شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
راضیه بابایی

راضیه بابایی

21 ساعت پیش

        این کتاب علمی در مورد تاریخچه‌ی به وجود آمدن ربات های هوشمند امروزی است. در ابتدا ربات ها و کارکردهای انها معرفی می‌شود.اجداد قدیمی رباتها و کامپیوترهای امروزی به کمک تصویر به نوجوان معرفی شده است. متن علمی زیاد سنگین و سخت نبوده و فهم آن برای نوجوان ساده است.دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی که اولین رباتها را ساخته اند معرفی گردیده است. 
از نقاط قوت اثر می توان به موارد زیر اشاره کرد:

•	تصویرگری زیبا و جذاب
•	کیفیت عالی صحافی و ورق
•	ساده سازی مفاهیم پیچیده‌ی علمی
•	خلاصه‌ی محتوای کتاب در انتهای آن
•	جملات جالبی که در انتهای کتاب از بزرگان در مورد موضوع کتاب آمده است.
•	حجم مناسب کتاب و متناسب با حوصله مخاطب

در انتهای کتاب جریان هوش مصنوعی و رسیدن رباتها به آگاهی بیان می‌شود. چالشی که این روزها بشر با آن درگیر است. ولی چون نویسنده در زمان انتشار کتاب از برخورد انسان با هوش مصنوعی مطلع نبوده است  در پایان بندی کتاب رباتهای هوشمند را به فضا و سیاره ای دیگر تبعید کرده است و به نوعی حضور این موجودات را خطری برای نوع بشر دیده است در حالی که نوجوان و مخاطب امروز گریزی از این اتفاق ندارد و باید این پدیده را بشناسد و طرز برخورد و زندگی در کنار آنها را یاد بگیرد چون عملا ربات هایی با هوش مصنوعی هیچ وقت از زمین تبعید نمی‌شوند آنها چالش های امروز زندگی ما انسانها هستند و باید تعامل و زندگی با آنها را یاد بگیریم
 


      

23

        📚 از متن کتاب:
«گاهی پیش می‌آید که خاطرات برای مدتی در دسترس نباشند، مثل کلمات، ولی محال است که کاملا از زندگی پاک شوند. اما خاطرات واقعا چه هستند؟»

بدون شک «ذهن مه‌زده» از آن دسته کتاب‌هایی است که تا مدت‌ها پس از مطالعه‌اش خواننده را درگیر خود می‌کند. اثری شگفت‌انگیز درباره‌ی حافظه، خاطره، هویت و واقعیت که در مرز باریک بین آن‌ها حرکت می‌کند.
«ذهن مه‌زده» اثر ستایش‌شده‌ی «جی. برنلف» نویسنده‌ی هلندی است، داستانی با نثری ساده و ملموس که خواننده را به تفکر در باب زندگی و خاطراتش وامی‌دارد. به کاوش در مرزهای میان واقعیت و توهم.
حس تعلیق و عدم اطمینان چنان در سرتاسر کتاب استادانه حفظ می‌شود که بارها احساس سرما و لرزی گذرا بر اندامم نشست، گویی در فضایی مه‌آلود که انباشته از خاطرات و تصوراتم است قدم می‌زنم و مطمئن نیستم که آیا این‌ها ادراکات و خاطرات من هستند؟!

📚 از متن کتاب:
«[خاطرات] درست مثل خواب‌اند؛ می‌توانی بازگوی‌شان کنی، ولی هیچ‌کس نمی‌داند که واقعا وجود داشته‌اند یا نه.»

در جایی از کتاب می‌خوانیم که:
«دور و برت را برانداز می‌کنی و خوب می‌دانی که تقریبا تمامی این اشیاء بیش‌تر از تو عمر خواهند کرد.»
و مگر می‌شود با خواندن این جمله، در تفکری عمیق غرق نشوی؟ به این فکر نکنی که صندلی یا مبلی که روی آن آسوده‌خاطر نشسته‌ای و این سطرها را می‌خوانی، احتمالا قرار است بیشتر از تو عمر کند؟!

کتاب روایت زندگی مردِ پا به سن گذاشته‌ای به نام «مارتین کلین» است که کم کم «مه»، «ذهن»اش را فرا می‌گیرد. کتابی که متعلق به خودش است و آن را پیش‌تر خوانده و دوست داشته است را به یاد نمی‌آورد و صرفا تکه‌هایی مبهم از آن را به یاد می‌آورد، گویی که در مصاحبه‌ای تلویزیونی بخش‌هایی از آن را شنیده است... به محل کار «سابق» خود می‌رود و می‌خواهد جلسه‌ای را با افرادی برگزار کند که بازنشست شده‌اند... او حتی یادش رفته است که «فِرا» همسرش، بازنشسته شده و دیگر در کتابخانه کار نمی‌کند...

📚 از متن کتاب:
«انگار افکارم دچار دریازدگی شده‌اند. - زیر این زندگی، زندگی دیگری می‌لولد که در آن زمان‌ها، مکان‌ها و نام‌ها درهم آمیخته‌اند و من به عنوان یک انسان موجودیتی ندارم.»

اگر توانِ روانی مواجهه با پرسش‌های عمیق فلسفی، اندیشیدن درباره‌ی معنای زندگی و مواجه شدن با ترس‌های‌تان را دارید؛ این کتاب را <b>حتما</b> بخوانید. چرا که قطعا با نخواندنش چیزی از دست می‌دهید...
      

13

نعیمک

نعیمک

دیروز

        همیشه خواندن زندگی‌نامۀ افراد برایم یک تیغ دوسویه است. می‌تواند جالب باشد، می‌تواند آموزنده باشد یا می‌توانم باعث بشود که بگویم «که چی؟» یا یادم بیندازد که هیچ غلطی نمی‌کنم و الکی باد نکنم. [بیشتر از دوسویه شد! این زندگی‌نامه خیلی جالب است. اول از همه که خود باغچه‌بان و همسرش نوشتند و از زبان نفر دومی نیست. روایت با صفیه باغچه‌بان شروع می‌شود و تلاشی که برای زندگی می‌کردند و به معنای واقعی زنده ماندن؛ و بعد از زبان جبار باغچه‌بان که چطوری با هزارتا بدبختی می‌خواسته یک مدرسه راه بیندازد. 
نقش صفیه خیلی برایم جالب بود. اینکه واقعاً بدون آن به شکل امروزی نمی‌رسید و در کنارش نقش ثمینه و ثمین و همراهی با پدرشان که بتوانند این کار را به سامان برسانند. در تمام قصه یک آب خوش از گلوی باغچه‌بان پایین نمی‌رود. خیلی ساده می‌تواند پولدار و بهتر زندگی کند اما انگار درونش اجازه نمی‌دهد. برای من به عنوان معلم تلاشی که می‌کرد باعث شد بفهمم که الکی باد نکنم و فکر نکنم دنیا را کن‌فیکون کردم. 
برایم عجیب‌تر بود که باغچه‌بان به شکل کلاسیک درس نخوانده اما در جای‌جای نوشته‌هایش شیوه‌هایی مدرن و درست را پیش می‌گیرد و انگار می‌فهمد که اشکال کجاست و این خیلی شگفت‌انگیز است. از جاهایی که تجربه واقعاً درست عمل می‌کند. مثلاً وقتی دربارۀ مدرسه یوسف‌آباد حرف می‌زند که نمی‌دانم همین مدرسه‌ای هست که الان هم هست یا نه؟! اما فهمیده ساختمان درست ساخته نشده و به درد ناشنوایان و لال‌ها نمی‌خورد و الکی خشت چیدند و این شگفت‌انگیز است. 
نمی‌دانم ثمینه به عنوان کسی که هنوز زنده است و خود باغچه‌بان‌ها چه حسی نسبت به امروز دارند اما اگر تلاش آن‌ها نبود احتمالاً همین نیمچه‌توجه هم به ناشنوایان و لال‌ها نمی‌شد.
      

7

SeyedehZahra

SeyedehZahra

دیروز

        بالاخره این کتاب تموم شد!
نه این که دوسش نداشته باشم، کلا وقتی کتابی بیشتر از زمانی که فکر میکردم طول میکشه و مدام متوقف میشه به دلایل مختلف(از جمله بازخوانی هری پاتر) از یه جایی به بعد فقط میخوام تموم بشه.
باید بگم کتاب رو دوست داشتم واقعا. مجموعه ای از داستانهای گوگول هست و غیر از نمایشنامه ها و دو داستان بلند (تاراس بولبا، و نفوس مرده) بقیه داستانهای نویسنده رو داره. تا اینجا گوگول برام حس یک نویسنده سبک سورئال داشت تا هر سبک دیگه. اول از مشکلی که با کتاب داشتم بگم و اون اینکه توصیفا گاهی به نظرم زیادی بود. با وجود کوتاهی داستان ها گاهی قسمت زیادی از داستان صرف توصیفهایی میشه که میتونه حوصله خواننده رو سر ببره.اما در آخر باز هم برای من جذاب بودن و خوندنش رو توصیه میکنم. کتاب اول و دوم بیشتر از آداب و رسوم مردم اوکراین و خرافاتی هست که مردم بهش معتقد بودند. یه جورایی برام حس داستانهای مادر بزرگ ها رو داشت. من اینجور داستانها و دونستن درباره مردم جاهای مختلف رو به شدت دوست دارم. کتاب سوم اما داستانها در فضای پتربورگ بود و به نظرم قوی تر از داستانهای دو کتاب دیگه بود. اگر بخوام بگم کدوم داستان رو بیشتر از بقیه دوست داشتم یکیش پالتو بود که چقدر احساسات آدم رو درگیر میکرد. داستان دیگه ای که یه شب خواب رو از سرم پروند و مدام دنبال این بودم که پیدا کنم کسی حسی مشابه من داشته یا نه و چیزی نتونستم پیدا کنم تک چهره بود. چقدر این داستان عجیب بود واقعا. ممکنه این قسمت یکم رو دید شما از داستان تاثیر بذاره پس نخوند از اینجا به بعد رو اگر داستان رو قبلا نخوندید. اول داستان رو بخونید لطفا. من دقیقا قبل از این داستان هری پاتر خونده بودم. اوایل داستان یه جا اسم برد از هیولای واسیلیسک که همون باسیلیسک هری پاتر بود یعنی مار بزرگی که با یک نگاه میکشه. اولش برام جالب بود. بعد کم کم احساسات عجیبی بهم داد. حس کردم اون تابلو انگار مثل هورکراکس بود! توضیحات کسی که سفارشش داد و بعد اتفاقاتی که افتاد حس کردم این هورکراکسه. از اون روز به بعد مدام تو این فکرم که رولینگ اینو خونده بوده؟ بعد این داستان از پرتره گوگول پشت کتاب هم حس بد میگرفتم حتی😅 واقعا که جذابترین داستانها داستانهای کتاب سوم بود. از لحاظ امتیاز من باید یه امتیاز به کل کتاب میدادم اما در کل کتاب سوم امتیازش برای من از بقیه بیشتر بود. 
      

19

joiboy

joiboy

دیروز

        🔺شایو🔺
تو زبان ژاپنی یعنی خورشید در حال غروب. یه اسم کاملا مناسب برای همچین داستانی. استعاره‌ای برای موضوع و مفهوم داستان: ملت ژاپن بعد از جنگ. اشرافی که به خاطر بی پولی مجبورن تو یه خونه روستایی زندگی کنن. افرادی که نمیدونن چه غلطی دارن می کنن تو زندگیشون، و شرایط داره هی بدتر و سخت تر میشه. جامعه و مردمی که خورشید خوشبختی و زندگی خوبشون داره غروب می‌کنه. افراد به شدت ضعیف در شرایط وخیم که همشون به دنبال دلیلی برای ادامه زندگی میگردن. دنبال شادی، امید و خوشبختی. که این کتاب نشون میده هیچ کدوم از اینا وجود نداره. تفاوت این کتاب با زوال بشری اینه که شخصیت اصلی می‌رسه به اون دلیل و چیزی که می‌خواد. و کتاب زیباتریه نسبت به زوال مخصوصا شروعش ولی هرچی می‌گذره بیشتر و بیشتر این زیبایی محو میشه. مثل غروب خروشید. برای همین یکم ملو تره و قابل تحمل تر از زوال بشریه. چون شخصیت به اون چیزی که می‌خواد می‌رسه. اما اینجا یه ولی بزرگ هست. ولی این موفقیت نتیجه خودخواهی و غرور بی حد و مرزه. پس این موفقیت میشه شکست برای یک نفر دیگه. که نشون دهنده اینه که وقتی آدما تو تنگنا قرار بگیرن حاضرن با خودشون ده نفر دیگه رو هم پایین بکشن. یعنی هر چه قدر هم که خوب باشی نمی‌تونی تو این دنیا پلید خوب و سالم بمونی و خودتم تبدیل میشی به همون کسایی که ازشون متنفری. همون عقیده دارک و بدون امید و پوچ‌گرا دازای.

قبل اینکه بریم سراغ نکات کتاب، باید اینو بگم:
🔻یکی از مهم ترین نیاز های این کتاب داشتن شناخت از زندگی دازایه که اگر تحقیق کرده باشید یا زوال بشری رو خونده باشید راحت تر درک می‌کنید این کتاب رو. چون آثار دازای اکثرا از تجربیات و اتفاقاتیه که برای خودش افتاده. دقیقا مثل این کتاب که اتفاقیه که برای خودش افتاده. برای همین اگر بدونید و آشنا باشید راحت تر مفهوم کتاب و کارایی که نویسنده در تلاشه بکنه رو متوجه می‌شید.🔻

نکته های مهم کتاب:
1️⃣:قلم جذاب و دردناک دازای اینجا به شدت گیراست. اصلا یه جوری احساسات رو منتقل می‌کنه که از همون جملات اول با بغض می‌خونید کتاب رو. واقعا با روح و روان و قلبتون بازی می‌کنه لعنتی و به شدت قلمش تاثیر گذاره رو این سه مورد، که باز این کتابو به هرکسی پیشنهاد نمی‌کنم به این دلیل. اینو یکم ساده تر از زوال میشه پیشنهاد داد ولی بازم به یکسری پیش‌نیاز ها احتیاج دارید.

2️⃣:شخصیت های خاص، کاملا واقعی و بیاد موندنی داره. شخصیت ها همشون لحن و اخلاق خاص خودشون رو دارن. عقاید و اعتقاد خاص خودشون رو دارن. و عجیب غریب مثل آدم های واقعین. همون قدر رو مخ، همون قدر ضعیف. قشنگ سر شخصیت های دازای فشااار می‌خورید. خیلی رومخن.😂 و این رو مخی از به خوبی پرداخته شدن بهشون میاد.

3️⃣:مفهوم بسیار غم‌انگیز و دردناکی داره. دنیا بدون شادی، امید و خوشبختی. نگاهی پوچ نسبت به همه چیز. من خب تو زوال بشری هم گفتم این نگاه دازای رو دوست ندارم و دنیا اینطوری نیست. ولی اصلا مثل خیلیا قضاوتش نمی‌کنم و خیلی زیاد درکشم می‌کنم. دلم براش خیلی‌ میسوزه و میگم استعدادیه که حیف کرد خودشو. واقعا ناراحتم براش. 

🛑و در آخر به کیا پیشنهاد می‌کنم. اینو راحت تر از زوال پیشنهاد میدم. ولی سخته خوندنش. ناراحتی و افسردگیتون رو تجدید می‌کنه. کتابیه که به راحتی میتونه روتون تاثیر بزاره. و تاثیرش به هیچ وجه تاثیر خوبی نیست. پس اگر می‌خواید برید سراغش بهتره آماده باشید و از خودتون مطمئن باشید. اگر به من باشه که به هیچ کس پیشنهادش نمی‌دم چون هیچ کدوم ما نیاز به چیزی نداریم که بدتر ناراحتمون کنه و اذیت شیم سرش. کتابی که افسردمون کنه و شاید از اون حال خوبمون درمون بیاره. 🛑

🟠🟧با نظرات موافقی؟ حتما بگو بهم.🟧🟠

      

31

        «از کتاب رهایی نداریم» اثری جذاب و عمیق، در قالب گفت‌وگویی میان اومبرتو اکو، نویسنده و نشانه‌شناس برجسته ایتالیایی، و ژان کلود کری‌یر، نمایشنامه‌نویس و فیلمنامه‌نویس فرانسوی است که به بررسی نقش و اهمیت کتاب در تاریخ بشر می‌پردازد. این اثر که سرشار از ارجاعات تاریخی، فلسفی و فرهنگی می‌باشد، تلاش دارد نشان دهد که کتاب، علی‌رغم پیشرفت فناوری‌های دیجیتال، همچنان رسانه‌ای بی‌بدیل و پایدار خواهد ماند.
👈 از منظر ادبی، کتاب دارای زبانی گویا، گیرا و در عین حال غنی از ارجاعات بینامتنی است. اکو و کری‌یر، به مباحث فلسفی و تاریخی می‌پردازند، و این کار را با شوخ‌طبعی و طنز خاصی انجام می‌دهند که خواندن آن را لذت‌بخش می‌کند. سبک نوشتار کتاب به صورت دیالوگ و گفتگوی دو نفره است و  باعث می‌شود مباحث پیچیده علمی و فرهنگی به‌صورت ساده و روان ارائه شوند بدون اینکه عمق فکری آن‌ها کاهش یابد. یکی از نقاط قوت این اثر، منابع و ارجاعاتی فراوان است که نویسندگان از آن‌ها استفاده می‌کنند. از کتابخانه‌های قرون وسطایی گرفته تا چالش‌های مدرن کتاب‌خوانی، همواره با مثال‌های دقیق و ملموس. 
👈 از منظر علمی، این کتاب به موضوعات متعددی از جمله تاریخ کتاب، تحول رسانه‌های اطلاعاتی و اثرهای دیجیتالی شدن کتاب و رسانه‌ها می‌پردازد. اکو و کری‌یر به این نکته تاکید دارند که برخلاف بسیاری از فناوری‌های دیگر، «کتاب» از زمان اختراعش، تغییرات زیاد و بنیادی نکرده و همچنان کارآمد باقی مانده است. آنان استدلال می‌کنند که هیچ فناوری جدیدی تاکنون نتوانسته جایگزین کامل کتاب شود، بلکه صرفاً روش‌های جدیدی برای توزیع اطلاعات به وجود آورده است. یکی دیگر از نکات علمی و فلسفی مهم کتاب، بحث درباره ماندگاری اطلاعات است. نویسندگان به این موضوع اشاره می‌کنند که فرمت‌های دیجیتالی، برخلاف کتاب‌های کاغذی ممکن است در آینده غیرقابل‌دسترسی شوند، چرا که سخت‌افزارهای لازم برای خواندن آن‌ها به مرور از بین می‌روند. این مسئله را می‌توان در مورد بسیاری از رسانه‌های دیجیتال امروز نیز مشاهده کرد که وابسته به فناوری‌های خاصی هستند.
👈 از دیدگاه جامعه‌شناسی،  «از کتاب رهایی نداریم» به نگرانی‌هایی درباره سطحی شدن دانش در عصر دیجیتال می‌پردازد. نویسندگان هشدار می‌دهند که دسترسی آسان به اطلاعات آنلاین، ممکن است منجر به کاهش تفکر عمیق و مطالعه متمرکز شود، پدیده‌ای که امروزه با مفهوم “خوانش سطحی” (Shallow Reading) در مطالعات رسانه‌ای مورد بحث قرار می‌گیرد. 
با این حال، ممکن است برخی از خوانندگان احساس کنند که نگاه اکو و کری‌یر بیش از حد نوستالژیک بوده و به پتانسیل‌های فناوری‌های جدید و هوش مصنوعی توجه کافی ندارد؛ که در این صورت من با آنها موافقم.
      

18

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.