یادداشتهای فاطمه مجاب (88) فاطمه مجاب 16 ساعت پیش در ستایش ریاضیات: در گفت و گو با ژیل حائری آلن بدیو 3.4 4 آلن بدیو (فیلسوف معاصر) تو این کتاب دو تا حرف اصلی داره؛ اول اینکه ریاضیات رو لازمه فلسفه میدونه و معترضه به اینکه الان بینشون فاصله افتاده. دوما تو دوگانهی صورتگرایی - واقعگرایی، در مورد ریاضی با دومی موافقه. یعنی میگه ریاضیات نه یک بازی زبانی، بلکه هستیشناسیه. غیر از اینها، مطالب و جزئیات زیاد دیگهای هم مطرح شده که گرچه با بعضی جاها خوب ارتباط نگرفتم، اما کتاب اکثر مواقع کنجکاویم رو برمیانگیخت. زیاد میشد که راجع به ریاضیدانها یا حتی قضایایی که بهشون اشاره میشد سرچ میکردم و این برام لذتبخش بود. 0 0 فاطمه مجاب 1403/9/15 بی سایگان فرانسوا ساگان 2.7 2 خیلی وقت پیش این کتاب رو از طاقچه گرفته بودم و یادم نیست چرا (در موردش تعریفی شنیده بودم؟ یا صرفا طرح جلد یا اسمش برام جالب بوده؟!) به هر صورت فکر میکنم اگه کتابی نظرم رو جلب میکنه همون موقع باید بخونمش. شخصیتهای داستان «بیسایگان» چند تا دوستن که در پاریس زندگی میکنن و هر کدوم با نوعی پوچی و سرخوردگی مواجهن. شاید نویسنده میخواسته در نقد جریان روشنفکری بنویسه، مطمئن نیستم. کمی یاد فضای اون کتابهایی افتادم که از پاتریک مودیانو خوندهم؛ اونجا هم شخصیتها تو پاریس میچرخن و داستان خاصی به اون شکل رخ نمیده. (خیلی وقت پیش کتاباشو میخوندم، این فضای کلی فقط یادم مونده.) کتاب یک شخصیت اصلی نداشت و سومشخص، از جانب همهی اون آدمها روایت میشد. شاید فقط یک جا نقطهی روشنی اتفاق افتاد (هم تو زندگی اونها هم تو ذهن من راجع به کتاب!) و اون وقتی بود که بئاتریس بالاخره برای یه تئاتر مهم روی صحنه رفت: «بئاتریس دیگر متوجه انبوه مردمی که در تاریکی سالن نمایش نفس میکشیدند نبود. درنهایت، او واقعا زنده بود.» هرچند همون شب به این فکر میکنه که اثرات موفقیت و توجهی که کسب کرده خیلی زود ناپدید میشه. البته نقطهی روشن دیگه هم دوستیهاشون بود؛ بین اون همه روابط عجیب و آسیبهایی که میخوردن. یه جایی ادوارد که حسابی از نظر مالی و رابطهی عاطفیش به مشکل خورده و پیش دوستانش رفته میگه: «فکر میکنم آنچه که بیش از هر چیز دیگری احتیاج دارم دوست است.» اما غیر از اینها داستانش چندان برام جالب نبود و فکر میکنم مدت زیادی تو یادم نمونه. 0 1 فاطمه مجاب 1403/7/24 ادارهی جبران عمر آریل دورفمن 3.3 3 اولین کتابی بود که از آریل دورفمن میخوندم. ایدهی کتاب جالب بود؛ اینکه در عالم بالا ادارهای وجود داره که به انسانهایی که تحت ظلم از دنیا رفتهن، شانس دوبارهی یه زندگی بدون رنج رو میده به این امید که خشونت زیاد روی زمین رو جبران بکنه. و بعد مدیر این اداره بخواد حیطهی کارش رو گسترش بده و چالشهایی پیش میاد و در نهایت به این نتیجه میرسن شاید خیلی هم نتونن تاثیری داشته باشن... با اینکه ایدهشو دوست داشتم، داستانش کشش زیادی نداشت و اتفاقات زیادی توش نمیافتاد. در نتیجه با اینکه حجم کتاب کم بود خیلی تو خوندنش سریع نبودم. 0 6 فاطمه مجاب 1403/6/2 همه چیز بودن: راهنمای آنان که (هنوز) نمی دانند می خواهند چه کاره شوند امیلی وپنیک 3.4 2 من چند سال قبل تدتاک امیلی وپنیک دربارهی چند پتانسیلی بودن رو دیده بودم و برام نکات جالبی داشت. این کتاب هم حول همون مفهومه. چندپتانسیلیها افرادیان که یه شغل راضیشون نمیکنه و دلشون میخواد از علایق و مهارتهای مختلفشون درآمد داشته باشن (یا یه منبع درآمد داشته باشن و در کنارش به علایق دیگه بپردازن). علاقه به یادگیری و ترکیب مهارت حوزههای مختلف که منجر به خلاقیت میشه از ویژگیهای این افراده. البته نویسنده این رو از بعد شغلی بالاتر میبره و یه سبک زندگی میدونه. این کتاب از جنبهی علمی و روانشناسی و... خیلی پررنگ نیست، ولی یه سری دستهبندی ارائه میده که کمک میکنه کسی که چنین رویکردی داره بتونه خودش رو پیدا کنه و بدونه آدمهای زیادی مثلش هستن. البته که «چندپتانسیلی» قرار نیست یه برچسب خوشگل باشه که بیمسئولیتی رو پشتش پنهان کنیم، پس در ادامه نکاتی میگه برای مدیریت بهتر کار و زندگی، و کنار اومدن با موانع درونی و بیرونی وقتی انتخابمون اینه که بین شغلهای مختلف جابهجا بشیم. 0 3 فاطمه مجاب 1403/3/8 بخش دی فریدا مک فادن 4.2 201 بین کتابهایی که این چند وقت نصفه رها کرده بودم، بخش دی رو شروع و با موفقیت تموم کردم! داستانش کشش داشت و ذهنم رو به کار میگرفت که تخیل کنم و حدس بزنم کدوم شخصیت چه کارهس، کی راست میگه کی دروغ، و... و اینقدر هر فصل و با هر اتفاق یه پیشبینی جدید میکردم که آخرش مطمئن نبودم اتفاق اصلی جزو حدسهای پیشینم بود یا نه! فصل آخر رو هم دوست داشتم، چون خیلی هپی اندینگ طور داشت تموم میشد ولی اون آخر باز یه شوک وارد شد. این مدل داستانهایی که آدم حتی نمیتونه دربارهی چیزی که تو ذهن شخصیت اصلی میگذره هم مطمئن باشه برام جالبن، هرچند دلم میخواد آخرش یه قطعیتی بالاخره پیدا بشه (البته اینجا تقریبا معلوم شد). پارسال همین موقعها کتاب «مستاجر» رو خوندم که اونم از این نظر مشابه بود. 0 1 فاطمه مجاب 1402/12/18 کافه ی معنای زندگی مت تریسی 2.0 1 میتونست قویتر باشه و به جای اینکه اینقدر شخصیتها جملات شعاری تحویل هم بدن، در قالب داستان پیام منتقل بشه. تحول شخصیت اصلی هم یه مقدار عجیب پیش رفت؛ با افکاری که آخر کتاب به عنوان جمعبندی داشت انگار میگفت خیلی چیزا رو تغییر داده در حالی که -درسته نگرشش تغییر کرد ولی- کلا یکی دو تا تصمیم رو عملی کرد در طول داستان. کتاب ایدههای قشنگی داشت ولی نویسنده با زیاد توضیح دادنشون لذت اینو که خواننده خودش اونا رو درک کنه ازش میگرفت. از نظر ویراستاری هم نمیدونم چرا لحن گفتگوها مدام بین محاوره و رسمی جابهجا میشد. 0 5 فاطمه مجاب 1402/12/16 تیکو براهه پیشگام ستاره شناسی دان ناردو 3.3 1 صوتی این کتاب رو حین کار گوش دادم. به جای پادکست مثلا. بیوگرافی کمحجمی بود دربارهی زندگی و کارهای اصلی تیکوبراهه تو حوزهی نجوم. برای اطلاات عمومی خوبه. 0 1 فاطمه مجاب 1402/11/15 مصائب عشق علی معتمدی 3.3 1 کتاب کوتاهی بود از مجموعه مدرسه زندگی. تو این کتابای آلن دو باتن نمیشه انتظار داشت یه مسئله خیلی عمیق بررسی بشه، اما خوندنشون سرنخهای خوبی به آدم میده. تو کتاب «مصائب عشق» هم حرف اصلی اینه که عشق و رابطهی عاطفی اکثر اوقات اون تصویر ایدئالی نیست که تو ذهنمون داریم، بلکه با یه سری رنج و سختی همراهه و حرف نویسنده هم اینه که ریشهی اینها چیه و چطور باهاشون کنار بیایم. 0 10 فاطمه مجاب 1402/10/30 عکاسی، بالون سواری، عشق و اندوه جولیان بارنز 3.9 27 این جمله چندین بار در کتاب تکرار میشد که: «دو چیز را که تا حالا کنار هم قرار نگرفتهاند کنار هم میگذارید» و من هم حین خوندنش احساسات مختلفی رو کنار هم تجربه میکردم. بخشی از تاریخ بالونسواری و عکاسی هوایی (فصل اول) برام هیجانانگیز و جذاب بود، داستان عاشقانهی خیالی بین دو شخصیت واقعی (فصل دوم) آدم رو بین حقیقت و خیال معلق نگه میداشت، و در نهایت خوندن تجربهی سوگ نویسنده (فصل سوم) غمانگیز بود. همهی اینها در کنار استعارههای جالب و بازیهای زبانی که میشه گفت تو ترجمه هم خوب دراومده بودن (و هر جا لازم بود مترجم توضیحاتی هم داده بود). هرچی کتاب جلوتر میرفت این قطعات بهتر و بهتر کنار هم قرار میگرفتن و خط و ربطشون و منظور نویسنده از بیانشون واضحتر میشد. در کل من از خوندن کتاب لذت بردم :) + توضیح عکس: از علاقمندیهام اینه که نقاشی اصلی روی طرح جلد کتابها رو پیدا کنم! طرح جلد نسخه فارسی این کتاب یه نقاشی از جیم هالنده. گفتم حالا که پیداش کردم اینجا هم بذارم :) 4 34 فاطمه مجاب 1402/9/24 تار عنکبوت و داستانهای دیگر ریونوسوکه آکوتاگاوا 3.2 2 امسال هم دنبال این بودم که داستان کوتاه بیشتر بخونم و هم کتابهایی از نویسندههای ژاپنی. البته خیلی موفق نبودم و وقت نشد، اما این کتابی بود که هر دو هدف رو در بر داشت! فضای داستانهاش خیلی متفاوته، اولی تو بهشت و جهنم میگذره (تار عنکبوت) و تو دو تای بعدی با جادوگرها طرفیم (هنر جادوگری، توتز-چان). بعد داستانها رئالتر میشن (گاری، نارنگیها، عروسکها) و آخرین داستان (برفی) هم کلا از زبان یه سگ روایت میشه. من از گاری و عروسکها بیشتر از بقیه خوشم اومد. 2 8 فاطمه مجاب 1402/9/23 من سرگذشت یأسم و امید واسلاو هاول 3.7 7 خوندن تعدادی روایت از کشورهای مختلف و وقایعی که در اونها رخ داده، هم برام یه بعد آشنا شدن با تاریخ رو داشت، هم از این نظر جالب بود که بفهمم آدمها در نقاط مختلف دنیا با چه مشکلات مشابهی دست و پنجه نرم کردن که خب، خیلیاش باز هم تکرار میشه.. 0 13 فاطمه مجاب 1402/9/9 چگونه تغییر کنیم؟ کیتی میلکمن 3.7 8 دو تا چیزی که در مورد این کتاب دوست داشتم: ۱) مطالبش بر پایهی تحقیقات و آزمایشهایی بود که تو حوزهی علوم رفتاری انجام شده، نه اینکه نویسنده صرفا یه سری راهکار بخواد بگه. ۲) نمیگفت این راهکارها برای تغییره و برای همه جواب میده.تاکید داشت بر اینکه وقتی کلیت قضیه رو دونستیم، باید دنبال راهکارهای شخصیسازی شده باشیم متناسب با هدف و شرایط و موانع خودمون. و همچنین میگفت تغییر در هر زمینهای نیاز به توجه همیشگی داره. 0 25 فاطمه مجاب 1402/7/28 خردمندی در زندگی روزمره: آزادی، شهرت، دروغ و خیانت و چهارده گفتار دیگر لشک کولاکوفسکی 3.8 1 بعد از یک سال دوباره رفتم سراغش و تمومش کردم. موضوعات مختلفی تو کتاب مطرح میشه (۱۸ جستار) و نویسنده هر کدوم رو از جنبههای مختلف بررسی میکنه. از خدا و آزادی و برابری گرفته تا تجمل و خرافه و سفر. به نظرم بیشتر از اینکه قرار باشه خواننده به نتیجهی مشخصی در مورد هر موضوع برسه، یاد میگیره چطور بزرگتر از دید خودش ببینه و به موضوعاتی که حتی تو زندگی روزمره هم بهشون برمیخوره عمیقتر و جامعتر فکر کنه. 0 16 فاطمه مجاب 1402/6/29 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 400 از اون کتابهایی بود که یه بازهای همه دربارهش حرف میزدن و شاید برای همین گذاشتم دیرتر سراغش برم. شاید هم باید زمان مناسب سر زدن من به «کتابخانه نیمهشب» میرسید :) الان فکر میکنم تو زمان مناسبی خوندمش. اوایلش عمیقا با افسردگی نورا همدل بودم و در طول داستان هم با فهم و برداشتهاش از زندگی و انتخابها و... همراه میشدم. البته موضوع رو خیلی شخصی نمیکنم؛ به نظرم بحث حسرتها، زندگیهای ممکن، راههای رفته و نرفته و... برای هر کسی به شکلی وجود داره. برای همینه که خیلیها تونستن با این کتاب ارتباط برقرار کنن و براشون الهامبخش بوده. برای من هم رفت توی لیست کتابهای محبوبم :) 1 31 فاطمه مجاب 1402/4/26 احتمالا گم شده ام سارا سالار 3.4 13 این نوع کتابها که توش افکار راوی رو میخونیم برام جالبن، کتابایی که خیلی وقتا داستانشون تو یکی دو روز میگذره و بیشتر افکار و خاطرات راویان که داستان رو شکل میدن. هرچند اینا میتونن فکر خود آدمو هم حسابی به هم بریزن! مخصوصا برای کسی مثل من که خودش با نشخوار فکری درگیری داره، خوندن این کتاب بعضی جاها فکر خودمو هم حسابی به کار مینداخت و میدیدم وسط کتاب حواسم پرت شده و دارم به فلان اتفاق اون روز فکر میکنم :/ ولی بازم برای من طوری بود که بخوام تا آخر دنبالش کنم ببینم چی میشه و این گندم بالاخره کیه. یه نکتهی منفی این بود که معرفی کتاب تو طاقچه (و احتمالا بعضی سایتهای دیگه) در مورد این که گندم کی هست یا کی نیست یه سرنخ میداد. اسپویل نبود ولی از ابتدای کتاب تو ذهنم بود. ترجیح میدادم نمیدونستمش و بتونم بدون پیشفرض خودم به یه برداشتی در مورد گندم برسم. 0 16 فاطمه مجاب 1402/4/8 شیب ست گودین 3.6 9 به نظرم نه خود کتاب چندان خوب بود نه ترجمهش.حین خوندن کتاب دو یادداشت در گزارش پیشرفت نوشتم و اونجا مثالهایی آوردم که چرا. مطالب کتاب پیوستگی خوبی نداشتن، تکرار حرفها زیاد بود و راهکار کم. کتاب از بخشهای کوتاهی تشکیل شده بود که آدم فکر میکرد نویسنده قبلا تو موقعیتهای مختلف اینا رو نوشته (مخصوصا که ست گودین یه وبلاگ داره که هر روز آپدیت میشه) و حالا همه رو جمع کرده تو یه کتاب. میشد اینها رو تو یه جستار یا پست وبلاگ گفت و مطلب خوبی هم بشه. اما در قالب یه کتاب به نظرم خوب درنیومده بود. در مورد ترجمه هم چند جا معادلهای بهتری میشد انتخاب بشه. بعضی جملات هم چطور بگم، انگار که تحت الفظی ترجمه شده بودن. هدف کتاب این بود که بگه کجا باید یه کاری رو رها کنیم و کجا نه، باید به تلاش ادامه بدیم تا از «شیب» و سختی اون کار عبور کنیم. من غیر از «شیب» کتاب دیگهای از ست گودین نخوندم (فقط خلاصه مهره حیاتی رو از بیپلاس گوش دادم) و شاید نتونم قضاوت کاملی کنم. اما یه جاهایی موقع خوندن این کتاب دلم میخواست گودین رو گیر بیارم و بهش بگم قرار نیست هم تو کارآفرینی و بازاریابی و غیره خوب باشی، هم تو نویسندگی. کاش خودتم نویسندگی رو رها کنی :/ یا به قول مترجم: جا بزنی! (و چقدر این معادل هم وقتی بارها و بارها تکرار میشد یه جوری بود). + البته اگه بخوام منصف باشم یکی دو جا از مثالهای کتاب انگیزه گرفتم. مثلا اونجایی که میگفت وقتی هیچی واسه از دست دادن نداشته باشید ترس رو کنار میذارید و کاری میکنید. و واقعا فرداش در یه مورد مشابهِ کاری اقدام کردم و نتیجه هم گرفتم :) 2 15 فاطمه مجاب 1402/3/28 تمساح فیودور داستایفسکی 3.3 22 دارم سعی میکنم با انتخاب کتابهای کمحجم از نویسندههای بزرگ، کمکم برم سراغ آثارشون. «تمساح» هم (بعد از شبهای روشن) یه قدم دیگه بود برای داستایسفسکی خوندن. و چه قدم جذابی! هم ایدهی داستان رو دوست داشتم و هم لحن طنزش رو. تمساح اولین بار تو یه نشریه چاپ شده و کنایههایی به اوضاع جامعهی اون روز روسیه داره. ضمنا پیشگفتار ناشر اون مجله برای داستان هم در ابتدای کتاب اومده و حتی خوندن اونم لذتبخش بود! تنها ایرادی که به داستان میتونم بگیرم این بود که زود تموم شد. جا داشت شرح این دیوانگیها ادامه داشته باشه :)) + ترجمه هم دلچسب بود. صحبتهای مرد آلمانی که به روسی مسلط نبود بامزه ترجمه شده بودن (مثلا: «من تیمساح را نمیفروخم»!). چند مورد هم کلماتی استفاده شده بود که من تا حالا نشنیده بودم و خوشحالم چند تا لغت و معادل جدید یاد گرفتم (داوخواهانه، خریطه). هرچند دو سه کلمه و معادل هم بود که یا من نفهمیدم یا واقعا اشتباه بودن. ولی در کل کتاب ترجمهی خوبی داشت. 0 15 فاطمه مجاب 1402/3/25 باغ آلبالو آنتون چخوف 3.7 25 این نمایشنامه رو خرداد پارسال خوندم و ظاهرا تو کتابخونهی اینجا جا افتاده بود. یادمه خوندنش همزمان شد با تئاتری که ازش رو صحنه میرفت و اون رو هم تونستم ببینم. در کل برام جالب بود هم نمايشنامه و هم اجرا، اما الان بعد از یک سال نظر خاصی ندارم که بخوام اضافه کنم :) + کاش بهخوان تو قسمت ثبت کتاب در خواندهشدهها، تنظیم تاریخ رو هم اضافه کنه که به درد این وقتها میخوره. 0 25 فاطمه مجاب 1402/3/20 ایکیگای دلخوشی های کوچک زندگی: چگونه یک زندگی پرمفهوم داشته باشیم؟ یوکاری میتسوهاشی 3.2 4 ایکیگای از اون مفاهیمیه که اخیرا زیاد ازش حرف زده میشه. دلم میخواست یه کتاب دربارهش بخونم و انتخابم این کتاب بود که نویسندهش ژاپنیه (نه اون یکی ایکیگای معروفتر که چندین ترجمه ازش هست)، چون اینجا نویسنده از فرهنگ کشور و مردم خودش داره مینویسه و به نظرم رسید با موضوع آشنایی عمیقتری داره. کتاب خیلی حجیم نیست که به نظرم خوبه و زیادهگویی نکرده. نویسنده به طور کلی خواننده رو با ایکیگای به عنوان ارزشی که هر آدمی تو زندگیش پیدا میکنه آشنا میکنه. تمرکزش هم بیشتر رو جنبهی "زندگی روزمره" هست تا گنجوندن ایکیگای در شغل (هرچند به اون هم میپردازه). یه جای کتاب تفسیر غربیها از ایکیگای رو نقد میکنه که با اون نمودار ون معروف، ایکیگای رو صرفا به شغل و پول درآوردن مرتبط میکنن. خیلی ساده، منظور نویسنده اینه که دقت کنیم به جزئیات روزمره و ببینیم چه چیزهایی باعث شادی و انگیزه گرفتنمون میشن؛ همینا میتونن ما رو به ایکیگایمون برسونن. از طرفی شناخت ایکیگای رو به خودشناسی هم مرتبط میدونه. نکتهی قابل توجه اینه که ایکیگای رو با اقدام و جستجوی فعالانه میتونیم پیدا کنیم و همینطور با توجه به کنجکاویها و احساسات درونیمون. بعد، این ایکیگای میتونه به بقیهی جنبههای زندگی و تصمیمگیریهامون هم جهت بده. یه خوبی کتاب اینه که نویسنده با سوالاتی که میپرسه خواننده رو به فکر کردنِ شخصیتر به این موضوعات تشویق میکنه تا بتونه ایکیگای خودش (یا هر اسم دیگهای که روش بذاریم) رو پیدا کنه. + ترجمه خوب بود. نسخهی صوتی کتاب رو هم گوش دادم؛ گویندگی خوبی داشت ولی افکتهای صوتی بلند و متنوعی که بعد از خوندن هر تیتر پخش میشد رو اعصاب بودن! 0 19 فاطمه مجاب 1402/3/13 میان چمن های بلند استیون کینگ 2.0 2 در جو کتاب ترسناک خوندن بودم و گفتم یه کتابی هم از استفن کینگ بخونم! اسمش به گوشم آشنا بود ولی گمونم این اولین کتابی بود که ازش میخوندم. مخصوصا هم یه کتاب کوتاه انتخاب کردم و در کمتر از یه روز تموم شد. در کل کتاب خیلی هم به نظرم جالب نیومد. ایدهی کتاب (گم شدن بین چمنهای بلند و اسرارآمیز و حتی شیطانی!) ترسناک و فضاش هم دلهرهآور بود، اما اونقدری که از یه کتاب ترسناک انتظار داشتم نترسیدم. بعضی جاها هم بیشتر چندشآور بود تا ترسناک. میشد داستان جزئیات بیشتری داشته باشه تا خواننده رو بیشتر درگیر اون فضا کنه. البته در این حد بود که بخوام ادامه بدم و ببینم آخرش چی میشه. اینم در نظر بگیریم که کتاب رو دو نفر نوشتن (استفن کینگ و جو هیل) و شاید اینم تو کیفیتش بیتاثیر نبوده. میتونم امیدوار باشم که همهی آثار جناب کینگ در این سطح نباشن. + ترجمه و ویراستاری هم خالی از اشکال نبود. چند مورد غلط هکسره دیدم و هنوز ناراحتم :/ 0 14