هابیت

هابیت

هابیت

4.2
133 نفر |
36 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

29

خوانده‌ام

224

خواهم خواند

122

شابک
9786222144531
تعداد صفحات
380
تاریخ انتشار
1399/1/2

توضیحات

        داستان کتاب «هابیت» در مورد «بیلبو بگینز» است که یکی از مردمان کوتوله  قوم «هابیت» است و در «شایر» زندگی می کند. بیلبو بگینز از سرزمینی با صلح و آرامش که مردمانش اهل کشاورزی هستند به سمت اتفاق های شومی کشانده می شود. او به همراه «گاندولفِ» جادوگر و چند نفر دیگر از «دورف ها» به سرپرستی «تورین»، راهی سرزمینی شیطانی می شود. آن ها به سمت کوه «اربور» یا «تنها کوه» که «اسماگ»  در آ نجا زندگی می کند، حرکت می کنند. اسماگ ، اژدهایی خیالی و ترسناک است که حدود 150 سال پیش از این ماجرا به این کوه آمده است.  اسماگ ، پادشاهی «دورف ها» یا «کوتوله ها» را سرنگون کرده  و از گنج بزرگی محافظت می کند. زمانی که این اژدها به این منطقه می آید پدربزرگ تورین فرمانده  «تنها کوه» بوده است. 
«جان تالکین» به تأثیر از «ولسونگا ساگا» که یکی از موجودات اساطیری ایسلندی است، اسماگ  را آفریده است... .
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به هابیت

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

پست‌های مرتبط به هابیت

یادداشت‌ها

فهیمه

1400/8/16

          "هابیت" شرح ماجراجویی های هابیت جوانی است به نام بیلبو بگینز که با گندالف و دورف ها راهی تنها کوه می شود و در راه، حلقه قدرت سائورون را به دست می آورد و از این جهت مقدمه ارباب حلقه ها محسوب می شود. هابیت عموماً به عنوان داستان کودکان شناخته می شود و واقعا لحن و کلماتش تفاوت چشم گیری با ارباب حلقه ها و سیلماریلیون دارد. همین مسئله هم باعث شده بود که در دوازده، سیزده سالگی هابیت را بیشتر از ارباب حلقه ها دوست داشته باشم (الان البته نظرم تغییر کرده و سیلماریلیون را بیشتر از تمامی کتاب های تالکین دوست دارم). 
مشهور است تالکین، که استاد دانشگاه بوده، روزی موقع تصحیح اوراق دانشجویان، بالای یکی از برگه های سفید می نویسد: داخل سوراخی توی زمین یک هابیت زندگی می کرد. و بعد همین یک خط را تبدیل می کند به یک کتاب. البته تالکین دو سه سال روی نوشتن هابیت کار کرده و از زمانی هم که درفت اولیه را برای دوستش سی. اس. لوییس فرستاده، تا زمان چاپ هابیت، سه چهار سال فاصله هست، یعنی تبدیل یک خط به یک کتاب چندان هم کار ساده ای نیست. به علاوه تالکین موقع نوشتن هابیت قصدی برای نگارش ارباب حلقه ها نداشته و وقتی چنین تصمیمی می گیرد، تغییرات کوچکی در چاپ های بعدی هابیت می دهد. 

پ.ن.: اینکه تالکین می تواند از دل ایده اش برای سیلماریلیون هم دنیا بیرون بکشد، هم زبان، هم اسطوره، هم افسانه، هم تاریخ و هم کتاب کودک، به شدت تحسین برانگیز است و من دقیقاً برای همین دوستش دارم.
        

7

حسین

1402/2/21

          فکر کنم چهارمین باری بود که می خواندمش.و چقدر دوستش داشتم.
هابیت، دعوتی برای رفتن. برای گذشتن از زندگی آرام و امن و بی خطر خودمان. برای پشت سر گذاشتنش. به بهای ترک راحتی، امنیت و آسایش، و زدن به دل جاده. رفتن به دنبال ماجراجویی های شگفت انگیز.
مثل بیل بو که با شنیدن دنیای ماجراها، شروع به سفر کرد...

هابیت با ترانه آنها احساس کرد که عشق به چیزهای زیبای ساخته‌ ی دست، چیزهای بدیع و چیزهای جادویی توی دلش به جنبش در می‌آید، یک جور عشق بی امان و ناشی از حسادت، شور و اشتیاقی که دل دورف ها را ربوده است. آنگاه چیزی توک‌وار توی دل او بیدار شد و هوس کرد که برود و کوه های بزرگ را ببیند و صدای درختان کاج و آبشارها را بشنود، و در غارها کندوکاو کند و به جای عصا، شمشیر دست بگیرد. از پنجره بیرون را نگاه کرد. در آسمان تاریک بالای درختان، ستاره ها دمیده بودند. درخشش جواهرات دورف‌ها در مغاره های تاریک را در نظر مجسم کرد. ناگهان در بیشه آن طرف آب شعله ای بالا جست - شاید یک نفر داشت آتش روشن می کرد‌ - و اژدهایان یغماگر را در نظر مجسم کرد که در تپه ی آرام و بی سر و صدای او مسکن کرده اند و آن را یکسره به آتش کشیده اند....
        

2

22