی رنگ‌وبوی فلسفی و تخصصی دارند که برای خواننده‌ی ناآشنا با این حوزه‌ها، کمی سنگین جلوه می‌کنند. برخی مفاهیم بنیادی مانند فطرت یا اختیار، نیازمند شرحی ساده‌تر یا مثالی امروزی‌ترند تا درک عمومی را تسهیل کنند.

با این وجود، روح پژوهش، صداقت علمی، و عمق اندیشه در سرتاسر کتاب محسوس است. اگر با نگاهی باز و حوصله‌ای درخور خوانده شود، بی‌تردید خواننده را به فهمی نو از تربیت و رشد انسانی می‌رساند.

«تعلیم و تربیت در اسلام» نه فقط کتابی درسی، که آیینه‌ای برای تأمل در خودِ انسان است؛ و چه زیباست تربیتی که از اینجا آغاز شود.
      

2

        کتاب «اردو، ماجرای من است» نوشته حامد تقدیری، تلاشی ارزشمند برای بازنمایی نقش اردوهای تربیتی در پرورش نسل جوان است. اثر در نگاه اول، چارچوبی منظم و دسته‌بندی‌شده دارد که خواننده را به آرامی و با ساختاری قابل درک به دنیای اردو و تأثیرات آن راهنمایی می‌کند. زبان کتاب نسبتاً ساده و روان است و همین ویژگی باعث می‌شود مخاطب عام، به‌ویژه مربیان و معلمان، بتوانند با مفاهیم کتاب ارتباط برقرار کنند.

اما در کنار نقاط قوت، کتاب با چالش‌هایی نیز روبه‌رو است که مانع از آن می‌شود تا به سطحی فراتر از یک معرفی کلی و نظریه‌پردازی صرف برسد. نخستین ایراد مهم، کمبود نمونه‌های عینی و تجربی است. اردوهای تربیتی، وقتی جان می‌گیرند که روایت‌هایی از موفقیت‌ها و شکست‌ها در آنها به تصویر کشیده شود. نبود این نمونه‌ها کتاب را از عمق می‌اندازد و خواننده را از لذت مواجهه با واقعیت‌های ملموس محروم می‌کند.

از سوی دیگر، نگارش کتاب به نوعی بیشتر حالت آموزشی و گزاره‌محور دارد و کمتر به بُعد داستانی یا روایت‌گونه نزدیک می‌شود. این باعث می‌شود اثر گاهی حس فاصله گرفتن از مخاطب را ایجاد کند و انگیزه برای مطالعه‌ی پیوسته کاهش یابد. همچنین، نوع پرداخت به موضوعات، گاه در سطحی باقی می‌ماند که خواننده حرفه‌ای‌تر را قانع نمی‌کند و به دنبال تحلیل‌های عمیق‌تر است.

در نهایت، کتاب «اردو، ماجرای من است» با وجود ساختار منطقی و زبان قابل قبول، نیازمند غنای بیشتر در محتوا، افزودن مثال‌های عملی و به‌روزرسانی دیدگاه‌هاست تا از یک منبع مرجع صرف به اثری جامع و الهام‌بخش تبدیل شود. این اثر، گامی نخستین است، اما هنوز راه درازی در پیش دارد تا بتواند پاسخگوی همه نیازهای تربیتی در عرصه اردو باشد.
      

4

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.