معرفی کتاب تصرف عدوانی: داستانی درباره ی عشق اثر لنا آندرسون مترجم سعید مقدم

تصرف عدوانی: داستانی درباره ی عشق

تصرف عدوانی: داستانی درباره ی عشق

لنا آندرسون و 2 نفر دیگر
3.4
123 نفر |
41 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

199

خواهم خواند

41

ناشر
مرکز
شابک
9789642132980
تعداد صفحات
172
تاریخ انتشار
1399/10/9

توضیحات

        
«تصرف عدوانی» نوشته «لنا کریستین آندرشون» نویسنده و خبرنگار سوئدی است. وی کتاب را در سال 2013 نوشت و همان سال برنده جایزه مهم ترین جایزه ادبی سوئد شد. این کتاب جایزه ادبی روزنامه های سوئدی را نیز برد. از دیگر آثار این نویسنده نیز می توان به «بازی نهایی» و «بدون مسئولیت شخصی» اشاره کرد. «تصرف عدوانی» با توضیح روی جلد با عنوان «داستانی درباره عشق» منتشر شد اما بهتر است کتاب را قصه ای درباره «قدرت امید» بدانیم، وقتی کتاب را بخوانیم، متوجه می شویم شخصیت اصلی داستان گرفتار   امیدی واهی است. «تصرف عدوانی»  داستان عشق زنی منتقد به مردی هنرمند است.  شخصیت زن خواننده را به یاد شخصیت «ماریان» در کتاب «عقل و احساس» اثر «جین آستن» می اندازد. شخصیتی که آقای «ویلوبی» را از قصد در داستان پس می زند و در تعجب است که چرا او عکس العملی نشان نمی دهد! همیشه می گویند «عشق کور است». انسان های عاشق توانایی انتقاد را از دست می دهند و خود را به راحتی فریب می دهند و بی شک  «تصرف عدوانی» این موضوع را به خوبی بیان می کند. وقتی «استر نیلسون»، شاعر و مقاله نویس 31 ساله به سخنرانی درباره «هوگو راسک»، هنرمند شناخته شده دعوت شد، عاشق او می شود و احساس می کند هیچ کس مانند او تاکنون در زندگی اش او را درک نکرده است. صحبت های طولانی بین آنان منجر به تصمیمی مهم در زندگی «استر» می شود. او گذشته اش را رها می کند و قلبش را به روی «راسک» باز می کند اما انتظارش از عشق برآورده نمی شود. مردِ داستان توانایی دل سپردن را ندارد. «استر» را رها نمی کند، او را ترک نمی کند و از او نمی خواهد از زندگی اش بیرون برود اما از رویارویی با او اجتناب می کند. همین موضوع سبب می شود «استر» همچنان احساس کند بارقه امیدی به این رابطه می تابد که ارزش ماندن دارد. هر بار تصمیم می گیرد او را ترک کند با اشاره ای ماندنی می شود. در بخشی از کتاب این حس چنین توضیح داده شده است: «وقتی آدم عاشق است و عشقش پذیرفته شده، تنش احساس راحتی می کند. برعکس وقتی عشق بی پاسخ می ماند، تَن احساس می کند وزنش سه برابر شده است. عشق نوپا روی لبه باریکی می رقصد. ممکن است آدم دوباره وزن واقعیش را احساس نکند، که این خود می تواند در آدم های مضطرب، باتجربه، و آینده نگر، یا در آن هایی که مثل «استر» این قدر امیدوار و خوش باور نیستند، میزانی از تردید پدید آورد.» «آندرشون» دوست ندارد کتابی صرفاً عاشقانه بنویسد و از خلال نوشته اش جریان های روشنفکری معاصر را نیز به خواننده ارائه کند. شخصیت اصلی داستان وی زنی روزنامه نگار و مقاله نویس است و مرد اصلی داستان مستندساز است و دیدگاه های فکری متفاوت از اطرافیان اش دارد. او در کتاب به موضوع های مختلفی چون سیاست، اقتصاد، فلسفه، تروریسم، انقلاب  می پردازد. علاوه بر این، نویسنده قصد دارد به موضوع روانشناسی زبان نیز بپردازد. رابطه بین واقعیت، زبان، و پیچیدگی ذهن انسان برای او بسیار اهمیت دارد. خود «آندرشون» در این باره می گوید: «از نظر من موضوع اصلی کتاب من همین است. در بقیه کتاب ها و حتی در مقاله هایم در روزنامه نیز به این موضوع پرداخته ام. موضوع مهمی که مدت هاست فلاسفه با آن درگیر بوده اند. من معتقدم انسان توانایی درک بخش های از خودآگاه را که زندگی اش به آن وابسته است دارد. اگر جهان را همان طور که خودش را به ما ارائه می دهد درک نمی کردیم توان ادامه حیات نداشتیم. ساختار زبان پدیده ای است که با آن به دنیا می آییم اما زبان یک مدل از دنیا است و خودِ دنیا نیست. زبان قابل اعتماد نیست. درست مانند نظریه تکامل عمل می کند. کلمه ها و جمله  ها  لزوماً نقش ساختار را دارند و تفسیر واقعیت هستند، نه آینه آن! اگر رابطه بین زبان و واقعیت عینی می شد هیچ کدام از مفاهیم شوخی، پوچی، دروغ و حتی عقاید مختلف حول یک محور و در نتیجه ادبیات شکل نمی گرفت. این چالش زبان شناسی و روانشناسی انسان را وامی دارد به این موضوع فکر کند که این شکاف عمیق بین واقعیت و زبان چه بر سر نظر و عقیده ما درباره واقعیت می آورد.» در بخشی از کتاب نیز درباره کلمه  ها  و نقش زبان می نویسد: «کلمه ها  می توانند مثل خاکستر سبک و سوخته باشند؛ مثل خاکستر راحت و سبک پراکنده شوند، بی هدف بچرخند و هر جایی سقوط کنند. کلمه ها سنگ بنای ماندگار و نقطه ثِقل حقایق و معانی نیستند، آ ن ها می توانند فقط صداهایی باشند که مردم با آن ها سکوت را پر می کنند.» به طور کل نویسنده در تلاش است نشان دهد ذهن انسان تا چه حد درگیر زبان است. شخصیت زن داستان درگیر برداشت نادرستِ خود از زبان است و واقعیت را بر اساس کلمه ها  تفسیر می کند و در نتیجه در عشق شکست می خورد. نویسنده قصد ندارد مردِ داستان را محکوم کند بلکه به طور مستقیم اعلام می کند این زن داستان است که درگیر تفسیرهای غلط  از واقعیت شده است.
      

لیست‌های مرتبط به تصرف عدوانی: داستانی درباره ی عشق

نمایش همه
تولستوی و مبل بنفشزندگی دومت زمانی آغاز می شود که می فهمی یک زندگی بیشتر نداریعشق چیست؟ عاشقی از منظر تئوری انتخاب

کتاب های روانشناسی در قالب داستان

5 کتاب

تولستوی و مبل بنفش: این کتاب بیشتر در مورد راهکارایی واسه سوگ و از دست دادن ی نفر هست، و اینکه چجوری باهاش کنار بیایی، ولی من چند تا جمله ی اول کتابو که میخوندم و متوجه میشدم شخصیت کتاب عاشق کتاب خوندنه خیلی بیشتر علاقه مند میشدم که ادامشو بخونم زندگی دومت زمانی آغاز میشود....: این کتاب هم داستان جالبی داشت و من تاحالا با این مدل داستان، کتابی نخونده بودم، در مورد دختری هست که با اقایی اشنا میشه که اون آقا بهش میگه من روزمره شناس هستم ، وقتی که کارهای زیادیو در روز انجام میدید و تکراری باشن دچار روزمرگی زده ی حاد میشید و چند تا کار باید انجام بدید تا این برطرف بشه و به نظرم قشنگ و جالب بود عشق چیست؟: این کتاب هم راجب یک خانم هست که پیش شخصی میره تا تحقیقاتیو شروع کنن که عشق یعنی‌چی؟ مشکل اون خانم این بود که چند وقته با دوست پسرش هم خونه هستن و در ارتباط هستند، ولی اون پسر باهاش ازدواج نمیکنه و سر این موضوع مشکل دارن و اتفاقایی که میوفته جالبه تصرف عدوانی: این داستان هم راجب یک خانم موفق هست که درگیر عشق یک طرفه میشه و اگر تجربه ی رابطه ی یک طرفو داشته باشید قراره کلی حرص بخورید😅 سه شنبه ها با موری: تقریبا داستان مثل کتاب تولستوی و مبل بنفش هست و درس ها و داستان هایی راجب زندگی میده و اول من این کتابو خوندم و واقعا ی جاهایی احساساتی‌میشدم، و کتاب خوب و مفیدی بود

4

یادداشت‌ها

          کتاب : تصرف عدوانی
نویسنده: لنا آندرشون
ترجمه سعید مقدم
نشر مرکز
تصرف عدوانی، رمانی کوتاه از داستان یک عشق است. عشقی که می‌توان آن را نمودی واضح از عشق امروزین دانست. استر نیلسون، شخصیت اول داستان، زنی شاعر و مقاله‌نویس که فلسفه خوانده است در دهه ی 30 زندگی‌اش، در حالی که با دوست پسرش زندگی می‌کند، با مردی به نام هوگو روبرو می‌شود.  هوگو رسک، هنرمند معروفی است. استر مامور می‌شود تا در سمیناری مربوط به هوگو رسک سخنرانی ایراد کند و هوگو رسک را توصیف کند. بنابراین او به تدقیق در آثار هوگو می‌پردازد تا سخنرانی بی‌نظیری را در باب این هنرمند ارائه دهد. این سخنرانی، باب آشنایی را بین استر و هوگو باز می‌کند. 
استر رفته رفته به هوگو علاقمند می‌شود، چیزی که می‌توان بر روی آن نام عشق گذاشت. آن دو با یکدیگر همخواب می‌شوند و رابطه‌شان بدون هیچ تعهدی تا نقطه‌ی غیرشفافی پیش می‌رود. اما به ناگاه همه‌چیز تغییر می‌کند. هوگو غیبش می‌زند، به استر بی‌محلی می‌کند و بدون هیچ توضیحی با او مثل یک غریبه یا دوستی که دورادور می‌شناسد برخورد می‌کند. این اتفاق زندگی استر را دگرگون می‌سازد. رفت و آمدهای گهگاهی هوگو و نمایش‌های عاشقانه‌ای که گاه دیده می‌شود و گاه چنان محو می‌گردد که گویی هیچگاه عشقی در میان نبوده است، استر را آشفته و سردرگم می‌کند. مسئله برای استر، چیزی است که می‌توان نام آن‌را، تعهد گذاشت. تعهد، به معنای چیزی قانونی یا رسمی که برای استر رابطه‌اش را با هوگو تعریف کند. مهم‌ترین پرسشی که استر در سر دارد، این است که به راستی رابطه‌اش با هوگو چه رابطه‌ای است. بنظر می‌رسد استر از فقدان تعهد رسمی یا همان ازدواج در روابط عاشقانه‌ی امروزی رنج می‌برد. او زمان قدیمی را توصیف می‌کند که با تمام بدی‌هایش یک مزیت داشته و آن‌هم مشخص ساختن معنای دقیق و رسمی رابطه‌ی عاشقانه در قالب ازدواج است. 

        

2

          کتاب سی و پنجم سال1402
کتاب جالب و متفاوتی بود کتاب به خوبی عشق یک طرفه رو به تصویر کشیده بود و نشون داده بود که امید الکی چطور میتونه ادمو نابود کنه با اینکه من همیشه باور داشتم ادم با امید که زندس ولی این کتاب بهم آموخت که امید الکی هم می‌تونه ادمو نابود کنه و بدتر از همه چی اینکه آدم عشق یکطرفه رو تجربه کنه و این عشقو با ادمی تجربه کنی که هی عذابت بده تو به این نتیجه میرسی که اون فرد تو رو نمیخواد ولی هی امیدوارت میکنه که توی رابطه‌ای بمونی که خودتم میدونی خیلی وقته تموم شده ولی نمیخوای قبول کنی.
هر انسانی حقشه که دوسش داشته باشن اونم عاشق بشه ولی متاسفانه بعضی وقتا آدم وارد رابطه ای میشه که عشق یک طرفه رو تجربه می‌کنه به نظرم با توجه به اینکه خیلی سخته ولی آدم باید ول کنه بره این اتفاق دیر یا زود اتفاق میوفته ولی بعضی وقتا آدما هی پافشاری میکنن کسیو که دوست دارن نگه دارن حالا به هر قیمتی شده و خیلی به آدما آسیب  وارد میشه.
کتاب نکات فلسفی خوبی داشت و با اینکه کسل کننده بود از خواندنش لذت بردم
        

1

          خلاصه‌ی یک جمله‌ایش این میشه: یه رمان عشقی که شخصیت اولش (استر) درگیر یه عشق یه‌طرفه شده.
تعریف این کتاب رو شنیده بودم ولی الان بعد از خوندنش مطمئن نیستم داستان چقدر عمق داشت. میشه به خیلی چیزا اشاره کرد؛ مثلا افکار و احساسات استر وقتی که می‌خواست امیدوار بمونه و چیزها رو با در جهتی که به عشقش پاسخ داده بشه تعبیر می‌کرد. منطقِ احساسی بعضی از این تحلیل‌ها رو می‌فهمیدم. از طرفی حرص می‌خوردم که چرا با خودش این کارو می‌کنه، از طرف دیگه می‌گفتم اگه من جاش بودم چی؟ همین رفتار و برداشت‌ها رو می‌کردم یا می‌تونستم منطقی‌تر باشم؟ خیلی جاهای کتاب می‌رفتم تو فکر این چیزا. یا مثلا ضعف شخصیت هوگو که با وجود اینکه هنرمند مطرحی بود، نسبت به انتقادها آسیب‌پذیر بود و بیشتر آدم‌های ستایشگر رو دور خودش می‌خواست. 
یک‌عالمه بحث‌های اخلاقی و سیاسی هم این دو نفر با هم داشتن. از یک نظر این بحث‌ها تقلیل پیدا می‌کرد به جایگاه خودشون تو رابطه‌ای که داشتن؛ انگار می‌خواستن با یه کلیت بزرگتر خودشون رو مثال بزنن یا حداقل نویسنده این قصد رو داشت. اما نمی‌دونم برداشتم چقدر درسته.
شاید بشه عمیق‌تر به همه‌ی این بحث‌ها و جزئیات نگاه کرد. من بدون فکر زیاد، فقط اولین چیزهایی رو نوشتم که بعد از خوندن کتاب تو ذهنم مونده بودن.
        

29

ندا

ندا

1402/5/15

          

داستان در مورد استر، زنی جوان است که بر اثر اتفاقاتی و به مرور و کندی عاشق و دلباخته مردی مسن‌تر و هنرمند مشهور، هوگو راسک می‌شود، مطلب اصلی داستان از آنجایی شروع می‌شود که چون متحدان استر، زبان و منطق هستند،  زمانی که او توسط احساسات و تمایلات غیرقابل کنترل که به واسطه هوگو در او به وجود می‌اید، غرق می‌شود،رویکردی جدید و ملال آور را در او  ایجاد می‌کنند. 

ترسیم آندرشون از استر عاشق و دلتنگ در کنار هوگوی پرمشغله به قدری خوب انجام شده‌است که هر متن و اتفاقی می‌تواند تکه کوچکی از قلب جمعی ما باشد و در حالی مبارزه ای را در این کتاب دنبال می‌کنیم که به اندازه عمر انسات وجود داشته است؛ عاشق و معشوق. 

تصرف عدوانی داستانی‌ست که با دقت و فکر و احساسی قوی نوشته شده است که به جای اینکه ار عشق و عاشق شدن بگوید، از عشق نافرجام، یکطرفه و شکست خورده سخن می‌گوید و در کنار تمام این‌ها نمی‌شود تم فلسفی داستان و گفته‌ها را نادیده گرفت و به صراحت می‌توان دریافت که در این نبرد تپنده بین دو انسان؛ فلسفه، احساسات را پنهان و مدفون نمی‌کند بلکه احساس و عاطفه در کنار فلسفه واقعی‌تر، جدی‌تر و بی‌رحم‌تر نمود پیدا میکند.

در این بین نمیتوان دیدگاه روانشناسی این کتاب را هم نادیده گرفت، به طوری که با توجه به این داستان و واکاوی آنچه در آن رخ می‌دهد میتوان رابطه‌ای با دید بازتر مبتنی بر احساساتی آزاد و درست بنا کرد 

و با وجود تمام اینها آندرشون، عقل و احساس را به شیوه‌ای پیچیده و خاص با هم مخلوط و روایت می‌کند.

لنا اندرسون، برای این کتاب در سال ۲٠۱۳ موفق به کسب جایزه ادبی سوئد به نام  #جایزه_آگوست و جایزه ی ادبی روزنامه ی سوئدی (Svenska Dagbladet)  شده است.


مرداد۱۴٠۲
        

25

homa

homa

1402/5/29

          ●تصرف عدوانی داستانی ست درباره ی عشق. نمی خوام خیلی ازش تعریف کنم چون تعریفی نیست و خوندنش هم مناسب همه نیست؛ می گم مناسب نیست، چون درون مایه داستان چیزی جز عشق نیست. پس اگر درحال حاضر عاشقین یا تجربه ی عمیقی از عشق دارین پیشنهاد می کنم بخونید:
.
[استر نیلسون، شخصیت اصلی داستان، شاعر و مقاله‌نویسی هستش که ازش خواسته شد تا درباره نقاشی به نام هوگو رسک سخنرانی کند. همین نوشتن مقاله خودش باعث شد استر عاشق هوگو بشه، باوجود اینکه هنوز ندیده بودش. و بعد از این راوی مکالمات و وقایعی رو روایت می کنه که در جریان این عشق یک طرفه به وجود اومده.استر و هوگو با هم رابطه ی خیلی صمیمی و نزدیکی رو برقرار می کنن.
هوگو علنا از استر سواستفاده می کنه ولی استر که عاشقه تمام حرکات و حرف های هوگو رو جور دیگه ای تعبیر می کنه....]
.
پی نوشت:
کتاب سخت خوانی بود. پر از اصطلاحات فلسفی و جملات پرطمطراق بود. ولی در کل خوب بود. چیزهایی که لازم بود یاد بگیرم یادم داد. الآن می فهمم که کار درستی کردم که الآن شروع کردم به خوندنش.
        

17