مجموعهی داس مرگ، توی زمان پسامیرایی داره اتفاق میفته. دورانی که انسانها حیات جاودان دارن و بنابراین یه گروه از آدمها به نام داس، وظیفه دارن جون یه تعداد دیگه رو بگیرن و به اصطلاح اونا رو خوشهچینی کنن.
سه جلد اصلی این مجموعه (داس مرگ، ابر تندر، پژواک) داستان ارتباطها و رفتارهای داسهاست. قدرتطلبیشون، اخلاقمدار بودن و نبودنشون، سبک خاص زندگیشون و ...
حالا توی این جلد، چند داستان کوتاه در حاشیهی دوران پسامیراییه. داستانهایی مثل قصهی آدمی که به وجود داسها اعتقاد نداره یا آدمی که توی مریخ زندگی میکنخ اما زندگی روی زمین رو ترجیح میده. دو تا از داستانهای اصلی توی نسخهی فارسی کلا ترجمه نشدهن، یکیشون مربوط به کشتار حیوانات و سگها بوده انگار و دیگری توی داستانش اشارههای همجنسگرایی داشته.
دو تا داستانهای ترجمه شده هم به نظرم خیلی خیلی بینمک بودن، یکیشون "راستهی نابابها" و یکی هم "شاید که خوشهای چیدیم".
چندتا داستان متوسط داشت و دو تا داستان هم دربارهی آینده و گذشتهی شخصیتهای اصلی، داس کوری و داس آناستازیا داشت.
طرفدارهای مجموعه با نخوندن این کتاب چیزی رو از دست نمیدن اما خوندنش براشون خالی از لطف نخواهد بود.