معرفی کتاب زن در ریگ روان اثر کوبو آبه مترجم مهدی غبرائی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
9
خواندهام
124
خواهم خواند
73
نسخههای دیگر
توضیحات
داستان مردی است که همراه زن جوانی در ده ساحلی دور افتاده ای ته گودال پهناور شنی گیر افتاده است. در این گودال هر دم خطر ریگ روان که باد آن را می آورد تهدیدشان می کند. این رمان به نحو چشم گیری عناصر داستان دلهره آور را با اصول رمان های اگزیستانسیالیستی معاصر درهم می آمیزد. «این رمان خصوصیت اسطوره های بزرگ را دارد که با دقت داستان های واقعی روایت می شود. استعدادی را نمایان می کند که محدود به مرزهای جغرافیایی نمی شود. دستاوردی است عظیم.»
بریدۀ کتابهای مرتبط به زن در ریگ روان
لیستهای مرتبط به زن در ریگ روان
نمایش همهیادداشتها
1401/7/11
12
1403/11/11

کتاب زن در ریگ روان برای تمرین نوشتن کتاب خوبیه کل کتاب پیرامون یک موضوع و یک اتفاقه و تمام حواشی و جزئیات هم اگرچه جاهایی خسته کننده است و از جایی هم داستان را قابل پیشبینی میکنه اما مخاطب را تشویق به دنبال کردن تا انتهای کتاب میکنه حالا یا مثل من با میانبر و یا مثل دوستان دیگر صفحه به صفحه تا انتها. گیر افتادن شخصیت اصلی در تنگنا احساس خفقانش را به من مخاطب هم منتقل کرد. در بین کتابهایی که خوندم یکی مانده به آخرین توصیه من برای کتاب خوندنه.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1
1401/11/29
کتاب( زن در ریگ روان) رو به صورت صوتی شنیدم و بسیار برام دلهره آور بود،همش منتظر پایان داستان بودم که ببینم مرد بالاخره نجات پیدا می کنه یا نه. از نظر من منظور نویسنده عادت کردن انسان ها به شرایط بود که به خوبی بیان شده بود،حیوانات سیرک رو از کودکی با طناب می بندند تا وقتی بزرگ بشن هم دیگر فرار نخواهندکرد چون به شرایط عادت می کنن و یادشون میره چی بودن ، شخصیت های اول داستان هم کاملا در ذهن من تداعی گر این موضوع بودن
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
10
1402/12/24
31
1403/10/12

داستانی با توصیفات زیبا و تصاویر بدیع و خلاقانه، با زاویه دید سوم شخص محدود روایت شده است. درکل میتوان گفت این داستان دو شخصیت اصلی دارد: مرد که شخصیتی کاملا پویا و خلاق دارد و زن که کاملا ایستا و منفعل است. شخصیت مرد وقتی در کنار زن قرار میگیرد به هر دری میزند تا شبیه او نشود و خود را از زندانی که در آن گرفتار شده برهاند. هم درنهایت پس از تلاشهای متعددی که به شکست میانجامد، سرانجام با رفتن زن؛ به رکود تن میدهد. در عالم واقع هم با گذر زمان و افزایش سن، شاهد چنین مدل تسلیم شدن در برابر حوادث و اتفاقات زمانه هستیم. گودال، شن، حشرات و ... تمام ارکانی که در ماجرا بیان شده آمد همگی نمادین هستند و معناهای خیلی عمیق تری نسبت به ظاهر قضیه دارد. راوی در این ماجرا حتی برای شن و حشرات و تمام ارکان پیرامون خود شخصیت فرض میکند و به کشف آنها میپردازد. و از بطن تمام اتفاقات اطرافش به دنبال معنا میگردد. گاهی وارد وادی فلسفه میشود. گاهی با افرادی که دیگر کنار او نیستند حرف میزند. و درنهایت به دید عمیقی از زیست میرسد. این داستان، داستانِ ملال و روزمرگی ست. که انسان را به سر حد خفگی میرساند. نویسنده این موضوع را با هنرمندی تمام به تصویر کشانده است. جوری که مخاطب حین خواندن این احساس خفگی و تنگنا را با تمام وجود حس میکند. با مطالعه راجع به مسائل پیرامونی نویسنده در زمان نگارش کتاب، میتوانیم پی به جهانبینی او ببریم که به درک دغدغهها و ذهنیتهای نویسنده کمک میکند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
3
1401/12/15
4
1403/11/12
6