معرفی کتاب جوینده اثر امین فرد

جوینده

جوینده

4.4
18 نفر |
11 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

30

خواهم خواند

29

شابک
9786002853486
تعداد صفحات
490
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        رمان تخیلی
      

لیست‌های مرتبط به جوینده

نمایش همه
choobin

choobin

1404/2/6

خاطرات ویرانی (دنیا در یاد آب)سال اولآهنگ آخر دنیا: رویای بی انتها

کتاب های آخرالزمانی

41 کتاب

شاید بشه گفت محبوب ترین موضوع در کتاب ها برای من مربوط میشه به کتاب های آخرالزمانی...چیزی که برام اینجور کتاب ها رو جذاب می کنه زیر و رو شدن دنیای آدماست...اینکه ملاک و معیار براری آدما تغییر می کنه...انگار یه دریچه باز میشه به سمت یه دنیای جدید...دنیایی که نمیتونی از از دنیای گذشته چیزی رو بهش یدک بکشی...تو این دنیای جدید یا وفق پیدا می کنی و قوی میشی یا می میری...نکته جذاب دیگه این جور داستان‌ها برام سیر تغییر آدماست...اینکه دنیای جدید ، انتخاباشون و احساساتشون به اونا شخصیت جدیدی میده...و این فقط مربوط به خود اون آدمها نیست...گروه هم روی این آدم ها تاثیر به سزایی داره...چه بسیار آدمهایی که تو دسته خوب ها قرار می گرفتند و تغییر مثبت دارند و گذشته تاریکشون رو فراموش می کنند و چه آدمهایی که دنیای بدون قانون جدید اونا رو به آدمای جدیدی تبدیل می کنه...ازونجایی که خودم عاشق این ژانر هستم و همیشه دنبال کتاب های جدید این ژانر،خواستم یه لیست ازینجور کتاب ها آماده کنم و کم کم شروع به تکمیلش می کنم. در مورد خوب یا بد بودن کتاب‌ها نظری نمیدم چون سلیقه من معیار نیست ...فقط هم کتاب هایی که خودم خوندم نمی ذارم ...کتاب های توی لیستم رو هم میذارم .اکر کتابی درین زمینه می شناختید بگید که به این لیست اضافه کنم.

105

یادداشت‌ها

          روایت دنیایی که انسانیت از آن رخت بسته است و خودخواهی مقصر تمام آن است.

یک تفاوت عظیم این کتاب با کتاب های پسا آخر الزمانی دیگری که خوانده بودم این بود که کل دنیا نابود شده بود و هیچ چیزی از این دنیای ما در دسترس بشریت نبود، نه سلاحی، نه ماشینی، نه آبی و نه غذایی (البته خوراک در حد بسیار بسیار کمی برای زنده نگه داشتن یک عده‌ی خیلی کوچکی وجود داره) ... و البته این باعث ایجاد دنیایی به مراتب خطرناک تر شده است.
من در انتها این کتاب را بسیار بسیار دوست داشتم و خودم را به خاطر قضاوت هایی که در مورد قدرت داستان پردازی نویسنده کردم سرزنش کردم؛

البته از نقد های زیادی که بر این کتاب وارد است واقعا نمیتوان چشم پوشی کرد.

یکی از باگ های جالب کتاب که برایم این سوال را میسازد که آیا نویسنده به گوگل دسترسی دارد یا نه این است که در این کتاب یک سگ نر از توله‌ی کوچک و تازه به دنیا آمده اش مراقبت میکند و در طول داستان آن را همراه خودش همه جا می‌کشناد و جالب اینجاست که در حقیقت اصلا سگ های نر فرزندانشان را تشخیص نمیدهند و نمیدانند که فرزندی دارند. البته در دنیای فانتزی هر چیزی ممکن است و کتاب باگ های این چنینی کم ندارد.

یکی از مشکلات اصلی کتاب روایت نادرست خاطرات بود که به شدت من را به عنوان یک خواننده در ابتدای شروع این فرایند عذاب میداد ولی بعد از گذشت مدتی به این طرز نگارش عادت کردم؛
البته به هر آنچه بشود عادت کرد به این مسئله که دنیا سازی بسیار کم رنگ بود و ما حتی از چهره‌ی افراد و شرایط محیطی هیچ اطلاعاتی نداشتیم نمی‌شد عادت کرد.
این نویسنده با این که تک تک شخصیت های کتاب حس ششم بسیار بسیار قوی داشتند و این که قرار بود بلایی آسمانی بر سرشان نازل شود را از پیش میدانستند فکر من را در رابطه با این کتاب دچار دوگانگی کرد، از یک رو این کار بسیار هیجان و کنجکاوی من را نسبت به آن اتفاق شومی که افراد حدس میزدند قرار است اتفاق بیفتد بالا میبرد و باعث میشد که خیلی جاها میخکوب کتاب شوم و برای دانستن آن اتفاق لحظه شماری کنم و از طرفی آن قدرت غافل‌گیری که هر اتفاق ناگوار در پی دارد از روند داستان میگرفت که البته بیشتر اوقات من توانایی حدس زدن آن اتفاق را نداشتم و هم هیجان ابتدایی را حس میکردم و غافل گیری را و باید بگویم که من پایان کتاب را به هیچ عنوان این گونه تصور نکرده بودم و واقعا پایان جالب و غافل‌گیر کننده‌ای داشت. 

جملات زیبای زیادی را در این کتاب علاوه بر هایلایت کردک در قلبم هک کردم ولی ویراستاری بسیار بسیار بسیاااااااار ضعیف این کتاب باعث شده بود که جملات نتوانند آن زیبایی حقیقت خود را نمایان کنند.

پیوست ۲۳/۶/۱۴۰۳ : مدتی از خوندن این کتاب میگذره و من هر بار که از وسط جاده های کوهستانی و کویری رد میشم، هر بار که سوار اتوبوس میشم و هر بار که یک سگ میبینم یاد این کتاب میفتم و نمیدونم این نویسنده با ذهن من چی کار کرده.
        

30

هستی

هستی

1403/4/24

          در آغاز،نمیخواستم اکنون که کتاب به پایان رسیده
نظرم را در موردش بگویم،زیرا با سیل عظیمی از احساسات 
مختلف رو به رو هستم که همانند سادیا،قهرمانم،در حال غرق
کردن من هستند..
داستانی باورنکردنی،با ساخت دنیایی بی نقص و کامل،
خلق موجوداتی باور نکردنی و شخصیت‌هایی دلنشین،
به گونه‌ای که شما دلتان میخواهد حتی یک بار هم که شده،
برای لحظات طولانی به مرگاس نگاه کنید و لبخند بزنید،
از آلفا تیراندازی بیاموزید،
گاما را در آغوش بگیرید و اخمانش را باز کنید،
دمنوش حیرت انگیز بتا را تست کنید،
و مهم تر از همه...سادیای عزیزم که در این داستان چیزی
بیشتر از قهرمان بود و بی نهایت به او عشق می ورزم.
در کنار این موارد،اگر بخواهم به ایراداتی هم اشاره کنم میتوانم
به ضعف در توصیف شخصیت‌ها و مکان ها اشاره کنم،
به‌گونه‌ای که اکنون،من هیچ درکی از چهره‌‌ی هیچ‌یک از شخصیت‌ها ندارم
مگر اصطلاحات کوچک،اما هنوز هم کم.
در هر صورت،
اگر به دنبال خوندن کتابی آخر الزمانی تمیز،
با اطلاعات جذاب هستید،
جوینده پیشنهاد می شود..

.
.
.
حاوی اسپویل:
*و یک مورد که مجهول ماند،دلیل شباهت سادیا و کاپیتان قبلی بود..
آیا این راز در جلد بعدی فاش می شود؟
        

36

Satoru

Satoru

1404/2/20

"برای عزیز
          "برای عزیزترین‌هایی که داری باید عزیزترین چیزی که داری را 
فدا کنی."
اگر بخوام در یک کلام جوینده رو معرفی کنم، این جمله از کتاب رو میگم
✨ داستان از دو زاویه دید روایت میشه، درواقع ما هم زمان حال رو می‌خونیم و به مرور از گذشته و اتفاقاتی که در  اون رخ داده هم مطلع می‌شیم
گذشته‌ای که منجر به این اتفاقات شده و شخصیتِ شخصیت‌های داستان از جمله کاپیتان رو شکل داده و خللی هم ایجاد نمیکنه این درکنار هم بودن دو روایت و لذت‌بخشه خوندن، چه داستان از دید لیا چه سادیا 
روند خوبی داره و بخاطر ایرانی بودن اصلا نباید دست کم بگیرینش و باید تحسین بشه بابت قلمش
✨ در مورد شخصیت‌ها : 
💫 کاپیتان: من واقعا شیفته کاپیتان شدم به طرز عجیبی ( بین خودمون بمونه وقتی حرف میزد اینجوری بودم که 🫦) 
کارهایی که انجام داد و اقتدارش منو یاد فرمانده اروین مینداخت
 کاملا یک شخصیت باصلابت به تصویر کشیده شده بود که البته! انسان هم بود و انسان روح و جسمش درد میکشه 
💫 لیا: لیا خیلی تغییر کرد در طی داستان، واقعا بزرگ شد و تصمیم مهمی گرفت در آخر درواقع بیشترین رشد شخصیتی برای لیا بود بعد سادیا 
💫 مرگاس : اگه بریده‌ کتاب‌های منو از جوینده دیده باشید حتما بریده‌هایی که از زبان مرگاس بود هم دیدین یا باید بگم خوندین؟ یکم شاید جمله بندی صحبت کردنش عجیب بنظر برسه ولی اون مدل حرف زدنش اینطوریه و دلیل هم داره که با خوندن متوجه میشید ( به عنوان مثال به بریده‌های صفحه ۴۱۷,۴۱۸, ۴۳۵ نگاه کنید) 
مرگاس واقعا شخصیت دوست داشتنی‌ای بود به طرز عجیبی به عنوان یه جانور دوست داشتنی بود و عاشق.... احساساتش واقعی بود نمیدونم این اسپویل حساب میشه یا نه ولی احساس میکنم باید میگفتم 
💫 و همچنین کورو هم شخصیت قابل اتکایی بود از کسایی که حتی با وجود خیانت بقیه اون یک جوینده کنار کسی که دوسش داشت و کاپیتان موند 
✨ پایانش؟ جوری بود که با خودتون میگید اوه...
✨ یادمه خوندم نویسنده گفته بود که من در نوشتن عاشقانه خوب نیستم چنین چیزی ولی مگر عشق چیست ؟ جز اینهمه فداکاری؟ عشق چیزی جز گذشتن از خودت نیست 
🌱در کل خوشحالم به صورت اتفاقی تو کتابراه این دو برادر دوقلو رو پیدا کردم و با خوندن جوینده شروع کردم داستان هایی که نوشتن رو 
✨ جلد دوم هم داره به نام جانور که بعدش میتونید بخونید
جلد اول هم که همین جوینده باشه به صورت رایگان در کتابراه و طاقچه قرار گرفته. من خودم خوندن از کتابراه رو توصیه میکنم چون مطابق صفحه بندی کتاب فیزیکیه ولی طاقچه اینطور نیست  اگر براتون مهمه این مورد.
البته به صورت چاپی هم می‌تونید تهیه کنید از سایتی که در انتهای کتاب ذکر شده.
✨ امتیاز من بهش ۴.۵ از پنج هست 
اون نیم نمره هم بخاطر ایرادات ویراستاری کم کردم اگر داستان رو دوست نداشتم یک نمره کم میکردم بخاطر این مورد ولی داستان روند خوبی داشت و دوسش داشتم اما خب نمیشد از این مورد هم بگذرم برای امتیاز درست دادن به کتاب و امیدوارم اصلاح‌ بشه این مورد.
☘️ اگه داستان‌های آخرالزمانی علاقه داشته باشید، احتمالا دوسش خواهید داشت 
از خوندنش لذت ببرید 💘
        

45

          به یاد گرگ های بیابان ؛ 
آلفا ، گاما و بتا 
و تمام کسانی که در راه (نجات دادن عزیز ترینشان ) فدا شدند


همینطور تصادفی این کتاب رو شروع کردم اما نمیدونستم که چقدر قراره درگیرش بشم 
این کتاب از اون دسته کتاب هایی بود که نویسنده علاقه شدیدی به کشتن و فدا کردن شخصیت ها داشت و شاید این روند رو  جذاب کرده بود 
نویسنده کتاب رو طوری نوشته بود که خواننده  طوری مجذوب شخصیت های میشد که احساس می‌کرد داره در کنارشون زندگی میکنه و مرگشون تاثیر زیادی روی خواننده می‌گذاشت 
در اواسط داستان وقتی روایت از سایدا به لیا برمی‌گشت کمی داستان بی هیجان تر میشد و انگار وقایع احساس نمیشد اما در آخر اینطور نبود و به نظر من کمی نوع روایت و قام نویسنده عجیب و خاص و در بعضی اوقات آزار دهنده بود
این کتاب جز کتاب هایی هست که خوندنش رو به هرکسی که هیجان ، زیبایی و غم شدید میخواد میتونم پیشنهاد کنم 
و حقیقتا نمیتونم حسم به این کتاب رو توصیف کنم  ، غمم رو ابراز کنم و علاقه شدیدم به موضوع داستان ،  شخصیت های فوق العاده و یادگاری های این کتاب ثابت کنم 
امیدوار و مطمئنم که از خوندن این کتاب نه تنها پشیمون نمیشید بلکه این کتاب جز کتاب های مورد علاقه تون قرار میگیره 
شخصیت های مورد علاقم ؟ 
الفا ، گاما ، بتا ، سایدا ،  کاپیتان ، مرگاس ، شاگ ، افجل و شاید لیا ( امیدوارم کسی رو جا ننداخته باشم)


        

13