یادداشت نرگس
1402/10/5
با اینکه کوبو آبه تو این کتاب هر لحظه یه طعنه و تلنگری میزنه اعتراف میکنم که تقریبا بعد از خوندن ۵۰ درصد کتاب فهمیدم چه خبره😅صفحات پایانی بهکُل دیدگاهم رو به کتاب عوض کرد و بخاطر سیلی که خوردم، بعد از تموم شدنش، چندبار برگشتم بریدههامو خوندم🤕 بعد از مدتها کتابی خوندم که تمام عناصر داستانش استعاره و نماد بودن؛ شن، مرد، زن، کلبه، روستا و… داستانِ مردی معلم و حشرهشناس (نیکی جومپی) که تصمیم میگیره برای کشف حشرات جدید به ساحلی شنی سفر کنه، بلکه بتونه حشرهای به اسم خودش در تاریخ ثبت کنه؛ پس تصمیم میگیره چند روزی بمونه و به کاوشش ادامه بده :) تو این کتاب غیرمستقیم عشق رو به سخره میگیره، عادتها، روزمرگی و حتی آزادی رو مسخره میکنه و زیرسؤال میبره. میگه که اکثر آدمها دوست دارن با عادتها و روزمرگیهاشون زندگی کنن و آسایش و آرامش داشته باشند تا بخوان مسؤلیت بزرگ آزادی رو بپذیرند. کوبو آبه معروف به کافکای ژاپنی، در 1960 با نوشتن این اثر برنده ی جایزه ی ادبی یومیوری میشه. ❌⚠️هشدار اسپویل: •ابتدای کتاب رفتار یک سوسک در شنزار رو توصیف میکنه. این سوسک طعمهاش رو دنبال خودش میکشونه و در شنزار گم میکنه تا بعد بتونه از لاشهاشون تغذیه کنه؛ همین اتفاق برای نیکی هم میفته. به دنبال شگفتیهای شن روانه این ساحل شنی میشه و در آخر در گودالی گیر میفته. اول تلاش چندین برابری میکنه، ترفند میزنه، راهحل ابتکاری خلق میکنه که بتونه فرار کنه؛ اما هرچی میگذره بیشتر تسلیم میشه و در نهایت هم که عاشق گودال میشه! :) تلنگر اصلی رو وقتی خوردم که میتونست فرار کنه اما نکرد. مسئلهی فرار نیکی، چیزیه که خواننده رو دنبال خودش تا ته داستان میکشونه؛ اما اصل داستان چیز دیگریست. •همهی انسانها ناخواسته وارد چرخهی زندگی (دنیای شنی) میشن. ولی اینکه ادامه بدن، با امیدهای کوچیک و بزرگ خودشون رو وفق بدن یا زندگیشون رو تمومکنن (با سم سیانور) دست خودشونه. در نهایت زندگی چیزی جز کشمکشی همیشگی بین امید و پوچی نیست و در نهایت این انسان هست که تسلیم روند پر قدرت طبیعت میشه و خودش رو سازگار میکنه. همچنین تو زندگی اجتماعیش، باید مثل بقیه رفتار کنه تا طرد نشه. •مهمترین و بیشترین نقش تو داستان، برایِ شن بود. درین حد که این شن، میتونست شخصیت اصلی باشه😁 همهجا بود، به همهجا نفوذ میکرد، در عین زندگی آفریدن (ذخیرهی مایهی حیات) زندگی رو هم از بین میبرد (پوسوندن چوب وپلاستیک و..) این شن: -استعاره از دنیای پیرامونِ ماست که در نهایت مارو مشغول زندگی بیهوده میکنه. -استعاره از آرزوهاییست که تموم نمیشن، انقدر زیاد وچسبندهان که مارو غرق میکنن. -استعاره از خودِ انسانه؛ زیاد، ریزنقش، بیهدف و.. -نماد اتفاقات مختلف زندگیه که همواره در جریان است و گریزی ازشون نیست. و… •همچنین تو این کتاب یه شعار مطرح میشه : “خانهات را دوست بدار” که میتونه یه شعار سیاسی برای ایجاد امید به زندگی باشه؛ حالا از طریق عشق، مذهب، تولیدمثل، جاودانگی و .. و در نهایت، اواخر داستان فلسفه زندگی از دید نیکی اینگونه بیان میشه: 🌱از متن کتاب: نفهمیدم. اما گمانم زندگی چیزی نیست که آدم بتواند بفهمد. همهجور زندگی هست، و گاه طرف دیگر تپه سبزتر به نظر میرسد. (معادل: مرغ همسایه غاز است )چیزی که برایم مشکلتر از همه است، این است که نمیدانم اینجور زندگی به کجا میکشد اما ظاهراً آدم هرگز نمیفهمد، صرفنظر از اینکه چه جور زندگی کند. به هر حال چارهای جز این احساس ندارم که بهتر است چیزهای بیشتری برای سرگرمی داشته باشم. ص ۲۰۲ - ۲۰۳ 🌱اگر زندگی فقط از چیزهای مهم ساخته شده باشد, به راستی خانه شیشه ای خطرناکی خواهد بود که کمتر می توان بی پروا دست به دستش کرد. اما زندگی روزمره دقیقاٌ شبیه این عنوان ها (تیتر و اخبار روزنامه) بود. و بنابر این هرکس با دانستن بی معنایی وجود , مرکز پرگارش را در خانه خود می گذارد. ص۹۳-۹۴
(0/1000)
نظرات
1402/10/6
درود و خداقوت؛ من فیلمش را دیدم و هنوز کتاب را مطالعه نکرده ام. اما در همان فیلم هم نکات بسیار مهم و اساسی مطرح شده بود که مرا به فکر انداخت. بلافاصله پس از اتمام تماشای فیلم، در ذهنم شورشی برپا شد و واژه ها مرا به سر درد انداختند. به سرعت چند نکته یادداشت کردم و امروز که به آنها سر زدم، چند مطلب دیگر بدانها افزودم. به نظرم کتاب باید برتر، قشنگ تر و مهم تر از فیلمش باشد. بابت یادداشت جالب و خواندنی تان سپاس گزارم.
1
3
1402/10/6
سلام و درود🌱 ممنون که وقت گذاشتین و این متن طولانی رو مطالعه کردین. خوشحالم که مفید بوده😍✨ بله یه فیلم هم داره که وقت نکردم ببینم، چندتا دیالوگ جالب شنیدم ازش و با این توضیحات شما هم، برای دیدنش بیشتر مشتاق شدم.
2
نرگس
1402/10/5
1