Satoru

Satoru

@magic_of_words

15 دنبال شده

59 دنبال کننده

                 یک فضاییِ عاشق خواندن کتاب‌های زمینی که یادداشت می‌نویسه برای کتابا و بریده کتاب میذاره
 و دوست داره ماهی سیاه کوچولو  باشه 
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
Satoru

Satoru

6 روز پیش

        ✨ لیم هه‌سو درمانگر موفقی که یک روز قبل شروع برنامه تلویزیونی متن موضوع صحبت‌های اون روز رو میگیره می‌خونه و با حاشیه‌های بازیگری که درموردش تو متن نوشته بود مواجه میشه و طبق چیزی که خونده بود رفتار بازیگر رو نقد می‌کنه و چند وقت بعد اون بازیگر خودکشی می‌کنه و همه هه‌سو رو مقصر میدونن. البته که اون تنها کسی نبوده که اون شخص رو مورد نقد قراره داده اما جامعه همیشه دنبال قربانی کردن یه شخص برای راحت کردن خودشه
اون که بعد از این ماجرا از کارش اخراج میشه و حتی زندگی مشترکش با همسرش نابود میشه تنها و گوشه‌گیر شده بود و فقط نامه‌هایی رو  می‌نوشت که هیچ موقع ارسال نمی‌کرد برای آدمایی که میخواست حرفاشو بشنون
💫 یک روز با یک گربه زخمی و یه دختر بچه تنها آشنا میشه اتفاقی و تلاش می‌کنه با اون دختر به کمک گربه بیاد که به کمک نیاز داره 
اما کم‌کم می‌فهمه خود اون دختر هم تنهاتر از چیزی هست که بنظر میرسه و سعی می‌کنه در سکوتی که معذب کننده نیست کنارش بمونه 
✨ نیمه اول کتاب کند پیش می‌ره ولی نیمه دوم کتاب بهتر بود 
که کند بودن هم به شرایط لیم‌ هه‌سو برمیگرده 
شخصیت‌های فرعی کتاب خیلی شخصیت پردازی عمیقی نشده بودن و فقط سطحی نویسنده بهشون پرداخته بود. این مورد رو میشه گفت که نویسنده اولویتش شخصیت‌های اصلی کتاب بودن.
💫 و پایان بندی کتاب هم دوست داشتم بنظرم پایان خوبی داشت علی‌رغم اینکه واقعا میشد که انقد کند پیش نره نیمه اولش و  زودتر  هه‌سو و سه‌ای به هدفشون برسن و تا حداکثر ۱۵۰ صفحه جمع بشه ولی خب پایان مناسبی داشت.
      

20

Satoru

Satoru

1404/1/27

        "برای اشکهایی که بر این سرزمین ریختیم
 برای رنج ها و دردهایی که کشیدیم 
برای ترسی که همچنان در کمین ماست
 سر بالا میگیریم و پیش می‌رویم"
✨ پژواک در شهر یه عاشقانه متفاوت از عاشقانه‌هایی که معمولا می‌خونین 
کتاب بسیار روان و جذاب نوشته شده و اصلا خسته‌کننده نیست، فقط قلب شما رو جاهایی به درد میاره چون به شدت قابل درک و لمس نوشته شده و فضای داستان از یه اتفاق واقعی الهام گرفته بخاطر همین شما میتونین خودتون رو اونجا حس کنید
داستان از دو زاویه روایت میشه و هر لحظه امکان نابودی هر دو طرف و رابطشون وجود داره!
✨ کای و فینکس که واقعا هم رابطه قشنگی داشتن در طول داستان، از دو جبهه متفاوت هستن، یکی معترض و اون یکی کسی که بهش دستور برای سرکوب داده میشه! همین باعث تلاطم شدید بین این دو نفر میشه 
 تلاش فداکارانه‌ای که ما در طول داستان میبینیم واقعیه، شاید چنین داستان عاشقانه زیبا و صادقانه‌‌ای در تاریخ وجود نداشته که شاید هم وجود داشته؟ به هر حال هر چیزی امکان پذیره! اما چنین معترضینی به ظلم وجود داشتن و دارن و داستان کتاب اونقدر هم قدیمی محسوب نمیشه و برای ۲۰۱۹ بوده این اتفاقات ( که در ادامه توضیح میدم درموردش)
✨ چیزی که می‌تونه کتاب رو کامل‌تر یا جذاب‌تر کنه اینه که نویسنده نیومده فقط یک طرفه در مورد اعتراضاتی که شکل گرفته بنویسه یا صرفا یه رابطه عاشقانه‌ای که سخت پذیرفته میشه از طرف جامعه رو‌ بنویسه، واقعا حساب شده نوشته و به تمام زوایا پرداخته و کاملا احساس واقعی بودن میده وقتی که اون علنا مقابلش ایستاده تو خیابون ولی هنوزم براش اهمیت داره و محافظت می‌کنه ازش و حتی آسیب می‌بینه بخاطر این کار ...
و خانواده و اطرافیان رو اصلا نادیده نگرفته و یکی از عوامل ملموس بودن همینه که فقط دو نفر نشون نداده به ما، اونا خانواده دارن، همکلاسی و همکار دارن ... مثل واقعیتی که ما زندگی میکنیم و هر کدوم از این‌ها به اندازه کافی شخصیت پردازی شدن و ابهام شخصیتی نداریم تو روایت 
کای و فینکس هر دو مشکلات خودشونو با خانوادشون دارن و حتی شاید موقع خوندنش بگین منم همینطور...
✨ بعد خوندن کتاب احتمال زیاد براتون جالب میشه تا درمورد اعتراضی که نسبت به تصویب این لایحه شکل گرفت بدونین منم همینطور و رفتم خوندم و بهتون میگم
🔥 بیاین یکم بریم عقب‌تر و سال ۲۰۱۴ البته قبلش باید در نظر داشته باشید که هنگ کنگ تا سال ۱۹۹۷ مستعمره بریتانیا بود و طبق توافق« یک کشور، دو نظام » به چین برگشت و بنا بود تا سال ۲۰۴۷ نظام اقتصادی و سیاسی نیمه مستقل داشته باشه که؟ خب چین از جایی به بعد زد زیرش چجوری ؟ اینجوری که آگوست ۲۰۱۴ اومد گفت که مردم هنگ کنگ میتونن در انتخابات ۲۰۱۷ شرکت کنن اما؟ فقط میتونن به کسایی رای بدن که از قبل توسط حکومت پکن انتخاب شده و عملا انتخابات آزاد هیچ 💁🏻‍♀️ 
و همین باعث یک موج اعتراضی گسترده شد که طبق معمول هم بیشتر معترضین نسل جوان هنگ‌کنگ بودن 
☂️ این اعتراضات جنبش یا انقلاب چتر نامیده میشه چون معترضین از چتر برای دفاع در برابر اسپری فلفل و گاز اشک‌آور نیروهای سرکوبگر استفاده میکردن
☂️متاسفانه این جنبش در نهایت سرکوب شد و شکست خورد ولی باعث آگاهی مردم شد و از عواملی بود که اعتراضات ۲۰۱۹ شکل گرفت 
سال ۲۰۱۹ چین لایحه‌ استرداد مظنونین به چین رو مطرح کرد و معنیش این بود هر مجرم یا مظنونی که تو هنگ‌کنگ بهش برچسب زده میشه باید به دولت مرکزی چین تحویل داده بشه برای مجازات و این شامل معترضینی تو جنبش چتر هم حضور داشتن میشد و خیلی خطرناک بود چون به راحتی میشه ازش برای سرکوب مخالفان سیاسی استفاده کرد و دقیقا هم کاملا مخالف استقلال هنگ‌کنگ تا سال ۲۰۴۷ این لایحه!
🔥 و همین لایحه موجب شکل گیری اعتراض گسترده مردم هنگ‌کنگ شد به حدی که از هفت میلیون جمعیت، دومیلیون در یک روز حضور داشتن! این آمار فوق‌العاده‌ست و نشان‌دهنده زیربار نرفتن ظلم مردم بود که از طرف دولت هم بی‌رحمانه و خشن جواب داده میشد به مردم بی‌دفاع ولی همین خشم‌شون رو برانگیخته کرد 
✨ و خواسته‌هایی که معترضین داشتن این پنج‌تا بود:
۱_ لغو لایحه استرداد مظنونین به چین ( که در نهایت تعلیق شد)
۲_ تحقیق درباره خشونت پلیس
۳_ آزادی بازداشت‌شده‌ها
۴_ عدم برچسب شورشگر به معترضین لایحه 
۵_ برگزاری انتخابات دموکراتیک کامل برای شورای قانون‌گذاری و رییس اجرایی 
✨ پیامد‌ها:
۱_ سرکوب شدید سیاسی 
۲_ دستگیری های گسترده 
۳_ بستن رسانه‌های مستقل و سانسور شدید
۴_ مهاجرت گسترده مردم 
🎥 مستندهایی که می‌تونید ببینید درمورد این موضوع:
۱_ مستند ۳۵ دقیقه‌ای (Do Not Split (2020 که نامزد اسکار بهترین مستند کوتاه شد و از درون خود اعتراضات فیلمبرداری شده ( عکس یادداشت)
۲_ (Revolution of Our Times   ) 2021 
این مستند برنده بهترین مستند در جشنواره Golden Horse شد با نگاه انسانی و چندلایه داستان معترضان دانشجوها خبرنگارها و شهروندان عادی رو روایت میکنه و ۲ ساعت و نیم هست
دیالوگ مشهور این مستند: 
"If we burn, you burn with us."
۳_ Inside the Red Brick Wall (2020)
محوریت مستند محاصره دانشگاه پلی تکنیک همچنین تصاویر خام واقعی و تکان دهنده است؛ بدون هیچ صدای راوی که اون حس خفگی و تنها بودن مردمو نشون میده 
🗝️آهنگ و سرود اصلی اعتراضات Glory to Hong Kong بود ( متن آغاز یادداشت) و همه جا خوانده میشد 
✨ بریده کتاب‌های زیادی از این کتاب گذاشتم که می‌تونید ببینید تو اکانتم ولی چند جمله از این کتاب رو به عنوان سخن پایانی یادداشت قرار میدم و امیدوارم از این کتاب عاشقانه زیبا لذت ببرید و بعد خوندن یادداشت علاقه‌مند به خوندنش بشید
یکی از دردناک‌ترین جملات کتاب بنظرم، "من بعدی‌ام؟ نفر بعدی به من شلیک می‌کنید؟" واقعا درد داره گفتن چنین جمله‌ای 
اگر در یک جمله بخوام کتاب رو توصیف کنم این تیکه ازش خواهد بود : "وقتی ساکت می‌مانیم، طرف صاحبان قدرت را می‌گیریم."
🤍 به یاد مردمی که" در تاریخ زندگی می‌کنند"

      

18

Satoru

Satoru

1404/1/16

        ✨ قلعه‌ی تنها: قلعه‌ای که جایی دور از دیگران واقع شده است.
این جمله در ابتدای کتاب می‌تونه اشاره به شخصیت‌های کتاب هم داشته باشه، نوجوان‌های تنهایی که دور از دیگران بودن و تنها بودن ...
تا اینکه یک روز آینه اتاقشون می‌درخشه و وارد قلعه میشن و دیگه تنها نبودن و همدیگرو پیدا کردن 
ملکه گرگی که اونا رو به قلعه دعوت کرده بود بهشون گفت  تا ۳۰ مارس سال جاری باید دنبال کلید اتاق آرزوها بگردن، کلیدی که فقط آرزوی تنها یکی از اونا رو برآورده میکنه!
و اگر نتونستن کلید رو پیدا کنن بدون بدست آوردن آرزویی قلعه بسته میشه
اما همه چی به این سادگی پیش نمیره و اتفاقات زیادی این بین می‌افته که داستانو جذاب کردن
✨ اول از همه بگم واقعا داستان قشنگی بود و عمیقا لذت بردم از خوندنش و ۴۰۰ صفحه تو دو روز خوندم
💫 به شدت روایت جذابی داشت و امان از پلات توییست محشرش طوری که همه نشانه‌ها رو از اول چیده بود کنار هم تا به اینجا برسه...
💫 شخصیت سوبارو رو از اول دوست داشتم  و همچنین ریون عزیزم 
اما واقعا همه رو دوست داشتم نمیتونم بگم 
ماسامونه، کوکورو، فوکا، آکی، ریون، سوبارو و اورشینو و حتی ملکه گرگی و میو...
شخصیت پردازی نویسنده واقعا خوب بود و لایق پرفروش شدن بود 
💫  هم سوبارو هم آکی به قولشون وفا کردن  و پای حرفشون موندن:) 
از آکی هم که بنظر من می‌تونیم مهم‌ترین کرکتر یاد کنیم واقعا وقتی کتابو تموم کنید متوجه تاثیر مهمش می‌شید البته نمیشه از تاثیر کوکورو روی آکی هم بگذریم...
💫 دوستی و رابطه ماسامونه و سوبارو واقعا زیبا و به یاد ماندنی بود به معنای واقعی کلمه...
💫 اسم فری اسکولی که میرفتن اسمش کوکورو نو کیوشیتسو بود به معنای مدرسه‌ای برای قلب‌ها و کوکورو گفت اینجوری نیست که مادرش این اسمو گذاشته باشه روش تا بیاد به این مدرسه، ولی بنظر من اون واقعا به دنیا اومده بود که با آدمای اونجا آشنا بشه:)
✨ جاهایی از کتاب ممکنه شما رو یاد انیمه Your name یا Howl's Moving Castle بندازه و بخش شوکه کننده داستان احتمالا شما رو یاد انیمه دیگه‌ای بندازه که بگذریم چون اسپویل میشه
 ✨ از این اثر یه انیمه سینمایی هم ساخته شده ( تصویر یادداشت) که واقعا صرفا دیدن خودشو به تنهایی پیشنهاد نمیکنم چون خب طبیعتا کتاب ۴۰۰ صفحه‌ای تبدیل به دو ساعت بشه حتما حذفیات داره 
بخوام بگم کلیات و یکی دو مورد جزئی که تو کتاب نمیشد اونجوری نشون داد رو‌ خوب به تصویر کشیده بود اما نسبت به کتاب میشه گفت تقریبا اصلا به رابطه محکمی که بینشون برقرار شده بود اشاره نکرده بود و بیشتر به ماجرای مربوط به کلید و اتاق آرزو پرداخته بود 
که خب بهترین بخش داستان همین دوستی و قول‌هایی بود که بهم دادن و نشون دادن اون قول‌ها بدون نشون دادن اون دوستی عمیق
خالی از لطف بنظر میرسه برای همین میگم حتما کتاب رو بخونید و بعد انیمه رو ببینید 
انیمه آرت استایل و طراحی خوبی برای شخصیتا داشت و اورشینو خیلی گوگولی بود تو انیمه😭
✨ احساس میکنم هر چقدر بگم کفایت نمیکنه. چه بریده کتاب‌هایی که گذاشتم چه این یادداشت و زیبایی این کتابو نمی‌رسونه، فقط با خوندن کتابه که میتونید لذت ببرید 
بهتون قول میدم از خوندنش پشیمون نمی‌شید و شما هم مثل من نمی‌تونید زمین بذاریدش و با سرعت بالا تمومش میکنید و بعد تموم کردنش حتی دوباره می‌رید صفحات قبل رو میخونید و به نشانه‌هایی که نویسنده گذاشته بود پیش خودتون اشاره میکنید و با خودتون از خوب بودن کتابی که خوندین میگین و تبدیل میشه به یکی از بهترین و مورد علاقه‌ترین کتاب‌هایی که خوندین
✨ در یک جمله یکی از بهترین کتابایی بود که به آسیب‌های دوره نوجوانی و زیبایی دوستی پرداخته بود 
      

13

Satoru

Satoru

1404/1/11

        _ عشقی همانند گلبرگ‌های در حال سقوط بین هاروتو و میساکی 
داستان عاشقانه بسیار لطیف و شیرین و دردناک...
چنین عاشقانه‌هایی مثل این کتاب و انیمه‌هایی مثل I want to eat your pancreas و Your lie in April به زیبایی که متناقض شاید بنظر برسه روی بی‌رحم زندگی رو نشون میدن 
_ لحظه‌ای که  عشق و امید شکل میگیره همون لحظه هم درد و رنج عشق شکوفه میزنه
احساسی که بین میساکی و هاروتو شکل میگیره واقعا زیباست اگر زندگی بهشون فرصت میداد می‌تونستن آینده بی‌نهایت خوب و قشنگی رو با هم رقم بزنن
_ چیزی که من درمورد هاروتو دوست داشتم درک بالاش بود 
اون لحظه‌هایی که پشت در نشسته بود واقعا درک و دردشو نشون میداد ...
درمورد میساکی هم اون شخصیت دوست داشتنی و پرتلاشی داشت که مثل شکوفه‌های گیلاس زیبا و شیرین بود
_ و شخصیت مورد علاقم ؟ صددرصد تاکاشی و همینطور همسرش
به معنای واقعی واژه پناهگاه و حامی رو معنی کرده بود 
برادری که تا لحظه آخر تلاش کرد و پا پس نکشید و وجود همچین کسی در زندگی برای هر فردی می‌تونه دلگرمی باشه و کمتر پیدا میشه تو دنیای واقعی...  
اون برادری بود که از اول جوانی خودشو وقف کسی کرده بود که دوسش داشت
_ اما دردناک‌ترین بخش کتاب ؟ از نظر من اون لحظه‌ای بود قلب هاروتو با دیدن کلاه صورتی بافتنی شکسته و تکه تکه شد ...
_ و یه چیز دیگه...  یه چیزی بود تو داستان هاروتو و میساکی که منو یاد اَش و ایجی مینداخت:)))))
دلیلشو نمیگم چون برای هر دو اسپویل محسوب میشه اما بعد خوندن کتاب اگه انیمه بنانافیش رو دیده باشید یاد چیزی که تو ذهن منه میوفتین :) 
اگر ندیدین هم این لطف رو به خودتون کنید و درد رو با این انیمه تجربه کنید 🙃
_ خیلی خوشحالم بابت خوندن این کتاب واقعا قلم زیبایی داشت نویسنده و اگه بتونم حتما کتاب‌های دیگه هم ازش میخونم 
_ از این کتاب یه فیلم هم ساخته شده که به زودی قراره ببینمش 
اگر خوب بود بعد دیدنش یادداشت رو ادیت میکنم و از فیلم هم میگم و شاید دیدن فیلم رو بعد خوندن کتاب توصیه کردم؟

      

44

Satoru

Satoru

1403/12/30

        ✨ "شما شکسته بودین من تعمیرتون کردم" این چیزی که خوندین جمله‌ای از فصل دوم کتاب بود و عمیقا در ذهن من رسوخ کرد 
تا حالا هیچ موقع چنین واژه‌ای که هرروز به زبون میاریمش انقد عمیق نبود برام که یه سلام صبح بخیر ساده می‌تونه اینطور تعبیر شه
فانوس خاطرات گمشده در استودیوی عکاسی بین مرگ و زندگی در جریانه، جایی که آدما بعد از مرگ میرن که لحظات منتخب عمرشونو انتخاب کنن تا قبل مرگ براشون نمایش داده بشه 
✨ کتاب شامل سه فصل/ داستان که هر کدوم به یه شخصیت می‌پردازه که پا به استودیو گذاشتن 
آدم‌های متفاوتی که علی‌رغم مرتبط نبودن با هم ارتباط دارن و من عاشق این بخش داستانم
✨ و ما در اینجا فرد راهنمایی رو داریم که این آدما رو همراهی می‌کنه و قلبشو‌ براشون باز می‌کنه، یک راهنمای غمگین و در عین حال دوست داشتنی
✨ فصل مورد علاقه‌ام از کتاب، فصل دوم بود، واقعا دوسش داشتم 
البته که دو فصل دیگه هم دوست داشتم و خوب بودن ولی فصل دوم یه جور دیگه بود برام
و صفحه آخر کتاب.... صفحه آخر کتاب شما رو به فکر فرو می‌بره و پایانی بود که وادارتون می‌کنه بگید واو، واقعا پسندیدم 
✨ می‌دونم در یادداشتم برای روح ایستگاه هم گفتم به دلیلی متفاوت از الان ولی هیراساکا تو فصل سوم به شدت منو یاد چنگ ژیائوشی در Link Click انداخت
✨ و در نهایت خوندن این کتاب دوست داشتنی رو بهتون پیشنهاد میدم
      

13

Satoru

Satoru

1403/12/26

        ✨اگر دنبال کتاب جنایی و هیجانی هستید این کتاب پیشنهاد خوبی نیست براتون چون واقعا حس و حال داستان جنایی به آدم نمی‌ده 
کتاب درواقع به نوعی میشه گفت خاطرات یه قاتل میان‌سال که احساس می‌کنه دیگه داره پا به پیری و بازنشستگی می‌ذاره هستش
چیزهایی که از گذشته جوگاک ملقب به مادر خوانده گفته میشه پراکنده و بدون جواب دادن واضحی بودن انگار که نویسنده میخواست بگه مثل جوگاک دیگه درست چیزی یادش نمیاد
💫 در داستان ما ریو رو داریم که جوگاک رو به سمت قاتل شدن کشونده و آموزش داده
💫توئو پسر جوانی که همکار جوگاکه و از قصد براش مشکلاتی به وجود میاره
مادر خوانده نمیدونه ولی اون بخاطر خودش تبدیل به قاتل شده
💫 دکتر کانگ که وقتی یک بار وقتی زخمی شده بود نجاتش داد و درمورد هویتش سکوت کرد و بعد دچار مشکل میشه بخاطر اثر همین کارش
✨ علی‌رغم اینکه شاید خود داستان و نوع روایتش زیاد مورد پسندم نبود، اما بسیار ترجمه خوب و روانی داشت و واقعا مشخص بود مترجمین کتاب خیلی با حوصله بودن و در پاورقی جالب عمل کرده بودن  و یک نمره رو فقط برای ترجمه کتاب دادم اگه به تنهایی قرار بود به ترجمه نمره بدم ۵ می‌دادم 
این کتاب برای من یه جورایی وایب سریال فروشگاهی برای قاتلین می‌داد خوندنش، اونم تا قسمت آخرش نمیدونستم باید دوسش داشته باشم یا نه البته در مقایسه با این کتاب اونو واقعا بیشتر دوست داشتم 
      

25

Satoru

Satoru

1403/12/25

        ✨کتاب چهار فصل در ژاپن دو داستان و شخصیت رو به صورت موازی در کنار هم به خوبی پیش می‌بره: کیو و فلو 
هر دو داستان مخصوصا کیو روایت جذابی داشت و در کل از اون دسته کتابا محسوب میشه که خواننده رو همراه می‌کنه با خودش و دوست داره بخونه و ازش خسته نمیشه
✨به شخصه من فصل‌های مربوط به کیو رو بیشتر دوست داشتم، بخش‌های مربوط به فلو هم خوب بود ولی برای من فضای اون شهر اونومیچی و آدمایی که ساکنش بودن از جمله خود کیو و آیاکو و همچنین ساتو برام دلنشین‌تر بود
دیدن پیشرفت روز افزون کیو و اون تلاطم درونی‌ای که داشت و حتی بیرونی و اختلاف نظراتی که با خانوادش داشت؛ چیزهایی که دوست داشت درمورد پدر و مادر بزرگش بدونه...
✨اون سردرگمی شخصیت کتاب  و درنهایت پیدا کردن راهش بخش مورد علاقه من از کتاب بود 
"می‌تونی هر کاری که دوست داری رو انجام بدی، این زندگی توئه! برای دیگران زندگی نکن." بنظر من فهمیدن این جمله چیزیه که خیلی نیازه ما اینو درک و عمل کنیم بهش  و از تباه شدن زندگی‌مون جلوگیری کنیم
و تلاش آیاکو برای محافظت کردن از نوه‌ش و بهتر کردن رفتار خودش برای من ارزشمند بود
تلاشی که فلو در این راه کرد هم قابل تحسین بود ولی من واقعا رابطه‌ش با یوکی رو درک نکردم و بنظرم بزرگترین ضعف کتاب نپرداختن نویسنده به رابطه این دو نفر بود 
✨کتاب تا فصل زمستان و آخرش واقعا برای نمره‌ش پنج نمره کامل بدون تردید بود انقد خوب بود که من حتی اهمیتی برام نداشت به یوکی زیاد نپرداخته بود و کلا اصلا کنار گذاشته بود اونو از اول میشه گفت ولی فصل زمستان واقعا ناامیدم کرد
این کتاب واقعا لایق پایان خیلی بهتری بود  جا داشت که ادامه بده یکم فقط چند صفحه حتی! 
پایان بدی نداشتن هر دو داستان و مشخص بود بعدش چه اتفاقی میوفته منظورم اینه پایان بازی نبود قبلش گفته شده بود ولی وقتی تموم میکنی مخصوصا کیو این حس رو داری که همین؟! تموم شد ؟ نویسنده واقعا می‌تونست پایان کامل‌تری رو نشون بده ... مثلا اون سفری که قرار شد برن می‌تونست با اون تموم کنه ولی قبل سفر تموم کرد
واقعا حیف شد، من واقعا درمورد پایان بندی کتاب حیف به ذهنم میاد 
نمیتونم بگم کتاب بدی بود و خوب نبود و این حرفا واقعا دوسش داشتم مخصوصا این ارتباط و اختلاف بین نسلی رو خیلی خوب به تصویر کشیده بود و دوست داشتم 
ولی از طرفی واقعا پایان‌بندیش خورد تو ذوقم اما بازم به هیچ‌وجه پشیمون نیستم از خوندنش و بازم میگم لذت بخش بود خوندنش برام و میشه گفت حتی ازش یه چیزایی یاد گرفتم از کیو و اون سه فصل بهار، تابستان و پاییز انقد خوب بود که من بازم میتونم این کتابو پیشنهاد بدم به بقیه برای خوندن 
فقط ایکاش این کتاب زمستان بهتری داشت... تا قبل خواندن فصل زمستان بهش پنج نمره می‌دادم ولی بعد خوندنش دیگه نتونستم پنج بدم بهش
✨یکی از چیزایی که از این کتاب دوست داشتم اشاره‌هایی بود که به نویسنده و شاعر‌های قدیمی و کلاسیک ژاپنی در بین داستان انجام داده بود و کتاب با شعری از میازاوا کنجی شروع میشه
✨نکته‌ای هم که در مورد این کتاب یا نویسنده‌ش هست اینه که اون ژاپنی نیست ولی چندین سال در ژاپن زندگی کرده و قلمش حس ادبیات ژاپنی رو گرفته و یه گربه سیاه جذابم داشت داستان 🤭
      

12

Satoru

Satoru

1403/12/13

        ✨ روح ایستگاه... کتابی بود که صرف اینکه کتاب جدید بود و بر اساس جلدش که غمگین بنظر می‌رسید، انتخاب کردم  بخونم ولی بعد خوندنش عمیقا گوشه نشین قلبم شد 
روح ایستگاه نیشی یویگاهاما، یک داستان جدید ژاپنی که ۲۰۲۴ منتشر شده و شما رو دچار شوک احساسی می‌کنه و مطمئن باشید نمی‌تونید فراموشش کنید و در ذهنتون ماندگار میشه
✨ داستان از جایی شروع میشه که طی یک حادثه ۶۸ نفر از سرنشینان قطار جان خودشون رو از دست میدن و مدتی بعد از اون حادثه‌ شایعه‌ای میپیچه تحت این عنوان که اگر راس ساعت خاصی به ایستگاه قطار بری میتونی با کمک روح ایستگاه به گذشته سفر کنی و با عزیز از دست رفته‌ت دیدار و خداحافظی داشته باشی؛ خداحافظی... کاری که زمان حادثه نتونسته بودی انجام بدی و تو حاضر به انجام این کار میشی حتی اگه تغییری نتونی ایجاد کنی و اون فرد هیچ موقع برنگرده 
برای اینکار فقط باید به چهار شرطی که روح ایستگاه می‌ذاره پایبند باشی و یکی از اونا این هست که نباید به مسافر بگی که قراره بمیره و فقط باید همون ایستگاهی سوار شی که اون شده بود 
✨ کتاب شامل چهار بخش یا داستان جداگانه روایت از دست دادن بود و صحنه‌های شیرینی که دیگه نمیتونستن وجود داشته باشن و هر داستان شخصیت پردازی خیلی خوبی داشت و جاهایی از کتاب رو شما نمی‌تونستی پیش‌بینی کنی مثل صفحه ۱۴۰ و چیزی که آخر کتاب می‌فهمید... 
✨ نویسنده با دو صفحه آخر فقط با یه جمله کاری می‌کنه که وزنه غم کتاب چند برابر سنگین‌تر از چیزی باشه که قبل خوندن و فهمیدنش حس کردی
✨ بالاتر به شخصیت پردازی خوب نویسنده اشاره کردم که برای یه کتاب ۲۰۰ صفحه‌ای عالی بود ولی واقعا تو کمتر کتاب و داستانی انقد شخصیت‌های خوب رو کنار هم می‌بینید، منظورم از خوب بودن قهرمان بودن نیست نه هیچکدوم توانایی خاص نداشتن و ابر قهرمان نبودن، اما بیشتر شخصیت‌های کتاب آدم‌های درستی بودن در زمان و مکان اشتباه:)
حتی شخصیتی که اینطور نبود طی یه رشد شخصیتی تبدیل به یه آدم درست شد 
✨ شما در این کتاب والدین درست، عشق پاک و فداکار میبینین
حتی آدم‌هایی که همو نمیشناسن می‌تونن تکیه‌گاه هم باشن 
در این کتاب رشدی که حاصل عشق هستش رو شما به وضوح می‌بینید و از خودگذشتگی پدر و مادر و پدربزرگی که زوال عقل و آلزایمر داره اما تمام تلاششو می‌کنه تا نوه عزیزشو فراموش نکنه ...
موقع خوندن این کتاب شما به چیزای زیادی می‌تونید فکر کنید از جمله ظلمی که به انسان‌ها خواسته یا ناخواسته می‌کنید می‌تونه چه تاثیر بزرگ‌ و فاجعه‌باری بذاره رو زندگی اون آدم، لطفا محتاط‌تر با آدما برخورد کنید🤍
💫 جمله به یاد ماندنی برای من از این کتاب این بود: بعد اینکه مهمونی تموم شد بیا بریم به اون جنگل :) و اون چیزی که تو صفحه ۱۴۰ بود 
✨  و این که قوانین دیدار با مسافرین قطار ارواح خیلی منو یاد دونگهوای Link Click مینداخت 🥲 و اگه این اثرو دیدین حتما این کتابو بخونید یا اگر این کتاب رو خوندین دیدنشو بهتون توصیه میکنم شما در هر دو حالت چیزی جز داستان خوب و به یاد ماندنی نمی‌بینید و نمی‌خونید!
      

45

Satoru

Satoru

1403/12/10

        ✨ در جلد دوم کتابفروشی‌ موریساکی ما با ادامه داستان مواجه هستیم 
در جلد اول ما شاهد روبه‌رو شدن تاکاکو با احساساتش بودیم اما در این جلد فقط تاکاکو نیست که چنین چیزی رو تجربه میکنه و شخصیت‌های دیگه داستان هم مجبور میشن با احساساتشون روبه‌رو بشن، هرچند که سخت و دردناک باشه براشون...
رابطه‌ای که در حال شکل گرفتن بود، در این جلد شکل گرفت و دچار فراز و نشیب شد
دوستی‌‌ها عمیق‌تر شدن
رازی که اواخر کتاب گفته شد در اینجا باهاش مواجه میشید
✨ از چیزهایی که من در جلد دوم دوست داشتم اشاراتی بود که به اتفاقات جلد اول میشد و یادآوری‌های کوتاهی برای خوانندگان اثر بود که بعد مدتی پس از جلد اول، جلد دومو خوندن ( جلد دوم یکسال بعد جلد اول منتشر شد)
✨ مثل جلد اول اشاره‌هایی که در کتاب‌ به نویسنده‌های قدیمی میشد رو دوست داشتم و طوری هم بیان میشدن در هر دو جلد که مرتبط با روند داستانی کتاب بودن از جمله اشاره‌ای که به اوداساکو شد :)
✨ بشخصه جلد دوم رو بیشتر از جلد اول دوست داشتم شاید چون غمگین بود و غم زیباست ؟
✨ یادداشت رو با این جمله از کتاب به اتمام می‌رسونم:
«نباید تو زندگی روزمره فقط دنبال نور باشیم. باید به سایه ها هم توجه کنیم» 
بیاین به سایه‌ها بیشتر توجه کنیم
همچنین باقی بریده‌های کتاب هم میتونید از فعالیت اخیر بنده ببینید 
      

15

Satoru

Satoru

1403/12/10

        ✨کتابفروشی موریساکی  روایت‌گر شروع دوباره پس از درهم شکستن روح بعد از جدایی و از دست دادن شغل و قدرت بهبود بخشی کتاب‌هاست
✨تاکاکو که در وضعیت روحی به سر نمی‌بره به پیشنهاد مادرش در طبقه دوم کتابفروشی‌ای که داییش اداره میکنه ساکن میشه تا از این طریق کمک به بهبود حالش بکنه 
✨تاکاکو که علاقه‌ای به کتاب‌ها نداشت در روزهای اول کاری جز خوابیدن بالای کتاب‌فروشی نمی‌کرد 
اما کم کم با کتاب‌فروشی و کتاب‌ها خو میگیره و همچنین با افراد جدیدی آشنا میشه و مسیرش رو پیدا می‌کنه و همه این عوامل نقشی کمک کننده براش داشتن
و مهم‌ترین فردی که این کارو انجام میده دایی تاکاکو، ساتورو بود 
دایی‌ای که با اینکه اون چند سال بود ندیده بود اما نهایت توجه و علاقه رو بهش نشون میده و باهاش مثل فرزندی که هیچ موقع نتونست داشته باشه رفتار می‌کنه و بهش میگه "به دنیا اومدن تو معجزه زندگی من بود" 
به واسطه ساتورو اون دوست‌های جدیدی پیدا می‌کنه و اعتمادش به آدما دوباره شکل میگیره 
✨ در بخش دوم داستان ما شاهد بازگشت زندایی موموکو هستیم و سفری که با تاکاکو می‌ره و رازهایی رو اون موقع از پرده برمی‌داره
رازی تکان دهنده!
کتاب از بخش دوم حتی خواندنی‌تر میشه و شما دوست دارید بعد از خوندنش برید سراغ جلد دوم تا سرانجام این داستان و راز رو بخونید.
✨در نهایت این کتاب‌ رو به کسانی که شیفته کتاب‌هایی با موضوع قدرت شفابخشی کتاب‌ها و روابط انسانی هستن پیشنهاد میکنم و امیدوارم از خواندنش لذت ببرید 
✨می‌تونید قبل خریدتون بریده‌های کتاب رو از بهخوان بخونید تا ارتباط اولیه رو با کتاب بگیرید و بعد در صورت شکل گیری این ارتباط ( که اگه اهل کتاب خوندن باشید احتمال زیاد اینطور میشه!) کتاب رو تهیه کنید و بخونید.
      

13

Satoru

Satoru

1403/12/3

        دلتنگی در فروشگاه اچ مارت کتابی بود که بخاطر جونگکوک دوست داشتم بخونمش و موقعی که فهمیده بودم دوا لیپا هم معرفیش کرده بیشتر برام جالب شد 
✨نویسنده به عنوان خواننده‌ای که کتاب نوشته بنظرم خوب عمل کرده شاید گاهی اوقات زیاد توصیف کرده بود اما حتی گاهی نویسنده‌های حرفه‌ای هم اینطور عمل می‌کنن میشل که دیگه حتی واقعا نویسنده هم نیست 
✨یک نکته‌ای وجود داره که بنظرم اومد بخاطر خواننده بودنشم می‌تونه باشه اونم اینکه خیلی خوب احساسات در کتاب توصیف کرده بود و واقعا قابل لمس بودن و نکته مثبت و مورد علاقم ازش این بود
و همچنین اگه بخوام درمورد داستانش بگم، من واقعا مفهوم دوست داشتن، ازدواج و زندگی مشترک که در کتاب به تصویر کشیده شده بود رو دوست داشتم و همینطور به تصویر کشیدن رابطه متلاطم مادر و فرزندش و فداکاری‌هایی که صورت میگیره 
✨با خوندن این کتاب شما غمگین می‌شید و به فکر فرو می‌رید، احتمالا به روابط خودتون با خانوادتون فکر می‌کنید؛ مخصوصا با مادرتون 
داستانی که شما میخونید روایت ذره ذره از دست دادن و سوگه، شما در این کتاب همراه بودن خانواده و دوستان رو می‌بینید و اینکه چقدر این همراهی ارزشمنده 
✨بخش مورد علاقه دیگرم از کتاب، پیتر بود واقعا پارتنر و همسر خوبی بود و درک بالایی داشت. چنین افرادی کم پیدا میشن واقعا... 
در مورد پایان هم پایانش خوب بود نشون داد که اون در عین غم سرپا بشه 
✨ولی فقط بنظرم کتاب به یه سخن نویسنده هر چند کوتاه نیاز داشت و بنظرم یهویی تموم شد وقتی آخرشو خوندم؛ یهویی هم نمیشه گفت واقعا ولی چنین چیزی بنظرم خوب میشد اگه بود 
✨کتاب ترجمه خوب و قابل قبولی هم داشت و می‌تونید از انتشارات دانش آفرین تهیه کنید.
      

15

Satoru

Satoru

1403/11/10

        کتاب دوم بک سهی "می‌خواهم بمیرم ولی هنوز هم دوست دارم دوکبوکی بخورم" در ادامه کتاب قبلی نویسنده نوشته شده و شامل صحبت‌های جدی‌تر با روانپزشکش میشه و شما کاملا میتونی تغییر رو در اون از جلد اول حس کنید؛ اون روند درمانش، اینکه با یک جلسه درمان معجزه رخ نمی‌ده! و در طول این دوره فرد بیمار دچار تلاطم روحی میشه و رشدی در این مدت می‌کنه...کاملا شما حس می‌کنید 
به شخصه فصل‌های چهار تا شش و یازده تا چهارده این کتابو خیلی دوست داشتم و برام جالب بود که بعد خوندن این فصل‌ها بود که امتیاز پنج به این کتاب دادم و مجاب شدم به این امتیاز وسطش این حسم کمتر شد یکم ولی بازم این فصل‌های آخر خیلی برام جالب بودن و خوب بود خوندنش برام.
و چیزی که واقعا شوکه کننده هست که میشه گفت بین خیلی از آسیایی‌ها مشترکه، اینه که درد و‌ رنج خودشونو خیلی کم می‌بینن در عین اینکه اون واقعا چیز بزرگیه خود بک سهی نویسنده این کتاب یه جا از مشکلاتی که داشته میگه و از "فقط"استفاده می‌کنه! در صورتی که فقط یکی از اون مورد‌ها که فقر بود یا مشکلات پدر و مادر به تنهایی کافیه واقعا تا به روح و روان آدم و حتی جسمش آسیب بزنه ...
ولی ما معمولا این دردهامون رو کم می‌بینیم و وقتی همین‌ها موجب مشکلاتی برای ما میشن، در درجه اول متوجه نمیشیم ریشه زخممون از کجاست یا بی‌توجهی می‌کنیم حتی بهش! و افراد کمی هستن که مثل بک سهی تلاش میکنن تا به خودشون با مراجعه به روانپزشک و درخواست کمک ازش درمان شن و در جهت بهبودی حرکت کنن...
      

16

Satoru

Satoru

1403/10/23

18

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.