جوینده

جوینده

جوینده

4.4
11 نفر |
6 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

18

خواهم خواند

24

شابک
9786002853486
تعداد صفحات
490
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        رمان تخیلی
      

لیست‌های مرتبط به جوینده

نمایش همه

یادداشت‌ها

          روایت دنیایی که انسانیت از آن رخت بسته است و خودخواهی مقصر تمام آن است.

یک تفاوت عظیم این کتاب با کتاب های پسا آخر الزمانی دیگری که خوانده بودم این بود که کل دنیا نابود شده بود و هیچ چیزی از این دنیای ما در دسترس بشریت نبود، نه سلاحی، نه ماشینی، نه آبی و نه غذایی (البته خوراک در حد بسیار بسیار کمی برای زنده نگه داشتن یک عده‌ی خیلی کوچکی وجود داره) ... و البته این باعث ایجاد دنیایی به مراتب خطرناک تر شده است.
من در انتها این کتاب را بسیار بسیار دوست داشتم و خودم را به خاطر قضاوت هایی که در مورد قدرت داستان پردازی نویسنده کردم سرزنش کردم؛

البته از نقد های زیادی که بر این کتاب وارد است واقعا نمیتوان چشم پوشی کرد.

یکی از باگ های جالب کتاب که برایم این سوال را میسازد که آیا نویسنده به گوگل دسترسی دارد یا نه این است که در این کتاب یک سگ نر از توله‌ی کوچک و تازه به دنیا آمده اش مراقبت میکند و در طول داستان آن را همراه خودش همه جا می‌کشناد و جالب اینجاست که در حقیقت اصلا سگ های نر فرزندانشان را تشخیص نمیدهند و نمیدانند که فرزندی دارند. البته در دنیای فانتزی هر چیزی ممکن است و کتاب باگ های این چنینی کم ندارد.

یکی از مشکلات اصلی کتاب روایت نادرست خاطرات بود که به شدت من را به عنوان یک خواننده در ابتدای شروع این فرایند عذاب میداد ولی بعد از گذشت مدتی به این طرز نگارش عادت کردم؛
البته به هر آنچه بشود عادت کرد به این مسئله که دنیا سازی بسیار کم رنگ بود و ما حتی از چهره‌ی افراد و شرایط محیطی هیچ اطلاعاتی نداشتیم نمی‌شد عادت کرد.
این نویسنده با این که تک تک شخصیت های کتاب حس ششم بسیار بسیار قوی داشتند و این که قرار بود بلایی آسمانی بر سرشان نازل شود را از پیش میدانستند فکر من را در رابطه با این کتاب دچار دوگانگی کرد، از یک رو این کار بسیار هیجان و کنجکاوی من را نسبت به آن اتفاق شومی که افراد حدس میزدند قرار است اتفاق بیفتد بالا میبرد و باعث میشد که خیلی جاها میخکوب کتاب شوم و برای دانستن آن اتفاق لحظه شماری کنم و از طرفی آن قدرت غافل‌گیری که هر اتفاق ناگوار در پی دارد از روند داستان میگرفت که البته بیشتر اوقات من توانایی حدس زدن آن اتفاق را نداشتم و هم هیجان ابتدایی را حس میکردم و غافل گیری را و باید بگویم که من پایان کتاب را به هیچ عنوان این گونه تصور نکرده بودم و واقعا پایان جالب و غافل‌گیر کننده‌ای داشت. 

جملات زیبای زیادی را در این کتاب علاوه بر هایلایت کردک در قلبم هک کردم ولی ویراستاری بسیار بسیار بسیاااااااار ضعیف این کتاب باعث شده بود که جملات نتوانند آن زیبایی حقیقت خود را نمایان کنند.

پیوست ۲۳/۶/۱۴۰۳ : مدتی از خوندن این کتاب میگذره و من هر بار که از وسط جاده های کوهستانی و کویری رد میشم، هر بار که سوار اتوبوس میشم و هر بار که یک سگ میبینم یاد این کتاب میفتم و نمیدونم این نویسنده با ذهن من چی کار کرده.
        

23

هستی

هستی

1403/4/24

          در آغاز،نمیخواستم اکنون که کتاب به پایان رسیده
نظرم را در موردش بگویم،زیرا با سیل عظیمی از احساسات 
مختلف رو به رو هستم که همانند سادیا،قهرمانم،در حال غرق
کردن من هستند..
داستانی باورنکردنی،با ساخت دنیایی بی نقص و کامل،
خلق موجوداتی باور نکردنی و شخصیت‌هایی دلنشین،
به گونه‌ای که شما دلتان میخواهد حتی یک بار هم که شده،
برای لحظات طولانی به مرگاس نگاه کنید و لبخند بزنید،
از آلفا تیراندازی بیاموزید،
گاما را در آغوش بگیرید و اخمانش را باز کنید،
دمنوش حیرت انگیز بتا را تست کنید،
و مهم تر از همه...سادیای عزیزم که در این داستان چیزی
بیشتر از قهرمان بود و بی نهایت به او عشق می ورزم.
در کنار این موارد،اگر بخواهم به ایراداتی هم اشاره کنم میتوانم
به ضعف در توصیف شخصیت‌ها و مکان ها اشاره کنم،
به‌گونه‌ای که اکنون،من هیچ درکی از چهره‌‌ی هیچ‌یک از شخصیت‌ها ندارم
مگر اصطلاحات کوچک،اما هنوز هم کم.
در هر صورت،
اگر به دنبال خوندن کتابی آخر الزمانی تمیز،
با اطلاعات جذاب هستید،
جوینده پیشنهاد می شود..

.
.
.
حاوی اسپویل:
*و یک مورد که مجهول ماند،دلیل شباهت سادیا و کاپیتان قبلی بود..
آیا این راز در جلد بعدی فاش می شود؟
        

34