یادداشت Satoru

Satoru

Satoru

1404/5/30 - 07:41

«تو این دن
        «تو این دنیا چیزی به عنوان جنگیدن با شایستگی وجود نداره.»
⚡در دورانی که کره مستعمره ژاپن بود مردم به ویژه زنان و دختران شرایط سختی داشتن اونا هم از فقر آسیب می‌دیدن هم به راحتی اعضای خانوادشون توسط سربازای ژاپنی ممکن بود کشته بشن و آسیب ببینن!
✨این کتاب داستان دخترانی رو روایت می‌کنه که در اوایل قرن بیستم تصمیم میگیرن مهاجرت کنن به هاوایی برای یافتن خوشبختی و رفاه دور از استعمار ژاپن...
سه شخصیت اصلی ما با دلالی آشنا میشن که به اونا وعده‌‌های اغراق‌آمیز و دل‌فریب می‌ده برای ازدواج با شخص تو عکس و تضمین خوشبختی‌ای که حتی بتونن از خانواده‌ای که ازش دور میشن هم بتونن حمایت مالی کنن 
دخترای ما از راه دریا و با کشتی میرن به سمت هاوایی و اونجا با عروس‌های تصویری دیگه هم آشنا و همراه میشن در مسیر 
اما وقتی میرسن متوجه میشن هاوایی اون بهشت برینی نبوده که بهشون گفته شده بود و رو درختاش پول و پوشاک نیست! مردهایی که باهاشون مواجه میشن شباهت زیادی به عکسی که دلال بهشون نشون داده بود ندارن و اونقدر هم ایده‌آل نیستن...!
💫این دختران جوان در نهایت ازدواج میکنن گاها با گریه و اشک و تشکیل خانواده خانواده میدن، به سختی هرروز کار می‌کنن و از بچه‌هاشون مراقب و نگه‌داری می‌کنن در شرایط سخت و تبدیل به نماد صبوری و فداکاری میشن
⚡مردمی که در هاوایی زندگی می‌کردن، از کشورشون دور شده بودن ولی هیچ موقع وطن خودشونو فراموش نکردن و حتی با وجود دور بودنشون برای استقلال و نابودی استعمار تلاش بسزایی کردن و در این راه زن و مرد سختی‌های زیادی کشیدن
شخصیت مورد علاقه و تحسین برانگیز من بودول بود
✨شخصیت منفور نداشتم چون مردایی که شامل این حس میشدن ارزش تنفر نداشتن ولی یه نقد داشتم به یکی از شخصیت‌ها، اون آدم بدی نبود فقط میشه گفت موقعیت خانواده و همسرشو نتونست به موقع بسنجه وگرنه شخصیت بدی نبود و خودش هم در نهایت به اشتباهش هر چند دیر پی برد...
آقای سو واقعا دوست داشتنی بود بنظرم و مرد خوبی بود  
اون تمام تلاششو‌ برای خانواده‌ش انجام داد 
💫موقع خوندن این کتاب متوجه می‌شیم تفکرات سیاسی ما چقدر می‌تونه روی ما و روابطمون تاثیر می‌ذاره. اگه نتونیم دوستی و موافق یا مخالف بودن عقیده‌مون رو از هم تفکیک کنیم 
دوستی ما باارزش‌تر از سیاسته همیشه تا زمانی که آسیب زننده نباشه🌱 
✨نظرم درمورد پایان کتاب پایان مناسبی داشت ولی بنظرم چون بر اساس واقعیت و تاریخ بود می‌تونست به فصل انتهایی و سخن نویسنده هم داشته باشه ولی در کل ایراد چندانی نداشت که اشاره کنم
و در آخر عمیقا خوندن این کتابو پیشنهاد میکنم و امیدوارم از خوندنش لذت ببرید 🍀
🍬پی‌نوشت شخصی: بیشتر کتابو وقتی خوندم که سیامک ( جوجه‌ام ) تو بغلم بود
 الان هم که دارم اینو می‌نویسم اومده رو دستم نشسته 🐦‍⬛
      
729

51

(0/1000)

نظرات

حنا دروی

حنا دروی

1404/5/30 - 08:40

با نظراتت موافقم👏🏻
1

0

Satoru

Satoru

1404/5/30 - 08:56

⁦(⁠◔⁠‿⁠◔⁠)⁩ 

1

حنا دروی

حنا دروی

1404/5/30 - 08:40

خط آخر یادداشت هم کیوت و دوست داشتنی😍😍
2

0

Satoru

Satoru

1404/5/30 - 08:56

چون که بچه‌م کیوته🤏🐣 

1

حنا دروی

حنا دروی

1404/5/31 - 10:09

خیلیییییی
@magic_of_words 

0

وایولت

وایولت

1404/5/30 - 09:37

اسم جوجه رو گذاشتی سیامک؟
من اسم عروس هلندیم رو گذاشتم فرود، خواهرام(۲۸ و ۳۱ ساله:/) بهم حمله کردن که این چه اسم زشتیه؟ فقط خودم تو تنهایی فرود صداش می‌زنم باقی همش مجبورم عین اونا بگم جوجو... اگه فرود بشنون منو می‌کشن.... یبار پسرعموم بهشون گفت:حالا وقتی بزرگ‌شد دیگه جوجه نبود اسمش چی میشه؟
من:والا حرف منم همین بود! کی گوش میده؟(مشکلات فرزند آخر خانواده)
9

0

Satoru

Satoru

1404/5/30 - 10:37

چرا دوست داشتی اسمشو این بذاری؟ من مثلا بخاطر رنگش البته الان بیشتر قهوه‌ای شده تا مشکی 😂
اسم دیگه‌ای هم حتی قبول نکردن؟
سیامک‌ هم بین سیاه دونه و سیامک انتخاب شد  

1

وایولت

وایولت

1404/5/30 - 11:04

چون اسم کوتاه و گوگولی بود و اینکه ما خوزستانی هستیم و اسمش رو با مشورت دوستان انتخاب کرده بودم و خوزستان غالبا بختیاری هستن و بعضی طایفه ها رسم دارن اسم شاهنامه‌ای بذارن😂😂😂
البته بعدا فهمیدم فرودش مشکل داره...
نه قبول نکردن:/// منطق صفر....
@magic_of_words 

0

Satoru

Satoru

1404/5/30 - 11:16

الهی بچه😂😂😂
فرودش بهتر نشده هنوز؟
نه می‌دونی می‌خوان زیاد وابستگی شکل نگیره اسم خاص بذاری براش
@msr86 

1