این کتابو که تموم کردم باید بگم از نظر هیجان خیلی مناسب بود! 😱 تا صفحه آخر حتی یه سرنخ درست‌حسابی هم نتونستم پیدا کنم که قاتل کیه! این نویسنده همیشه یه جورایی داستاناش یه وایب ماورایی دارن که حالا بسته به باورای خودتون ممکنه خیلی باهاش حال کنید یا نه. من چون خیلی به این چیزا اعتقاد ندارم، اول فکر کردم شاید اون‌قدر بهم نچسبه، ولی نه! اینقدر هیجان و استرس تو داستان بود که لحظه‌شماری می‌کردم ببینم آخرش چی به چیه! 😬 پایانش؟ دیگه به معنای واقعی کلمه فکم افتاد زمین! خلاصه اگه دنبال یه رمان جنایی پرتعلیق و غافلگیرکننده‌اید، این کتاب قطعاً ارزش یه بار خوندن رو داره.
      

        خلاصه بخوام بگم این کتابو که تموم کردم تا چند ساعت استرس و تپش قلب داشتم اینقدر که هیجانی بود
      

        با توجه به توصیفاتی که از هرکدوم از اشخاص داشت من هرلحظه نظرم راجب اینکه کی قاتله عوض میشد و تا اخر کتاب همینجوری دهنم باز مونده بود البته از وسطای کتاب داستان هیجانی تر میشه
من اولاش هی میخواستم بزارمش کنار ولی میگفتم بزار بخونمش ببینم چی میشه
در کل اگر داستان رو روح و ارواحی نمیکرد تاثیرش بیشتر بود ولی در کل خیلی کتاب خوبی بود
      

        بخش اول کتاب رو میتونم بگم هیجان انگیزی خودشو داشت و مشتاق بودم بدونم قاتل کیه ولی تو بخش دوم دیگه حال و حوصله ی خوندنشو نداشتم، البته سلیقه ایی خست ولی حس میکنم خیلی هر قسمت رو کش‌ میده تا به نتیجه برسه و تقریبا تورو کلافه میکنه
ولی در کل تا قسمتی که من خوندم خوب بود
      

        در مورد این کتاب ، باید بگم که من یذره حوصلم سر رفت از خوندنش
شامل چنتا داستان طنز هست از نویسنده های  معروف 
هم داستانا میتونه خیالی باشه هم عاشقانه هم معمایی ولی خب من خیلی مجذوبش نشدم
      

        کتاب کلا شامل چندتا داستان میشه اما شخصیت اولش یکیه
آقای پاین یک اعلامیه توی روزنامه میزاره که اگر احساس می کنید ناراحتید به این آدرس مراجعه کنید و تو هر قسمت از داستان اشخاص مختلفی با موضوع های مختلف میان پیش آقای پاین 
این مشکلات شامل خیلی چیزا میشه، مثلا یکی زنش بهش خیانت کرده ولی مرده دوستش داره و نمیخواد طلاق بگیره
یکی دیگه هیجان دوست داره و هیجان زندگیش کم شده
یکی دزدی کرده تو دردسر افتاده
و داستان های معماییه دیگه که آقای پاین با بقیه ی همکاراش ی جوری حلش میکنن 
و برای من جالب بود داستاناش ولی خب هیجان خاصی نداشت که بخوای کنجکاو شی برای ادامه ی خوندنش

      

        من واقع از خوندنش لذت بردم و نشون دهنده ی اتفاقاییه که برای هر دختری ممکنه تو جامعه و تو زندگی بیوفته و اینکه دوتا خواهر چجوری با این مسائل دست و پنجه نرم میکنن
ولی خب نا گفته نماند که کمی خارج از عقل بود من خودم نمیتونم باور کنم همچین اتفاقی در واقعیت بیوفته ولی در کل قشنگ بود
جنایی و معمایی انچنانی نبود ولی خوندنش خالی از لطف‌نیست
      

        اولش که داشتم داستانو میخوندم، گفتم باید اسم داستان مرد پدوفیلی می بود😂بعدش رفتم جلو تر گفتم خب، باید اسمشو میزاشتن مرد پدوفیلیِ مغرور و دختر بچه ی سرکش
دوباره رفتم جلو دیدم نه داستان برعکس شد، مرد پدوفیل عاشق
همه چی داشت خوب پیش میرفت که اخرشو که خوندم گفتم اسمش باید میشد مرد پدوفیل خدا زده😂
در کل به اندازه ی شب های روشن که نه ولی در کل قشنگ بود ولی اخرش مبهم تموم شد من نفهمیدم چرا اینجوری شد😅😂
      

        کتابای هما پور اصفهانیو خوندین؟😂،کتابای کالین هوور وایب داستانای ایشونو میده کلا 
و کلا شاید اوایل، اواسط و اخرای داستان شما دوسه بار شوکه بشین از دوسه تا اتفاق ولی در کل روند داستان نرمال میره جلو ولی بازم هیجانای کوچیکی داره و من از خوندنش پشیمون نشدم و قشنگ بود
      

        چیزی که میتونم راجب این کتاب بگم اینه که شاید اولش اینجوری به نظر برسه که کتاب، داستان یکنواخت از آشنایی دو نفر داره و اتفاقایی که در گذشتشون افتاده
ولی واقعا خیلی فراتر از اینا بود
من وقتی میخواستم اوه رو تصور کنم شخصیت پیرمرده تو فیلم Up میومد تو ذهنم  به نظرم خیلی شبیه بود شخصیتشون
و اینکه فکر نمیکردم داستان زندگی ی پیرمردی که شاید از نظر خیلیا خیلی مضخرف باشه، بتونه منو مجذوب کنه که تا اخر داستان رو بخونم بدون اینکه ذره ایی خسته بشم و وقتی که داستانو تموم کردم  دلم میخواست حافظم پاک شه و دوباره از اول کتابو بخونم
بعدش صوتیشو دوباره گوش دادم اخرش هم فیلمشو دیدم ولی بازم برام تازگی داشت

      

        ای کتاب چون تمرین داره بعد از هر فصل، و اگر تمریناتشو انجام بدید میتونه کتاب مفیدی باشه ولی اولش باید تمرین هارو تا جایی که میتونید انجام بدید و در مرحله ی اول هم خودتون بخواید
چون اگر برای سرگرمی بخواید کتابو بخونید تا ی چیزی یاد بگیرید صرفا
وقت خودتونو هدر دادید
      

        من به شخصه خیلی از خوندن داستان حرص میخوردم چون خودم ی تایمی خیلی از کارایی که شخصیت داستان انجام میداد رو انجام میدادم و اون لحظه داشتم درک میکردم که اون کارا چقدر میتونه شخصیت خودت رو زیر سوال ببره و در عین حال اون رابطه چقدر سمی هست
و از یک‌طرف‌ نمیخواستم ادامش بدم ولی از یک‌طرف هم میگفتم بزار ببینم اخرش این دوتا چیکار میکنن
و در کل اگر خودت بفهمی و بخوای میتونه کمی چشماتو باز کنه