بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

محمد مهدی

@M_Mahdi

121 دنبال شده

135 دنبال کننده

                      🔰 دانشجوی ارشد مهندسی صنایع
🔰 دوستدار کتاب، کتابخوانی و کتابخوانان
🔰  از گوشه ای برون آی…
                    
98_mahdi_77
https://www.goodreads.com/user/show/93336248-m-mahdi

یادداشت‌ها

نمایش همه
                باسمه
🔰 یادتون هست توی یادداشت کتاب «بازگشت به حیفا» از یه متنی در خصوص دسته‌بندی ادبیات فلسطین نقل قول کردم؟ اون متن، مقدمه همین کتاب بود. متنی که خیلی خوب ادبیات هر دوره رو با تاریخ تحولات تطبیق می‌داد و همین طلیعه، بسیار امیدوارم کرد که قراره کتاب خوبی بخونم...
 
🔰 اما این‌طور نبود! داستانی که قرار بود یکی از سناریوهای آزادسازی فلسطین باشه، خیلی ضعیف از آب در اومده (شایدم کلاً در نیومده بود؛ نمی‌دونم)... زنجیره حوادث که هیچ؛ حتی وقوع بعضی وقایع دلیل منطقی هم نداره! تازه خودشون یه طرف، روایتشون طرف دیگه! توضیحات غیر ضروری وقتی هیچ شناختی از خط محوری داستان حاصل نشده، بیشتر آزاردهنده به نظر میاد... عجیب نیست که مهم‌ترین بخش‌ها مثلاً ورود به نوار غزه، نفوذ به تل‌آویو یا تصرف الجلیل عملاً مسکوت گذاشته میشه و بعد نمی‌دونم بحث‌های توی کافه شرح داده می‌شه؟ حتی شخصیت‌های کتاب در حد نام (حتی نام خانوادگی هم نه) و شغل معرفی می‌شن... می‌فهمم کتاب ۱۶۰ صفحه‌ای قرار نیست رمان باشه؛ ولی مگه بازگشت به حیفا نبود؟... از طرح جلد هم نگم دیگه... جداً امیدوارم ادبیات فتح، در آینده گام‌های جدی‌تری داشته باشه...

✅ کتاب، حجمی کم و متنی روان داره. گرچه اصلاً گزینه بدردبخوری برای مطالعه بزرگسالان نیست؛ ولی برای گروه‌های سنی دیگه چرا! به خصوص برای بچه‌های دبستان و متوسطه اول (مثلاً سوم تا هفتم شاید) گزینه بدی نیست تا شروعی باشه که با فلسطین، فلسطینی‌ها و تبعید و اشغال آشنا بشن... اتفاقاً یه سری اسم موقعیت و اطلاعات جزئی در مورد اراضی اشغالی داره که بچه با خوندنش ذوق می‌کنه و فکر می‌کنه خبریه 😎😂 جدای از شوخی، نخونین ضرر نکردین...
        
                باسمه
🔰 در مورد مسائل مهم و تاریخی، معمولاً ترجیحم به مطالعه ناداستان هست. داستان، صناعت ادبی می‌طلبه و خود به خود تا حدی از واقعیت فاصله می‌گیره... اما چه باک از خوندن داستانی برای درک واقعیت؛ وقتی راوی، صادقانه جونش رو هم در این راه داده! چقدر این اسم برام طنین داره: غسان کنفانی...

🔰 اولش یه چیزی رو مرور کنیم! متنی رو خاطرم هست که ادبیات معاصر فلسطینی رو دسته‌بندی کرده بود. دو تا دسته رو به صورت خاص اینجا ذکر می‌کنم:
🔻 ادبیات پسا نکبت، عمدتاً هدفش نمایش درد و رنج آوارگان فلسطینی و زندگی تحت اشغال هست. آثار والایی در این حوزه، ضمن اشتراک گذاری خاطرات و تفکرات جامعه فلسطینی، از طریق حس مشترک انسانی با مخاطب ارتباط برقرار کرده؛ مثلاً کتاب «بازگشت به رام الله» هم که خیلی در موردش صحبت کردیم، یکی از این نمونه‌هاست.
🔻 ادبیات مقاومت، گرچه از همین بن‌مایه‌ها استفاده می‌کنه؛ اما هدفش ترویج روحیه پایداری در راه رسیدن به حق هست. در این زمینه گرچه افراد زیادی فعالیت داشتن؛ اما نقش آثار و فعالیت‌های شهید «غسان کنفانی» واقعاً متفاوته...

🔰 شهید غسان کنفانی، پدر ادبیات مقاومت فلسطین، در تلاش برای رسوندن ندای حق طلبی مردمش به جهان و همین‌طور برانگیختن مردمش برای احقاق حق بود... اهل قلمی که نشون داد پای حرف‌هایی که می‌زنه، در میدون عمل هم ایستاده و چه شاهدی بر صدق مدعای شهید، بهتر از ترورش توسط اسرائیل در بیروت؟...

🔰 به نظرم هرچقدر جلوتر میایم، خالد مهم‌تر میشه.دخالد، نوجوان طالب مبارزه اون ایام هست. نه گذشته اشغال نشده وطنش رو دیده و نه شرایط کنونی براش مطلوبه؛ پس برای «آینده» می‌جنگنه... جالبه که خود خالد، هیچ حضور مستقیمی در داستان نداره؛ ولی اینقدر مهمه! انگار نویسنده داشته در مورد خالدهایی که اون روز نبودن، صحبت می‌کرده... خالدهایی که امروز در غزه ایستادن...

🔰 در جای جای متن، به زیبایی علل مقاومت مسلحانه در برابر اشغال‌گری صهیونیسم به نمایش در اومده؛ همینطور تأسف از خسارتی که با عدم مقاومت جدی در سالیان ابتدایی حاصل شد... نه فقط در داستان اصلی که حتی در داستان‌های جانبی! مثلاً روند انتخاب فارس لبده از عکس بدر به سلاحش با هنرمندی تمام روایت شده... واقعاً هنر می‌خواد که هیچ‌یک از شخصیت‌ها حتی گلوله‌ای شلیک نکنن یا نخورن و در عین حال اینقدر اثر مقاومتی باشه!

🔰 کنفانی ابایی از نشون دادن ظلم نازی‌ها به یهودیان نداره؛ اتفاقاً از اون بر علیه اقدامات فعلی صهیونیسم استفاده می‌کنه و با مخاطب قرار دادن وجدان انسانی، این‌همانی می‌کنه...

🔰 انسان مدنظر غسان کنفانی، انسانی هست که هویتش با ایده و آرمانش مشخص شده؛ نه با ملیت و قومیت و زبان و چیزهایی که خودش، نقشی در شکل‌گیریش نداشته و یا لااقل تصمیم به تغییرش نگرفته! چقدر این تعریف برام قابل درک شده... به خصوص بعد حمایت‌هایی که از مردم فلسطین در جریان طوفان الاقصی شده و در کنارش پشتیبانی‌هایی از جنایت علیه این مردم... از یهودی آزاده‌ای که پای فلسطین ایستاده تا فلسطینی‌الاصلی که با اسرائیل بسته؛ همه و همه مؤید نظر کنفانی هستن...

🔰 داستان کوتاه و در عین حال احساسی، ریتم‌دار و خوبی بود؛ داستانی محوری که داستان‌های جانبی زیادی رو هم در دلش داشت؛ مثل یه هزار و یک شب کوچیک... نویسنده نثری پر از تشبیه داره! برعکس جزئیات صحنه که معمولاً باعث میشه تمرکزم از اصل موضوع برداشته بشه، این تشبیهات باعث می‌شد خیلی بهتر احساسی که درون هر شخصیت موج می‌زد رو حس کنم... شکر خدا با ترجمه، ویرایش و مسائلی از این دست هم چالشی نداشتم.

✅ تلاشم بر این بود که داستان لو نره؛ این‌قدری اثرگذار و در عین حال کوتاه هست که خودتون بخونین و تجربه‌اش کنین! خودم که بیش از پیش ترغیب شدم آثار شهید رو مطالعه کنم... خلاصه توصیه می‌کنم که از دستش ندین...


رحمت خدا بر شهید غسان کنفانی و تمامی شهدای آزادی فلسطین 🇵🇸✌️

پ.ن: بعد خوندن خط آخر کتاب، طنین «و هذا کفاح» امیر عید در قطعه «تلک القضیة» توی گوشم پیچید... دیدن مجدد کلیپ حس عجیبی داشت...
پ.پ.ن: مرحوم سیف الله داد، فیلم بازمانده رو با اقتباس آزاد از این داستان ساختن. با این حال اگه فیلم رو دیدین، با خیال راحت کتاب رو بخونین؛ چون صرفاً شالوده داستان مشترکه...

        
                باسمه
❓ یادتونه که توی پست دوم گفتم برای خریدن یه کتاب دسته دوم رفتم کتابفروشی؟ این همون کتابه! شلومو زند، تاریخ‌دان اسرائیلی، در ایران بیشتر به خاطر کتاب «اختراع قوم یهود» شناخته شده. محور اون کتاب، نفی افسانه پیوستگی نژادی یهودیان باستان با یهودیان کنونی بود. هجمه صهیونیست‌ها نسبت به اون کتاب باعث نگارش کتاب حاضر شد. محور این کتاب، بررسی ارتباط یهودیت و مفهوم سرزمین مقدس هست.

🔰 نویسنده ضد صهیونیسم هست؛ اما ضد اسرائیلی نیست. به صورت خاص اگه بخوام مقایسه کنم، حتی شاید از ایلان پاپه هم بیشتر اسرائیلی باشه (اصلاً کتاب با داستانی از حضور خودش در جنگ شش روزه و سقوط بیت‌المقدس شروع میشه؛ گرچه سرباز وظیفه بوده و روایتش خیلی خیلی منفی هست). اتفاقاً وقتی نویسنده‌ای با این مختصات، چنین اثرهایی داره، برای مخاطب غیرتخصصی بیشتر قابل توجه میشه! انصافاً هم نمیشه گفت آدم غیرمنصفی هست؛ در هر صورت اسرائیلی، اسرائیلی دیگه... به هر حال آشنایی با نظرات رهبران، کارگزاران، نخبگان اسرائیلی و مثلاً تفاوت چپ اسرائیلی و با چپ جهانی چیزهایی هستن که نگاه از درون شاید بهتر بتونه به فهمش کمک کنه.

🔰 نویسنده خداناباور هست؛ الزامی هم نیست که خواننده با این نگاهش موافق باشه تا روند تحلیل متن درست از آب در بیاد (درست مثل بخش قبل که لازم نیست نگاهمون به اسرائیل با نویسنده یکی باشه). اتفاقاً بخش‌های چالشی اول کتاب برای مخاطب مسلمان، تا حد زیادی قابل پذیرش هم هست. دلیلش هم برمی‌گرده به اینکه کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان مثل قرآن نیست؛ جدای از اعتقاد مسلمانان به تحریفات اون کتاب‌ها، ویژگی تاریخ داشتن عملاً باعث شده که مسیحیت صهیونیستی و یهودیت صهیونیستی از این کتاب‌ها به عنوان کتاب تاریخ و توجیه کننده اقدامات استفاده کنن (جالبه که از خلال بحث متوجه می‌شیم مسیحیت صهیونیستی نهایتاً دنبال رستگاری خودش و تغییر مذهب یهودیان در آخرالزمان هست)! خلاصه حرف اصلیش اینه که نباید با کتاب مقدس، معامله کتاب تاریخ بشه... از همین رهگذر هم به صورت تاریخی نشون می‌ده چطور مفهوم سرزمین اسرائیل از هزاران سال قبل تا الآن شکل گرفت، تغییر پیدا کرد و توسط صهیونیسم به عنوان وطن ملی مورد سوءاستفاده قرار گرفت...

🔰 نکته‌ای که اول انتظارش رو نداشتم و فکر می‌کردم شاید اونقدرها هم مفید نباشه، ولی بعداً متوجه شدم چقدر مهم هست، بررسی تعاریف متعدد مفاهیم فرهنگی در طول زمان برای اقوام مختلف و طبقات مختلف بود! یه جمله قشنگی داشت که می‌گفت: «درسته که گذشته، حال رو تشکیل می‌ده؛ اما حال هم می‌تونه شکل دیگه‌ای به گذشته بده»! هیچوقت به این نکته توجه نکرده بودم که وطنی که در ترجمه فلان اثر باستانی می‌خونم، برای نویسنده اون می‌تونست مفهوم متفاوتی نسبت به حال حاضر داشته باشه... بررسی تغییرات مفهومی وطن، مرز، حق (تاریخی و تعیین سرنوشت) و اینکه دانش جغرافیا و تاریخ چقدر در اون نقش داشتن، از مواردی بود که بخش‌های قابل توجهی از متن رو به خودش اختصاص داد؛ اما کاملاً برای تحلیل لازم بود. این‌طوری میشه فهمید وطن مراد باستانیان چقدر با وطن صهیونیستی متفاوته!

🔰 کتاب، آورده‌های زیادی برای خواننده داره؛ از بحث‌های پایه‌ای از قبیل معرفی ابزارهای فرهنگی تعریف جدید از اصطلاحات قدیمی در راستای منافع سیاسی (مثل زیارت، سرزمین اسرائیل، رستگاری زمین)، معرفی ابزارهای استعماری (مثل کیبوتص که اگه اینجا اینقدر جدی در موردش نخونده بودم، ایده‌ای بهتر از جلال در سفر به سرزمین عزراییل ازشون نداشتم) و معرفی ریشه‌های دانش استعماری (به صورت خاص شرق شناسی) گرفته تا بحث‌های موردی از قبیل رد افسانه های دروغینی مثل فروش زمین به یهودیان با آمار مستند، فهم علت عدم پذیرش طرح‌های بریتانیا و سازمان ملل توسط فلسطینیان با توضیح ابعاد هر کدوم، نمایش عملگرایی عجیب صهیونیسم و اثراتش در تثبیت موفقیت این حرکت یا حتی بلایی که نزدیک بود کاسب کاری روچیلد بر سر این روند استعماری بیاره!

🔰 این کتاب برای خودم اثباتی بلند در طول زمان بود که چرا «نه به اسرائیل» و چرا «آری به مقاومت»: شرط تملک سرزمین مقدس در کتب مقدس یهودیت (مذهبی)، منطق صهیونیسم در داشتن حق بر فلسطین (سیاسی) و استقرار سیاسی حال حاضر در مورد همزیستی با فلسطینیان (اجتماعی)؛ هر کدوم دلیلی بود برای اینکه چرا همچین موجودیت استعماری نژادپرستانه‌ای نباید به این شکل ادامه پیدا کنه... صهیونیسم برای یهودیت مثل داعش هست برای اسلام...

✅ این کتاب،‌ در بعضی موارد نیاز به اطلاعات پیشینی داره و چیزهایی رو فرض می‌گیره که می‌دونین و توضیح نمی‌ده؛ لذا باید با دانسته‌های قبلی بهش مراجعه کنین. با این حال معنیش این نیست که منِ مخاطب عمومی نباید این کتاب رو بخونم یا اینکه تا زمانی که کامل مسلط نشدم نیام سراغش! خوندن این کتاب و امثال این کتاب برای داشتن موضع واقعی و بدردبخور در مقابل اسرائیل لازمه! چند روز قبل صحبت‌هایی در ذیل گزارش پیشرفت همین کتاب در مورد اینکه برای فلسطین چیکار می‌تونیم بکنیم شد؛ افزایش آگاهی نسبت به مسئله فلسطین یکی از اصلی‌ترین این موارد بوده و هست. پس مطالعه‌اش به همه قابل توصیه هست...

🔻 یک‌روز پیش از روز قدس به اتمام رسید... لطفاً جهت شادی روح تمامی شهدای آزادی ملت فلسطین از اول تا آخر و به نیت پیروزی نهایی، صلواتی قرائت بفرمایید... 🇵🇸❤️

پ.ن: سنگینی نسبی متن در کنار دردآور بودن جنایات روزمره اسرائیل در غزه، ترکیب تلخی رو رقم زد... تلخه که ببینی این روند چه بلایی سر مردم فلسطین آورد... نیاز دارم یه مدتی سبک بخونم...
پ.پ.ن: بریده‌متن‌های زیادی از این کتاب در بهخوان به اشتراک گذاشتم؛ اونا رو هم حتماً ببینین...
        
                باسمه
🔰 فکر می‌کنم آخرین نمایشگاه قبل کرونا بود که خریدمش... اون موقع می‌گشتم ببینم از چی بیشتر تعریف شده و این‌طوری سبد ادبیاتم رو پر می‌کردم! اسمش، توضیحاتش و طرح جلد زیباش؛ همه باعث شد مصمم‌تر بشم. گرچه بازم به همون دلایل ذکر شده، هیچ وقت اولویت خوندنم نشد...
🔰 بعد از سال‌ها، دیدن چند قسمتی از یه سریال با موضوع نسبتاً مشابه، باعث شد یادش بیافتم... نیاز به خوندن کتاب حال خوب کن در کنار خاطره خوب کتابخانه نیمه شب، عواملی بود که باعث شد خوندنش رو شروع کنم... اما اصلاً با تصوراتم جور در نیومد! با توجه به پیش‌زمینه موضوع، انتظار فضای مفرح‌تری داشتم؛ اما با توصیفات وحشتناک صحنه‌های ضرب و شتم و قتل، بیشتر شوکه شدم... در عین حال، ضرباهنگ داستان، کند هم بود و هرچقدر بیشتر می‌خوندم، کمتر اونی رو که باید پیدا می‌کردم: حال خوب...
🔰 از خیلی جهات، انسان‌ها از کتابخانه نیمه شب ضعیف‌تره. نه فقط از لحاظ داستان پردازی؛ بیشتر از جهت معنایی که می‌تونه منتقل بکنه... در این حد بگم که رستگاری خودسازی کجا و رستگاری دیگری شدن کجا... خوشحالم که اول کتابخانه نیمه شب رو خوندم؛ چون احتمالاً با یادآوری این کتاب، دیگه سمتش نمی‌رفتم.... البته نمی‌دونم 🤷‍♂️ شایدم اگه اول انسان‌ها رو می‌خوندم، روند رشد نویسنده رو همزمان با خودش طی می‌کردم...
🔰 هرچقدر کتاب، خوش دست هست و بخش‌های کوتاهی داره که ، ترجمه نسبتاً بد قلق و ویراستاری ضعیف باعث می‌شه از سرعت مطالعه کم بشه.
☑️ در مجموع خیلی توصیه نمی‌کنم. اگه وقت آزاد یا علاقه خیلی زیاد به قلم مت هیگ داشتین، گزینه مطالعه می‌تونه باشه و در غیر این‌صورت نه...
        
                باسمه
🔰 انتظار نداشتم با پایان این کتاب، همچین حس و حالی داشته باشم... چون خودم نخریده بودم، در موردش مطمئن نبودم. دیگه هم نرفتم نظر بقیه رو بخونم؛ چون می‌ترسیدم خوب نگفته باشن و روی ارتباط گیری من با کتاب، اثر بذاره. خلاصه با همچین وضعی شروع شد...
🔰 هرچقدر جلوتر رفتم، نظرم بیشتر مثبت شد! قالب یادداشت‌های روزانه باعث شده بود در عین پیوستگی مطالب، با بخش‌های کوتاهی مواجه بشم که خوندنش خیلی وقت و تمرکز نمی‌خواد. نویسنده هم واقعاً مخاطب رو برای دونستن جزئیات گذشته و آینده هر کدوم از اعضای این خانواده تشنه می‌کنه.
🔰 کجاییم؟ ایتالیای پساجنگ. دخالت‌های استعماری در لیبی و اتیوپی، جنگ داخلی اسپانیا و دو جنگ‌ جهانی. جامعه ایتالیا بعد از مدت‌ها جنگ و تجربه اشغال بعد از جنگ جهانی دوم، به آرامی و در عین ترس از وقوع جنگ جهانی سوم، در حال بازسازی خودش هست. فقر، صف، ترس از ورشکستگی و... همه از ویژگی‌های اون ایام هستن که در متن، منعکس شده.
🔰 خانواده‌ای که در داستان همراهشون هستیم، سرگذشت جالبی دارن:
@ پدری ارتشی زاده که همیشه آرزوهای بزرگ داشته؛ ولی نیازهای مالی روزمره اجازه بالاتر از باجه بانک رفتن رو بهش نداده.
@ مادری اشرافی زاده که به خاطر نیاز مالی مجبور به کار در اداره شده.
@ پسری که آنچنان به هوش و مسئولیت پذیر نیست.
@ و دختری که باهوش و رام‌نشدنی به نظر میاد.
🔰 گرچه عمده بار مالی خانواده به دوش پدر هست؛ اما این مادر هست که داره عمده مسئولیت مدیریت خانواده و زندگی رو به دوش می‌کشه. به همین خاطر هم هست که ما داریم روایت مادرانه این زندگی رو می‌خونیم... مادری که حتی به دیگران نمیگه مشغول روزمره نویسی هست؛ چون ممکنه به نظر دیگران بیاد وقت و توان اضافی داره و یه کار جدید به دوشش بندازن...
🔰 گرچه تفاوت‌های فرهنگی جامعه ما و این جامعه در جای جای اثر خودنمایی می‌کنه؛ اما انگار سنگینی بارِ رویِ دوشِ والدین و فداکاری‌های اونا همه‌جا مثل همه... فداکاری، گوهر وجودی هست و نه وظیفه! درست نیست که اونو برای این عزیزان اجباری (و در نتیجه بی‌ارزش) تلقی کنیم...
🔰 با اینکه بحث کثیف خیانت و روابط خارج از ازدواج برای اونا به اندازه فرهنگ ما قبیح نیست؛ ولی باز هم میشه دید در حدود نیم قرن قبل، حساسیت‌های بیشتری روش بوده! اصلاً از همینجا بحث جدی تغییرات نسلی در کتاب شروع شده. تفاوت نسلی خیلی خوب نشون داده شده؛ تفاوت بین ایمان به والدین و عدم ایمان، تفاوت بین اشرافی بودن و نبودن و...
🔰 همون‌طور که گفتم کتاب، عرصه تقابل با فقر، تنهایی و تفاوت نسلی هست. نمودهای شگفت‌انگیزی از مواجهه با فقر داره که دو موردش بیش از همه در ذهنم مونده:
@ افزایش حقوق پدر که همه فکر می‌کردن میتونن باهاش زندگی رو تغییر بدن؛ اما نهایتاً دیدن هیچ چیزی از آرزوهای قبلی باهاش تأمین نمیشه و به همین خاطر تاکسی گرفتن و انعام دادن تا به خودشون اثبات کنن...
@ وقتی که ریکاردو (که قبلاً معتقد بود پدرش با کارمند شدن اشتباه بزرگی در حق خودش اشتباه بزرگی کرده) از احتمال پیدا کردن همون شغل در همون بانک ذوق می‌کنه و مسیری رو ادامه می‌ده که فکر می‌کرد پدرش اشتباه طی کرده...
🔰 در جای جای کتاب، واگویه‌ها و وقایع بسیار جالب توجهی می‌بینین. گرچه عملاً به حقوق زنان پرداخته؛ اما مثل ادبیات فمنیستیِ افراطی، عمل نکرده و دیدگاهی منصفانه داره. هرقدر به عادی شدن فداکاری مادر برای خانواده پرداخته، به انتظار از پدر برای تأمین همه جوره پول و انتظار از پسر برای برپایی زندگی از ۲۰ سالگی هم پرداخته...
🔰 فکر می‌کردم اینکه بیشتر کتاب توی ذهن نویسنده بگذره، برام جالب نباشه؛ ولی نه تنها این‌طور نشد که خیلی هم جذابیت داشت! نکته جالب دیگه نمایش خوب اثر این فکر کردن بیش از حد در خستگی روحی و جسمی مادر خانواده بود و نشون می‌داد حواس نویسنده، جمع بوده.
🔰 هرچند ترجمه کتاب قدیمیه؛ ولی جز در یه سری موارد، متنی روان و امروزی داره. نکته آزاردهنده هم مثل همیشه ضعف در موارد ویرایشی هست که توی ذوق می‌زد...
🔰 این کتاب برای من، نمود جامعه اروپایی بود در حال تبدیل شدن به آمریکا؛ آمریکای فرهنگی و سیاسی! از این جهت، تضادهای فرهنگی خیلی به چشم میان. اگه این موضوع براتون جالبه، فکر می‌کنم کتاب «سال‌ها» از نشر بیدگل هم براتون مفید باشه. آنی آرنو برمبنای روایت زندگی خودش، تغییرات نسلی جامعه فرانسه رو هم روایت می‌کنه. البته جنبه ناداستان اون کتاب خیلی بیشتره.
⚠️⚠️⚠️
همین یه بند رو نخونین که آخرش لو نره. بقیه‌اش رو بخونین
.
.
.
⚠️ گرچه همه شخصیت‌ها از لحاظ اخلاقی شکست خوردن؛ اما  رستگاری نسبی شخصیت مادر هم بیشتر از روی اجبار عدم توانایی تغییر ذاتِ احترام گذارِ به سنت بود و نه تغییر ذهنیت! اینجاست که ارزش انتخاب، بیش از پیش نمایان میشه...
.
.
.
⚠️⚠️⚠️
🔰 این اولین تجربه من از ادبیات ایتالیا بود. تجربه‌ای که خوب گذشت و امیدوارم در آینده باز هم تکرار بشه. در مجموع، چه به عنوان مخاطب تخصصی مطالعات زنان و چه به عنوان مخاطب عام توصیه می‌کنم بخونین...

پ.ن: هوای پدرها و مادرها و خودمون رو بیشتر داشته باشیم...
پ.پ.ن: تنهایی رو توی این کتاب، به شکل تلخی تجربه کردم... اینکه کسی نباشه یه حرفه و اینکه با هم باشین و تنها، یکی دیگه...

        
                باسمه
🔰 عجب کتاب بدی! بعد تموم کردنش، چند دقیقه فقط فکر کردم که چی شد چنین چیزی رو مرحوم نامداری تدوین و نشر معارف  منتشر کرد؟ اسم پرطمطراق «ستیز با خویشتن، ستیز با جهان» که نوید بیان ایده مبارزه جامع‌الابعاد رو می‌داد، کوچک‌ترین خروجی رقم نزد!
🔰 کتاب، خلاصه شده چت‌های چند گروه آنلاین با موضوعات مختلفه (از همینجا میشه حدس‌هایی زد). حتی شکل ظاهری کتاب هم می‌خواد اون فضا رو شبیه‌سازی کنه؛ اما بی‌ریخت و بد قیافه شده! انگار کپی کردی و گزینه "keep text only" رو زده باشی... ویرایش هم که دیگه بی‌خیال...
🔰 ای کاش به همین موارد ظاهری خلاصه می‌شد... شما در کتاب، یک ابراهیم دارین که به مثابه اون بزرگ بت‌شکن، حس می‌کنین با تبر داره بحث می‌کنه؛ الحمدلله هیچ‌کس هم که جوابش رو نمی‌تونه بده... کتک زن و کتک نخور!
🔰 به نظر میاد تسلط ابراهیم بر مباحث مورد استفاده برای گفتگو، آنچنان قوت نداره؛ مثلاً جایی که از یکسان دیدن همه اهداف در نظریه سیستم‌ها میگه و انتقاد می‌کنه، واضحه که نادانسته و خارج از درک صحیحه. همین‌طور ضعف در نگاه تاریخی و تفسیرش خیلی به چشم میاد...
🔰 اینکه فقط و فقط از یک آیه، کل تحلیل رو بگیری، بیشتر خاطره «لاحکم الا لله» رو تداعی می‌کنه؛ نه مبارزه با تحجر! جالب‌تر اینکه انگار مسئله تفسیر قرآن با سنت رو هم فهم نمی‌کنه...
🔰 جالبه که انگار خیلی از بحث‌ها، بی‌خود یا بی‌فایده ادامه پیدا کرده؛ مثلاً دعوای بین اولویت عدالت و اخلاق در دین یا دست‌یابی به آسایش با دین! انگار اگه هر کدوم تعریفشون از این اصطلاحات رو اول می‌گفتن، دیگه ادامه‌ای برای بحث نمی‌شد متصور بود؛ جدای از اینکه بدیهیاتی مثل «الزام یکی، نفی هدف دیگری نیست» رو در نظر نمی‌گیره...
🔰 این تعریف نکردن‌ها، به مرور بدتر هم شده! اینکه بیای عوض کردن کولر آبی مسجد رو برای خودت تجمل‌گرایی تعریف کنی (و نه بهبود وضعیت مصرف انرژی)، بعد بیای بکوبی و بعد ابراز تأسف کنی، خب چیزی ازش درنمیاد...
🔰 از بزرگوار از دنیا رفته‌ای هم برمبنای صحبتی، شدیداً انتقاد کرده؛ در صورتی که انگار بیشتر آنچه «میان» سطور تصور کرده رو کوبیده و نه آنچه «در» خود سطور گفته شده... انتقادات به مرحوم شاهرودی زیاد هست؛ اما این شکل بیان، تاسف‌باره بیشتر تا مفید...
☑️ در مورد کمتر کتابی اینطور می‌تونم صریح بگم؛ ولی لطفاً وقتتون رو برای خوندن کتاب‌های مفیدتری صرف کنین...

پ.ن: روح الله نامداری کتاب‌های خوبی مثل جدال دو اسلام و خمینی پدیده پیچیده انسانی داره. از اونا زیاد تعریف شنیدم. روحش شاد...

        
                باسمه
🔰 ایام دبیرستان بود که شهید بزرگوار محمدرضا دهقان امیری رو شناختم. مادر شهید سخنران یکی از مراسم‌های مدرسه بودن و از روحیات و شیطنت‌های خاص شهید می‌گفتن. تصویر شهید رو چند وقت قبل در بین شهدای عملیات محرم (۱۳۹۴) دیده بودم و به دلم نشسته بود. این کتاب هم جزء اولین کتاب‌هایی بود که در مورد شهدای مدافع حرم چاپ می‌شد و تهیه‌اش کردم.
🔰 خیلی زود تموم شد. ۱۰۰ خاطره کوتاه به همراه تعدادی از تصاویر شهید و نهایتاً متن وصیت‌نامه؛ کلیت این کتاب کوتاه همینه. طبعاً انتظار خاصی نمیشه از کتابی در این ابعاد داشت که جامع‌الابعاد باشه؛ اما می‌شد در انتخاب خاطره‌ها، گوینده‌های خاطرات، بازه‌های و نکات تمرکز خاطرات و مسائل ویرایشی خیلی خیلی بهتر کار کرد.
☑️ اگه به دنبال شناخت از شهید محمدرضا هستین، به نظرم عناوین دیگه‌ای رو بررسی کنین...

پ.ن: شادی روح تمامی شهدای این راه، به خصوص شهید محمدرضا دهقان امیری، لطفاً صلواتی قرائت بفرمایید...

        
                باسمه
🤦‍♂️ پایان‌نامه؛ نگارش، اصلاح، هماهنگی دفاع، خود دفاع... تا همینجاش هم هفت پشتم اومد جلوی چشمم!
🔰 در شرایطی که یکی از عجیب‌ترین فشارهای روحی تا حال حاضر عمرم رو تجربه می‌کردم، تصمیم گرفتم تا جای ممکن انتخاب‌های متفاوتی داشته باشم: رفتم به سمت ادبیات روس (که همواره به خاطر ویژگی‌هاش ازش می‌ترسم). رفتم به سمت نمایشنامه (که می‌دونستم انتخاب اولم نیست). رفتم به سمت کتاب صوتی (که حتی توی گرونی‌های کتاب چاپی هم هیچ‌وقت اولویتم نبوده). رفتم به سمت موازی خوانی (که هرگز از من برنمیاد).
🔰 خلاصه همه اینا با هم رسید به کتاب صوتی از نمایشنامه بازرس جناب گوگول. صد البته طنز هم بیشتر به درد اینجور ایام می‌خورد. راهروهای دانشکده، پشت دفتر اساتید، مسیر دانشگاه و خونه و قبل خواب؛ با اینکه طولانی نبود، کم کم گوش می‌دادم و می‌گذروندم... 
🔰 دیوان‌سالاری عریض و طویل و ناکارآمدی روسی، همواره در آثار ادبی این سرزمین به نقد کشیده شده که این کتاب هم یکی از مشهورترین مواردش هست. داستان ساده و سرراست، بدون پیچیدگی و تا حدی بامزه (خوشمزگی‌های صداپیشگان هم بی‌تأثیر نیست البته).  راه بنداز بود خلاصه.
🔰 یه چیزی برام بیش از پیش ثابت شد که هرچقدر هم یه اثر در یه قالب فوق‌العاده باشه، تا با خود اون قالب ارتباط خوب برقرار نکنی نمی‌تونی از خود اثر هم لذت ببری! درک می‌کنم که اثر جالبی بوده؛ اما چون قالب نمایشنامه برام جذابیت نداره، اینقدر هم نمی‌تونم لذت ببرم. متأسفانه فقط همین هم نیست و قالب شعر هم برام همچین مسئله‌ای داره! شعر می‌خونم و ممکنه دوست هم داشته باشم؛ ولی می‌بینم یه رفیق شعر دوستم ارتباطی باهاش می‌گیره که به هیچ وجه از من برنمیاد...
☑️ به هر حال انتخاب نرم و مهربونی هست اگه شما هم در نقطه آغاز هر کدوم از اون مواردی هستین که اول یادداشت گفتم. امیدوارم شما لذت بیشتری ببرین. ❤️

        
                باسمه
🔰 هر بیست و چهار ساعت، یک بخش قبل از خواب! این نسخه‌ای بود که برای خوندن این کتاب پیچیده شده بود.
🔰 در ایامی که کار پایان‌نامه سخت جلو می‌رفت و پیچ خورده بود، این کتاب رو شروع کردم. به کتابی نیاز داشتم که کمی بتونه در این ایام، مقداری از فکر و خیال راحتم کنه. از یادداشت‌هایی که درباره این کتاب نوشته شده بود، حدس زدم می‌تونه گزینه خوبی باشه. وقتی هم دیدم که بخش‌هایی چند صفحه‌ای داره که نیاز به تمرکز زیاد نداره، حجمش کمه و توصیه‌های کاربردی داره، انتخابم قطعی شد.
🔰 این کتاب، توی بدترین حالات جهت سلامت اعصاب و روان، انتخاب راضی‌کننده‌ای از آب در اومد. خیلی برام جالب بود که چقدر از تجربیاتی که فکر می‌کردم شاید فقط متعلق به خودم باشه، بین کتابخون‌ها رایج و متداوله. خاطرات ساده خوانی کودکی، اولین‌های کتابی و...
🔰 در کنارش فهمیدم با سنجه‌های کتابخوانی امثال آقای رضایی، واقعاً توی باغ نیستم. 😂 گرچه خیلی هم بد نیست و از اون حد کتابخواری یه کم ترسیدم...
🔰 در یکی از بخش‌ها، نویسنده از کتاب‌هایی میگه که اسمشون به سبب شرایطی که حین مطالعه بوده، خاطراتی رو تداعی می‌کنه... دوست داشتم خیلی بیشتر از این کتاب لذت ببرم؛ اما برام بیشتر مطالعه به مثابه بقا شد. حتی همین الآن هم که این یادداشت رو می‌نویسم، منتظر مدیر گروه هستم برای دفاع و...
و طبعاً محتاج دعای شما ❤️
☑️ کمتر در مورد خود کتاب گفتم. اگه کتابخون هستین توصیه‌اش می‌کنم! حداقلش مرور تجربیات شیرین گذشته و یادگرفتن یک سری نکات جدید هست؛ جدای از اینکه در شرایط ذکرشده هم کتابش جواب بود.
        
                باسمه
🔰 به پایان آمد این دفتر...
⚠️ با توجه به اینکه کتاب‌های این مجموعه پیوستگی معنایی دارن، این یادداشت رو هم در ادامه یادداشت‌های مربوط به جلدهای قبلی می‌نویسم. کلیات، به خصوص نقاط قوت و ضعف کلی، باز هم اینجا موضوعیت داره که از تکرارش صرف‌نظر می‌کنم.
🔰 جلد آخر هم به بررسی ایران (پسا مشروطه تا انقلاب اسلامی) و جهان (شروع نظم دوقطبی تا شروع نظم تک قطبی) پرداخته. به نسبت کتاب قبلی، فکر می‌کنم تا حدی بهتر بود.
🔻 در حوزه تاریخی:
🔰 اشتباهات تاریخی مثل همیشه به وفور یافت می‌شه: ابو مصعب الزرقاوی رو رهبر طالبان عراق معرفی می‌کنه! در جای دیگه‌ای هم کومینتانگ رو به عنوان مبدأ حزب کمونیست چین معرفی کرده! یه جاها هم بعد معرفی رنه گنون، میگه کشته شده؛ در صورتی که به مرگ طبیعی از دنیا رفته... اینکه آرتور میلسپو هیچ کاری کرد یا نکرد هم فکر می‌کنم برای افرادی که تاریخ توسعه ایران رو یه مروری کرده باشن، به صورت کلی معلوم باشه...
🔰 یه سری بخش‌ها هم عمیقاً نیاز به بازبینی داره. به صورت خاص، بخش بررسی بحران‌های رایجش بعد از حدود دو دهه عملاً لوث شده؛ موعدهای زمانی، نوع خطرات و کلی چیزهای دیگه دگرگون شده... همینطور بخش رسانه! مثلاً تضعیف شکل روایتگری با ورود شبکه‌های اجتماعی خیلی تغییر کرده...
🔰 مورد دیگه، این تحلیل‌های کار خودشونه طوره که خیلی ضعیف بود! طالبان، القاعده و... همه گروه‌هایی هستن که در بستری از واقعیت به وجود اومدن. ممکنه غرب از اونا سوءاستفاده کنه؛ ولی اینطور نیست که سران و اعضای اینا حقوق بگیر غرب باشن که! این فهم در ادامه، به تحلیل صحیح حملات ۱۱ سپتامبر کمک می‌کنه. تعاریف عجیب از داخل اسرائیل یا داشتن بمب اتمی توسط گروه‌های جهانی قاچاقچی مواد مخدر هم دیگه اینقدر ضعیف بود که نمی‌خوام مطرحش کنم...
🔰 گفتم اسرائیل! در مورد هولوکاست هم که صحبت زیاد شده؛ به نظرم همون نکته جناب آقای کورش علیانی در کتاب «متاستاز اسرائیل» حول اینکه چرا نیازی به انکار هولوکاست برای مقابله با صهیونیسم نیست، کفایت می‌کنه...
🔻 حوزه اقتصادی - اجتماعی:
🔰 ضعف تحلیل‌های اقتصادی و اجتماعی هم که متأسفانه به همون کثرت قبل هست: یه جا افزایش جمعیت رو نتیجه نگاه مدرن  می‌دونه با راهکار کنترل جمعیت و یه جا میگه فقط در دوران انحطاط تمدن‌ها ارزش تولید مثل کاهش پیدا کرده!
یا مثلاً از دست رفتن مشاغل رو به ضعف اقتصاد تعبیر کرده؛ در صورتی که معنای افزایش بهره‌وری داره... در همین راستا، کاهش جمعیت روستایی رو تضعیف کشاورزی و منابع غذایی ملت‌ها عنوان کرده؛ در صورتی که مثال آمریکا در این حوزه، نقیضه این ادعا هست...
🔰 ضعف شدید در تحلیل مسئله آموزش هم موج می‌زنه: نگاه مهارت آموزی مبتنی بر نیاز بازار رو تجاری کردن آموزش می‌دونه + دوره محوری رو امتداد فردمحوری می‌دونه + رقابت رو جنگ تعریف می‌کنه + اثرگذاری تکنولوژی بر اجتماع رو ضعیف می‌دونه + معتقده تخصص، طبقه جدید درست می‌کنه؛ در صورتی که معاش برای بقا هست و تضادی با تربیت نداره + دوره‌ها شخصی سازی شده و چطور جای دیگه از شخصی سازی حمایت شده و اینجا نفی + الآن مشخصه که نسل‌های ما با تکنولوژی تفاوت‌های زیادی با هم دارن + پروژه‌های مشترک بین رشته‌ها نشون میده فرض آخر هم غلطه! در مورد نگاه کتاب به آموزش، در ادامه باز هم حرف هست...
🔻 تعریف نامتناسب خوداتکایی:
🔰 نگاه تحلیلی کتاب در حوزه جایابی ما در وادی علم هم چنگی به دل نمی‌زنه... محور بحثش هم اینه که ما عقب افتاده به نظر میایم؛ چون وضعیت حال حاضر خودمون رو فارغ از روند تفکر، فرهنگ و تمدن با وضعیت حال حاضر غرب مقایسه می‌کنیم. نمیشه گفت این نگاه کاملاً غلطه (چون مسیر طی شده تاریخی متفاوتی داشتیم)؛ ولی عقب‌افتادن ما نسبت به هرگونه روند تاریخی، واضحه! اصلاً چقدر رهبران انقلاب تا حالا روی این مورد تأکید کردن که می‌بایست جبران بشه؛ عجیبه که صرفاً تقلیل داده شده به این موضوع...
🔰 در ادامه نوع دیگه تقلیل رو در استقبال از کالای خارجی می‌بینیم؛ در حالی به تصور عقب‌افتادگی ایرانی نسبتش میده که حتی اسمی هم از تفاوت کیفیت نمیاره...
🔰 در ادامه این نگاه، علم آموزی از غرب رو رد می‌کنه و اصلاً فرآیند استقلال علمی رو زیر سوال می‌بره! حا اینکه بخشی از گام‌های آغازین این روند، علم آموزی از بقیه هست! خلاصه وقتی این نگاه، نظام حوزه - بازار قبلی رو تأمین‌کننده متناسب جامعه وقت می‌دونه، میشه حدس زد چقدر اختلاف دیدگاه جدی وجود داره دیگه...
🔰 این ایراد، به شکل دیگه در نظام‌های سیاسی - اجتماعی هم دیده میشه: نفی تام و تمام جمهوری رضاخانی در حالی هست که حضرت امام، تنها انتقادشون به مرحوم مدرس، مخالفت با جمهوری بوده؛ چون با گذر زمان، اصول جمهوریت به مرور در جامعه ریشه‌دار می‌شد و خیلی تفاوت داشت با وضعیت شروع کار در بهمن ۱۳۵۷... در صورتی که اینجا، صرفاً به خاطر غربی بودن الگو و طرح کننده اون، کاملاً رد شده...

☑️ هر شروعی را پایانی نیز هست... جلد آخر این مجموعه هم تموم شد... نمی‌تونم بگم این کتاب‌ها، خیلی طولانی و پرحجم یا فوق‌العاده بودن؛ ولی بالآخره این مدت وقت گذروندن، باعث میشه با تموم شدنش، دل آدم بگیره... بگذریم... در مجموع، به نظرم اگه بخواین کل کتاب‌ها رو بخونین، می‌ارزه؛ کلی کلیدواژه برای جستجوهای بعدی و مرور سریع حجم زیادی مطلب (گرچه ضعف‌ها خیلی به چشم میاد) براتون داره... در غیر این صورت، دو جلد اول رو - اونم به شرط اینکه فقط گام اول مطالعه آتی باشه - توصیه می‌کنم.


پ.ن: اینم تو دلم مونده! مقدمه کتاب اول نوشته بود که ما سعی می‌کنیم با عکس و جدول و نمودار، مفاهیم رو توضیح بدیم. بلافاصله هم یه مفهوم بدیهی رو با نمودار نشون داد و از اون به بعد هیچی! هی گفتم تا آخر کتاب آخر صبر کنم شاید چیزی بود؛ تهشم یه نمودار ندیدیم! 😂😂😂

        
                باسمه
⚠️ با توجه به اینکه کتاب‌های این مجموعه پیوستگی معنایی دارن، این یادداشت رو هم در ادامه یادداشت‌های مربوط به جلدهای قبلی می‌نویسم. کلیات، به خصوص نقاط قوت و ضعف کلی، باز هم اینجا موضوعیت داره که از تکرارش صرف‌نظر می‌کنم.
🔰 جلد چهارم سعی کرده بازه بعد روشنگری تا بعد جنگ جهانی دوم رو در دو بخش اروپا و ایران بررسی کنه. گرچه اسمش، اشاره به جنگ‌های بزرگ این عصر داره؛ عملاً خیلی خیلی کم بهش پرداخته و از کنارش رد شده! 😐😂
🔰‌ از نظر اقتصادی ایرادات جدی به این جلد هم وارد هست. طبعاً وقتی کتاب سعی کرده بازه‌های زمانی طولانی رو خلاصه بررسی کنه، انتظار ساده‌سازی داریم؛ ولی نه در حد ارائه دیدگاه‌های بسیط! مثلاً نتیجه‌گیری نادرست از چرخه پول و اعلام اینکه بانکداران بزرگترین سرمایه‌داران جهانند؛ در صورتی که بازار بورس، این نقش رو مدت‌هاست تعدیل کرده (گرچه نگاه متن به بحران اقتصادی ۱۹۲۹ اینقدر ضعف داره که تا حدی قابل فهم هست چرا اون نگاه غلط در تحلیل وجود داشته...)!
🔰 نگاه نادقیق و منفی به بدهی به مثابه عامل رشد اقتصادی مدرن یا نگاه نادقیق و منفی به واسطه به مثابه عامل تسهیل جابجایی محصول، بیشتر این حس رو القا می‌کنه که بر پایه مشهورات جامعه، متنی نوشته شده...
🔰 همین روند رو میشه درباره تحلیل غلط جنگ اول و دوم تریاک هم دید. کتاب از اینکه انگلستان به دنبال جبران کسری تراز تجاریش با چینِ غیر علاقمند به تعاملاتِ گسترده‌تر نبوده، حرفی نزده؛ لذا خواننده ممکنه براش ابهام بشه که نکنه این حرف‌ها که انگلیس - به واقع - پلیدترین روش‌ها رو برای ایجاد و افزایش تقاضا در چین دنبال کرد، حقیقت نداشته باشه و این جور چیزها...
🔰 در زمینه سیاسی هم البته اوضاع بهتر نیست... این بسیط تعریف کردن همچنان ادامه پیدا کرده: تعبیر صرف و ساده‌انگارانه لیبرالیسم به معنای پول برای پولدار! یا تعبیر امپریالیسم (imperialism) به استعمار (colonialism) و مساوی دانستن اون با ترجمه آباد سازی! حتی تعبیر جنگ سرد به جنگ زرگری! آخه چطور؟ این عجیب‌ترین چیزی بود که تا حالا در این مورد دیده بودم! جنگ سرد، فقط برای بازیگران اصلی، داغ نشد؛ اما بسیاری طعم تلخ اون جنگ رو در سراسر جهان چشیدن... خلاصه باز هم همون بحث پیش میاد که انگار بر پایه مشهورات جامعه، متنی نوشته شده...
🔰 در نگاه تاریخی برخی بخش‌ها، سرگیجه این کتاب - و به صورت کلی مجموعه - آزاردهنده هست؛ برای مثال روایت گنگ و بعضاً پرت از سرگذشت فلسطین و در ادامه‌اش سلطان وقت عثمانی. عبدالحمید دوم قدیس جلد یک بود و حالا ابلیس جلد چهار! 😐 نه به اون شوری و نه به این بی نمکی! این سرگیجه رو وقتی بهتر تجربه می‌کنین که در یه رشته تاریخی، یه بار تاریخ رو میلادی می‌خونین، یه بار قمری و یه بار شمسی! 😂🤦‍♂️
🔰 اینکه شروع جنگ دوم چین و ژاپن - که با تجاوز ژاپن به بهانه قضیه پل مارکوپولو شروع شد - به اعلان جنگ چین نسبت داده بشه یا اشاره به عدم یهودستیزی هیتلر هم بیشتر به یه سری شوخی بی‌مزه می‌مونه تا روایت تاریخی...
🔰جالب اینجاست که هرچقدر بعضی جاها کاملاً مرامی توقع داره یه بحثی قبول بشه، همونقدر هم انتظار داره یه سری ثابتات و مشهورات علمی رد بشه... وقتی هم بحث از لوازم استدلال می‌کنه، واضح میشه که انگار اصل مسئله مورد بحث - مثلاً نظریات داروین یا تاریخ ابتدایی بشر - فارغ از درست یا غلط بودن، برای نویسندگان فهم نشده بوده... و باز هم همون بحث پیش میاد که انگار بر پایه مشهورات جامعه، متنی نوشته شده...
🔰 اون بحث سرگیجه که گفتم، به شکل دیگه‌ای اینجا نمود پیدا کرده؛ مثلاً در موضوع مشروطه، موضع کتاب مشخص نیست که اگه طرفدار ایجاد عدالتخانه جهت رسیدگی به شکایات مردم از دستگاه دولتی هست، چرا از لوازمش - در قالب مشروطه - حمایت نمی‌کنه. منظورم چیه؟ وقتی عدالتخانه می‌خواد در مورد شکایت علیه دولت تظلم خواهی کنه و نمی‌خواد مثل حالت قبل - بردن شکایت پیش خود دربار - باشه، باید مستقل باشه؛ این یعنی پذیرش تفکیک قوا. طبق چی می‌خواد به شکایت رسیدگی کنه؟ قانون و... یعنی یه سری اشکالاتش به مشروطه، عملاً در حین دستیابی به عدالتخانه هم رخ میده خب! بماند که صحبت‌های رهبری در صدمین سالگرد مشروطه، تعبیر عدالتخانه به مجلس رو کاملاً توجیه می‌کرد و تناقضی نمی‌دید...
🔰 یه نکته قابل توجه هم تا اینجا که چهار جلد از مجموعه رو خوندم، قابل ذکره: به نظر میاد موضع مجموعه - با افت و خیز در برخی جلدها - رد تمامی مظاهر تمدن غربه؛ در صورتی که نامه مشهور امام خمینی به یکی از روحانیون در باب دستاوردهای تمدن غربی، نگاه محوری انقلاب اسلامی رو در رد این نگاه غلط، واضح می‌کنه. تصریحات رهبری انقلاب اسلامی در مورد آموختن از غرب (در عین مواضع صریح ایشون در مورد مسائل فرهنگی) هم تأکیدی دیگه بر این بحث هست.

☑️ روند افت مجموعه در هر جلد، واضحه... نکات منفی این کتاب دیگه اینقدری بود که بیشتر از نکات مثبت به چشم بیاد؛ لذت برای مطالعه جداگانه، قابل توصیه نیست...

        
                باسمه
«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا...»
🔰 تجربه خوب مناسبت خوانی ایام محرم، باعث شد ایام شهادت سردار سلیمانی هم این کار رو تکرار کنم. در عین حال چون در میانه مطالعه یه مجموعه هستم، انتخابم باید کوتاه می‌بود. مجموع این‌ها من رو رسوند به کتاب «عزیز زیبای من»...
🔰 «عزیز زیبای من» مستند روایی ۷۲ ساعت آخر حیات دنیوی شهید سلیمانی هست؛ اما به تناسب موضوع و شرایط، ارجاعاتی به گذشته هم داره. خلقیات و اخلاق شهید، دوستان و اطرافیان و حتی خانواده، همه و همه در آینه‌ای کوچک، منعکس شده. وقتی کتاب تموم شد، حس می‌کردم مدت‌ها با این خانواده زندگی کردم...
🔰 کتاب حدود ۱۷۰ صفحه هست؛ ولی به طرز عجیبی فوق‌العاده عالی! اصلاً انتظار نداشتم در این تعداد صفحه کم، همچین تجربه‌ای رقم بخوره!
🔰 روایت از بعد شهادت سردار، عجیب غمناک میشه... حتی الآن هم نمی‌تونم احساسم رو توصیف کنم... می‌خوندم و اشک می‌ریختم... مرور خاطرات نماز بر پیکر شهید در روز تشییع، در کنار غم فاجعه انفجار تروریستی این روزهای زائران مزار شهید سلیمانی، اوج این لحظات بود...
🔰 اینقدری کتاب خوب و بی‌نقص هست که حتی معدود اشتباهات ویرایشی متن هم به چشم نمیاد! واقعاً خدا قوت عرض می‌کنم خدمت بنیاد مکتب حاج قاسم و نویسنده محترم که این اثر عالی رو به انتشار رسوندن. إن شاءالله در ادامه این مسیر بیش از پیش توفیق داشته باشن.
☑️ اگه قصد مطالعه در این زمینه رو دارین، این کتاب یکی از بهترین‌ها هست. 👌
🖤 آه از غمی که تازه شود با غمی دگر... غم سالگرد شهادت حاج قاسم، با جنایت تروریستی علیه مردم دوستدار و ارادتمند این سردار شهید بیش از پیش قلب‌ها رو به درد آورد... اگه می‌تونین، شادی روح تمامی شهدای این مسیر، صلواتی قرائت بفرمایید...

        
                باسمه
⚠️ با توجه به اینکه کتاب‌های این مجموعه پیوستگی معنایی دارن، این یادداشت رو هم در ادامه یادداشت‌های مربوط به جلدهای قبلی می‌نویسم. کلیات، به خصوص نقاط قوت و ضعف کلی، باز هم اینجا موضوعیت داره که از تکرارش صرف‌نظر می‌کنم.
🔰 جلد سوم، مجدداً به غرب برگشته و بازه رنسانس و روشنگری رو بررسی می‌کنه. با توجه به اینکه انسان معاصر هنوز هم تعاملات مستقیم و غیرمستقیم زیادی با محصولات فکری و صنعتی اون دوران - به خصوص عصر روشنگری - داره، مرور جمع و جور و «نسبتاً» مفید به فایده‌ای هست.
با این حال در برخی موارد، به ویژه مسائل اقتصادی، کمیتش خیلی لنگ می‌زنه:
🔰 بعضی جاها استدلال معکوس می‌بینیم؛ مثلاً ونیز ثروتمند شد چون سیاست دولت‌شهر در دست تجار بود. این در حالی هست که ابتدا ونیز ثروتمند شد و بعداً تجار با استفاده از اون ثروت، قدرت سیاسی به دست آوردن. جالبه که اصلاً یکی از عوامل افول دولت‌شهر ونیز، همین سیاست‌گذاری تجار بود...
🔰 در یه مورد دیگه هم میگه ورود طلا از مستعمرات، باعث بالا رفتن قیمت‌ها (به جهت افزایش نقدینگی طبیعتاً) شد؛ اما قیمت زمین ثابت موند. می‌دونیم که الآن این مسئله ورود خارج از روند درآمد (یعنی به خاطر افزایش تولید شما نیست؛ به خاطر افزایش بهای تولید شماست) به اقتصاد، منجر به بیماری هلندی میشه. طلا هم در اون زمان، ارز جهان‌روا بوده دیگه. با این حال، یکی از عوارض بیماری هلندی که اتفاقاً در کوتاه‌مدت هم مشاهده میشه، افزایش بهای مسکن هست. چرا؟ چون ارز جهان‌روا امکان تأمین تقاضا از خارج رو فراهم می‌کنه؛ اما زمین مطلوب ساخت‌وساز رو دیگه نمی‌تونه و مشکلات بعدی... به نظر میاد اینجا «علیّت» درست نیست و شاید «هم‌بستگی» عنوان بهتری بوده باشه...
🔰 کلاً در این جلد، ضعف بارز در فهم مسائل اقتصادی مشهوده؛ مثلاً توضیح مرکانتیلیسم، ایده آدام اسمیت و حتی نهاده‌های تولید...
🔰 در مواردی هم بیش از حد ساده‌سازی شده؛ مثلاً عنوان پادشاه آلمان یا مهاجرت به ایتالیا زیاد دیده میشه. این در حال هست که کشور ایتالیا یا آلمان مدت‌ها وجود خارجی نداشته و تبدیل به تعداد زیادی دوک‌نشین و دولت‌شهر شده بودن. توضیح بسیط نباید منجر به نتیجه غلط بشه.‌..
🔰 و باز هم تلاش‌های خستگی‌ناپذیری در توجیه کلیسا؛ چه در حالت انفعالی و چه در حالت کنش/ واکنشی... سوالاتی که کلیسا براش پاسخ نداشت رو معلول اباحه گری بورژوازی می‌دونه، برای تبرئه کلیسا در مورد مقابله با علم جدید تلاش می‌کنه و حتی علت فساد کلیسا رو افساد جامعه می‌دونه...

☑️ این جلد به نسبت جلدهای قبلی شلخته‌تر بود؛ به این معنا که روند و روایت منسجمی نداشت و تا حد زیادی تبدیل به همون چیزی شده بود که تلاش داشت نباشه: «وقایع‌نگاری به جای مطالعه تاریخ»... اگه می‌خواین در ادامه مجموعه مطالعه‌اش کنین که هیچی؛ ولی به عنوان مطالعه جداگانه درباره این بازه زمانی، شاید منابع مناسب دیگه‌ای هم باشه...

        
                باسمه
⚠️ با توجه به اینکه کتاب‌های این مجموعه پیوستگی معنایی دارن، این یادداشت رو هم در ادامه یادداشت مربوط به جلد قبلی می‌نویسم. کلیات، به خصوص نقاط قوت و ضعف کلی، باز هم اینجا موضوعیت داره که از تکرارش صرف‌نظر می‌کنم.
🔻 اما این کتاب و نقاط قوتش...
🔰 جلد دوم مجموعه بر تمدن اسلامی دوره اول و دوم متمرکز شده. همین باعث میشه یه مرور سریع و جمع و جور رو در مورد تاریخ سرزمین‌های اسلامی داشته باشین که خیلی مفیده. در همین حین شما با جزئیات تاریخی ایران در اون دوره‌ها هم آشنا می‌شین؛ یعنی از صدر اسلام تا پایان صفویه! در این حجم کم، کیفیت مطالب و ارائه اون واقعاً خوب بود. 
🔰 در ادامه معرفی رویکردهای نظری و عملی در سرزمین‌های اسلامی در فقه و دین و علم هم اضافه شده تا وقتی از شخصیتی مثل ابن‌سینا می‌خونی، در جریان باشی که در چه علومی برتری داشته و نگاهش به دنیا و زندگی چطور بوده! اینم از بخش‌های جالبی بود که کمتر دیده بودم این‌قدر فشرده و کاربردی جایی باشه.
🔻 و نقاط ضعف...
🔰 قبلاً هم ذکر شده بود که چون تحلیل مجموعه، فرهنگ محور هست، به وفور شاهدیم که تک عاملی تحلیل کرده... مثلاً نگاهش به ماهیت هر درگیری که طرفین هویت متفاوتی دارن، مذهبی هست و نه قدرت/ ثروت طلبی.
🔰 بماند که نگاه کتاب، آنچنان که شایسته هست، امت پایه نیست؛ باز هم برای مثال شناخت دقیق از فرق اهل سنت نداره و برمبنای مذهب، افراط و تفریط و اعتدال رو تصویر کرده! یعنیذاصلاً عامل کلام و طریقت رو نادیده گرفته که فاجعه هست خب :/ فکر کن نقش امام احمد حنبل رو در نابودی عثمانی گری (به عنوان تنها دشمن رسمی اهل بیت که ناصبی رو به اون افراد اطلاق می‌کردن) به کل نمی‌بینه و به عنوان (بر مبنای تحلیل غلط) افراطی معرفی کرده!
🔰در ادامه همین موارد، عجیبه که سازش در مقابل مغول رو خوب و منطقی جلوه داده؛ تخطئه مقاوم و تبرئه مهاجم! ولی جالبه وقتی سربداران شیعی قیام می‌کنن، همراهی اهل سنت با مغولان رو تقبیح کرده! یه جا هم استدلال کرده چون چنگیز خودش رو عذاب الهی معرفی کرده، حتماً به تحریک صلیبیون وارد جنگ شده (البته در تلاش‌های ناکام اون ها در ایام جنگ‌های صلیبی شکی نیست) که خب خیلی خسته تحلیل کرده دیگه... از همین دست موارد، در جای دیگه ضعف فرهنگی شخصی شاه عباس دوم رو دلیل قدرت گیری غربی‌ها در مراودات دوجانبه می‌دونه؛ نه ضعف ایران که خروجیش اون جنس رفتاره...
🔰 در ادامه اشتباهات تاریخی و جغرافیایی، می‌بینین که اسم یک شهر رو یه صفحه به یه نام گفته و یه صفحه به یه نام و ذکر هم نکرده که بحث در مورد یه شهره کلاً. بماند که املای غلط بعضی اسامی مشهور واقعاً تو ذوق می‌زد... یا یه جا گفته مغولان قراختاییان رو سرنگون کردن و یه جا میگه خوارزمشاهیان. اونجایی هم که گفت اهالی قسطنطنیه بعد از سقوط شهر به دست سلطان محمد فاتح به روم غربی(!) فرار کردن که دیگه هیچی...

☑️ من با توقع بالا، این مجموعه رو می‌خونم؛ اینه که با سخت‌گیری یه مسائلی رو مطرح می‌کنم. در مجموع، به خصوص این جلد، به شدت قابل استفاده و قابل توصیه هست. 👌

پ.ن: برای نظر در مورد کلیت مجموعه، باید همه رو خوند که قصدم بر اینه. إن شاءالله بعد اینکه تموم شد، شاید نیاز باشه این متن هم تغییراتی بکنه‌.
        
                باسمه
🔰 «روایتی مختصر از تاریخ تمدن بشری در بستر مطالعات فرهنگی»؛ شاید بشه هدف اصلی این کتاب (و کل مجموعه) رو در عنوان ذکر شده تعریف کرد. طبعاً کار بسیار سختی هست و اگه قرار باشه برای مخاطب عمومی (یعنی امثال خودم که پیش‌زمینه‌ای به شکل مطالعاتی در این حوزه نداریم) روایت بشه، سخت‌تر هم میشه. این موارد رو گفتم که بدونیم در مورد کاری در چه ابعادی صحبت می‌کنیم.
🔰 تحلیل تاریخی با محوریت فرهنگ و توجه ویژه به مولفه‌های اعتقادی نظری و عملی، جذابیت‌های خودش رو داشت؛ خاصه که برخی تمدن‌های باستانی آسیا و اروپا مورد بررسی قرار گرفته بود. اسطوره خوانی، قبلاً میزان تأثیر یونان باستان بر جهان امروز رو تا حدی بهم نشون داده بود که اینجا دیدم چقدر این اثر گسترده‌تر و عمیق‌تره!
⚠️ با این حال، نکات منفی قابل توجهی در کلیات و اجزای متن به چشم می‌خورد:
🔰 مکرراً در متن دیده میشه که هرجایی که جامعه دین محور (فارغ از الهی یا غیر الهی بودنش) بود، مورد تأیید ضمنی و بعضاً علنی متن قرار گرفته و هر جایی که تشکیک، یکی از محورهای اصلی جامعه بود، زیر سوال رفته؛ در صورتی که خیلی بدیهی هست که نه هر دینی، دین درستی هست و نه هرجور دینداری خوبه و نه هرجور تشکیک، بد!
🔰 این، تا جایی ادامه پیدا کرده که حتی فقدان شدید رفاه در نیمه اول قرون وسطی کاملاً خودخواسته و در راستای تذهیب نفس تمدن مسیحی وقت دیده میشه؛ در صورتی که حتی با وجود تأثیرگذاری این عامل، واضحه که با فروپاشی امپراتوری روم، عملاً امکان تبادلات مالی و تجاری در قلمروی وسیع سابق از بین رفت. بعد از اون، خدمات و صنایع تقریباً منسوخ شد و کشاورزی مجدداً از شکل تجاری به شکل معیشتی دراومد. نباید تک عاملی و خطی تحلیل کرد...
🔰 اینکه به ویژگی‌های منفی دوران ابتدایی قرون وسطی هیچ اشاره ای نشه، بعدش تمام مفاسد از چشم بورژوازی دیده بشه و هیچ اشاره‌ای به اتفاقات مثبت حاصل از ورود اون به معادلات قدرت نشه، عملاً تحلیل رو ناقص و ناموجه می‌کنه...
🔰 ایراد دیگه، انتخاب روایت‌هایی از اسطوره‌های یونانی و غیریونانی بود که هدف ضمنی متن رو تأیید کنه؛ نه اون روایتی که مستندتر هست! به صورت کلی در این مورد، آقای حسین رضوی (که بیشتر پادکست ساگای ایشون شناخته شده هست)، بحث‌های جدی و جالبی دارن. خلاصه که بین جمع آوری شواهد و نتیجه گیری، با داشتن نتیجه و پیدا کردن شواهد، فرق هست...
🔰 ایراد دیگه هم پس و پیش شدن تاریخ‌ها و عدم اطلاق دقیق عناوین نژادهای مختلف در بعضی موارد بود. بماند که خود متن هم تا حدی شلخته بود؛ مثلاً در مورد سوفیست‌ها یه جا اسمشون بود، یه جا تاریخشون و یه جا عقایدشون...
🔰 این سرگیجه در ارجاعات هم ادامه پیدا کرده! بخش زیادی از مطالب، عملاً بدون ارجاع هست. وقتی هم کتابشناسی رو می‌بینی، معلوم میشه منابع اونقدرها هم زیاد نیست. تازه پاورقی و منابع، با هم، در آخر کتاب آورده شده که خیلی آزاردهنده هست هر دفعه تا آخر متن بری و برگردی...
☑️ یکی از افرادی که در زمینه فرهنگ، نظرات به روز و جالبی داره، این مجموعه رو برای مخاطب عمومی به عنوان نقطه شروع مطالعات فرهنگی معرفی کرده بود. با وجود نکاتی که گفتم، همچنان حرفش رو درست می‌دونم. نقطه شروع، نقطه رهایی هست! ضمن اینکه کلیت روایت جمع و جور کتاب هم قابل استفاده هست. کلی هم سرنخ و کلیدواژه برای جستجوی بعدی پیدا می‌کنین! خلاصه در مجموع اگه موضوع براتون جالبه، گزینه بدی نیست.

پ.ن: برای نظر در مورد کلیت مجموعه، باید همه رو خوند که قصدم بر اینه. إن شاءالله بعد اینکه تموم شد، شاید نیاز باشه این متن تغییراتی بکنه‌.

        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

هر جمعی قابلیت اینو داره که ملیت اول جمله رو با نام خودش تغییر بده؛ عین گفتگوی دو نفره که هیچوقت نفر بدبخت‌تر پیدا نمیشه
محمد مهدی پسندید.

خوندن این صفحات جدا سخت بود... حالم خراب شد... اصلا داغون شدم... آخه چطور این حد از قساوت ممکنه؟ این بشر دو پا تا کجا می‌تونه پیش بره؟! شاید بگید این یه کتاب فانتزیه چی میگی؟ ولی نکته‌ش اینجاست که می‌دونم کوانگ این قسمت‌ها رو بر اساس یه ماجرای واقعی نوشته و مثلا یه تیکهٔ خیلی وحشتناکش رو من عینا تو یه سایت در مورد قتل عام ننجینگ چین توسط ژاپنی‌ها دیده بودم... خیلی بد بود، خیلی...

محمد مهدی پسندید.

«شکر» به معنای به جریان انداختن داده‌های او در راهی است که او می‌خواهد. این جریان باعث زیادتیِ خود انسان می‌شود: «لَئن شکرتُم لأزیدنّکُم» تعبیر این نیست: لأزیدنَّ نعمتَکُم؛ نعمت را زیاد نمی‌کنند؛ بلکه خود انسان زیاد می‌شود.